گفتوگوی صمیمانه «دنیای اقتصاد» با یک رفوگر مشهدی؛
آفت ابزار چینی به رفوگری هم رسید!
دنیای اقتصاد، فاطمه رافع- اینجا خیابان امام خمینی(ره) مشهد است؛ ایستگاه سراب را که پشت سر بگذاری و از پلههای فرسوده بازار قابسازان که بالا بروی، تابلوی کوچکی را میبینی که نرسیده به دیوار انتهایی طبقه سوم، از سقف رنگ و رو رفته بازار آویزان شده و بر روی آن نوشته شده است «رفوگری مهدی»؛ عین همین عبارت روی پنجرههای مغازه هم خودنمایی میکند. .
پشت شیشه پنجرههای این مغازه، انبوهی از کیسههای پلاستیکی حاوی لباسهایی را میبینی که چشمانتظار نوازش دستان استادکار رفوگری این مغازه هستند و کنار آنها کولری به چشمت میخورد که گلدانهای رنگ و وارنگ کوچک و بزرگ روی آن به در و دیوار زهوار در رفته این مغازه رنگ سبزی و تازگی داده است.
پشت شیشه پنجرههای این مغازه، انبوهی از کیسههای پلاستیکی حاوی لباسهایی را میبینی که چشمانتظار نوازش دستان استادکار رفوگری این مغازه هستند و کنار آنها کولری به چشمت میخورد که گلدانهای رنگ و وارنگ کوچک و بزرگ روی آن به در و دیوار زهوار در رفته این مغازه رنگ سبزی و تازگی داده است.
دنیای اقتصاد، فاطمه رافع- اینجا خیابان امام خمینی(ره) مشهد است؛ ایستگاه سراب را که پشت سر بگذاری و از پلههای فرسوده بازار قابسازان که بالا بروی، تابلوی کوچکی را میبینی که نرسیده به دیوار انتهایی طبقه سوم، از سقف رنگ و رو رفته بازار آویزان شده و بر روی آن نوشته شده است «رفوگری مهدی»؛ عین همین عبارت روی پنجرههای مغازه هم خودنمایی میکند..
پشت شیشه پنجرههای این مغازه، انبوهی از کیسههای پلاستیکی حاوی لباسهایی را میبینی که چشمانتظار نوازش دستان استادکار رفوگری این مغازه هستند و کنار آنها کولری به چشمت میخورد که گلدانهای رنگ و وارنگ کوچک و بزرگ روی آن به در و دیوار زهوار در رفته این مغازه رنگ سبزی و تازگی داده است.
وارد مغازه که بشوی، شاید شلوغی آن که بیشتر به بهمریختگی شبیه است، بیش از هر چیز توجهات را به خود جلب کند؛ در میان انبوه لباسهایی که روی جالباسیهای مغازه آویزان است، هم لباسهایی میبینی که ردپای روزگار، روی تار و پود آنها جا مانده است و هم لباسهای برند امروزی؛ کمی که سرت را بچرخانی، روی میز پیشخوان مغازه هم میتوانی نخهای رنگارنگ و سوزنهای ریز و درشتی را ببینی که ابزار کار رفوگری به حساب میآیند.
پشت پیشخوان مردی با روی گشاده پاسخگوی تو میشود که در آستانه پنجمین دهه از زندگی خود قرار دارد و حدود ۲۲ سال از عمر خود را صرف رفوگری لباس کرده است؛ سیدمهدی عبدالمؤمن طوسی دل خوشی از آهنگری که شغل پدری او بود، نداشت؛ او که دیپلمه رشته انسانی است، به اجبار پدر از دوران ابتدایی و در ایام تعطیلات تابستانی به صورت موقت در حرفههای مختلفی مشغول به کار شده بود از سنگکاری گرفته تا بنایی و ... اما هیچ یک از آنها نتوانست او را راضی کند و در نهایت قبل از ورود به دهه دوم زندگی دلش را به تار و پود لباسهایی گره زد که نیازمند رفو بودند و از آن زمان رفوگری شد حرفه او...
با این استاد رفوگر مشهدی درباره علت انتخاب این شغل، مشکلات کاری، میزان رضایت او از این حرفه و ... گفتوگو کردهایم که مشروح آن را میخوانید.
چرا رفوگری را به عنوان شغل و حرفه خود انتخاب کردید؟
استادی به نام حاج آقای غراب داشتم که شاید ایشان محرک من برای انتخاب این شغل بود؛ حدود سال ۶۷ برای ورزش به ایستگاه راهآهن مشهد میرفتم و در آنجا با آقای غراب آشنا شدم؛ ایشان من را به مغازه خود دعوت کرد و من هم دعوت ایشان را پذیرفتم؛ دیدم ایشان هنر خاصی دارد و لباسها را به دقت ترمیم میکند؛ در آن زمان به این حرفه علاقمند شدم اما درباره انتخاب آن به عنوان شغل آینده خود مطمئن نبودم با این حال به درخواست خود ایشان حدود یک ماه مشغول به کار شدم؛ بعد از آن یک ماه به سربازی رفتم؛ در دوران سربازی زمانی که به مرخصی میآمدم، به دلیل علاقهای که به این کار در من ایجاد شده بود، لباسهای خودم را پاره و بعد رفو میکردم و برای ترمیم آن خلاقیت به خرج میدادم؛ به این ترتیب رفوگری لباس را آموختم. آقای غراب در واقع محرک من برای شروع این کار بود و باعث شد به رفوگری آلوده شوم!
در آن زمان خشکشوییها و خیاطیها کار رفوگری لباس را هم انجام میدادند؛ بعد از اتمام سربازی به خشکشوییها میرفتم و لباسهایی را که مشتریان برای رفو میآوردند، تحویل میگرفتم و در منزل آنها را رفو میکرد؛ حدود دو سال از فعالیت من در حرفه رفوگری لباس به این شکل گذشت.
بعد از آن به این فکر افتادم که مکان مستقلی دست و پا کنم و از حدود سال 72 در این بازار مستقر شدم؛ به دلیل اینکه پیش از این با خشکشوییها برای رفوی لباس همکاری میکردم، بازار کارم رونق گرفت.
درباره سابقه کار رفوگری چیزی میدانید؟ در حال حاضر چند رفوگر در مشهد فعالیت میکنند؟
رفوگری حرفه قدیمی است؛ میتوان گفت از زمانی که خیاطی به وجود آمد، رفوگری هم ایجاد شد و به مرور زمان افرادی به این فکر افتادند که لباسهایی که دچار پارگی یا زدگی میشود، به شکل اولیه آن در بیاورند و شاید به این ترتیب رفوگری به شکل امروزی درآمد. در حال حاضر حرفه رفوگری رو به انقراض است و تنها دو یا سه نفر در مشهد در این حرفه فعالیت میکنند.
درباره حرفه رفوگری توضیح دهید.
سرمایه این کار نور چشمان استاد رفوگر است که ارزش معنوی بالایی دارد اما سرمایه مادی زیادی برای رفوگری لازم نیست.
رفوگری چند نوع است؛ بر حسب اینکه پارچه چه جنسی دارد و چطور پاره شده است، رفو انجام میشود؛ برخی پارچهها حتما باید بافته شود تا قسمت آسیبدیده به حالت اولیه برگردد و رفو شود؛ برای رفوی برخی پارچهها مانند پارچههای راهراه یا چهارخانه باید حتما از خود پارچه استفاده کرد زیرا بافت دوباره قسمت آسیبدیده راهکار خوبی نیست؛ برخی آسیبها به شکل صدمه دیدن با تیغ است و برای اینها نیز باید رفوی خاصی به کار رود.
تمام انواع رفوها با دست انجام میشود و ابزار کار آن سوزن و نخ است؛ پس از انجام رفو، محل ترمیم شده معمولا مشخص نمیشود با این حال مواردی هم وجود دارد که محل رفو مشخص است. در گذشته جنس لباسها از پشم و کرک و ... بود و در آنها از نخ طبیعی استفاده میشد به همین دلیل هنگام رفو، محل آسیبدیده پارچه مشخص نمیشد اما امروزه جنس بیشتر پارچهها از مواد است به عبارت دیگر روی پارچه رنگ دارد اما مغز پارچه رنگ نمیخورد یا بالعکس؛ برای مثال پارچه شلوارهای لی را در نظر بگیرید که حالت سنگشور دارد؛ مغز این پارچهها رنگ دارد اما روی پارچه رنگ ندارد و برای رفوی این قبیل پارچهها باید از نخ همرنگ استفاده کرد.
برای رفوی هر لباس، بسته به نوع و میزان آسیب به پارچه زمان میگذاریم؛ رفوی برخی لباسها ۱۵ دقیقه زمان میبرد در حالی که برای رفوی برخی دیگر باید دو ساعت زمان گذاشت.
از مشکلات و سختیهای حرفه رفوگری بگویید.
متأسفانه در حال حاضر در کشور ما اجناس چینی است و این آفت به حرفه ما هم رسیده است؛ رنگ نخهای چینی ثابت نیست و این نخها بعد از مدتی تغییر رنگ میدهد و اسم و رسم و اعتبار کار ما را زیر سؤال میبرد؛ ابزار کار در حرفه ما اهمیت بسیاری دارد و اگر ابزار کار مناسب و مطلوبی در اختیار داشته باشیم، میتوانیم کیفیت کار را ارتقا دهیم و خدمات بهتری به مردم ارائه دهیم؛ کشور ما تحریم است و بعد از تحریمها به برخی از ابزار کار خود دسترسی نداریم، برای مثال سوزنهای ظریفی که برای رفوی پارچههای حریر مورد نیاز است در کشور یافت نمیشود؛ ابزار کار ما خیلی خاص است و معمولان وارد نمیشود؛ این مشکلات در حرفه ما وجود دارد.
در کار ما داشتن پشتوانه اهمیت زیادی دارد؛ در حال حاضر حمایتی از رفوگری و رفوگران نمیشود. باید رفوگران بیمه شوند؛ من اگر چند روز به دلیل بیماری یا به هر دلیل دیگری کار نکنم، درآمدی نخواهم داشت.
شاگردی هم داشتهاید یا تاکنون مایل بودید هنر و حرفه خود را به نسلهای بعد منتقل کنید؟
کار ما شاگردبردار نیست زیرا زیر بار این فشار نمیمانند؛ من هم این کار را به هیچکس توصیه نمیکنم زیرا فشار این کار بر روی چشم، اعصاب، ستون فقرات و ... زیاد است.
فرزند دارید؟ مایل هستید حرفه خود را به فرزندان خود آموزش دهید یا تمایلی دارید که فرزندانتان کار شما را ادامه دهند؟
سه فرزند دارم؛ دو دختر و یک پسر؛ هیچگاه نخواستهام و نمیخواهم فرزندانم رفوگری را بیاموزند زیرا سختیهای این کار بسیار زیاد است؛ خودشان هم تاکنون ابراز علاقهای به این کار نکردهاند؛ دوست داشتم همسرم در این حرفه همراه من باشد اما متأسفانه ایشان تمایلی نداشت و همراهی نکرد؛ شاید اگر همسرم همراهی میکرد میتوانستم موفقتر باشم.
در بسیاری دیگر از حرفهها و مشاغل از جمله خیاطی هم این سختیها و فشار وجود دارد اما نمیتوان توصیه کرد هیچکس به دلیل این فشارها سراغ خیاطی و ... نرود. با این حال باز هم توصیه میکنید جوانان سراغ این حرفه نروند؟
رفوگری جدای خیاطی است؛ کار خیاط بیشتر با چرخ خیاطی انجام میشود اما رفوگری تنها باید با دست انجام میشود و رفوگر باید سوزن بزند؛ این سوزن زدن مانند عمل جراحی عنبیه چشم است؛ به دلیل این سختی و فشار این حرفه را به کسی توصیه نمیکنم.
با وجود این سختی و فشار کار چرا حرفه خود را ادامه دادید؟
به این کار علاقه داشتم فکر میکنم سایر مشاغل هم با روحیات من سازگار نبود؛ نسبت به شغل خودم کنجکاو بودم تا ببینم میتوانم این کار را ادامه دهم و به تدریج به آن علاقمند شدم و از طرف دیگر چاره دیگری هم نداشتم زیرا پشتوانه مالی نداشتم؛ به سن ازدواج که رسیدم، دیدم بهترین انتخاب برای من همین شغل است.
به لحاظ مالی و از سایر جهات از کار خود راضی هستید و اگر به 22 سال قبل برگردید، باز همین شغل را انتخاب میکنید؟
اگر به گذشته برگردم و شرایط همان شرایط قبل باشد، باز هم سراغ همین حرفه میروم. به لحاظ مالی درآمد رفوگری متوسط رو به پایین است زیرا به نظر من مردم به هنر پول نمیدهند؛ مشتری داشتم که چادری را به قیمت یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان خریده اما حاضر نبود برای رفوی آن ۱۰ هزار تومان هزینه کند.
در حال حاضر وضعیت بازار کار شما چطور است؟
کار رفوگری تعطیل نمیشود و همیشه مشتری دارد.
با توجه به اینکه به گفته خودتان حرفه رفوگری همیشه مشتری خود را دارد، برای توسعه آن چه کاری باید انجام داد؟
دولت باید برای توسعه آن افرادی را که متقاضی شغل هستند و به این حرفه علاقه دارند، به ما معرفی کند و با توجه به اینکه فعالیت در این حرفه به سرمایه مادی زیادی نیاز ندارد، علاقمندان میتوانند این حرفه را یاد بگیرند.
چرا فکر میکنید توسعه حرفه رفوگری باید توسط دولت صورت گیرد و چرا خودتان این کار را انجام نمیدهید؟
زیرا معمولا افرادی که به من مراجعه میکنند، متقاضی دریافت حقوق هستند اما درآمد من به سختی کفاف زندگی و امرار معاش خودم را میدهد و توانایی پرداخت حقوق به شاگردان را ندارم؛ این افراد از این زاویه نگاه میکنند که به عنوان شاگرد حقوقی را دریافت کنند در حالی که برای آموزش سایر حرفهها و مشاغل از قبیل خیاطی و ... مبلغی از متقاضی اخذ میشود.
در حال حاضر برخی رشتهها از قبیل قالیبافی و ... در دانشگاه تدریس میشود؛ با توجه به اینکه رفوگری همیشه بازار کار دارد، میتوان این حرفه را به صورت آکادمیک تدریس کرد؟
کار ما یک کار خدماتی است و مردم به آن نیاز دارند؛ حرفه رفوگری این ظرفیت را دارد که در دانشگاهها و به صورت آکادمیک تدریس شود و از این طریق توسعه یابد زیرا در حال حاضر شاید در کشور افرادی که در این حرفه فعالیت میکنند، به تعداد انگشتان دست باشند.
مشتریان شما از چه قشری هستند و معمولا چه لباسهایی را برای رفو میآورند؟
معمولا از تمام اقشار به ما مراجعه میکنند؛ برخی افراد لباسهای برند خود را برای رفو به ما تحویل میدهند؛ برخی افراد هم لباسهایی را برای رفو میآورند که شاید به لحاظ مادی ارزش چندانی نداشته باشد اما برای فرد ارزش معنوی دارد و فرد ترجیح میدهد آن را رفو کند؛ در مجموع بیشتر لباسهایی برای رفو به ما تحویل داده میشود که ارزش مادی داشته باشد.
هزینهای که بابت رفوی لباس دریافت میکنید، بر چه مبنایی است و این قیمتگذاری بر چه اساسی صورت میگیرد؟
بر روی کار هنری نمیتوان قیمت گذاشت و هنر قیمت ندارد؛ اما مبلغی که دریافت میکنیم در واقع تفاهمی بین رفوگر و مشتری است.
پشت شیشه پنجرههای این مغازه، انبوهی از کیسههای پلاستیکی حاوی لباسهایی را میبینی که چشمانتظار نوازش دستان استادکار رفوگری این مغازه هستند و کنار آنها کولری به چشمت میخورد که گلدانهای رنگ و وارنگ کوچک و بزرگ روی آن به در و دیوار زهوار در رفته این مغازه رنگ سبزی و تازگی داده است.
وارد مغازه که بشوی، شاید شلوغی آن که بیشتر به بهمریختگی شبیه است، بیش از هر چیز توجهات را به خود جلب کند؛ در میان انبوه لباسهایی که روی جالباسیهای مغازه آویزان است، هم لباسهایی میبینی که ردپای روزگار، روی تار و پود آنها جا مانده است و هم لباسهای برند امروزی؛ کمی که سرت را بچرخانی، روی میز پیشخوان مغازه هم میتوانی نخهای رنگارنگ و سوزنهای ریز و درشتی را ببینی که ابزار کار رفوگری به حساب میآیند.
پشت پیشخوان مردی با روی گشاده پاسخگوی تو میشود که در آستانه پنجمین دهه از زندگی خود قرار دارد و حدود ۲۲ سال از عمر خود را صرف رفوگری لباس کرده است؛ سیدمهدی عبدالمؤمن طوسی دل خوشی از آهنگری که شغل پدری او بود، نداشت؛ او که دیپلمه رشته انسانی است، به اجبار پدر از دوران ابتدایی و در ایام تعطیلات تابستانی به صورت موقت در حرفههای مختلفی مشغول به کار شده بود از سنگکاری گرفته تا بنایی و ... اما هیچ یک از آنها نتوانست او را راضی کند و در نهایت قبل از ورود به دهه دوم زندگی دلش را به تار و پود لباسهایی گره زد که نیازمند رفو بودند و از آن زمان رفوگری شد حرفه او...
با این استاد رفوگر مشهدی درباره علت انتخاب این شغل، مشکلات کاری، میزان رضایت او از این حرفه و ... گفتوگو کردهایم که مشروح آن را میخوانید.
چرا رفوگری را به عنوان شغل و حرفه خود انتخاب کردید؟
استادی به نام حاج آقای غراب داشتم که شاید ایشان محرک من برای انتخاب این شغل بود؛ حدود سال ۶۷ برای ورزش به ایستگاه راهآهن مشهد میرفتم و در آنجا با آقای غراب آشنا شدم؛ ایشان من را به مغازه خود دعوت کرد و من هم دعوت ایشان را پذیرفتم؛ دیدم ایشان هنر خاصی دارد و لباسها را به دقت ترمیم میکند؛ در آن زمان به این حرفه علاقمند شدم اما درباره انتخاب آن به عنوان شغل آینده خود مطمئن نبودم با این حال به درخواست خود ایشان حدود یک ماه مشغول به کار شدم؛ بعد از آن یک ماه به سربازی رفتم؛ در دوران سربازی زمانی که به مرخصی میآمدم، به دلیل علاقهای که به این کار در من ایجاد شده بود، لباسهای خودم را پاره و بعد رفو میکردم و برای ترمیم آن خلاقیت به خرج میدادم؛ به این ترتیب رفوگری لباس را آموختم. آقای غراب در واقع محرک من برای شروع این کار بود و باعث شد به رفوگری آلوده شوم!
در آن زمان خشکشوییها و خیاطیها کار رفوگری لباس را هم انجام میدادند؛ بعد از اتمام سربازی به خشکشوییها میرفتم و لباسهایی را که مشتریان برای رفو میآوردند، تحویل میگرفتم و در منزل آنها را رفو میکرد؛ حدود دو سال از فعالیت من در حرفه رفوگری لباس به این شکل گذشت.
بعد از آن به این فکر افتادم که مکان مستقلی دست و پا کنم و از حدود سال 72 در این بازار مستقر شدم؛ به دلیل اینکه پیش از این با خشکشوییها برای رفوی لباس همکاری میکردم، بازار کارم رونق گرفت.
درباره سابقه کار رفوگری چیزی میدانید؟ در حال حاضر چند رفوگر در مشهد فعالیت میکنند؟
رفوگری حرفه قدیمی است؛ میتوان گفت از زمانی که خیاطی به وجود آمد، رفوگری هم ایجاد شد و به مرور زمان افرادی به این فکر افتادند که لباسهایی که دچار پارگی یا زدگی میشود، به شکل اولیه آن در بیاورند و شاید به این ترتیب رفوگری به شکل امروزی درآمد. در حال حاضر حرفه رفوگری رو به انقراض است و تنها دو یا سه نفر در مشهد در این حرفه فعالیت میکنند.
درباره حرفه رفوگری توضیح دهید.
سرمایه این کار نور چشمان استاد رفوگر است که ارزش معنوی بالایی دارد اما سرمایه مادی زیادی برای رفوگری لازم نیست.
رفوگری چند نوع است؛ بر حسب اینکه پارچه چه جنسی دارد و چطور پاره شده است، رفو انجام میشود؛ برخی پارچهها حتما باید بافته شود تا قسمت آسیبدیده به حالت اولیه برگردد و رفو شود؛ برای رفوی برخی پارچهها مانند پارچههای راهراه یا چهارخانه باید حتما از خود پارچه استفاده کرد زیرا بافت دوباره قسمت آسیبدیده راهکار خوبی نیست؛ برخی آسیبها به شکل صدمه دیدن با تیغ است و برای اینها نیز باید رفوی خاصی به کار رود.
تمام انواع رفوها با دست انجام میشود و ابزار کار آن سوزن و نخ است؛ پس از انجام رفو، محل ترمیم شده معمولا مشخص نمیشود با این حال مواردی هم وجود دارد که محل رفو مشخص است. در گذشته جنس لباسها از پشم و کرک و ... بود و در آنها از نخ طبیعی استفاده میشد به همین دلیل هنگام رفو، محل آسیبدیده پارچه مشخص نمیشد اما امروزه جنس بیشتر پارچهها از مواد است به عبارت دیگر روی پارچه رنگ دارد اما مغز پارچه رنگ نمیخورد یا بالعکس؛ برای مثال پارچه شلوارهای لی را در نظر بگیرید که حالت سنگشور دارد؛ مغز این پارچهها رنگ دارد اما روی پارچه رنگ ندارد و برای رفوی این قبیل پارچهها باید از نخ همرنگ استفاده کرد.
برای رفوی هر لباس، بسته به نوع و میزان آسیب به پارچه زمان میگذاریم؛ رفوی برخی لباسها ۱۵ دقیقه زمان میبرد در حالی که برای رفوی برخی دیگر باید دو ساعت زمان گذاشت.
از مشکلات و سختیهای حرفه رفوگری بگویید.
متأسفانه در حال حاضر در کشور ما اجناس چینی است و این آفت به حرفه ما هم رسیده است؛ رنگ نخهای چینی ثابت نیست و این نخها بعد از مدتی تغییر رنگ میدهد و اسم و رسم و اعتبار کار ما را زیر سؤال میبرد؛ ابزار کار در حرفه ما اهمیت بسیاری دارد و اگر ابزار کار مناسب و مطلوبی در اختیار داشته باشیم، میتوانیم کیفیت کار را ارتقا دهیم و خدمات بهتری به مردم ارائه دهیم؛ کشور ما تحریم است و بعد از تحریمها به برخی از ابزار کار خود دسترسی نداریم، برای مثال سوزنهای ظریفی که برای رفوی پارچههای حریر مورد نیاز است در کشور یافت نمیشود؛ ابزار کار ما خیلی خاص است و معمولان وارد نمیشود؛ این مشکلات در حرفه ما وجود دارد.
در کار ما داشتن پشتوانه اهمیت زیادی دارد؛ در حال حاضر حمایتی از رفوگری و رفوگران نمیشود. باید رفوگران بیمه شوند؛ من اگر چند روز به دلیل بیماری یا به هر دلیل دیگری کار نکنم، درآمدی نخواهم داشت.
شاگردی هم داشتهاید یا تاکنون مایل بودید هنر و حرفه خود را به نسلهای بعد منتقل کنید؟
کار ما شاگردبردار نیست زیرا زیر بار این فشار نمیمانند؛ من هم این کار را به هیچکس توصیه نمیکنم زیرا فشار این کار بر روی چشم، اعصاب، ستون فقرات و ... زیاد است.
فرزند دارید؟ مایل هستید حرفه خود را به فرزندان خود آموزش دهید یا تمایلی دارید که فرزندانتان کار شما را ادامه دهند؟
سه فرزند دارم؛ دو دختر و یک پسر؛ هیچگاه نخواستهام و نمیخواهم فرزندانم رفوگری را بیاموزند زیرا سختیهای این کار بسیار زیاد است؛ خودشان هم تاکنون ابراز علاقهای به این کار نکردهاند؛ دوست داشتم همسرم در این حرفه همراه من باشد اما متأسفانه ایشان تمایلی نداشت و همراهی نکرد؛ شاید اگر همسرم همراهی میکرد میتوانستم موفقتر باشم.
در بسیاری دیگر از حرفهها و مشاغل از جمله خیاطی هم این سختیها و فشار وجود دارد اما نمیتوان توصیه کرد هیچکس به دلیل این فشارها سراغ خیاطی و ... نرود. با این حال باز هم توصیه میکنید جوانان سراغ این حرفه نروند؟
رفوگری جدای خیاطی است؛ کار خیاط بیشتر با چرخ خیاطی انجام میشود اما رفوگری تنها باید با دست انجام میشود و رفوگر باید سوزن بزند؛ این سوزن زدن مانند عمل جراحی عنبیه چشم است؛ به دلیل این سختی و فشار این حرفه را به کسی توصیه نمیکنم.
با وجود این سختی و فشار کار چرا حرفه خود را ادامه دادید؟
به این کار علاقه داشتم فکر میکنم سایر مشاغل هم با روحیات من سازگار نبود؛ نسبت به شغل خودم کنجکاو بودم تا ببینم میتوانم این کار را ادامه دهم و به تدریج به آن علاقمند شدم و از طرف دیگر چاره دیگری هم نداشتم زیرا پشتوانه مالی نداشتم؛ به سن ازدواج که رسیدم، دیدم بهترین انتخاب برای من همین شغل است.
به لحاظ مالی و از سایر جهات از کار خود راضی هستید و اگر به 22 سال قبل برگردید، باز همین شغل را انتخاب میکنید؟
اگر به گذشته برگردم و شرایط همان شرایط قبل باشد، باز هم سراغ همین حرفه میروم. به لحاظ مالی درآمد رفوگری متوسط رو به پایین است زیرا به نظر من مردم به هنر پول نمیدهند؛ مشتری داشتم که چادری را به قیمت یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان خریده اما حاضر نبود برای رفوی آن ۱۰ هزار تومان هزینه کند.
در حال حاضر وضعیت بازار کار شما چطور است؟
کار رفوگری تعطیل نمیشود و همیشه مشتری دارد.
با توجه به اینکه به گفته خودتان حرفه رفوگری همیشه مشتری خود را دارد، برای توسعه آن چه کاری باید انجام داد؟
دولت باید برای توسعه آن افرادی را که متقاضی شغل هستند و به این حرفه علاقه دارند، به ما معرفی کند و با توجه به اینکه فعالیت در این حرفه به سرمایه مادی زیادی نیاز ندارد، علاقمندان میتوانند این حرفه را یاد بگیرند.
چرا فکر میکنید توسعه حرفه رفوگری باید توسط دولت صورت گیرد و چرا خودتان این کار را انجام نمیدهید؟
زیرا معمولا افرادی که به من مراجعه میکنند، متقاضی دریافت حقوق هستند اما درآمد من به سختی کفاف زندگی و امرار معاش خودم را میدهد و توانایی پرداخت حقوق به شاگردان را ندارم؛ این افراد از این زاویه نگاه میکنند که به عنوان شاگرد حقوقی را دریافت کنند در حالی که برای آموزش سایر حرفهها و مشاغل از قبیل خیاطی و ... مبلغی از متقاضی اخذ میشود.
در حال حاضر برخی رشتهها از قبیل قالیبافی و ... در دانشگاه تدریس میشود؛ با توجه به اینکه رفوگری همیشه بازار کار دارد، میتوان این حرفه را به صورت آکادمیک تدریس کرد؟
کار ما یک کار خدماتی است و مردم به آن نیاز دارند؛ حرفه رفوگری این ظرفیت را دارد که در دانشگاهها و به صورت آکادمیک تدریس شود و از این طریق توسعه یابد زیرا در حال حاضر شاید در کشور افرادی که در این حرفه فعالیت میکنند، به تعداد انگشتان دست باشند.
مشتریان شما از چه قشری هستند و معمولا چه لباسهایی را برای رفو میآورند؟
معمولا از تمام اقشار به ما مراجعه میکنند؛ برخی افراد لباسهای برند خود را برای رفو به ما تحویل میدهند؛ برخی افراد هم لباسهایی را برای رفو میآورند که شاید به لحاظ مادی ارزش چندانی نداشته باشد اما برای فرد ارزش معنوی دارد و فرد ترجیح میدهد آن را رفو کند؛ در مجموع بیشتر لباسهایی برای رفو به ما تحویل داده میشود که ارزش مادی داشته باشد.
هزینهای که بابت رفوی لباس دریافت میکنید، بر چه مبنایی است و این قیمتگذاری بر چه اساسی صورت میگیرد؟
بر روی کار هنری نمیتوان قیمت گذاشت و هنر قیمت ندارد؛ اما مبلغی که دریافت میکنیم در واقع تفاهمی بین رفوگر و مشتری است.
ارسال نظر