در ماراتن ادبی، شعر عقب مانده است - ۱۲ مرداد ۹۱
عکس: علی ضیایی
آرزو شهبازی
احمدپوری را بیشتر به واسطه ترجمههایش میشناسند. ترجمه اشعار شاعرانی چون پابلو نرودا، آنا آخماتووا، ناظم حکمت و. . . معتقد است که مترجم شعر باید شعرشناس و شعرخوان باشد و بتواند به نکتهها و ظرایف شعر دست پیدا کند. انتخاب شعر و شاعرها برایش اصطلاحا «دلی» است. هرکدام را که بیشتر دوست داشته باشد و شعرش او را تکان بدهد و وسوسه ترجمهاش در جان او بیفتد. پوری در تمام سالهای ترجمهاش، سودای نوشتن داشته و در اولین تجربه تالیفی خود، رمان «دو قدم اینور خط» را نوشت که بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
آرزو شهبازی
احمدپوری را بیشتر به واسطه ترجمههایش میشناسند. ترجمه اشعار شاعرانی چون پابلو نرودا، آنا آخماتووا، ناظم حکمت و. . . معتقد است که مترجم شعر باید شعرشناس و شعرخوان باشد و بتواند به نکتهها و ظرایف شعر دست پیدا کند. انتخاب شعر و شاعرها برایش اصطلاحا «دلی» است. هرکدام را که بیشتر دوست داشته باشد و شعرش او را تکان بدهد و وسوسه ترجمهاش در جان او بیفتد. پوری در تمام سالهای ترجمهاش، سودای نوشتن داشته و در اولین تجربه تالیفی خود، رمان «دو قدم اینور خط» را نوشت که بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
عکس: علی ضیایی
آرزو شهبازی
احمدپوری را بیشتر به واسطه ترجمههایش میشناسند. ترجمه اشعار شاعرانی چون پابلو نرودا، آنا آخماتووا، ناظم حکمت و... معتقد است که مترجم شعر باید شعرشناس و شعرخوان باشد و بتواند به نکتهها و ظرایف شعر دست پیدا کند. انتخاب شعر و شاعرها برایش اصطلاحا «دلی» است. هرکدام را که بیشتر دوست داشته باشد و شعرش او را تکان بدهد و وسوسه ترجمهاش در جان او بیفتد. پوری در تمام سالهای ترجمهاش، سودای نوشتن داشته و در اولین تجربه تالیفی خود، رمان «دو قدم اینور خط» را نوشت که بسیار مورد استقبال قرار گرفت. بعد از آن رمان دیگری نوشت به نام «پشت درخت توت » که اقبال چاپ پیدا نکرد، اما مانعی هم در عشق و انگیزه او برای نوشتن رمان سومش نشد. احمدپوری برای کودکان نیز شعرهایی را به فارسی برگردانده است که تازهترین اثرش «گورخر در قفس» مجموعه شعری از میچیو مادو شاعر ژاپنی در نمایشگاه کتاب امسال عرضه شد. با او گپ کوتاهی داشتهایم که میخوانید.
گویا اخیرا نوشتن رمان جدیدتان را به پایان بردهاید. با توجه به غیرقابل چاپ اعلام شدن رمان قبلیتان، چقدر انگیزه برای کار داشتید؟ آیا دلایل عدم چاپ آن کار را اعلام کردند؟
انگیزه که هست، در نوشتن آدم میرسد به جایی که صرف نوشتن میشود انگیزه. صد البته اگر اثر زمانی که از تنور داغ درآمده به دست مخاطب برسد که بسیار خوب خواهد بود. اما وقتی چنین مجالی نیست نوشته میتواند با صبر و حوصله گوشهای بنشیند تا سرانجام نوبت گام نهادن به میان مخاطبان فرا رسد و اما در باره دلیل رد رمان دومم باید بگویم که هیچ مورد خاصی را نگفتند و فقط آن را غیرقابل چاپ اعلام کردند.
رمان جدیدتان چه فضایی دارد؟ یکبار گفته بودید که رمان های جدید خیلی غم زدهاند. این همان چیزی است که در ادبیات از آن فرار میکنید و اگر اینطور است نقطه هدفتان کجاست؟ میخواهم بپرسم دلایلی که باعث میشود شما به رمان نویسی روی بیاورید چه چیزهایی هستند و این دلایل چگونه فضای داستانها و سبک شما را شکل دادهاند؟
سوالات زیادی را در یک پرسش جا دادید. راستش را بخواهید هیچ عیبی ندارد اگر موضوع رمانی اقتضا کرد غمانگیز باشد. اما تزریق مصنوعی اندوه و آه و ناله و در فضای ساختگی پر از تاریکی نوشتن است که با آن مخالفم. من در کل معتقدم رمان باید لذت بخش باشد. شما باید آن را یکسره و با اشتیاق دنبال کنید و از وقتی که صرف خواندن آن کرده اید پشیمان نباشید و اما دلیلی که مرا به نوشتن رمان وا میدارد آن عشق به داستان گویی و داستان نویسی است که از کودکی با من بوده است. فضاهای داستانها راهم معمولا طرح و قصه تعیین میکند.
ترجمه کتابهایی جامع از اشعار و زندگی شاعرانی مثل ناظم حکمت و آناآخماتوا، بخش مهمی از کارنامه حرفهای شما را دربرمی گیرد.انتخاب این شاعران بر اساس چه معیارهایی بوده است و فضای شعری شان چقدر در ادبیات شما تاثیرگذار بوده است؟
البته من هرگز مترجم حرفهای نبودم و حرفه من معلمی است. اما معیار من برای انتخاب شاعری برای ترجمه، همیشه علاقه شخصی من بوده و هم افق بودن با آن شاعران است. مثلا همین دو شاعری که نام بردید، سالها شاعران محبوب من بودند و همیشه شعر آنها را میخواندم.
به عنوان یک مترجم حوزه شعر، اگر بخواهیم مقایسهای بین شعرمعاصر ایران و شعر جهان داشته باشیم، فکر میکنید ما در چه نقطهای ایستادهایم و در حال حاضر بازار کتابهای ترجمه به نسبت شعرهای ایرانی چگونه است؟ و دیگر اینکه شاعران ما چقدر تحت تاثیر فضای شعر معاصر جهان قرار دارند.چون به نظر میرسد که این فضاها به مد و موج رایجی در شعرنویسی ما بدل شده است که اغلب هم تقلیدهای ضعیف و پیش پاافتادهای از کار درمیآیند.
در دنیا شاعران خوب داریم و متوسط و بد هم. در ایران نیز چنین است. ما شاعرانی داریم که کارهایشان بسیار خوب و هم شانه شاعران خوب دنیاست. اما واقعیت این است که هنوز از نظر کیفی در عرصه شعر امروز نمیتوانیم به راحتی با آنها رقابت کنیم. در باره تاثیر گرفتن شعر امروز از شعر جهان هم باید بگویم به طور طبیعی به سبب باز شدن دروازه جهان به روی ما در این صد سال اخیر مبادله تجربه زیادی بین هنرمندان ما با هنرمندان جهان روی داده است. تاثیر گرفتن هم بخشی از این مبادله است. حال این تاثیر گاه میتواند خلاق و موجد افقهای جدیدی شود و گاه در حد تقلید صرف میماند و به سرعت از گردونه ادبی خارج میشود.
کتاب «گورخر در قفس» با موضوع شعر کودکانه یکی از ترجمههای اخیر شماست که به نظر میرسد بر مانیفست ادبی شما یعنی شادی منطبق باشد. درباره انتخاب اشعار این شاعر ژاپنی بگویید و اینکه در شرایط کنونی که شعر کودک هم مثل سینمای کودک در سایه آثار مربوط به بزرگسالان قرار گرفته، مخاطب قرار دادن خردسالان چقدر از اهمیت برخوردار است؟
این نخستین ترجمه من برای کودکان نیست. کودک درون من میانه خوبی با کودکهای واقعی دارد. من چندین کتاب کودکان ترجمه کردهام که این هم یکی از آنهاست. اما انتخاب این کتاب هم بیشتر به خاطر لطافت و نگرش مهربانانه و انسانی «میچیو مادو» است به پیرامون خود. او در بخش حیوانات این کتاب حیوانها را چنان تصویر کرده است که انسان نمیتواند عاشقشان نشود.
بهعنوان کسی که هم در ترجمه شعر دستی دارید و هم رمان مینویسید، فکر میکنید کدام یک از دو حوزه شعر و رمان، در زندگی معاصر با همه سرعت و پیچیدگی و ابهامش، میتوانند برای انسان امروز نقش موثرتری را ایفا کنند و به نوعی درمانگر دردهای عصرمان باشند؟
متاسفانه به علل زیادی در ماراتن ادبی، شعر در تمام جهان عقب تر مانده و قفسههای کمتری از کتاب فروشیها و کتابخانهها را اشغال میکند. اما به نظر میرسد رمان دارای اقبال بلندتری است و روز به روز بر محبوبیتش افزوده میشود. حالا در باره درمانگر بودن دردهای عصر ما موضوع آنقدر ساده و دو دو تا چهار تا نیست. تاثیر شعر و رمان آن قدر پوشیده و لایه به لایه است که نمیشود آن را روی تخت تشریح شکافت و انگشت روی علت ویژهای گذاشت.
آرزو شهبازی
احمدپوری را بیشتر به واسطه ترجمههایش میشناسند. ترجمه اشعار شاعرانی چون پابلو نرودا، آنا آخماتووا، ناظم حکمت و... معتقد است که مترجم شعر باید شعرشناس و شعرخوان باشد و بتواند به نکتهها و ظرایف شعر دست پیدا کند. انتخاب شعر و شاعرها برایش اصطلاحا «دلی» است. هرکدام را که بیشتر دوست داشته باشد و شعرش او را تکان بدهد و وسوسه ترجمهاش در جان او بیفتد. پوری در تمام سالهای ترجمهاش، سودای نوشتن داشته و در اولین تجربه تالیفی خود، رمان «دو قدم اینور خط» را نوشت که بسیار مورد استقبال قرار گرفت. بعد از آن رمان دیگری نوشت به نام «پشت درخت توت » که اقبال چاپ پیدا نکرد، اما مانعی هم در عشق و انگیزه او برای نوشتن رمان سومش نشد. احمدپوری برای کودکان نیز شعرهایی را به فارسی برگردانده است که تازهترین اثرش «گورخر در قفس» مجموعه شعری از میچیو مادو شاعر ژاپنی در نمایشگاه کتاب امسال عرضه شد. با او گپ کوتاهی داشتهایم که میخوانید.
گویا اخیرا نوشتن رمان جدیدتان را به پایان بردهاید. با توجه به غیرقابل چاپ اعلام شدن رمان قبلیتان، چقدر انگیزه برای کار داشتید؟ آیا دلایل عدم چاپ آن کار را اعلام کردند؟
انگیزه که هست، در نوشتن آدم میرسد به جایی که صرف نوشتن میشود انگیزه. صد البته اگر اثر زمانی که از تنور داغ درآمده به دست مخاطب برسد که بسیار خوب خواهد بود. اما وقتی چنین مجالی نیست نوشته میتواند با صبر و حوصله گوشهای بنشیند تا سرانجام نوبت گام نهادن به میان مخاطبان فرا رسد و اما در باره دلیل رد رمان دومم باید بگویم که هیچ مورد خاصی را نگفتند و فقط آن را غیرقابل چاپ اعلام کردند.
رمان جدیدتان چه فضایی دارد؟ یکبار گفته بودید که رمان های جدید خیلی غم زدهاند. این همان چیزی است که در ادبیات از آن فرار میکنید و اگر اینطور است نقطه هدفتان کجاست؟ میخواهم بپرسم دلایلی که باعث میشود شما به رمان نویسی روی بیاورید چه چیزهایی هستند و این دلایل چگونه فضای داستانها و سبک شما را شکل دادهاند؟
سوالات زیادی را در یک پرسش جا دادید. راستش را بخواهید هیچ عیبی ندارد اگر موضوع رمانی اقتضا کرد غمانگیز باشد. اما تزریق مصنوعی اندوه و آه و ناله و در فضای ساختگی پر از تاریکی نوشتن است که با آن مخالفم. من در کل معتقدم رمان باید لذت بخش باشد. شما باید آن را یکسره و با اشتیاق دنبال کنید و از وقتی که صرف خواندن آن کرده اید پشیمان نباشید و اما دلیلی که مرا به نوشتن رمان وا میدارد آن عشق به داستان گویی و داستان نویسی است که از کودکی با من بوده است. فضاهای داستانها راهم معمولا طرح و قصه تعیین میکند.
ترجمه کتابهایی جامع از اشعار و زندگی شاعرانی مثل ناظم حکمت و آناآخماتوا، بخش مهمی از کارنامه حرفهای شما را دربرمی گیرد.انتخاب این شاعران بر اساس چه معیارهایی بوده است و فضای شعری شان چقدر در ادبیات شما تاثیرگذار بوده است؟
البته من هرگز مترجم حرفهای نبودم و حرفه من معلمی است. اما معیار من برای انتخاب شاعری برای ترجمه، همیشه علاقه شخصی من بوده و هم افق بودن با آن شاعران است. مثلا همین دو شاعری که نام بردید، سالها شاعران محبوب من بودند و همیشه شعر آنها را میخواندم.
به عنوان یک مترجم حوزه شعر، اگر بخواهیم مقایسهای بین شعرمعاصر ایران و شعر جهان داشته باشیم، فکر میکنید ما در چه نقطهای ایستادهایم و در حال حاضر بازار کتابهای ترجمه به نسبت شعرهای ایرانی چگونه است؟ و دیگر اینکه شاعران ما چقدر تحت تاثیر فضای شعر معاصر جهان قرار دارند.چون به نظر میرسد که این فضاها به مد و موج رایجی در شعرنویسی ما بدل شده است که اغلب هم تقلیدهای ضعیف و پیش پاافتادهای از کار درمیآیند.
در دنیا شاعران خوب داریم و متوسط و بد هم. در ایران نیز چنین است. ما شاعرانی داریم که کارهایشان بسیار خوب و هم شانه شاعران خوب دنیاست. اما واقعیت این است که هنوز از نظر کیفی در عرصه شعر امروز نمیتوانیم به راحتی با آنها رقابت کنیم. در باره تاثیر گرفتن شعر امروز از شعر جهان هم باید بگویم به طور طبیعی به سبب باز شدن دروازه جهان به روی ما در این صد سال اخیر مبادله تجربه زیادی بین هنرمندان ما با هنرمندان جهان روی داده است. تاثیر گرفتن هم بخشی از این مبادله است. حال این تاثیر گاه میتواند خلاق و موجد افقهای جدیدی شود و گاه در حد تقلید صرف میماند و به سرعت از گردونه ادبی خارج میشود.
کتاب «گورخر در قفس» با موضوع شعر کودکانه یکی از ترجمههای اخیر شماست که به نظر میرسد بر مانیفست ادبی شما یعنی شادی منطبق باشد. درباره انتخاب اشعار این شاعر ژاپنی بگویید و اینکه در شرایط کنونی که شعر کودک هم مثل سینمای کودک در سایه آثار مربوط به بزرگسالان قرار گرفته، مخاطب قرار دادن خردسالان چقدر از اهمیت برخوردار است؟
این نخستین ترجمه من برای کودکان نیست. کودک درون من میانه خوبی با کودکهای واقعی دارد. من چندین کتاب کودکان ترجمه کردهام که این هم یکی از آنهاست. اما انتخاب این کتاب هم بیشتر به خاطر لطافت و نگرش مهربانانه و انسانی «میچیو مادو» است به پیرامون خود. او در بخش حیوانات این کتاب حیوانها را چنان تصویر کرده است که انسان نمیتواند عاشقشان نشود.
بهعنوان کسی که هم در ترجمه شعر دستی دارید و هم رمان مینویسید، فکر میکنید کدام یک از دو حوزه شعر و رمان، در زندگی معاصر با همه سرعت و پیچیدگی و ابهامش، میتوانند برای انسان امروز نقش موثرتری را ایفا کنند و به نوعی درمانگر دردهای عصرمان باشند؟
متاسفانه به علل زیادی در ماراتن ادبی، شعر در تمام جهان عقب تر مانده و قفسههای کمتری از کتاب فروشیها و کتابخانهها را اشغال میکند. اما به نظر میرسد رمان دارای اقبال بلندتری است و روز به روز بر محبوبیتش افزوده میشود. حالا در باره درمانگر بودن دردهای عصر ما موضوع آنقدر ساده و دو دو تا چهار تا نیست. تاثیر شعر و رمان آن قدر پوشیده و لایه به لایه است که نمیشود آن را روی تخت تشریح شکافت و انگشت روی علت ویژهای گذاشت.
ارسال نظر