روزنههایی اندازه آسمان - ۱۲ مرداد ۹۱
یاسین نمکچیان
در روزگاری که موسیقی هم مثل خیلی چیزهای دیگر حال و روز خوبی ندارد، در روزگاری که بیهویتی بر اندام فرهنگوهنر این سرزمین سایه انداخته و چونان کابوسی وحشتناک رهایش نمیکند، در روزگاری که همه چیز به شکل عجیب و غریبی وارونه به نظر میرسد، باید گاهی دریچههایی رو به روشنی و امید وهوای پاک را غنیمت شمرد. باید ستود آدمهایی را که تاب آوردهاند و مردانه ایستادهاند و هیچ گاه راه را به بیراهه نکشاندهاند. موسیقی پاپ این روزهای ایران روزگار خوبی را پشت سر نمیگذارد. انبوه صداهای مغشوش و گوشخراش و کلافهکننده، نبض بازار را دردست گرفتهاند و جایی برای نفس کشیدن باقی نگذاشتهاند.
در روزگاری که موسیقی هم مثل خیلی چیزهای دیگر حال و روز خوبی ندارد، در روزگاری که بیهویتی بر اندام فرهنگوهنر این سرزمین سایه انداخته و چونان کابوسی وحشتناک رهایش نمیکند، در روزگاری که همه چیز به شکل عجیب و غریبی وارونه به نظر میرسد، باید گاهی دریچههایی رو به روشنی و امید وهوای پاک را غنیمت شمرد. باید ستود آدمهایی را که تاب آوردهاند و مردانه ایستادهاند و هیچ گاه راه را به بیراهه نکشاندهاند. موسیقی پاپ این روزهای ایران روزگار خوبی را پشت سر نمیگذارد. انبوه صداهای مغشوش و گوشخراش و کلافهکننده، نبض بازار را دردست گرفتهاند و جایی برای نفس کشیدن باقی نگذاشتهاند.
یاسین نمکچیان
در روزگاری که موسیقی هم مثل خیلی چیزهای دیگر حال و روز خوبی ندارد، در روزگاری که بیهویتی بر اندام فرهنگوهنر این سرزمین سایه انداخته و چونان کابوسی وحشتناک رهایش نمیکند، در روزگاری که همه چیز به شکل عجیب و غریبی وارونه به نظر میرسد، باید گاهی دریچههایی رو به روشنی و امید وهوای پاک را غنیمت شمرد. باید ستود آدمهایی را که تاب آوردهاند و مردانه ایستادهاند و هیچ گاه راه را به بیراهه نکشاندهاند. موسیقی پاپ این روزهای ایران روزگار خوبی را پشت سر نمیگذارد. انبوه صداهای مغشوش و گوشخراش و کلافهکننده، نبض بازار را دردست گرفتهاند و جایی برای نفس کشیدن باقی نگذاشتهاند. دیگر نه صدای سازی دلنشین به گوش میرسد و نه آوازی که آدمی را جایی بین واقعیت و رویا رها کند. خلسهای از آن گونه که نتها را درون رگهایت احساس کنی و دل بسپاری به عطر کلماتی که در هوا پراکنده میشود.همه اینها به رویایی دور بدل شده است. در چنین عصر بیساز و آوازی، گاهی روزنه هم اندازه آسمانی آبی به چشم میآید. بهانه این چند خط حضور آدمهایی مثل مانی رهنما، حمید حامی، نیما مسیحا، علیرضا عصار و... است که هنوز ایستادهاند و بی توجه به خط و ربطهایی که دوروبرشان میگذرد کار خودشان را میکنند. کم نیستند مخاطبانی که در فضای کسالت آور موسیقی پاپ چشم دوختهاند به همین روزنهها تا گاهی کلافگیها را پنهان کنند.
مانی رهنما شاگرد آهنگساز برجستهای همچون بابک بیات بود که حالا جای خالی اش بیشتر از هر زمان دیگری احساس میشود. استادی که به شاگردش آموخت تا هیچگاه اسیر جبر زمان نشود. به او آموخت وقتی شرایط مساعد نیست، هر دو تا سه سال تنها یک اثر منتشر کند، اما اعتبارش را زیر علامت سوال قرار ندهد. در چنین روزهای کسالت آوری مانی بیشتر وقتش را صرف آموزش میکند. آلبومهایی همچون «دهکده» با صدای کسری و «تعطیل عمومی» با صدای محسن وحیدی و شهاب مظفری و مهدی فرجام حاصل همین عمری است که برای آموزش گذاشته است. هرچند در سالهای اخیر چهرههای جدی در گوشهای کز کردهاند و آنقدرها حضور ملموسی ندارند اما همین که در مدت زمان کوتاهی آلبومی همچون «من و تو» به فروش قابل توجهی میرسد گواه نکتههای زیادی است.گواه این است که مردم فرق موسیقی خوب و درست و حسابی را با آهنگهای ضربی یک بار مصرف میفهمند. گواه این است که گاهی روزنهها درست اندازه آسمان آبی به چشم میآیند.
در روزگاری که موسیقی هم مثل خیلی چیزهای دیگر حال و روز خوبی ندارد، در روزگاری که بیهویتی بر اندام فرهنگوهنر این سرزمین سایه انداخته و چونان کابوسی وحشتناک رهایش نمیکند، در روزگاری که همه چیز به شکل عجیب و غریبی وارونه به نظر میرسد، باید گاهی دریچههایی رو به روشنی و امید وهوای پاک را غنیمت شمرد. باید ستود آدمهایی را که تاب آوردهاند و مردانه ایستادهاند و هیچ گاه راه را به بیراهه نکشاندهاند. موسیقی پاپ این روزهای ایران روزگار خوبی را پشت سر نمیگذارد. انبوه صداهای مغشوش و گوشخراش و کلافهکننده، نبض بازار را دردست گرفتهاند و جایی برای نفس کشیدن باقی نگذاشتهاند. دیگر نه صدای سازی دلنشین به گوش میرسد و نه آوازی که آدمی را جایی بین واقعیت و رویا رها کند. خلسهای از آن گونه که نتها را درون رگهایت احساس کنی و دل بسپاری به عطر کلماتی که در هوا پراکنده میشود.همه اینها به رویایی دور بدل شده است. در چنین عصر بیساز و آوازی، گاهی روزنه هم اندازه آسمانی آبی به چشم میآید. بهانه این چند خط حضور آدمهایی مثل مانی رهنما، حمید حامی، نیما مسیحا، علیرضا عصار و... است که هنوز ایستادهاند و بی توجه به خط و ربطهایی که دوروبرشان میگذرد کار خودشان را میکنند. کم نیستند مخاطبانی که در فضای کسالت آور موسیقی پاپ چشم دوختهاند به همین روزنهها تا گاهی کلافگیها را پنهان کنند.
مانی رهنما شاگرد آهنگساز برجستهای همچون بابک بیات بود که حالا جای خالی اش بیشتر از هر زمان دیگری احساس میشود. استادی که به شاگردش آموخت تا هیچگاه اسیر جبر زمان نشود. به او آموخت وقتی شرایط مساعد نیست، هر دو تا سه سال تنها یک اثر منتشر کند، اما اعتبارش را زیر علامت سوال قرار ندهد. در چنین روزهای کسالت آوری مانی بیشتر وقتش را صرف آموزش میکند. آلبومهایی همچون «دهکده» با صدای کسری و «تعطیل عمومی» با صدای محسن وحیدی و شهاب مظفری و مهدی فرجام حاصل همین عمری است که برای آموزش گذاشته است. هرچند در سالهای اخیر چهرههای جدی در گوشهای کز کردهاند و آنقدرها حضور ملموسی ندارند اما همین که در مدت زمان کوتاهی آلبومی همچون «من و تو» به فروش قابل توجهی میرسد گواه نکتههای زیادی است.گواه این است که مردم فرق موسیقی خوب و درست و حسابی را با آهنگهای ضربی یک بار مصرف میفهمند. گواه این است که گاهی روزنهها درست اندازه آسمان آبی به چشم میآیند.
ارسال نظر