گفتوگو با علی درخشی؛ کارگردان انیمیشن های «دیرین دیرین»
خط قرمزها را میشناسم
مهرداد نصرتی - اعظم حسن تقی
علی درخشی، متولد ۱۳۵۵، نویسنده و کارگردان مجموعه انیمیشنهای دیرین دیرین است که امروزه مخاطبان فراوانی دارد. درخشی که فارغالتحصیل رشته گرافیک است، کارش را در سال ۶۹ با طراحی کاریکاتور و طنزنویسی در مطبوعات شروع کرد و بعدها این تجربیات را به انیمیشن گره زد تا حاصل کار، آثار نوآورانهای بشود که تعدادشان کم هم نیست. با این کارگردان موفق، در زمینههای مختلف گفتوگو کردیم که میخوانید.
انیمیشنهای شما از فضاهای مجازی به رسانههای رسمی آمد. پروسه رسیدن شما از شبکههای مجازی به تلویزیون چگونه طی شد؟
ما از ابتدا قصد داشتیم کار از تلویزیون هم پخش شود.
علی درخشی، متولد ۱۳۵۵، نویسنده و کارگردان مجموعه انیمیشنهای دیرین دیرین است که امروزه مخاطبان فراوانی دارد. درخشی که فارغالتحصیل رشته گرافیک است، کارش را در سال ۶۹ با طراحی کاریکاتور و طنزنویسی در مطبوعات شروع کرد و بعدها این تجربیات را به انیمیشن گره زد تا حاصل کار، آثار نوآورانهای بشود که تعدادشان کم هم نیست. با این کارگردان موفق، در زمینههای مختلف گفتوگو کردیم که میخوانید.
انیمیشنهای شما از فضاهای مجازی به رسانههای رسمی آمد. پروسه رسیدن شما از شبکههای مجازی به تلویزیون چگونه طی شد؟
ما از ابتدا قصد داشتیم کار از تلویزیون هم پخش شود.
مهرداد نصرتی - اعظم حسن تقی
علی درخشی، متولد ۱۳۵۵، نویسنده و کارگردان مجموعه انیمیشنهای دیرین دیرین است که امروزه مخاطبان فراوانی دارد. درخشی که فارغالتحصیل رشته گرافیک است، کارش را در سال ۶۹ با طراحی کاریکاتور و طنزنویسی در مطبوعات شروع کرد و بعدها این تجربیات را به انیمیشن گره زد تا حاصل کار، آثار نوآورانهای بشود که تعدادشان کم هم نیست. با این کارگردان موفق، در زمینههای مختلف گفتوگو کردیم که میخوانید.
انیمیشنهای شما از فضاهای مجازی به رسانههای رسمی آمد. پروسه رسیدن شما از شبکههای مجازی به تلویزیون چگونه طی شد؟
ما از ابتدا قصد داشتیم کار از تلویزیون هم پخش شود. اما اینکه از همان ابتدا بتوانیم نظر تلویزیون را جلب کنیم، کار سادهای نبود. چون هنوز خروجی از این کار را ندیده بودند و طبیعی بود با وسواسی که تلویزیون دارد، ما مجبور بودیم کار را خودمان تولید و در شبکههای مجازی ورود کنیم و تواناییهایمان را نشان دهیم و بعد با دست پر به تلویزیون برویم که خوشبختانه این اتفاق افتاد. آقای محمد ابوالحسنی هم که تهیهکننده کار هستند، در ساخت چنین مجموعههایی تجربههای بسیار ارزشمندی دارند و حرفهای این کارند. مجموع این عوامل دست به دست هم داد تا تلویزیون کارهای ما را پخش کند و طبعا دامنه وسیعی از مخاطبان آن را دیدند.
اصلا فعالیتهایتان را از کجا شروع کردید؟
شاید از ۱۵ - ۱۶ سالگی شروع به کار ساخت انیمیشن کردم اما اولین کار جدی من در این زمینه که از تلویزیون پخش شد، کاری به نام شهر زندگی برای شهرداری تهران بود که قند عسل نام داشت و جای خود را در بین مخاطبانش باز میکرد که متاسفانه نیمه تمام رها شد. بعد از آن هم چند پروژه کوتاه و بلند کارگردانی کردم که یکی از آنها مجموعه ترافیک بود که جایزه بهترین کارگردانی فیلم شهر را برد. بعد از آن در کنار پروژههای دیگر، یکی از معروفترین کارهایی که انجام دادم، حیات وحش بود که در شبکههای مجازی خوب دیده شد که از این مجموعه، یک قسمت به نام انقراض بین مردم خیلی معروف شد. این کار هم چندین جایزه از جشنواره پویانمایی تهران، بخش ایران و جهان به خود اختصاص داد که از خانه سینما جایزه بهترین فیلمنامه را گرفت و از چین هم یک جایزه گرفت. در ادامه کارهای زیادی برای ارگانهای مختلف و تلویزیون ساختیم. الان هم عمده فعالیتم معطوف به پروژه دیرین دیرین است که در کنارش برای سازمان حمل و نقل و ترافیک پروژهای با رویکرد اطلاعرسانی و فرهنگسازی، در دست کار دارم.
انیمیشنهای شما کوتاه هستند. برای ساخت همین انیمیشنهای یکی دو دقیقهای چقدر زمان صرف میشود؟
بهطور میانگین هر کار از نگارش تا صدا یک هفتهای زمان میبرد. اما از آنجا که ما باید تعداد بالایی تولید کنیم، همزمان معمولا چند قسمت کار را در دست داریم که با احتساب این موضوع، بالای یک قسمت در روز میشود. وگرنه کار، مراحل گوناگونی مثل نگارش، تبدیل متن به استوری بورد، انیمیت، طراحی، فضاسازی و خروجی گرفتن دارد که تازه بعد از همه اینها به مرحله صداگذاری و افکت میرسیم و گویندهای که باید صدا را بگوید. در نهایت هم صداها میکس میشوند. مجموع مواردی که برشمردم، حداقل یک هفته طول میکشد. با این همه باز هم تکرار میکنم ما بهطور میانگین روزانه بیش از یک قسمت تولید میکنیم.
به نظر میآید خط قرمزها را خوب میشناسید و دیرین دیرین تا به امروز کمتر در معرض اعتراض اشخاص حقیقی و حقوقی قرار گرفته است.
به نکته بسیار خوبی اشاره کردید. این کار خط قرمزهای زیادی دارد و اتفاقا در آغاز کار خیلی هم نگران این موضوع بودیم. حالا اصلا قصد ندارم عنوان خط قرمز، تبادر سیاسی داشته باشد. فکر کنم محدویت، اطلاق بهتری باشد. ما محدودیتهای زیادی داشتیم؛ محدودیتهایی از این دست که در یک دقیقه انیمیشن، آیا میتوانیم کار خوبی ارائه دهیم؟ آیا کار بنا به رویکرد طنزگونهاش، میتواند خندهدار از آب در بیاید؟ ما میتوانیم هر روز یک کار یک دقیقهای خودمان را تولید کنیم و به پخش برسانیم؟ کار میتواند نظر اسپانسر را جلب کند؟ میتواند توجیه اقتصادی داشته باشد؟ و محدودیتهای زیادی از این قبیل داشتیم. در کنار این موارد، محدودیتهای دیگری هم داشتیم که خیلی از آنها میتواند اخلاقی باشد یا عرفی یا فرهنگی. طبیعی است که محدودیتهایی از این دست کار را خیلی سخت میکند. بنابراین در شروع کار خیلی نگران و مراقب بودیم که اصطلاحا ساختارشکنی غیر معمولی نکنیم و بتوانیم پروژه را روی ریل نگه داریم. ولی با شروع پروژه من کم کم به این نتیجه رسیدم که خط قرمز بزرگتری که آن را لحاظ و پیشبینی نکرده بودیم، خود مردم ما هستند که این مقوله خیلی سیال است و اصلا هم قابل پیشبینی نیست. ما اصلا فکر نمیکردیم بخواهیم چنین چالشی داشته باشیم.ما کارهای بسیار انتقادی تندی ساختیم که سازمان صدا و سیما پخش کرد ولی آیتمهای معمولیای داشتیم که از طرف مخاطبان مورد انتقاد قرار گرفتند. انتقادهایی که اصلا فکرش را نمیکردیم. انتقادهایی مبتنی بر برداشتهای مختلف و عجیب و غریب و بدبینانه. البته واقعا قصد ندارم انتقاد کنم از مخاطبان عزیزمان. چون همین که کار این همه دیده شده نشانگر این است که جای خود را در بین مردم باز کرده و مورد توجه و اقبال عمومی قرار گرفته است. با این همه در ادامه کار متوجه شدیم که به این خط قرمز هم باید توجه کنیم و حساسیتهای طیفهای مختلف مردم را هم در نظر بگیریم.
قبول دارید آنقدر که به سینما و تئاتر و مقولههای تصویر و هنرهای نمایشی توجه میشود و این هنرها مورد اعتنای جدی هستند، به انیمیشن توجه نمیشود؟
دقیقا همینطور است و من کاملا موافق این موضوع هستم و خیلی هم از این بیتوجهی در شگفتم. من به هر حال انیمیشن را زیر مجموعه هنرهای نمایشی میدانم؛ سینما، تئاتر و انیمیشن. من از وضعیت تئاتر اطلاعی ندارم اما توجهی که به سینما میشود کاش بخش کوچکی از این همه توجه هم شامل انیمیشن میشد. ببینید. بدون اینکه بخواهم سینما را زیر سوال ببرم، کمتر کاری را در طول سال میبینیم که بتواند تماشاچیها را به سالن سینما بکشاند. در واقع آمارها گویای این مساله است که مردم با سالنهای سینما قهرند و سینما نمیروند. با وجود این سینما بودجه خودش را دارد و تعطیل نشده است. ولی انیمیشن در این سالهای اخیر که کشور با مشکلات مالی مواجه بوده، شاید جزو اولین هنرهایی بود که کاملا تعطیل شد و مورد بیتوجهی قرار گرفت. خیلی از فعالان این حوزه، با وجود تجربههای گرانبهایی که در این زمینه داشتند مجبور شدند انیمیشنسازی را رها کنند و سراغ کارهای دیگر بروند. به هر حال امیدوارم با به سرانجام رسیدن برجام و شکوفایی اقتصاد کشور، کمی هم به انیمیشن توجه شود که اگر اینگونه شود، مسوولان خروجی مثبت این توجه را خواهند دید و من قول میدهم انیمیشن جهش بلندی خواهد داشت اگر توجه ویژهای را به خود ببیند.
شما جزو نویسندگان انیمیشن دیرین دیرین هم هستید. کلا کار چند نویسنده دارد؟
من در شروع کار، تنها خودم نویسنده بودم. چون کاری نبود که بتوانم از ابتدا با تیم خیلی بزرگی آن را شروع کنم. چون مسبوق به هیچ سابقهای نبود و تجربه نشده بود. بنابراین تا حد امکان با تیم کوچکی کار شروع شد و سعی کردیم کار را پله پله گسترش بدهیم. این گونه بود که تعداد زیادی از کارها را خودم نوشتم و کمی بعدتر، دوست خوبم آقای هادی رحیمی هم بهعنوان نویسنده کار و استوری بورد اضافه شد و فعلا با همین دونفر داریم پیش میرویم. اما با برنامهریزی که داریم نویسندگان دیگری را هم به مجموعه اضافه خواهیم کرد.
محدودیتهای نوشتار در این حوزه را توضیح میدهید؟
در این زمینه هم مشکلاتی داریم.چون نویسنده چندانی در بخش انیمیشن تربیت نشده است و تعداد نویسندههای این بخش به خصوص در حوزه کمدی کم است. به دلایل شرایطی که کار دارد و ویژگیهای شخصی که کار خود من دارد، کار برای نویسندههای طنز کمی مشکل است که بخواهند در فضای یک آدم دیگر بنویسند. بنابراین داریم سعی میکنیم جنس قصه و جنس شوخیها را کمی متفاوتتر کنیم تا بتوانیم از تجربه دوستان دیگر هم استفاده کنیم.
نوشتن در حوزه انیمیشنهای طنز مینیمال چه ویژگیهایی دارد؟
من خودم چون سالها در مطبوعات کار کردهام و علاقه خاصی هم به کار در حوزه رسانه داشتم، وقتی وارد ساخت انیمیشن شدم، نتوانستم و نخواستم آن سابقه را کنار بگذارم. بنابراین آن سابقه را با خودم به حوزه انیمیشن آوردم و دارم تلاش میکنم بین انیمیشن و کارتون مطبوعاتی، پلی بزنم. به این شکل که بتوانم انیمیشنهایی را مثل کارتونهای مطبوعاتی سریع تولید کنم و سریع هم بازخورد آنها را ببینم. جنبههای انتقادی کارها را هم با خودم وارد قلمرو انیمیشن کردم.این چیزی نبود که خیلی قبلا وجود داشته و تجربه شده باشد.بنابراین نویسندههای زیادی هم وجود ندارند که در این فضا نوشته باشند. چالش اصلی ما این است و داریم سعی میکنیم نویسندگانی را پیدا کنیم که بتوانند در این فضا بنویسند؛ فضایی که بخشی از آن ژورنالیستی و مطبوعاتی است و بخشی دیگر انیمیشن؛ چون نویسندهای که بناست در این حوزه بنویسد باید انیمیشن را با تمام امکانات، ظرفیتها و محدودیتهایش بشناسد و این، کمی کار را سخت میکند.
میزان علاقهمندی به این انیمیشن نزد مخاطبان آنقدر زیاد بوده که پایش به جاهای مختلف باز شده است. هم به حوزه بازیها و هم به خارج از مرزها و گویا مشابه این انیمیشنها را به روایت شبکههای فارسی زبان ماهوارهای دارند خارج از کشور میسازند؟
درباره بازیها که از ابتدا در برنامه ما بود که ساخته شوند. خود این موضوع، یکی از روشهای جدیدی است که پروژههای بزرگ دارند در پیش میگیرند. مواردی نظیر اینکه عروسکها و بازیهای آن پروژهها را میسازند و وارد بازار میکنند. خوشبختانه بازی انیمیشن دیرین دیرین هم خوب دیده شد و در ایران فکر کنم جزو چهار بازی پر مخاطب است و حتی اگر اشتباه نکنم، در ردهبندی سایت گوگل هم جزو مواردی است که خود گوگل، به مخاطبی که دارد سرچ میکند، پیشنهاد میدهد.در این بخش هم کار خوشبختانه موفق بوده است. اما من در حوزه بازیها نقشی نداشتهام. درباره ساخت کار مشابه کار ما خارج از ایران هم باید بگویم آن کار اصلا تقلید از کار ما نیست. چون دوستی که آن کار را ساختهاند، قبلا در ایران با هم دوست و همکار بودیم و تواناییهای ایشان را میشناسم و فکر میکنم حتی قبلتر از ما کار کردهاند. با این همه چون کاری که ما میکنیم، در حقیقت یک ژانر است، ورود به یک فضای قدیمی که در آن پیرمردی وجود دارد که نصیحت میکند، ناخودآگاه در همه کارهای مشابه، نمود پیدا میکند. نمونه این شخصیت در آثار سعدی هم هست و اگر قرار باشد این مطرح شود که چه کسی از چه کسی الگو گرفته، باید بگویم همه ما از سعدی الگو گرفتهایم.
برای به تکرار نرسیدن مجموعه چه تمهیداتی اندیشیدهاید؟
برای این منظور مدام مشورت میگیریم و جلسات زیادی میگذاریم و خودمان را مرور میکنیم و شبکههای اجتماعی هم داریم که مخاطبان نظراتشان را برای ما بفرستند. موارد مثبت از دید مخاطبان و خودمان را سعی میکنیم تقویت کنیم و همان مسیر را با قدرت بیشتری طی کنیم و موارد ضعیف را هم تلاش میکنیم اصلاح کنیم. خلاصه مدام در حال رصد کردنیم و تلاش داریم با موضع خیلی سیال برخورد کنیم.
خودتان چه کارتونهایی را دوست داشتید؟
پلنگ صورتی برای من همیشه یک جایگاه ویژه داشت. چون پلنگ صورتی خیلی به کارتون و کاریکاتور نزدیک است و من هم که از بچگی به این حوزه علاقهمندی خاصی داشتم. سادگی کار و ایدههای ناب این مجموعه خیلی برایم جذاب بود. در کارهای اروپایی، آثاری را که به مکتب زاگرب معروف است، خیلی دوست داشتم و پروفسور بالتازار یکی از کارهای این مکتب بود که من خیلی دوست داشتم. محصولات شرکت هانا باربرا را هم دوست داشتم که مبتنی بر کارهای کم حرکت، اقتصادی و زود بازده بود. تنسی تاکسیدو، یوگی و دوستان و گوریل انگوری محصولات این شرکت بودند که سیاستش زود بازده بودن و تولید در سطح انبوه بود. در دوران کودکی مثل همه بچهها کارهای کمپانیهای دیزنی و وارنر را دوست داشتم اما بزرگتر که شدم علاقهمندیام به این کارها کمتر شد و به فضای کارتونهای مطبوعاتی نزدیکتر شدم. در کارهای جدید هم باب اسفنجی را فوقالعاده دوست دارم و اگر فرصت کنم گاهی تماشا میکنم.
علی درخشی، متولد ۱۳۵۵، نویسنده و کارگردان مجموعه انیمیشنهای دیرین دیرین است که امروزه مخاطبان فراوانی دارد. درخشی که فارغالتحصیل رشته گرافیک است، کارش را در سال ۶۹ با طراحی کاریکاتور و طنزنویسی در مطبوعات شروع کرد و بعدها این تجربیات را به انیمیشن گره زد تا حاصل کار، آثار نوآورانهای بشود که تعدادشان کم هم نیست. با این کارگردان موفق، در زمینههای مختلف گفتوگو کردیم که میخوانید.
انیمیشنهای شما از فضاهای مجازی به رسانههای رسمی آمد. پروسه رسیدن شما از شبکههای مجازی به تلویزیون چگونه طی شد؟
ما از ابتدا قصد داشتیم کار از تلویزیون هم پخش شود. اما اینکه از همان ابتدا بتوانیم نظر تلویزیون را جلب کنیم، کار سادهای نبود. چون هنوز خروجی از این کار را ندیده بودند و طبیعی بود با وسواسی که تلویزیون دارد، ما مجبور بودیم کار را خودمان تولید و در شبکههای مجازی ورود کنیم و تواناییهایمان را نشان دهیم و بعد با دست پر به تلویزیون برویم که خوشبختانه این اتفاق افتاد. آقای محمد ابوالحسنی هم که تهیهکننده کار هستند، در ساخت چنین مجموعههایی تجربههای بسیار ارزشمندی دارند و حرفهای این کارند. مجموع این عوامل دست به دست هم داد تا تلویزیون کارهای ما را پخش کند و طبعا دامنه وسیعی از مخاطبان آن را دیدند.
اصلا فعالیتهایتان را از کجا شروع کردید؟
شاید از ۱۵ - ۱۶ سالگی شروع به کار ساخت انیمیشن کردم اما اولین کار جدی من در این زمینه که از تلویزیون پخش شد، کاری به نام شهر زندگی برای شهرداری تهران بود که قند عسل نام داشت و جای خود را در بین مخاطبانش باز میکرد که متاسفانه نیمه تمام رها شد. بعد از آن هم چند پروژه کوتاه و بلند کارگردانی کردم که یکی از آنها مجموعه ترافیک بود که جایزه بهترین کارگردانی فیلم شهر را برد. بعد از آن در کنار پروژههای دیگر، یکی از معروفترین کارهایی که انجام دادم، حیات وحش بود که در شبکههای مجازی خوب دیده شد که از این مجموعه، یک قسمت به نام انقراض بین مردم خیلی معروف شد. این کار هم چندین جایزه از جشنواره پویانمایی تهران، بخش ایران و جهان به خود اختصاص داد که از خانه سینما جایزه بهترین فیلمنامه را گرفت و از چین هم یک جایزه گرفت. در ادامه کارهای زیادی برای ارگانهای مختلف و تلویزیون ساختیم. الان هم عمده فعالیتم معطوف به پروژه دیرین دیرین است که در کنارش برای سازمان حمل و نقل و ترافیک پروژهای با رویکرد اطلاعرسانی و فرهنگسازی، در دست کار دارم.
انیمیشنهای شما کوتاه هستند. برای ساخت همین انیمیشنهای یکی دو دقیقهای چقدر زمان صرف میشود؟
بهطور میانگین هر کار از نگارش تا صدا یک هفتهای زمان میبرد. اما از آنجا که ما باید تعداد بالایی تولید کنیم، همزمان معمولا چند قسمت کار را در دست داریم که با احتساب این موضوع، بالای یک قسمت در روز میشود. وگرنه کار، مراحل گوناگونی مثل نگارش، تبدیل متن به استوری بورد، انیمیت، طراحی، فضاسازی و خروجی گرفتن دارد که تازه بعد از همه اینها به مرحله صداگذاری و افکت میرسیم و گویندهای که باید صدا را بگوید. در نهایت هم صداها میکس میشوند. مجموع مواردی که برشمردم، حداقل یک هفته طول میکشد. با این همه باز هم تکرار میکنم ما بهطور میانگین روزانه بیش از یک قسمت تولید میکنیم.
به نظر میآید خط قرمزها را خوب میشناسید و دیرین دیرین تا به امروز کمتر در معرض اعتراض اشخاص حقیقی و حقوقی قرار گرفته است.
به نکته بسیار خوبی اشاره کردید. این کار خط قرمزهای زیادی دارد و اتفاقا در آغاز کار خیلی هم نگران این موضوع بودیم. حالا اصلا قصد ندارم عنوان خط قرمز، تبادر سیاسی داشته باشد. فکر کنم محدویت، اطلاق بهتری باشد. ما محدودیتهای زیادی داشتیم؛ محدودیتهایی از این دست که در یک دقیقه انیمیشن، آیا میتوانیم کار خوبی ارائه دهیم؟ آیا کار بنا به رویکرد طنزگونهاش، میتواند خندهدار از آب در بیاید؟ ما میتوانیم هر روز یک کار یک دقیقهای خودمان را تولید کنیم و به پخش برسانیم؟ کار میتواند نظر اسپانسر را جلب کند؟ میتواند توجیه اقتصادی داشته باشد؟ و محدودیتهای زیادی از این قبیل داشتیم. در کنار این موارد، محدودیتهای دیگری هم داشتیم که خیلی از آنها میتواند اخلاقی باشد یا عرفی یا فرهنگی. طبیعی است که محدودیتهایی از این دست کار را خیلی سخت میکند. بنابراین در شروع کار خیلی نگران و مراقب بودیم که اصطلاحا ساختارشکنی غیر معمولی نکنیم و بتوانیم پروژه را روی ریل نگه داریم. ولی با شروع پروژه من کم کم به این نتیجه رسیدم که خط قرمز بزرگتری که آن را لحاظ و پیشبینی نکرده بودیم، خود مردم ما هستند که این مقوله خیلی سیال است و اصلا هم قابل پیشبینی نیست. ما اصلا فکر نمیکردیم بخواهیم چنین چالشی داشته باشیم.ما کارهای بسیار انتقادی تندی ساختیم که سازمان صدا و سیما پخش کرد ولی آیتمهای معمولیای داشتیم که از طرف مخاطبان مورد انتقاد قرار گرفتند. انتقادهایی که اصلا فکرش را نمیکردیم. انتقادهایی مبتنی بر برداشتهای مختلف و عجیب و غریب و بدبینانه. البته واقعا قصد ندارم انتقاد کنم از مخاطبان عزیزمان. چون همین که کار این همه دیده شده نشانگر این است که جای خود را در بین مردم باز کرده و مورد توجه و اقبال عمومی قرار گرفته است. با این همه در ادامه کار متوجه شدیم که به این خط قرمز هم باید توجه کنیم و حساسیتهای طیفهای مختلف مردم را هم در نظر بگیریم.
قبول دارید آنقدر که به سینما و تئاتر و مقولههای تصویر و هنرهای نمایشی توجه میشود و این هنرها مورد اعتنای جدی هستند، به انیمیشن توجه نمیشود؟
دقیقا همینطور است و من کاملا موافق این موضوع هستم و خیلی هم از این بیتوجهی در شگفتم. من به هر حال انیمیشن را زیر مجموعه هنرهای نمایشی میدانم؛ سینما، تئاتر و انیمیشن. من از وضعیت تئاتر اطلاعی ندارم اما توجهی که به سینما میشود کاش بخش کوچکی از این همه توجه هم شامل انیمیشن میشد. ببینید. بدون اینکه بخواهم سینما را زیر سوال ببرم، کمتر کاری را در طول سال میبینیم که بتواند تماشاچیها را به سالن سینما بکشاند. در واقع آمارها گویای این مساله است که مردم با سالنهای سینما قهرند و سینما نمیروند. با وجود این سینما بودجه خودش را دارد و تعطیل نشده است. ولی انیمیشن در این سالهای اخیر که کشور با مشکلات مالی مواجه بوده، شاید جزو اولین هنرهایی بود که کاملا تعطیل شد و مورد بیتوجهی قرار گرفت. خیلی از فعالان این حوزه، با وجود تجربههای گرانبهایی که در این زمینه داشتند مجبور شدند انیمیشنسازی را رها کنند و سراغ کارهای دیگر بروند. به هر حال امیدوارم با به سرانجام رسیدن برجام و شکوفایی اقتصاد کشور، کمی هم به انیمیشن توجه شود که اگر اینگونه شود، مسوولان خروجی مثبت این توجه را خواهند دید و من قول میدهم انیمیشن جهش بلندی خواهد داشت اگر توجه ویژهای را به خود ببیند.
شما جزو نویسندگان انیمیشن دیرین دیرین هم هستید. کلا کار چند نویسنده دارد؟
من در شروع کار، تنها خودم نویسنده بودم. چون کاری نبود که بتوانم از ابتدا با تیم خیلی بزرگی آن را شروع کنم. چون مسبوق به هیچ سابقهای نبود و تجربه نشده بود. بنابراین تا حد امکان با تیم کوچکی کار شروع شد و سعی کردیم کار را پله پله گسترش بدهیم. این گونه بود که تعداد زیادی از کارها را خودم نوشتم و کمی بعدتر، دوست خوبم آقای هادی رحیمی هم بهعنوان نویسنده کار و استوری بورد اضافه شد و فعلا با همین دونفر داریم پیش میرویم. اما با برنامهریزی که داریم نویسندگان دیگری را هم به مجموعه اضافه خواهیم کرد.
محدودیتهای نوشتار در این حوزه را توضیح میدهید؟
در این زمینه هم مشکلاتی داریم.چون نویسنده چندانی در بخش انیمیشن تربیت نشده است و تعداد نویسندههای این بخش به خصوص در حوزه کمدی کم است. به دلایل شرایطی که کار دارد و ویژگیهای شخصی که کار خود من دارد، کار برای نویسندههای طنز کمی مشکل است که بخواهند در فضای یک آدم دیگر بنویسند. بنابراین داریم سعی میکنیم جنس قصه و جنس شوخیها را کمی متفاوتتر کنیم تا بتوانیم از تجربه دوستان دیگر هم استفاده کنیم.
نوشتن در حوزه انیمیشنهای طنز مینیمال چه ویژگیهایی دارد؟
من خودم چون سالها در مطبوعات کار کردهام و علاقه خاصی هم به کار در حوزه رسانه داشتم، وقتی وارد ساخت انیمیشن شدم، نتوانستم و نخواستم آن سابقه را کنار بگذارم. بنابراین آن سابقه را با خودم به حوزه انیمیشن آوردم و دارم تلاش میکنم بین انیمیشن و کارتون مطبوعاتی، پلی بزنم. به این شکل که بتوانم انیمیشنهایی را مثل کارتونهای مطبوعاتی سریع تولید کنم و سریع هم بازخورد آنها را ببینم. جنبههای انتقادی کارها را هم با خودم وارد قلمرو انیمیشن کردم.این چیزی نبود که خیلی قبلا وجود داشته و تجربه شده باشد.بنابراین نویسندههای زیادی هم وجود ندارند که در این فضا نوشته باشند. چالش اصلی ما این است و داریم سعی میکنیم نویسندگانی را پیدا کنیم که بتوانند در این فضا بنویسند؛ فضایی که بخشی از آن ژورنالیستی و مطبوعاتی است و بخشی دیگر انیمیشن؛ چون نویسندهای که بناست در این حوزه بنویسد باید انیمیشن را با تمام امکانات، ظرفیتها و محدودیتهایش بشناسد و این، کمی کار را سخت میکند.
میزان علاقهمندی به این انیمیشن نزد مخاطبان آنقدر زیاد بوده که پایش به جاهای مختلف باز شده است. هم به حوزه بازیها و هم به خارج از مرزها و گویا مشابه این انیمیشنها را به روایت شبکههای فارسی زبان ماهوارهای دارند خارج از کشور میسازند؟
درباره بازیها که از ابتدا در برنامه ما بود که ساخته شوند. خود این موضوع، یکی از روشهای جدیدی است که پروژههای بزرگ دارند در پیش میگیرند. مواردی نظیر اینکه عروسکها و بازیهای آن پروژهها را میسازند و وارد بازار میکنند. خوشبختانه بازی انیمیشن دیرین دیرین هم خوب دیده شد و در ایران فکر کنم جزو چهار بازی پر مخاطب است و حتی اگر اشتباه نکنم، در ردهبندی سایت گوگل هم جزو مواردی است که خود گوگل، به مخاطبی که دارد سرچ میکند، پیشنهاد میدهد.در این بخش هم کار خوشبختانه موفق بوده است. اما من در حوزه بازیها نقشی نداشتهام. درباره ساخت کار مشابه کار ما خارج از ایران هم باید بگویم آن کار اصلا تقلید از کار ما نیست. چون دوستی که آن کار را ساختهاند، قبلا در ایران با هم دوست و همکار بودیم و تواناییهای ایشان را میشناسم و فکر میکنم حتی قبلتر از ما کار کردهاند. با این همه چون کاری که ما میکنیم، در حقیقت یک ژانر است، ورود به یک فضای قدیمی که در آن پیرمردی وجود دارد که نصیحت میکند، ناخودآگاه در همه کارهای مشابه، نمود پیدا میکند. نمونه این شخصیت در آثار سعدی هم هست و اگر قرار باشد این مطرح شود که چه کسی از چه کسی الگو گرفته، باید بگویم همه ما از سعدی الگو گرفتهایم.
برای به تکرار نرسیدن مجموعه چه تمهیداتی اندیشیدهاید؟
برای این منظور مدام مشورت میگیریم و جلسات زیادی میگذاریم و خودمان را مرور میکنیم و شبکههای اجتماعی هم داریم که مخاطبان نظراتشان را برای ما بفرستند. موارد مثبت از دید مخاطبان و خودمان را سعی میکنیم تقویت کنیم و همان مسیر را با قدرت بیشتری طی کنیم و موارد ضعیف را هم تلاش میکنیم اصلاح کنیم. خلاصه مدام در حال رصد کردنیم و تلاش داریم با موضع خیلی سیال برخورد کنیم.
خودتان چه کارتونهایی را دوست داشتید؟
پلنگ صورتی برای من همیشه یک جایگاه ویژه داشت. چون پلنگ صورتی خیلی به کارتون و کاریکاتور نزدیک است و من هم که از بچگی به این حوزه علاقهمندی خاصی داشتم. سادگی کار و ایدههای ناب این مجموعه خیلی برایم جذاب بود. در کارهای اروپایی، آثاری را که به مکتب زاگرب معروف است، خیلی دوست داشتم و پروفسور بالتازار یکی از کارهای این مکتب بود که من خیلی دوست داشتم. محصولات شرکت هانا باربرا را هم دوست داشتم که مبتنی بر کارهای کم حرکت، اقتصادی و زود بازده بود. تنسی تاکسیدو، یوگی و دوستان و گوریل انگوری محصولات این شرکت بودند که سیاستش زود بازده بودن و تولید در سطح انبوه بود. در دوران کودکی مثل همه بچهها کارهای کمپانیهای دیزنی و وارنر را دوست داشتم اما بزرگتر که شدم علاقهمندیام به این کارها کمتر شد و به فضای کارتونهای مطبوعاتی نزدیکتر شدم. در کارهای جدید هم باب اسفنجی را فوقالعاده دوست دارم و اگر فرصت کنم گاهی تماشا میکنم.
ارسال نظر