۱۰ ویژگی مدیـر خوب از نگاه بیل گیتس - ۱۶ شهریور ۹۱
مترجم: مریم بیدمشگی پور
اخیرا مقالهای به چاپ رساندم با عنوان ۱۰ ویژگی یک کارمند خوب که بسیاری را ترغیب کرد درباره مشخصات یک مدیر خوب کنجکاو شوند. هرچند یک فرمول جادویی برای مدیریت مناسب و کارآمد وجود ندارد؛ ولی چنانچه شما در موقعیت یک مدیر هستید ممکن است با دانستن این چند نکته موثرتر عمل کنید. ۱ زمینه کاری خود را از روی قکر و دقیق انتخاب کنید: کاری را انتخاب کنید که از آن لذت ببرید. وقتی به کارتان علاقه ندارید بعید است بتوانید برای سازمان خود سودآور باشید. این موضوع درباره کارمندان نیز صدق میکند.
اخیرا مقالهای به چاپ رساندم با عنوان ۱۰ ویژگی یک کارمند خوب که بسیاری را ترغیب کرد درباره مشخصات یک مدیر خوب کنجکاو شوند. هرچند یک فرمول جادویی برای مدیریت مناسب و کارآمد وجود ندارد؛ ولی چنانچه شما در موقعیت یک مدیر هستید ممکن است با دانستن این چند نکته موثرتر عمل کنید. ۱ زمینه کاری خود را از روی قکر و دقیق انتخاب کنید: کاری را انتخاب کنید که از آن لذت ببرید. وقتی به کارتان علاقه ندارید بعید است بتوانید برای سازمان خود سودآور باشید. این موضوع درباره کارمندان نیز صدق میکند.
مترجم: مریم بیدمشگی پور
اخیرا مقالهای به چاپ رساندم با عنوان ۱۰ ویژگی یک کارمند خوب که بسیاری را ترغیب کرد درباره مشخصات یک مدیر خوب کنجکاو شوند. هرچند یک فرمول جادویی برای مدیریت مناسب و کارآمد وجود ندارد؛ ولی چنانچه شما در موقعیت یک مدیر هستید ممکن است با دانستن این چند نکته موثرتر عمل کنید. ۱ زمینه کاری خود را از روی قکر و دقیق انتخاب کنید: کاری را انتخاب کنید که از آن لذت ببرید. وقتی به کارتان علاقه ندارید بعید است بتوانید برای سازمان خود سودآور باشید. این موضوع درباره کارمندان نیز صدق میکند.
2 با دقت استخدام کنید و از اخراج کردن نهراسید: شما نیاز به یک گروه قوی دارید؛ چرا که یک گروه کاری متوسط هر قدر هم که خوب مدیریت شود، نتیجه عملش قطعا متوسط خواهد بود. یک خطا ممکن است برای یک فرد شکست بزرگی به حساب نیاید و مدیر نیز بتواند وی را در سمتی که دارد ابقا کند؛ چرا که عملکرد وی آنقدرها هم ناگوار نبوده است؛ ولی یک مدیر خوب جایگزینی برای این فرد انتخاب میکند یا او را به جایی منتقل میکند که عملکرد شخص در آن بدون عیب و نقص باشد.
۳ محیط کار را مولد و سودآور کنید: این موضوع کمی چالشانگیز است؛ چرا که نیازمند رویکردهای متفاوتی بسته به زمینه فعالیت است. برخی اوقات اختصاص دادن یک دفتر کار مجزا به کارمندان، موجب افزایش سود بنگاه میشود. برخی اوقات با انتقال کارمندان به یک محیط باز میشود سود را افزایش داد. بعضی مواقع باید از محرکهای مالی برای سودآور کردن بنگاه استفاده کرد. در یک دیدگاه کلی استفاده از ترکیبی از این رویکردها میتواند اثربخش باشد. عاملی که تقریبا همیشه سودآوری را افزایش میدهد ارائه یک سیستم اطلاعاتی است که به کارمندان کمک کند تا در جریان امور قرار گیرند. زمانی که من در حال پایهریزی مایکروسافت بودم، تصمیم گرفتم محیطی ایجاد کنم که درآن برنامه نویسان پیشرفت داشته باشند. من شرکتی میخواستم که در آن مهندسان علاقمند به کار باشند. میخواستم فرهنگ سازمانی ایجاد کنم که آنها را تشویق کند با هم کار کنند، ایدههای خود را درمیان بگذارند و انگیزه خود را در آن حفظ کنند. چنانچه خودم مهندس نرمافزار نبودم هرگز نمیتوانستم به چنین هدفی دست پیدا کنم.
4 تعریف مشخصی از موفقیت داشته باشید: برای کارمندان خود بهطور شفاف توضیح دهید موفقیت از نظر سازمان چیست و آنها چگونه میتوانند دستاوردهای خود را ارزیابی کنند. اهداف باید واقع گرایانه انتخاب شوند. زمانبندی پروژهها باید توسط افرادی تنظیم شود که خود درانجام آن دخیل هستند. کارمندن ممکن است موعدهای کاری و برنامه زمانبندی که دوستانه در بین خودشان تعیین شده باشد را بپذیرند؛ ولی نسبت به زمانبندی تحمیل شده از مدیریت که با واقعیت کاری آنها هماهنگی ندارند واکنش نشان دهند. تعریف اهدافی که برای سازمان قابل دسترسی نباشند باعث از بین رفتن شالوده سازمان میشوند. در شرکت من، علاوه بر جلسات منظم گروههای کاری و جلسات یک نفره بین مدیران و کارمندان، ما بهطور منظم گردهماییهایی داریم و توسط ایمیل مرتبا با کارمندان در ارتباط هستیم و آنچه توقع داریم به آنها اطلاع میدهیم. چنانچه یک مشتری محصولات یک شرکت دیگر را انتخاب کند ما موضوع را بررسی میکنیم. به کارمندان میگوییم که «دفعه بعد این ما هستیم که باید برنده باشیم. برای این کار چه چیزهایی نیاز داریم؟» پاسخ به این سوالات به ما کمک میکند تا تعریف مشخصی از موفقیت داشته باشیم.
۵ برای اینکه یک مدیر خوب باشید باید کارمندان خود را دوست داشته باشید و بتوانید ارتباط مناسبی با آنها برقرار کنید. این موضوعی نیست که بتوانید درباره آن به دیگران دروغ بگویید و نقش بازی کنید. چنانچه از ارتباط با کارمندان خود لذت نمیبرید، مدیریت آنها بسیار دشوار خواهد بود. باید بتوانید در سازمان خود زمینه گستردهای از ارتباطات را فراهم آورید. شما به ارتباطات نیاز دارید نه لزوما ارتباط دوستانه شخصی. شما باید بتوانید افراد را ترغیب کنید تا به شما اطلاع دهند در سازمانتان چه میگذرد و بازخورد تصورات افراد درباره سازمان و نقش شما در آن را به اطلاعتان برسانند.
6 تواناییهای کارمندان خود را به گونهای توسعه دهید که وظایف خود را بهتر از آنچه شما میتوانید انجام دهند. مهارتهای خود را به آنها منتقل کنید. این موضوع هدفی مهیج خواهد بود ولی همزمان ممکن است برای مدیران نگرانکننده باشد که موقعیت خود را بهواسطه این امر در خطر ببینند. چنانچه این موضوع شما را نگران میکند از مدیر مافوق خود سوال کنید «چنانچه من فردی را آموزش دهم که بتواند کارهای مرا به خوبی انجام دهد آیا شرکت جایگاه برتری برای من خواهد داشت؟» بسیاری از مدیران با ذکاوت دوست دارند ببینند که کارمندانشان مسوولیتهای خود را توسعه دهند چرا که این امر باعث میشود مدیران از بهعهده گرفتن و درگیرشدن در بعضی مسائل محفوظ بمانند. کمبود فرصت شغلی هیچ گاه برای یک مدیر خوب بهوجود نمیآید. جهان تعداد نامحدودی کار دارد که باید به انجام برسد.
۷ دلگرمی ایجاد کنید. برای کارمندان خور بهطور واضح مشخص کنید که در صورتی که امور بهطور مناسب انجام شوند تنها مدیران نیستند که از نتیجه آن بهرهمند میشوند. به کارمندان خود حس اهمیت در مورد کاری که بر عهده دارند را انتقال دهید. به آنها نشان دهید که برای شرکت و مشتریان مهم هستند.
8 مسوولیت پروژهها را خود بر عهده بگیرید. شما باید مسوولیتهای بیشتری علاوه بر ارتباط صرف داشته باشید. آخرین چیزی که کارمندان ممکن است به آن احتیاج داشته باشند مدیری است که به کارهای غیر مهم و فرعی میپردازد. در خلال زمان سعی کنید ثابت کنید که شما نیز دستی در کار دارید. یکی از وظایفی که برای کارمندان جالب نیست را بهعهده بگیرید و از آن به عنوان نمونهای برای کارمندان خود استفاده کنید تا دریابند چگونه میتوان با چالشها روبهرو شد.
۹ هیچ گاه در تصمیم خود تجدید نظر نکنید. از زمان و فکر خود بهطور مناسب استفاده کنید تا تصمیم قطعی خودرا به طور مناسب در همان بار اول بگیرید و دیگر به آن برنگردید. چنانچه جزو افرادی باشید که یک مساله را مدتها باز نگه میدارند این امر باعث میشود که نه تنها در کار مدبر اجرایی خود خلل وارد کنید بلکه خودتان نیز به مدیری تبدیل میشوید که نمیتواند در زمان مناسب و همان بار اول تصمیمگیری کند. کارمندان از رهبری که قاطعیت ندارد بیزارند. با وجود این، منظورم این نیست که باید درباره هرچیزی در لحظه تصمیم بگیرید یا اینکه اگر تصمیمی گرفتید هرگز در آن تجدید نظر نکنید.
10 کارمندان خود را آگاه سازید که باید رضایت چه کسی را تامین کنند. شاید این فرد شما باشید، شاید مدیر فنی شما باشد یا ممکن است فرد دیگری باشد که برای شما کار میکند. اگر کارمندان شما با خود بگویند «آیا من باید رضایت این فرد را جلب کنم یا فرد دیگری را» شما در حال فلج کردن سازمان خود هستید. در این حالت به نظر میرسد که کارمندان نمیتوانند اولویتها را در شرکت مشخص کنند.
من هرگز ادعا نمیکنم که این ۱۰ رویکرد تنها روشهایی هستند که مدیران باید در مدنظر قرار دهند. ممکن است بسیاری راههای دیگر نیز وجود داشته باشد؛ ولی این ۱۰ ایده هم ممکن است به شما کمک کند که کارمندان خود را بهخوبی مدیریت کنید.
A good manager has at least 10 good qualities *
By: Bill Gates, Business Times 20 11
اخیرا مقالهای به چاپ رساندم با عنوان ۱۰ ویژگی یک کارمند خوب که بسیاری را ترغیب کرد درباره مشخصات یک مدیر خوب کنجکاو شوند. هرچند یک فرمول جادویی برای مدیریت مناسب و کارآمد وجود ندارد؛ ولی چنانچه شما در موقعیت یک مدیر هستید ممکن است با دانستن این چند نکته موثرتر عمل کنید. ۱ زمینه کاری خود را از روی قکر و دقیق انتخاب کنید: کاری را انتخاب کنید که از آن لذت ببرید. وقتی به کارتان علاقه ندارید بعید است بتوانید برای سازمان خود سودآور باشید. این موضوع درباره کارمندان نیز صدق میکند.
2 با دقت استخدام کنید و از اخراج کردن نهراسید: شما نیاز به یک گروه قوی دارید؛ چرا که یک گروه کاری متوسط هر قدر هم که خوب مدیریت شود، نتیجه عملش قطعا متوسط خواهد بود. یک خطا ممکن است برای یک فرد شکست بزرگی به حساب نیاید و مدیر نیز بتواند وی را در سمتی که دارد ابقا کند؛ چرا که عملکرد وی آنقدرها هم ناگوار نبوده است؛ ولی یک مدیر خوب جایگزینی برای این فرد انتخاب میکند یا او را به جایی منتقل میکند که عملکرد شخص در آن بدون عیب و نقص باشد.
۳ محیط کار را مولد و سودآور کنید: این موضوع کمی چالشانگیز است؛ چرا که نیازمند رویکردهای متفاوتی بسته به زمینه فعالیت است. برخی اوقات اختصاص دادن یک دفتر کار مجزا به کارمندان، موجب افزایش سود بنگاه میشود. برخی اوقات با انتقال کارمندان به یک محیط باز میشود سود را افزایش داد. بعضی مواقع باید از محرکهای مالی برای سودآور کردن بنگاه استفاده کرد. در یک دیدگاه کلی استفاده از ترکیبی از این رویکردها میتواند اثربخش باشد. عاملی که تقریبا همیشه سودآوری را افزایش میدهد ارائه یک سیستم اطلاعاتی است که به کارمندان کمک کند تا در جریان امور قرار گیرند. زمانی که من در حال پایهریزی مایکروسافت بودم، تصمیم گرفتم محیطی ایجاد کنم که درآن برنامه نویسان پیشرفت داشته باشند. من شرکتی میخواستم که در آن مهندسان علاقمند به کار باشند. میخواستم فرهنگ سازمانی ایجاد کنم که آنها را تشویق کند با هم کار کنند، ایدههای خود را درمیان بگذارند و انگیزه خود را در آن حفظ کنند. چنانچه خودم مهندس نرمافزار نبودم هرگز نمیتوانستم به چنین هدفی دست پیدا کنم.
4 تعریف مشخصی از موفقیت داشته باشید: برای کارمندان خود بهطور شفاف توضیح دهید موفقیت از نظر سازمان چیست و آنها چگونه میتوانند دستاوردهای خود را ارزیابی کنند. اهداف باید واقع گرایانه انتخاب شوند. زمانبندی پروژهها باید توسط افرادی تنظیم شود که خود درانجام آن دخیل هستند. کارمندن ممکن است موعدهای کاری و برنامه زمانبندی که دوستانه در بین خودشان تعیین شده باشد را بپذیرند؛ ولی نسبت به زمانبندی تحمیل شده از مدیریت که با واقعیت کاری آنها هماهنگی ندارند واکنش نشان دهند. تعریف اهدافی که برای سازمان قابل دسترسی نباشند باعث از بین رفتن شالوده سازمان میشوند. در شرکت من، علاوه بر جلسات منظم گروههای کاری و جلسات یک نفره بین مدیران و کارمندان، ما بهطور منظم گردهماییهایی داریم و توسط ایمیل مرتبا با کارمندان در ارتباط هستیم و آنچه توقع داریم به آنها اطلاع میدهیم. چنانچه یک مشتری محصولات یک شرکت دیگر را انتخاب کند ما موضوع را بررسی میکنیم. به کارمندان میگوییم که «دفعه بعد این ما هستیم که باید برنده باشیم. برای این کار چه چیزهایی نیاز داریم؟» پاسخ به این سوالات به ما کمک میکند تا تعریف مشخصی از موفقیت داشته باشیم.
۵ برای اینکه یک مدیر خوب باشید باید کارمندان خود را دوست داشته باشید و بتوانید ارتباط مناسبی با آنها برقرار کنید. این موضوعی نیست که بتوانید درباره آن به دیگران دروغ بگویید و نقش بازی کنید. چنانچه از ارتباط با کارمندان خود لذت نمیبرید، مدیریت آنها بسیار دشوار خواهد بود. باید بتوانید در سازمان خود زمینه گستردهای از ارتباطات را فراهم آورید. شما به ارتباطات نیاز دارید نه لزوما ارتباط دوستانه شخصی. شما باید بتوانید افراد را ترغیب کنید تا به شما اطلاع دهند در سازمانتان چه میگذرد و بازخورد تصورات افراد درباره سازمان و نقش شما در آن را به اطلاعتان برسانند.
6 تواناییهای کارمندان خود را به گونهای توسعه دهید که وظایف خود را بهتر از آنچه شما میتوانید انجام دهند. مهارتهای خود را به آنها منتقل کنید. این موضوع هدفی مهیج خواهد بود ولی همزمان ممکن است برای مدیران نگرانکننده باشد که موقعیت خود را بهواسطه این امر در خطر ببینند. چنانچه این موضوع شما را نگران میکند از مدیر مافوق خود سوال کنید «چنانچه من فردی را آموزش دهم که بتواند کارهای مرا به خوبی انجام دهد آیا شرکت جایگاه برتری برای من خواهد داشت؟» بسیاری از مدیران با ذکاوت دوست دارند ببینند که کارمندانشان مسوولیتهای خود را توسعه دهند چرا که این امر باعث میشود مدیران از بهعهده گرفتن و درگیرشدن در بعضی مسائل محفوظ بمانند. کمبود فرصت شغلی هیچ گاه برای یک مدیر خوب بهوجود نمیآید. جهان تعداد نامحدودی کار دارد که باید به انجام برسد.
۷ دلگرمی ایجاد کنید. برای کارمندان خور بهطور واضح مشخص کنید که در صورتی که امور بهطور مناسب انجام شوند تنها مدیران نیستند که از نتیجه آن بهرهمند میشوند. به کارمندان خود حس اهمیت در مورد کاری که بر عهده دارند را انتقال دهید. به آنها نشان دهید که برای شرکت و مشتریان مهم هستند.
8 مسوولیت پروژهها را خود بر عهده بگیرید. شما باید مسوولیتهای بیشتری علاوه بر ارتباط صرف داشته باشید. آخرین چیزی که کارمندان ممکن است به آن احتیاج داشته باشند مدیری است که به کارهای غیر مهم و فرعی میپردازد. در خلال زمان سعی کنید ثابت کنید که شما نیز دستی در کار دارید. یکی از وظایفی که برای کارمندان جالب نیست را بهعهده بگیرید و از آن به عنوان نمونهای برای کارمندان خود استفاده کنید تا دریابند چگونه میتوان با چالشها روبهرو شد.
۹ هیچ گاه در تصمیم خود تجدید نظر نکنید. از زمان و فکر خود بهطور مناسب استفاده کنید تا تصمیم قطعی خودرا به طور مناسب در همان بار اول بگیرید و دیگر به آن برنگردید. چنانچه جزو افرادی باشید که یک مساله را مدتها باز نگه میدارند این امر باعث میشود که نه تنها در کار مدبر اجرایی خود خلل وارد کنید بلکه خودتان نیز به مدیری تبدیل میشوید که نمیتواند در زمان مناسب و همان بار اول تصمیمگیری کند. کارمندان از رهبری که قاطعیت ندارد بیزارند. با وجود این، منظورم این نیست که باید درباره هرچیزی در لحظه تصمیم بگیرید یا اینکه اگر تصمیمی گرفتید هرگز در آن تجدید نظر نکنید.
10 کارمندان خود را آگاه سازید که باید رضایت چه کسی را تامین کنند. شاید این فرد شما باشید، شاید مدیر فنی شما باشد یا ممکن است فرد دیگری باشد که برای شما کار میکند. اگر کارمندان شما با خود بگویند «آیا من باید رضایت این فرد را جلب کنم یا فرد دیگری را» شما در حال فلج کردن سازمان خود هستید. در این حالت به نظر میرسد که کارمندان نمیتوانند اولویتها را در شرکت مشخص کنند.
من هرگز ادعا نمیکنم که این ۱۰ رویکرد تنها روشهایی هستند که مدیران باید در مدنظر قرار دهند. ممکن است بسیاری راههای دیگر نیز وجود داشته باشد؛ ولی این ۱۰ ایده هم ممکن است به شما کمک کند که کارمندان خود را بهخوبی مدیریت کنید.
A good manager has at least 10 good qualities *
By: Bill Gates, Business Times 20 11
ارسال نظر