کمی سلیقه - ۲۶ مرداد ۹۱
هادی مرزبان
کارگردان شب روی سنگفروش خیس
اینکه مردم ما تا این حد با تئاتر بیگانه هستند به مشکلات خود ما بازمیگردد. اینکه نتوانستهایم با تماشاگر تئاتر ارتباط برقرار کنیم و آنها را به تماشاخانهها بکشانیم. برای تماشاگری که مخاطب حرفهای تئاتر محسوب نمیشود اصل اول این است که ابتدا سلیقه دیدن نمایش خودش را پیدا کند. این مورد با مشورت دوستان و خواندن مجلات تخصصی امکانپذیر باشد. اصلا ممکن است کسی مخاطب تئاتر جدی نباشد و دلش بخواهد نمایشهای رو حوضی و طنز را دنبال کند که البته این هم نوع خاصی از نمایش است.
کارگردان شب روی سنگفروش خیس
اینکه مردم ما تا این حد با تئاتر بیگانه هستند به مشکلات خود ما بازمیگردد. اینکه نتوانستهایم با تماشاگر تئاتر ارتباط برقرار کنیم و آنها را به تماشاخانهها بکشانیم. برای تماشاگری که مخاطب حرفهای تئاتر محسوب نمیشود اصل اول این است که ابتدا سلیقه دیدن نمایش خودش را پیدا کند. این مورد با مشورت دوستان و خواندن مجلات تخصصی امکانپذیر باشد. اصلا ممکن است کسی مخاطب تئاتر جدی نباشد و دلش بخواهد نمایشهای رو حوضی و طنز را دنبال کند که البته این هم نوع خاصی از نمایش است.
هادی مرزبان
کارگردان شب روی سنگفروش خیس
اینکه مردم ما تا این حد با تئاتر بیگانه هستند به مشکلات خود ما بازمیگردد. اینکه نتوانستهایم با تماشاگر تئاتر ارتباط برقرار کنیم و آنها را به تماشاخانهها بکشانیم. برای تماشاگری که مخاطب حرفهای تئاتر محسوب نمیشود اصل اول این است که ابتدا سلیقه دیدن نمایش خودش را پیدا کند. این مورد با مشورت دوستان و خواندن مجلات تخصصی امکانپذیر باشد. اصلا ممکن است کسی مخاطب تئاتر جدی نباشد و دلش بخواهد نمایشهای رو حوضی و طنز را دنبال کند که البته این هم نوع خاصی از نمایش است. خلاصه اینکه تماشاگر پیش از هر چیز تکلیف خودش را روشن کند و بعد جهت دیدن نمایش او هم معلوم میشود. از اینجا به بعد کار به ما مربوط میشود که آیا بتوانیم تماشاگر را به سالنها بکشانیم یا نه. تئاتر اگر خوب باشد، تماشاگر را در هر کجای ایران به سالنهای نمایش میآورد. نمایشهای خوب با اقبال خوب هم مواجه میشود و این روزها هم نمایشهای خوب کم نیستند. البته برای دیدن نمایشهای خوب بیش از هر چیز نیازمند کمک مسوولان هستیم. در کشورهایی مثل ایران دولت باید سوبسید لازم را به تئاتر بدهد تا قیمت بلیتهای نمایش بالا نرود و مردم به دیدن نمایشها ترغیب شوند. این روزها من در تماشاخانه ایرانشهر نمایش «شب روی سنفگرش خیس» اثر پدر نمایش نامه نویسی ایران یعنی اکبر رادی را روی صحنه دارم و دلم میخواهد تماشاگر پس از اتمام نمایش به مفاهیم لحاظ شده در نمایش توجه کند. درست است که در اصل 80 درصد اثر برای پر کردن اوقات فراغت است اما به هرحال این خواسته یک کارگردان است که به اثرش و به موضوعات آن توجه کند. این نمایش ماجرای دکتر مجلسی با بازی بهزاد فراهانی را روایت میکند که در کنار نوشین دختر نابینا و خواهر بیوهاش روزهای بازنشستگی اجباری را میگذراند. در همین منوال نامه دعوت به کار مجدد از سوی دانشگاه آرامش او را به هم میزند و اما دکتر مجلسی میان رفتن و نرفتن باید یکی را انتخاب کند. در این میان صاحبخانه مابهالتفاوت مبلغ رهن را از او طلب میکند در حالی که مجلسی از پس پرداخت این هزینه برنمیآید و این اتفاق رویه زندگی آنها را به هم میریزد. اجرای سال ۷۷ با بازی بزرگانی مانند جمشید مشایخی و فرهاد آئیش و ایرجراد بود و در اجرای سال ۹۱ بهزاد فراهانی، بهرام ابراهیمی و ایوب آقاخانی به جای آنها بازی میکنند، البته فرزانه کابلی، فردوس کاویانی و علی رامز از کسانی هستند که هم در اجرای آن سال و هم سال ۹۱ حضور داشتند.
کارگردان شب روی سنگفروش خیس
اینکه مردم ما تا این حد با تئاتر بیگانه هستند به مشکلات خود ما بازمیگردد. اینکه نتوانستهایم با تماشاگر تئاتر ارتباط برقرار کنیم و آنها را به تماشاخانهها بکشانیم. برای تماشاگری که مخاطب حرفهای تئاتر محسوب نمیشود اصل اول این است که ابتدا سلیقه دیدن نمایش خودش را پیدا کند. این مورد با مشورت دوستان و خواندن مجلات تخصصی امکانپذیر باشد. اصلا ممکن است کسی مخاطب تئاتر جدی نباشد و دلش بخواهد نمایشهای رو حوضی و طنز را دنبال کند که البته این هم نوع خاصی از نمایش است. خلاصه اینکه تماشاگر پیش از هر چیز تکلیف خودش را روشن کند و بعد جهت دیدن نمایش او هم معلوم میشود. از اینجا به بعد کار به ما مربوط میشود که آیا بتوانیم تماشاگر را به سالنها بکشانیم یا نه. تئاتر اگر خوب باشد، تماشاگر را در هر کجای ایران به سالنهای نمایش میآورد. نمایشهای خوب با اقبال خوب هم مواجه میشود و این روزها هم نمایشهای خوب کم نیستند. البته برای دیدن نمایشهای خوب بیش از هر چیز نیازمند کمک مسوولان هستیم. در کشورهایی مثل ایران دولت باید سوبسید لازم را به تئاتر بدهد تا قیمت بلیتهای نمایش بالا نرود و مردم به دیدن نمایشها ترغیب شوند. این روزها من در تماشاخانه ایرانشهر نمایش «شب روی سنفگرش خیس» اثر پدر نمایش نامه نویسی ایران یعنی اکبر رادی را روی صحنه دارم و دلم میخواهد تماشاگر پس از اتمام نمایش به مفاهیم لحاظ شده در نمایش توجه کند. درست است که در اصل 80 درصد اثر برای پر کردن اوقات فراغت است اما به هرحال این خواسته یک کارگردان است که به اثرش و به موضوعات آن توجه کند. این نمایش ماجرای دکتر مجلسی با بازی بهزاد فراهانی را روایت میکند که در کنار نوشین دختر نابینا و خواهر بیوهاش روزهای بازنشستگی اجباری را میگذراند. در همین منوال نامه دعوت به کار مجدد از سوی دانشگاه آرامش او را به هم میزند و اما دکتر مجلسی میان رفتن و نرفتن باید یکی را انتخاب کند. در این میان صاحبخانه مابهالتفاوت مبلغ رهن را از او طلب میکند در حالی که مجلسی از پس پرداخت این هزینه برنمیآید و این اتفاق رویه زندگی آنها را به هم میریزد. اجرای سال ۷۷ با بازی بزرگانی مانند جمشید مشایخی و فرهاد آئیش و ایرجراد بود و در اجرای سال ۹۱ بهزاد فراهانی، بهرام ابراهیمی و ایوب آقاخانی به جای آنها بازی میکنند، البته فرزانه کابلی، فردوس کاویانی و علی رامز از کسانی هستند که هم در اجرای آن سال و هم سال ۹۱ حضور داشتند.
ارسال نظر