تحلیلی بر چرخش معنایی حضور زنان در عرصههای هنری
رویا پیامنی
روزنامهنگار
هنر نقاشی در ایران زنانهترین هنر از میان سایر انواع هفتگانه است. به این معنا که زنان حضور پررنگتری در تولید آثار هنری نقاشی دارند. در سالهای اخیر ورود زنان به حوزههای دیگری از هنرهای تجسمی همچون خوشنویسی، مجسمهسازی، طراحی و گرافیک باعث شده تا بتوان این رسته از هنرها را در ایران با گرایش روزافزونشان به زنانه بودن بشناسیم. در واقع اگر بخواهیم در میان شاخههای مختلف هنری مقایسهای انجام بدهیم، میتوان با جرات گفت که زنان در حوزه هنرهای تجسمی بیشتر از سایر انواع هنرها از جمله تئاتر، موسیقی، سینما، معماری و البته ادبیات فعال بودهاند.
رویا پیامنی
روزنامهنگار
هنر نقاشی در ایران زنانهترین هنر از میان سایر انواع هفتگانه است. به این معنا که زنان حضور پررنگتری در تولید آثار هنری نقاشی دارند. در سالهای اخیر ورود زنان به حوزههای دیگری از هنرهای تجسمی همچون خوشنویسی، مجسمهسازی، طراحی و گرافیک باعث شده تا بتوان این رسته از هنرها را در ایران با گرایش روزافزونشان به زنانه بودن بشناسیم. در واقع اگر بخواهیم در میان شاخههای مختلف هنری مقایسهای انجام بدهیم، میتوان با جرات گفت که زنان در حوزه هنرهای تجسمی بیشتر از سایر انواع هنرها از جمله تئاتر، موسیقی، سینما، معماری و البته ادبیات فعال بودهاند. ناگفته پیداست که منظور از فعال بودن، خلق اثر و ساماندهی مبادلات تجاری در آن حوزه است.
از آنجا که پیوند میان آثار هنری از یک سو و ساخت و بافت اجتماعی از سوی دیگر همواره یک پیوند معنادار بوده است، میتوان تغییر معنایی حضور زنان در آثار هنری را نیز دستمایه تحلیل درباره حضور آنان در بازارهای اقتصادی آثار هنری قرار داد. برای روشن شدن این بحث در ادامه به بیان دقیق تر موضوع و ابعاد آن میپردازم. این یادداشت در واقع تحلیلی بر چگونگی حرکت زنان از مرحله انفعالی ابژگی به فعال بودن و سوبژگی در سالهای پس از انقلاب است.در یکی از تحقیقاتی که در دانشگاه تهران برمبنای ترانههای موسیقی پاپ انجام شده، این نتیجه به دست آمده که تصویر زن در دورههای مختلف، مشخصا بعد از انقلاب، از «زن- معشوق» به «زن- عاصی» و سپس «زن- عاشق» بدل شده است. زن در ترانههای قدیمی همیشه نقش الهامبخش و معشوق را ایفا میکرده است.در دوره دوم، خواننده ترانه (اغلب مرد)، با اشاره به عصیان زن و «بیوفایی» او، یادآور میشود که این بیوفایی در زندگی عاطفی وی خللی ایجاد نمیکند و اهمیتی ندارد.
در دوره سوم، این بیتفاوتی گاهی جای خود را به خشم و کینه میدهد، با تحلیل متن این ترانهها میتوان از خود پرسید که چه اتفاقی افتاده که خواننده (مرد) از نقش عاشق بیقرار ناگهان به اینجا رسیده که معشوق پیشین را به باد ناسزا بگیرد؟ معشوق (زن) چه کرده است و چه تغییری در رفتارش بهوجود آمده است؟ این تحقیق تغییر گفتار را در ترانههای مردمی به تغییر نقش زنان نسبت داده بود و نتیجه گرفته بود که «زنان خانهنشین»، امروز، همانند «مردان جوشنپوش»، پای به صحنه اجتماع گذاشته، از حقوق خود آگاهی یافتهاند و در تلاش برای استیفای آن هستند. این تغییر نقش اجتماعی باعث شده است زنی که در گذشته صرفا میتوانست معشوق واقع شود امروز بتواند قرار گرفتن در موقعیت عاشق را نیز تجربه کند. پس از اینکه ابتدا ذهنیت «ابژه انگاشته شدن زن» و سپس موقعیت «ابژه بودن زن» دستخوش تغییر شد و زنان توانستند نقش عاشق را بر عهده بگیرند، اولین واکنشهای بازیگران دائمی و قدیمی نقش «عاشق» (مردان)، بیان حالات فکری و احساسی در غالب اعتراضهای تند به تغییر نقش زنان بود.حالا نتایج این تحقیق را مقایسه کنید با تغییری که در بازنمایی زنان در نقاشیهای معاصر اتفاق افتاده است.مریم عمرانی، روزنامهنگار و کارشناس این حوزه معتقد است که اگر در بازنماییهای تصاویری که در طول دهه گذشته تولید شدهاند، دقت کنیم با سه موج اصلی روبهرو میشویم. موج اول، زنان را بهشدت سنتی و گاه عقبافتاده به نمایش درمیآورد.
منتقدان علت موفقیت چشمگیر این گونه هنرمندان در نمایشگاههای مهم و بازار هنر در جهان را استفاده مکرر از علائم اورینتالیستی میدانند. برخی از این هنرمندان در آثارشان بهکرات از حروف فارسی استفاده میکند، با شیوهای از نگارش که امتزاجی از عربی بودن و فارسی بودن است و چون مخاطب غربیاش این حروف را نمی شناسد، میتوانند یادآور کلام کتابهای مقدس یا هر نماد دیگر مذهبی باشند. این زن شرقیای که در آثار بازنمایی می شود هویت مشخصی ندارد و معلوم نیست که عرب است یا ایرانی یا از کشورهای دیگر خاورمیانه یا شمال آفریقا آمده است. محجبه است و خالکوبیهای عربی دارد و از سوی دیگر اشعار فارسی او را مزین کردهاند. این نوع دستهبندیها و کلیگوییها شبیه به تصاویر اورینتالیستی و سنت آن است.
در موج دوم، که از یک دهه گذشته بیشتر دیده میشود، زنان و دختران در اماکن عمومی و فضاهای غیرمحصور نیز به نمایش درمیآیند. مانتو و روسری دارند و در کافیشاپها و خیابانها دیده میشوند.این موج همزمان با وقایع مربوط به انقلابها در کشورهای تونس، لیبی، مصر و... در خاورمیانه رواج یافت. در تصاویر هنری و عکاسیهای خبری، زنانی دیده شدند که دغدغههای دموکراسی دارند. در این میان، حضور زنان هنرمند در رسانهها و نمایشگاهها و دعوت آنان برای شرکت در نمایشگاههایی به بهانه صلح و آشتی در خاورمیانه افزایش یافت. در همین دوره دهها نام از نمایشگاههایی وجود دارد که هنرمندان تجسمی زن تنها شرکتکنندههای آنها هستند.
نکته جالب که هم در انتخاب نام نمایشگاهها و هم در مضمون اکثر آثار وجود دارد محوریت «زن»، «خاورمیانهای» و «مسلمان» بودن و نیز ویژگی تبلیغاتی فراخوانهایی است که برگزارکنندگان مینویسند. بعضی از اوقات آنقدر روی «زن مسلمان خاورمیانهای» تکیه میشود که انگار هنرمند زن بودن در خاورمیانه بسیار عجیبتر و قابل بررسیتر است تا آثاری که قرار است به نمایش دربیایند. آنها موجوداتی سرکوبشده و ستمدیده از کشورهای جهان سوم تلقی میشوند که به طرز عجیب و غریبی قابلیت خلق و تولید اثر هنری دارند! این نگاه اورینتالیستی از بیرون به آثار هنری زنان در خاورمیانه هنوز وجود دارد.به عقیده من موج سوم به رغم عقیده خانم عمرانی، صرفا خلق تصاویر از فضاهای خصوصی و لحظات شخصی نیست. موج سوم از نظر من جنسیتزدایی از اثر است. زنان هنرمند و نقاش ایرانی با توجه به حجم انبوه نگاه اورینتالیستی از بیرون کشور به آثارشان و همینطور نگاه جنسیت باورانه برخی کارشناسان داخلی، گرایش بسیار عمدهای به بیرون رفتن از حیطه بازنمایی زن در آثار هنری پیدا کردهاند.
گرایش قابل توجه هنرمندان زن در خلق آثار تجسمی خود در قالب هنر آبستره و انتزاعی که در سالهای اخیر به طرز بسیار چشمگیری افزایش یافته است، نشاندهنده تلاش آنها برای گریز از جنسیت باوری است. حال مقایسه دو رویکردی که یکی درباره ترانههای موسیقی پاپ و دیگری درباره بازنمایی زنان در آثار نقاشی زنان است، میتوان اینگونه گفت که هر دو حوزه یک مسیر سه گانه مشترک را طی کردهاند. زن از یک معشوق صرف در ترانهها و یک موجود گوشهنشین در آثار نقاشی وارد حوزه گفتمانی شهری شده و سپس به مرحله سوبژگی و پویایی رسیده است. زنی که در ترانهها میتواند عاشق باشد و در آثار هنری به جای بازنمایی تنانه از خود، بهعنوان یک سوژه خلاق سعی در کشف جهان دارد.این رویدادها، مقدمه ورود زنان از مرحله تولید اثر هنری به مرحله مبادله تجاری آثار حرکت کرده اند. در ایران امروز بزرگترین عرضه کنندگان آثار هنری تجسمی، زنان هستند.این در حالی است که حرکت از ابژگی به سوبژگی در حوزه های گفتمانی سایر انواع هنر (غیر از هنرهای تجسمی) تا کنون به سرانجام نرسیده است. تجربه زنان هنرمند ایرانی در این حوزه نشان داده که به محض عملی شدن اتفاق، بازارهای تخصص در آن حوزه نیز آرام آرام به سمت زنانه شدن حرکت خواهد کرد.
ارسال نظر