«دنیای اقتصاد» بررسی میکند:
فرهنگ، بازتابی از رفتار یک جامعه
دنیای اقتصاد،گروه فرهنگ و هنر- ۱۴ آبان روز فرهنگ عمومی است. شورای فرهنگ عمومی ۱۴ آبانماه را در تقویم سال ۱۳۸۷ به نام «روز فرهنگ عمومی» نامگذاری کرد. در چهارصد و شصت و ششمین جلسه این شورا روز ۱۴ آبان که مصادف با تصویب آئیننامه شورای فرهنگ عمومی است، به نام روز فرهنگ عمومی مصوب گردید. در این جلسه همچنین اصلاحات دستورالعمل اجرایی آئیننامه نامگذاری شهرها، خیابان، اماکن و مؤسسات عمومی بررسی و تصویب شد.
برای درک فرهنگ عمومی نیاز است تا ابتدا واژه فرهنگ را فهم کنیم و سپس به تفاوت تعاریف شقوق مختلف فرهنگ بپردازیم و با درک آنها واژه فرهنگ عمومی را بفهمیم.
برای درک فرهنگ عمومی نیاز است تا ابتدا واژه فرهنگ را فهم کنیم و سپس به تفاوت تعاریف شقوق مختلف فرهنگ بپردازیم و با درک آنها واژه فرهنگ عمومی را بفهمیم.
دنیای اقتصاد،گروه فرهنگ و هنر- 14 آبان روز فرهنگ عمومی است. شورای فرهنگ عمومی 14 آبانماه را در تقویم سال 1387 به نام «روز فرهنگ عمومی» نامگذاری کرد. در چهارصد و شصت و ششمین جلسه این شورا روز 14 آبان که مصادف با تصویب آئیننامه شورای فرهنگ عمومی است، به نام روز فرهنگ عمومی مصوب گردید. در این جلسه همچنین اصلاحات دستورالعمل اجرایی آئیننامه نامگذاری شهرها، خیابان، اماکن و مؤسسات عمومی بررسی و تصویب شد.
برای درک فرهنگ عمومی نیاز است تا ابتدا واژه فرهنگ را فهم کنیم و سپس به تفاوت تعاریف شقوق مختلف فرهنگ بپردازیم و با درک آنها واژه فرهنگ عمومی را بفهمیم. فرهنگ از جمله مفاهیمی است که ارائه تعریف برای آن کاری سهل و ممتنع به حساب میآید. رسیدن به یک تعریف جامع در این امر شاید مسألهای غیرممکن باشد. ریموند ویلیامز یکی از مقالات خود را این گونه آغاز میکند که واژه فرهنگ «یکی از دو یا سه واژه پیچیده در زبان انگلیسی» است. برخی نوشتهها تا ۱۶۴ تعریف مختلف از فرهنگ ارائه دادهاند. فرهنگ عمومی نیز از وضعیت مشابهی برخوردار بوده و حرف و حدیث فراوانی را بهدنبال خود آورده است. فرهنگ را میتوان ارزشهایی که اعضای یک گروه معین دارند، هنجارهایی که از آن پیروی میکنند، و کالاهای مادی که تولید میکنند، تعریف کرد. ارزشها آرمانهای انتزاعی هستند، حال آنکه هنجارها اصول و قواعد معینی هستند که از مردم انتظار میرود آنها را رعایت کنند و این هنجارها نشاندهنده «بایدها» و «نبایدها» در زندگی اجتماعی هستند. هنگامی که واژه فرهنگ را در گفتوگوهای معمولی هر روزه بهکار میبریم، اغلب فرآوردههای متعالی ذهن مانند هنر، ادبیات، نقاشی و... را درنظر داریم و ذهن به سمت آنها حرکت میکند. اما میتوان گفت فرهنگ به مجموعه شیوه زندگی اعضای یک جامعه اطلاق میشود.
پیچیدگی فرهنگ عمومی
میتوان فرهنگ عمومی را به مسأله خاصی محدود کرد و در همان حیطه پیرامونش نوشت. این ویژگی فرهنگ عمومی است که خود را نشان نمیدهد، ظهور ندارد اما حضور دارد، دیده نمیشود اما احساس میشود. حد ومرز، طول و عرض و مختصات ندارد اما لمس میشود، درک میشود، نقل میشود، تعقل میشود، تحلیل میشود ، اصلاح میشود، فاسد میشود، افساد میکند، اصلاح میکند، ضعیف میشود، قوی میگردد، نهان گشته، آشکار میشود و اساسا پیچیده است. هیچ فرهنگی نمیتواند بدون جامعه وجود داشته باشد. اما همانگونه، هیچ جامعهای بدون فرهنگ وجود ندارد. بدون فرهنگ، ما اصلا انسان به معنایی که معمولا این اصطلاح را درک میکنیم، نخواهیم بود؛ نه زبانی خواهیم داشت که با آن مقاصد خود را بیان کنیم و نه هیچگونه احساس خودآگاهی و توانایی تفکر و تعقل ما نیز که با آن مقاصد خود را بیان کنیم. فرهنگ عمومی جزیی از نظام فرهنگی جامعه است که اجبار رسمی از آن حمایت نمیکند ودر مقابل وجوهی از فرهنگ قرار میگیرد که دولت خود را مکلف به حراست از آن میداند. فرهنگ عمومی مانند کل نظام فرهنگی و فرهنگ، در چهار وجه ظاهر میشود: درونی، روانی، نمادی و نهادی و آثار و از این رو میتوان رگههای فرهنگی عمومی را در همه این جلوهها یافت و در کنار فرهنگ رسمی، در همه حوزههای زندگی اجتماعی، خانواده، حکومت، اقتصاد وآموزش و پرورش و نظایر اینها حضور دارد. از این رو نمیتوان آن را به حوزه مشخصی محدود کرد. با تلقی ذکرشده از فرهنگ عمومی (تقابل آن با فرهنگ رسمی) اکنون میتوان تاثیر این دو حوزه فرهنگ را برهم، عوامل موثر بر تفسیر آن، مکانیسمهای تحول و تفسیر، کارکرد آن در نظام اجتماعی، میزان تناسب آن را به فرهنگ رسمی مورد بررسی قرار داد و براساس این شناخت به تغییر و اصلاح آن پرداخت.
دستگاههای ارتباط جمعی و فرهنگ عمومی
دستگاههای ارتباط جمعی و سیاستگذاری های مربوطه همانقدرکه میتوانند مفید باشند و باعث شوند مخاطب همدلی کند و با آنها ارتباط بگیرد در دراز مدت میتوانند موجب ایجاد و یا تغییر فرهنگ نیز بشوند. صنایع تکنولوژی فرهنگی مانند رادیو، تلویزیون، ویدئو، ماهواره تا ضبط و پخش موسیقی، فیلم، داستان و ... در کنار سایر اهدافی که دنبال میکنند و شاید بخشی از آن سرگرمی باشد، هدفهای تبلیغی نیز دارند و در حوزه فرهنگی در تغییر و ایجاد فرهنگ موثر هستند. این امر، خاص دوران پخش و نشر و وسایل ارتباط جمعی است که آن را با عنوان صنعت فرهنگ میشناسند. این اصطلاح که توسط مکتب فرانکفورت به کار رفت، بر اهمیت توجه به شیوههای فرهنگسازی در جهان فرهنگپذیر امروز اشاره دارد. صنعت فرهنگ در راستای خدمت به اهداف تبلیغات برای ترویج کالاها و محصولات خود از ابزار و لوازم بسیار متنوعی سود میجوید. امروزه در دوران ما میتوان ادعا کرد که شبکههای گسترده اطلاعات و ارتباطات با تمرکز بر فرهنگ دیداری قادر به تغییر جهان هستند. اگر برای انتقال اندیشه از طریق قلم به خواندن و نوشتن نیاز است، عامل انتقال اندیشه و اطلاعات در دوران جدید زبان مشترک تصویر است که آسان، خوانا و در دسترس همگان است.کتاب و مطبوعات که در عصر روشنگری و صنعتی شدن در قرون گذشته عامل انتقال اندیشههای بشری بود، در دوران ما تصویر و فرهنگ دیداری به عنوان عامل ایجاد یا تغییر فرهنگ بهکار میرود. صنعت سرگرمی که در ابتدا با فیلم، رمان و بازی و تفریح آغاز گشت در دوران ما عامل حیاتی جهت تغییر در فرهنگها شده است و در حفظ و کنترل فرهنگ عمومی توجه به این صنعت، دشوارترین کار در فرهنگ است، زیرا راهی گشوده برای تمام فرهنگهاست، راهی برای رشد و یا تخریب.
کتابخوانی؛ ارتقاء فرهنگ عمومی
«کتاب خواندن در پاریس، توجه هرکسی را به خود جلب میکند. هرکس را میبینی یک کتاب در دست دارد و تند تند مشغول مطالعه است. سن و سال هم نمیشناسد، سیاه و سفید و مرد و زن و بچه هم نمیشناسد. انگار همه در یک ماراتن عجیب گرفتار شدهاند و زمان درحال گذر است. واگنهای مترو گاهی واقعا آدم را یاد قرائتخانه میاندازند، مخصوصا اینکه ناگهان در یک مقطع خاص کتابی گل میکند و همه مشغول خواندن آن میشوند... فضای پاریس هیچ بهانهای برای مطالعه نکردن باقی نمیگذارد.» منصور ضابطیان در بریدهای از کتاب خود چه خوب غنای فرهنگی یک کشور را در برابر فقر فرهنگی جامعه نشان میدهد. اینجا هم کتابخانه دارد ولی وارد یکی از آنها که میشوی، حس میکنی چقدر تنها ماندهاند و مشتاقاند تا دست گرمی صورتشان را نوازش و غبارشان را محو کند.کتابها مانند کودکان معصومی، همه مرتب و منظم، پشت به پشت، ساکت و صبور ایستادهاند و حتی از وهم تنهایی گاهی به خود میلرزند. کتابهای اینجا چقدر مهجورند و آدمهای شهر چقدر نامهربان. بیتوجهی به همین مسأله باعث شده است، سرانه مطالعه هر سال کمتر شود. کتاب و کتابخوانی و میزان گرایش به مطالعه، امروزه یکی از شاخصهای توسعه به شمار میرود. بررسیها نشان میدهد مطالعه و کتابخوانی وضعیت مطلوبی در ایران ندارد و عمدتا مردم از خرید و یا مطالعه کتاب گریزانند و اقدامات لازم و جدی جهت ترویج و اشاعه فرهنگ مطالعه صورت نگرفته است، درصورتیکه بهای یک وعده غذای گران قیمت را در رستورانی شیک پرداخت میکنند اما حاضر نیستند برای تقویت ذهن خود اندکی بها بپردازند. برای رفع موانع و ایجاد زمینه و بستر لازم جهت ترویج و توسعه فرهنگ مطالعه، نهادهای مختلف در پنج بخش، شامل خانواده، مدارس و نظام آموزشی، کتابداران و کتابخانهها، دولت و رسانههای گروهی و ناشران و کتابفروشیها ، باید با رفع مشکلات موجود، همسو و همهدف، به سمت مشخصی حرکت کنند.
ممنون که مهربونی
این روزها گوشه و کنار خیابانهای مشهد بیلبوردهایی دیده میشود که روی آن بزرگ نوشته شده است: «ممنون که مهربونی». مهربانی این روزها تبلیغ میشود و بسیار خوب است چون باعث میشود افراد یک جامعه در برخورد با دیگر افراد، احساس بهتری داشته باشند و مشکلات کمتری در جامعه بهوجود بیاید چرا که ازجمله بارزترین نمودهای فرهنگ عمومی در یک جامعه، بدون شک بالابردن آستانه تحمل افراد آن است. جامعهای با مردم عصبی و کمطاقت بسترساز بسیاری از ناهنجاریها و مشکلات اجتماعی است که در درازمدت به صورت یک معضل و مشکل اساسی و بنیادین رخ مینماید.کافی است دقایقی از خانه بیرون بیایید و در خیابان قدم بزنید.
مردمی را میبینید که قدم میزنند و میدوند و به دنبال چیزی هستند که خودشان هم نمیدانند چه چیزی است. حال کافی است شما در این میان اشتباهی بکنید تا متوجه شوید چگونه این خشم و این آستانه تحمل پایین به چشم میآید. از مهمترین مختصات جامعهای با آستانه تحمل پایین، زیر پا گذاشتن حقوق اجتماعی سایر افراد جامعه است. این موضوع در ریزبینانهترین حالت آن در صف نانوایی و در برجستهترین حالت آن که در رانندگی و مخاطرات پیش روی آن است، قابلارزیابی است. فقدان فرهنگ گفتوگو در بین بسیاری از افراد موضوعی به مراتب با اهمیتتر از دیگر موضوعات است. تقویت فرهنگ گفتگو از طریق فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی تا حد زیادی می تواند از خشونتها و درگیریهای اجتماعی افراد بکاهد. این درحالی است که افراد جامعه از کودکی، آموزشهای لازم برای گفتوگو را از نهادهایی مانند خانواده و مدرسه دریافت نمیکنند و با روحیهای که مبتنی بر گفتوگو و درک متقابل نیست وارد زندگی اجتماعی میشوند. در این راستا لازم است آموزش و پرورش اقدامی اساسی برای نهادینه کردن فرهنگ گفتوگو، راههای برقراری ارتباط و گفتوگو با دیگر افراد جامعه انجام دهد.
در این رابطه جای خالی آموزش مهارتهای زندگی، کنترل هیجان و خشم و مدیریت بحران احساس میشود. این آموزشها از طرق مختلف باید به افراد جامعه داده شود. یکی از مهمترین مراکزی که میتوان به آن اشاره کرد، مدرسه است. آموزش و پرورش نقش مهمی در آموزش شیوههای درست رفتاری به دانشآموزانی دارد که در آینده میخواهند وارد جامعه شوند، بنابراین به نظر میرسد لازم است چنین آموزشهایی از سطح مدارس شروع شده و در هر سال تحصیلی به فراخور سن دانشآموزان ادامه یابد. رسانهها نیز ضلع مهم دیگر چنین آموزشهایی هستند، مطبوعات و صداوسیما میتوانند با درج تحلیلهای کارشناسی و پخش فیلمها و سریالهای آموزنده در این رابطه تاثیرگذار باشند. خانههای فرهنگ، مکانهای ورزشی و سایر اماکن فرهنگی نیز از موارد موثری هستند که میتوان از آنها نام برد.
برای درک فرهنگ عمومی نیاز است تا ابتدا واژه فرهنگ را فهم کنیم و سپس به تفاوت تعاریف شقوق مختلف فرهنگ بپردازیم و با درک آنها واژه فرهنگ عمومی را بفهمیم. فرهنگ از جمله مفاهیمی است که ارائه تعریف برای آن کاری سهل و ممتنع به حساب میآید. رسیدن به یک تعریف جامع در این امر شاید مسألهای غیرممکن باشد. ریموند ویلیامز یکی از مقالات خود را این گونه آغاز میکند که واژه فرهنگ «یکی از دو یا سه واژه پیچیده در زبان انگلیسی» است. برخی نوشتهها تا ۱۶۴ تعریف مختلف از فرهنگ ارائه دادهاند. فرهنگ عمومی نیز از وضعیت مشابهی برخوردار بوده و حرف و حدیث فراوانی را بهدنبال خود آورده است. فرهنگ را میتوان ارزشهایی که اعضای یک گروه معین دارند، هنجارهایی که از آن پیروی میکنند، و کالاهای مادی که تولید میکنند، تعریف کرد. ارزشها آرمانهای انتزاعی هستند، حال آنکه هنجارها اصول و قواعد معینی هستند که از مردم انتظار میرود آنها را رعایت کنند و این هنجارها نشاندهنده «بایدها» و «نبایدها» در زندگی اجتماعی هستند. هنگامی که واژه فرهنگ را در گفتوگوهای معمولی هر روزه بهکار میبریم، اغلب فرآوردههای متعالی ذهن مانند هنر، ادبیات، نقاشی و... را درنظر داریم و ذهن به سمت آنها حرکت میکند. اما میتوان گفت فرهنگ به مجموعه شیوه زندگی اعضای یک جامعه اطلاق میشود.
پیچیدگی فرهنگ عمومی
میتوان فرهنگ عمومی را به مسأله خاصی محدود کرد و در همان حیطه پیرامونش نوشت. این ویژگی فرهنگ عمومی است که خود را نشان نمیدهد، ظهور ندارد اما حضور دارد، دیده نمیشود اما احساس میشود. حد ومرز، طول و عرض و مختصات ندارد اما لمس میشود، درک میشود، نقل میشود، تعقل میشود، تحلیل میشود ، اصلاح میشود، فاسد میشود، افساد میکند، اصلاح میکند، ضعیف میشود، قوی میگردد، نهان گشته، آشکار میشود و اساسا پیچیده است. هیچ فرهنگی نمیتواند بدون جامعه وجود داشته باشد. اما همانگونه، هیچ جامعهای بدون فرهنگ وجود ندارد. بدون فرهنگ، ما اصلا انسان به معنایی که معمولا این اصطلاح را درک میکنیم، نخواهیم بود؛ نه زبانی خواهیم داشت که با آن مقاصد خود را بیان کنیم و نه هیچگونه احساس خودآگاهی و توانایی تفکر و تعقل ما نیز که با آن مقاصد خود را بیان کنیم. فرهنگ عمومی جزیی از نظام فرهنگی جامعه است که اجبار رسمی از آن حمایت نمیکند ودر مقابل وجوهی از فرهنگ قرار میگیرد که دولت خود را مکلف به حراست از آن میداند. فرهنگ عمومی مانند کل نظام فرهنگی و فرهنگ، در چهار وجه ظاهر میشود: درونی، روانی، نمادی و نهادی و آثار و از این رو میتوان رگههای فرهنگی عمومی را در همه این جلوهها یافت و در کنار فرهنگ رسمی، در همه حوزههای زندگی اجتماعی، خانواده، حکومت، اقتصاد وآموزش و پرورش و نظایر اینها حضور دارد. از این رو نمیتوان آن را به حوزه مشخصی محدود کرد. با تلقی ذکرشده از فرهنگ عمومی (تقابل آن با فرهنگ رسمی) اکنون میتوان تاثیر این دو حوزه فرهنگ را برهم، عوامل موثر بر تفسیر آن، مکانیسمهای تحول و تفسیر، کارکرد آن در نظام اجتماعی، میزان تناسب آن را به فرهنگ رسمی مورد بررسی قرار داد و براساس این شناخت به تغییر و اصلاح آن پرداخت.
دستگاههای ارتباط جمعی و فرهنگ عمومی
دستگاههای ارتباط جمعی و سیاستگذاری های مربوطه همانقدرکه میتوانند مفید باشند و باعث شوند مخاطب همدلی کند و با آنها ارتباط بگیرد در دراز مدت میتوانند موجب ایجاد و یا تغییر فرهنگ نیز بشوند. صنایع تکنولوژی فرهنگی مانند رادیو، تلویزیون، ویدئو، ماهواره تا ضبط و پخش موسیقی، فیلم، داستان و ... در کنار سایر اهدافی که دنبال میکنند و شاید بخشی از آن سرگرمی باشد، هدفهای تبلیغی نیز دارند و در حوزه فرهنگی در تغییر و ایجاد فرهنگ موثر هستند. این امر، خاص دوران پخش و نشر و وسایل ارتباط جمعی است که آن را با عنوان صنعت فرهنگ میشناسند. این اصطلاح که توسط مکتب فرانکفورت به کار رفت، بر اهمیت توجه به شیوههای فرهنگسازی در جهان فرهنگپذیر امروز اشاره دارد. صنعت فرهنگ در راستای خدمت به اهداف تبلیغات برای ترویج کالاها و محصولات خود از ابزار و لوازم بسیار متنوعی سود میجوید. امروزه در دوران ما میتوان ادعا کرد که شبکههای گسترده اطلاعات و ارتباطات با تمرکز بر فرهنگ دیداری قادر به تغییر جهان هستند. اگر برای انتقال اندیشه از طریق قلم به خواندن و نوشتن نیاز است، عامل انتقال اندیشه و اطلاعات در دوران جدید زبان مشترک تصویر است که آسان، خوانا و در دسترس همگان است.کتاب و مطبوعات که در عصر روشنگری و صنعتی شدن در قرون گذشته عامل انتقال اندیشههای بشری بود، در دوران ما تصویر و فرهنگ دیداری به عنوان عامل ایجاد یا تغییر فرهنگ بهکار میرود. صنعت سرگرمی که در ابتدا با فیلم، رمان و بازی و تفریح آغاز گشت در دوران ما عامل حیاتی جهت تغییر در فرهنگها شده است و در حفظ و کنترل فرهنگ عمومی توجه به این صنعت، دشوارترین کار در فرهنگ است، زیرا راهی گشوده برای تمام فرهنگهاست، راهی برای رشد و یا تخریب.
کتابخوانی؛ ارتقاء فرهنگ عمومی
«کتاب خواندن در پاریس، توجه هرکسی را به خود جلب میکند. هرکس را میبینی یک کتاب در دست دارد و تند تند مشغول مطالعه است. سن و سال هم نمیشناسد، سیاه و سفید و مرد و زن و بچه هم نمیشناسد. انگار همه در یک ماراتن عجیب گرفتار شدهاند و زمان درحال گذر است. واگنهای مترو گاهی واقعا آدم را یاد قرائتخانه میاندازند، مخصوصا اینکه ناگهان در یک مقطع خاص کتابی گل میکند و همه مشغول خواندن آن میشوند... فضای پاریس هیچ بهانهای برای مطالعه نکردن باقی نمیگذارد.» منصور ضابطیان در بریدهای از کتاب خود چه خوب غنای فرهنگی یک کشور را در برابر فقر فرهنگی جامعه نشان میدهد. اینجا هم کتابخانه دارد ولی وارد یکی از آنها که میشوی، حس میکنی چقدر تنها ماندهاند و مشتاقاند تا دست گرمی صورتشان را نوازش و غبارشان را محو کند.کتابها مانند کودکان معصومی، همه مرتب و منظم، پشت به پشت، ساکت و صبور ایستادهاند و حتی از وهم تنهایی گاهی به خود میلرزند. کتابهای اینجا چقدر مهجورند و آدمهای شهر چقدر نامهربان. بیتوجهی به همین مسأله باعث شده است، سرانه مطالعه هر سال کمتر شود. کتاب و کتابخوانی و میزان گرایش به مطالعه، امروزه یکی از شاخصهای توسعه به شمار میرود. بررسیها نشان میدهد مطالعه و کتابخوانی وضعیت مطلوبی در ایران ندارد و عمدتا مردم از خرید و یا مطالعه کتاب گریزانند و اقدامات لازم و جدی جهت ترویج و اشاعه فرهنگ مطالعه صورت نگرفته است، درصورتیکه بهای یک وعده غذای گران قیمت را در رستورانی شیک پرداخت میکنند اما حاضر نیستند برای تقویت ذهن خود اندکی بها بپردازند. برای رفع موانع و ایجاد زمینه و بستر لازم جهت ترویج و توسعه فرهنگ مطالعه، نهادهای مختلف در پنج بخش، شامل خانواده، مدارس و نظام آموزشی، کتابداران و کتابخانهها، دولت و رسانههای گروهی و ناشران و کتابفروشیها ، باید با رفع مشکلات موجود، همسو و همهدف، به سمت مشخصی حرکت کنند.
ممنون که مهربونی
این روزها گوشه و کنار خیابانهای مشهد بیلبوردهایی دیده میشود که روی آن بزرگ نوشته شده است: «ممنون که مهربونی». مهربانی این روزها تبلیغ میشود و بسیار خوب است چون باعث میشود افراد یک جامعه در برخورد با دیگر افراد، احساس بهتری داشته باشند و مشکلات کمتری در جامعه بهوجود بیاید چرا که ازجمله بارزترین نمودهای فرهنگ عمومی در یک جامعه، بدون شک بالابردن آستانه تحمل افراد آن است. جامعهای با مردم عصبی و کمطاقت بسترساز بسیاری از ناهنجاریها و مشکلات اجتماعی است که در درازمدت به صورت یک معضل و مشکل اساسی و بنیادین رخ مینماید.کافی است دقایقی از خانه بیرون بیایید و در خیابان قدم بزنید.
مردمی را میبینید که قدم میزنند و میدوند و به دنبال چیزی هستند که خودشان هم نمیدانند چه چیزی است. حال کافی است شما در این میان اشتباهی بکنید تا متوجه شوید چگونه این خشم و این آستانه تحمل پایین به چشم میآید. از مهمترین مختصات جامعهای با آستانه تحمل پایین، زیر پا گذاشتن حقوق اجتماعی سایر افراد جامعه است. این موضوع در ریزبینانهترین حالت آن در صف نانوایی و در برجستهترین حالت آن که در رانندگی و مخاطرات پیش روی آن است، قابلارزیابی است. فقدان فرهنگ گفتوگو در بین بسیاری از افراد موضوعی به مراتب با اهمیتتر از دیگر موضوعات است. تقویت فرهنگ گفتگو از طریق فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی تا حد زیادی می تواند از خشونتها و درگیریهای اجتماعی افراد بکاهد. این درحالی است که افراد جامعه از کودکی، آموزشهای لازم برای گفتوگو را از نهادهایی مانند خانواده و مدرسه دریافت نمیکنند و با روحیهای که مبتنی بر گفتوگو و درک متقابل نیست وارد زندگی اجتماعی میشوند. در این راستا لازم است آموزش و پرورش اقدامی اساسی برای نهادینه کردن فرهنگ گفتوگو، راههای برقراری ارتباط و گفتوگو با دیگر افراد جامعه انجام دهد.
در این رابطه جای خالی آموزش مهارتهای زندگی، کنترل هیجان و خشم و مدیریت بحران احساس میشود. این آموزشها از طرق مختلف باید به افراد جامعه داده شود. یکی از مهمترین مراکزی که میتوان به آن اشاره کرد، مدرسه است. آموزش و پرورش نقش مهمی در آموزش شیوههای درست رفتاری به دانشآموزانی دارد که در آینده میخواهند وارد جامعه شوند، بنابراین به نظر میرسد لازم است چنین آموزشهایی از سطح مدارس شروع شده و در هر سال تحصیلی به فراخور سن دانشآموزان ادامه یابد. رسانهها نیز ضلع مهم دیگر چنین آموزشهایی هستند، مطبوعات و صداوسیما میتوانند با درج تحلیلهای کارشناسی و پخش فیلمها و سریالهای آموزنده در این رابطه تاثیرگذار باشند. خانههای فرهنگ، مکانهای ورزشی و سایر اماکن فرهنگی نیز از موارد موثری هستند که میتوان از آنها نام برد.
ارسال نظر