بازار شرقی از نگاه دیگری - ۲۱ دی ۹۱
آنجا که ما چیزی از «خود» به جا نگذاشتهایم، ناچاریم به «دیگری» رجوع کنیم. اصولا یکی از کارکردهای ترجمه، دیدن خود در جام جهانبین «دیگری» است، البته همواره باید این را آویز گوش خود قرار دهیم که «دیگری» عینک خودش را به چشم دارد و آنچه میبیند و بیان میکند، با آن تصویر آرمانی ما از «خود» تفاوت دارد.
شاید دیدن تصویر دیگری از من در کنار تصویر من از من و مشاهده شکاف میان آن دو بتواند موجب شناخت بهتر خود (و دیگری) شود. به تعبیر دیگر، ترجمه تصویر دیگری از من، از جزم و جمود من جلوگیری میکند.
آنجا که ما چیزی از «خود» به جا نگذاشتهایم، ناچاریم به «دیگری» رجوع کنیم. اصولا یکی از کارکردهای ترجمه، دیدن خود در جام جهانبین «دیگری» است، البته همواره باید این را آویز گوش خود قرار دهیم که «دیگری» عینک خودش را به چشم دارد و آنچه میبیند و بیان میکند، با آن تصویر آرمانی ما از «خود» تفاوت دارد.
شاید دیدن تصویر دیگری از من در کنار تصویر من از من و مشاهده شکاف میان آن دو بتواند موجب شناخت بهتر خود (و دیگری) شود. به تعبیر دیگر، ترجمه تصویر دیگری از من، از جزم و جمود من جلوگیری میکند. چارلز نایت، ۱۵۳ سال پیش (۱۱ سال پس از تاجگذاری ناصرالدین شاه قاجار) دائرهالمعارف انگلیسی را در شهر لندن منتشر کرد. این دائرهالمعارف به چهار موضوع کلی جغرافیا، تاریخ طبیعی، بیوگرافی و هنر و علوم تقسیم شده است و مطالب آن را افراد مختلف نوشتهاند. همانطور که در مقدمه جلد اول نوشته شده است، این اثر بازنویسی دائرهالمعارف پنی و هدف از نگارش آن، روزآمد کردن مطالب دائرهالمعارف پیشین و بهبود ساختار ارائه مقالات است. آنچه در اینجا میآید توضیح بخشهایی از مدخل بازار از جلد دوم بخش هنر و علوم این اثر سترگ است. از ویژگی بارز این مدخل، زبان ساده و روان آن و همچنین مقایسههای مکرر میان بازارهای شرقی (ترکیه، مصر، ایران و هند) و غربی (کشورهای اروپایی- به ویژه انگلستان) است. این مدخل حاصل مشاهدات شخصی نویسنده است و به همین دلیل توصیفات آن بیشتر شبیه به سفرنامه است. در واقع این مدخل با جای گرفتن در یک دائرهالمعارف غربی، ترسیمکننده تصویری نمادین و صیقلخورده از بازار شرقی برای «غرب» است. نویسنده این مدخل ابتدا اشاره میکند که واژه بازار ریشه فارسی دارد و معنای آن محل داد و ستد و همچنین اجتماع است و سپس میافزاید : «بازار [شرقی] محلی است مخصوص تجارت و از این لحاظ به بازارهای ما شبیه است؛ اما از جهات دیگر، بازار آنان بیشتر شبیه به مغازههای خرده فروشی ماست. ما برداشتی کلی از واژه بازار داشتهایم، زیرا در انگلستان از واژه بازار عموما مغازه یا غرفههای مسقف اراده میشود، اما این واژه [با توسع معنایی] به مکانهای روبازی نیز اطلاق میشود که در آنها کالاهای حجیم به فروش میرسند.» البته در انتهای این مدخل، از کاربرد دیگر واژه بازار در انگلستان یاد میشود و آن اطلاق به ساختمانهای بزرگی است که «اخیرا به وجود آمدهاند و در آنها پیشخوان/گیشههایی برای فروش اجناس زینتی، کلاههای زنانه، جواهرآلات، وسایل سرگرمی و غیره تعبیه شده است.» در ادامه، نویسنده به ساختار کلی بازار میپردازد و مینویسد: «برخی بازارها درواقع میدانهای وسیعی هستند که دور تا دور آنها را مغازههای تاقپوش تشکیل میدهد؛ اما در برخی دیگر، مسیرهای سرپوشیدهای از این میدانها منشعب میشوند.» نویسنده بازار کرمانشاه را یکی از نمونههای شاخص بازارهای روبازی میداند که قصر پادشاه یکی از اضلاع میدان بازار را تشکیل میدهد. پس از توصیف مختصر مسیرهای سرپوشیده، سقفها و ظاهر مغازهها، نویسنده بازارهای ایرانی را در مقایسه با بازارهای ترکیه پرنورتر و زندهتر توصیف میکند و برای اثبات این حرف، رنگ آمیزیها و نقاشیهایی را شاهد میآورد که پهلوانها، نبردها، نخجیرها و حیوانات افسانهای را به تصویر کشیدهاند. وی در باب مقایسه بازار پایتخت و بازار دیگر شهرستانها مینویسد: «در مسیرهای منتهی به بازار معمولا مغازههای کوچکتر قرار دارند، مغازههایی که اجناس ارزانقیمت میفروشند. برخی از این مغازهها سقف ندارند و عموما با شاخ و برگ درختان پوشیده شدهاند. بازار شهرستانهای ترکیه و ایران اینگونهاند. در سایر کشورها نیز بازارها چیزی جز سکوهای گلی نیستند که در امتداد حاشیه مسیر قرار دارند. این مغازههای مسقف کوچک، حدود ۶۰ سانتیمتر بالاتر از سطح زمین بنا شدهاند و به اتاقکهای کوچکی شبیه هستند که فروشنده به زحمت جایی پیدا میکند تا در میان مغازه محقر خود روی یک تکه فرش یا قالیچه بنشیند». در ادامه پس از توصیف جزییات تاقهای قوسی، نویسنده به توصیف درون مغازهها میپردازد: «... فروشنده روی زمین مینشیند و اجناسش را دور تا دور خود میچیند. کالاهای پرفروشتر را نزدیکتر به خود قرار میدهد و بهندرت پیش میآید که از سرجای خود بلند شود... فروشنده بازارهای شرقی تفاوت فاحشی با تصور ما از یک فروشنده (کسی که با ژستی فاخر نشسته و پیپ میکشد) دارد.» در جای جای این مدخل نویسنده از ویژگیهای بازار و بازاریان شگفتزده میشود. بهعنوان مثال او به روابط حسنه میان فروشندگان مغازههای همجوار اشاره میکند و میگوید «فروشندهها به فکر سود همدیگر هستند، تا آنجا که به چشم یک غریبه، گویی تمام فروشندگان یک راسته با هم شریک تجاری هستند... اگر خودشان کالایی را نداشته باشند، با کمال میل مشتری را به مغازه دیگر راهنمایی میکنند.» حتی نویسنده اشاره میکند چندین بار مغازه داران بدون اینکه او را مجبور کنند چیزی بخرد، به او چپق تعارف کردند! وی در مورد رسم چانهزنی از قول نویسندهای فرانسوی میگوید: «برای خرید از فروشنده ترک، پیشنهاد دو سوم قیمت مورد نظر او کافی است (و به همین دلیل معامله با فروشنده ترک رضایتبخشتر است)، اما در کشورهای دیگر باید برای حداقل نصف قیمت چانه زد. در مورد فروشندههای یهودی هم هرچه قیمت پیشنهادی شما کمتر باشد، بهتر است!» از دیگر مواردی که تعجب نویسنده را برانگیخته این است که گرچه مغازهها در آن زمان چفت و بست محکمی نداشتند، با این حال بهندرت دزدی میشده است.
به گفته نویسنده، اگر کاری برای مغازهدار پیش میآمد، خیلی اوقات مغازه را رها میکرد، اما اگر کارش طول میکشید یا اجناس قیمتی در مغازه داشت، نهایتا یک توری جلوی مغازه یا روی اجناس خود میکشید. ویژگی دیگر بازار که توجه نویسنده را به خود جلب کرد این است که بر خلاف کشورهای اروپایی که مغازههایشان در سطح شهر پراکنده بود، تمام مغازههای شهرهای شرقی در بازار مجتمع بودند و این ویژگی به زعم نویسنده شکوه خاصی به بازار میبخشید. در جای دیگر این مدخل نویسنده به مشاغل غیررسمی بازار نیز اشاره میکند. به عنوان مثال افرادی که مغازهدار نبودند، اما جنسی برای فروش داشتند و به جارچی پول میدادند تا برایشان تبلیغ کند؛ یا دستفروشانی که روی چهارپایه یا روی زمین پارچهای پهن میکردند و اجناس خود را میفروختند؛ یا حتی سقاهایی که مشک یا کوزه به دوش میکشیدند و آب زلال را به قیمت ناچیزی میفروختند. در پایان نویسنده به این نکته اشاره میکند که کارکرد بازار فقط در داد و ستد خلاصه نمیشد. بسیاری از اخبار مملکت نیز از طریق بازار به گوش مردم میرسید، حتی گاهی در بازار بحثهای آزادی درمیگرفت که گماشتههای حکومت در آنها دخالت
نمیکردند.
*منابع در دفتر روزنامه موجود است
ارسال نظر