آتش از آتش است
جمال میرصادقی نویسنده، منتقد و پژوهشگر ادبیات داستانی، متولد ۱۳۱۲ است. در دانشگاه تهران ادبیات فارسی خواند، سپس شغل معلمی را پیشه کرد. از دهه چهل با چاپ داستانهایش در مجله سخن نویسندگی را آغاز کرد. در آثار او توصیف زندگی مردم جنوب شهر نشین از راه یادآوری خاطرات کودکی برجستگی دارد. از این نویسنده تاکنون کتابهای زیادی همچون به «چشمهای من خسته» (۱۳۴۵)، «هراس» (۱۳۵۶)، «دوالپا» (۱۳۵۶)، «درازنای شب» (۱۳۴۹) و «بادها خبر از تغییر فصل میدادند» (۱۳۶۲) منتشر شده است. او یکی از نویسندگانی است که همواره در کنار نوشتن به آموزش فنون داستاننویسی پرداخته و نویسندگان زیادی را به جامعه ادبی معرفی کرده است.
جمال میرصادقی نویسنده، منتقد و پژوهشگر ادبیات داستانی، متولد 1312 است. در دانشگاه تهران ادبیات فارسی خواند، سپس شغل معلمی را پیشه کرد. از دهه چهل با چاپ داستانهایش در مجله سخن نویسندگی را آغاز کرد. در آثار او توصیف زندگی مردم جنوب شهر نشین از راه یادآوری خاطرات کودکی برجستگی دارد.از این نویسنده تاکنون کتابهای زیادی همچون به «چشمهای من خسته» (1345)، «هراس» (1356)، «دوالپا» (1356)، «درازنای شب» (1349) و «بادها خبر از تغییر فصل میدادند» (1362) منتشر شده است. او یکی از نویسندگانی است که همواره در کنار نوشتن به آموزش فنون داستاننویسی پرداخته و نویسندگان زیادی را به جامعه ادبی معرفی کرده است. تازهترین کتاب این نویسنده چاپ سوم رمان «آتش از آتش »است که اخیرا روانه بازار کتاب شده است. این کتاب را نخستین بار انتشارات توس سال 1363، در 146 صفحه منتشر کرده بود که یک سال بعد، به چاپ دوم رسید؛ اما میرصادقی برای چاپ سوم «آتش از آتش» که از سوی انتشارات نگاه منتشر شده است، این رمان را با حفظ کلیت سیر روایی آن بازنویسی کرده است. داستان «آتش از آتش» روایتی اجتماعی و سیاسی از زبان یک دبیر مدرسه است که با خبر آزادی یکی از
دوستانش به نام «مهدی» شروع میشود. در بخشی از داستان میخوانیم: «تو صندلی فرو رفته بودم. صندلی رو به پنجره بود. باد خنکی از پنجره به صورتم میخورد. پشت پنجره، آسمان تاریک بود. پشت صندوق کنار در کافه، مرد چاق گندهای نشسته بود. چرتکهای میان دستهاش بود. کافه هنوز خلوت بود. پشت چند تا از میزها عدهای نشسته بودند و شام میخوردند و حرف میزدند. چلچراغی که از سقف آویزان بود، کافه را روشن میکرد. در کافه باز بود. جلو در کافه، خیابان خلوت بود. گاه گاه ماشینی از خیابان میگذشت و سروصداش را تو کافه میریخت. احمد رو صندلی تکان میخورد. صورت گرد و بچگانهاش به طرف در کافه بود. به مهدی خیلی نزدیک بود. از دبستان با هم بودند. با هم دبیرستان را تمام کردند و به دانشکده رفتند. در آن سالها، پدر احمد میرزای یکی از تاجرهای بازار بود. اگر مهدی نبود، احمد دبیرستان را ول کرده بود و پیش پدرش رفته بود...»
به گفته میرصادقی، این رمان را سال ۶۳ برای انتشار به ارشاد فرستاده شد و با اصلاحاتی مواجه و در نهایت با آن اصلاحات منتشر شد. اما از همان موقع انتشار آن او را راضی نکرد و به همین خاطر برای چاپ جدید دست به تغییر کل داستان از نظر ساختار زده است.در شکل تازه رمان، هر قسمت آن را جدا و فصلهای آن را به اقتضای داستان، کوتاهتر و از نظر تعداد بیشتر کرده است. این اتفاق باعث شد از نظر معنایی چیزی به داستان اضافه شود.روشن است که در داستان ساختار و معنا در کنار هم مهم هستند. یعنی ساختار داستان که عوض شود در کنارش معنا نیز تغییر میکند و این خصوصیت بازچاپ رمان «آتش از آتش» است. موضوع این رمان با آنی که در سال ۶۳ منتشر شد، یکی است؛ اما هر داستان با دیگری فرق دارد.
موسسه انتشارات نگاه، «آتش از آتش» را در قطع رقعی، با شمارگان یکهزار نسخه، 176 صفحه و به بهای 90هزار ریال روانه بازار نشر کرده است.
به گفته میرصادقی، این رمان را سال ۶۳ برای انتشار به ارشاد فرستاده شد و با اصلاحاتی مواجه و در نهایت با آن اصلاحات منتشر شد. اما از همان موقع انتشار آن او را راضی نکرد و به همین خاطر برای چاپ جدید دست به تغییر کل داستان از نظر ساختار زده است.در شکل تازه رمان، هر قسمت آن را جدا و فصلهای آن را به اقتضای داستان، کوتاهتر و از نظر تعداد بیشتر کرده است. این اتفاق باعث شد از نظر معنایی چیزی به داستان اضافه شود.روشن است که در داستان ساختار و معنا در کنار هم مهم هستند. یعنی ساختار داستان که عوض شود در کنارش معنا نیز تغییر میکند و این خصوصیت بازچاپ رمان «آتش از آتش» است. موضوع این رمان با آنی که در سال ۶۳ منتشر شد، یکی است؛ اما هر داستان با دیگری فرق دارد.
موسسه انتشارات نگاه، «آتش از آتش» را در قطع رقعی، با شمارگان یکهزار نسخه، 176 صفحه و به بهای 90هزار ریال روانه بازار نشر کرده است.
ارسال نظر