قباله کهنه سرزمین خراسان
رضا سلیمان نوری
کارشناسارشد ایرانشناسی و خراسانپژوه
پژوهش در مسایل فرهنگی، اجتماعی و تاریخی مقولهای است که طی قرن اخیر بهشدت در ایرانزمین گسترش پیدا کرده است. این علم تا آنجا پیش رفته که دارای زیر شاخههای متعددی شده که خود ناشی از بافتهای قدیمی و ریشهدار جمعیتی ایران است. یکی از این شاخهها خراسانشناسی و خراسانپژوهی است که اکنون علاقهمندان زیادی را با توجه به گذشته پرافتخار این خطه از کشورمان که عمری برابر با ایران زمین دارد به خود مشغول داشتهاند. نکته حائز اهمیت در این علم، جایگاه ویژه امام رضا(ع) در این تحقیقات است.
کارشناسارشد ایرانشناسی و خراسانپژوه
پژوهش در مسایل فرهنگی، اجتماعی و تاریخی مقولهای است که طی قرن اخیر بهشدت در ایرانزمین گسترش پیدا کرده است. این علم تا آنجا پیش رفته که دارای زیر شاخههای متعددی شده که خود ناشی از بافتهای قدیمی و ریشهدار جمعیتی ایران است. یکی از این شاخهها خراسانشناسی و خراسانپژوهی است که اکنون علاقهمندان زیادی را با توجه به گذشته پرافتخار این خطه از کشورمان که عمری برابر با ایران زمین دارد به خود مشغول داشتهاند. نکته حائز اهمیت در این علم، جایگاه ویژه امام رضا(ع) در این تحقیقات است.
رضا سلیمان نوری
کارشناسارشد ایرانشناسی و خراسانپژوه
پژوهش در مسایل فرهنگی، اجتماعی و تاریخی مقولهای است که طی قرن اخیر بهشدت در ایرانزمین گسترش پیدا کرده است. این علم تا آنجا پیش رفته که دارای زیر شاخههای متعددی شده که خود ناشی از بافتهای قدیمی و ریشهدار جمعیتی ایران است. یکی از این شاخهها خراسانشناسی و خراسانپژوهی است که اکنون علاقهمندان زیادی را با توجه به گذشته پرافتخار این خطه از کشورمان که عمری برابر با ایران زمین دارد به خود مشغول داشتهاند. نکته حائز اهمیت در این علم، جایگاه ویژه امام رضا(ع) در این تحقیقات است. بهگونهای که فردی نیست که در این حوزه فعالیت کرده و مطلب یا اثری درباره نحوه ورود، زندگی، شهادت یا آثار مرتبط با عالم آل محمد(ع) در خراسان نداشته باشد. نمونه بارز این مدعا مرحوم استاد عبدالحمید مولوی است که به گفته بسیاری بنیانگذار این علم محسوب شده و لقب پدر خراسانشناسی شایسته اوست.
از شاگردی شیخ نخودکی تا مجروحیت درمسجد گوهرشاد
عبدالحمید دهم مهر ۱۲۸۶خورشیدی در خانهای به دنیا آمد که بزرگش حاج میرزاعلیمحمد نجمالتولیه از علمای برجسته وقت، مستوفی مسجد گوهرشاد و منجم آستان قدس بود و از همان ابتدای زندگی پای در راه پدر نهاد و به تحصیل علوم مختلف مبادرت کرد تا شاید در آینده عضوی از خانواده بزرگ خادمان رضوی شود. او براین اساس آموختن علوم قدیم و جدید را همزمان آغاز کرد اما درگذشت ناگهانی پدر، شرایط زندگی را برایش سخت کرد زیرا به یکباره سرپرست خانوادهای ۱۰ نفره شد. این امر نه تنها باعث عقبنشینی عبدالحمید از هدف خود نشد بلکه عاملی شد تا او تحتتربیت زاهد زمان مرحوم حاج حسنعلی اصفهانی (شیخ نخودکی) قرار گیرد و از این راه به حلقه درس حاج شیخ مجتبی قزوینی و حاج میرزا علیاکبر نوقانی نیز راه پیدا کند. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه مولوی در اوایل دوره پهلوی به دعوت متولی وقت مسجد جامع گوهرشاد به عنوان معاون امور خدمات مسجد مشغول کار گردید. مهمترین حادثه این دوران زندگی وی قیام مسجد گوهرشاد بود که درجریان آن بهشدت زخمی شد و تنها بهدلیل شناسایی از سوی مسئولان آستان قدس در بین اجساد قرار داده نشد و راهی بیمارستان گردید.
نوسازی 406 قنات
مولوی پس از پایان این ماجرا و اتمام دوران مراحل نقاهت به کارخود در مسجد گوهرشاد بازگشت و تا سال ۱۳۳۱ خورشیدی که به ریاست کتابخانه ملی ملک در تهران انتخاب شد، ضمن انجام فعالیتهای رسمی و سرکشی املاک وقفی مسجد، به مکتوب کردن این اقدامات پرداخت که اکنون این نوشتهها جزو اسناد مسجد گوهرشاد محسوب میشوند. او در این دوران بسیاری از موقوفات گمشده را بازشناسی کرده و باردیگر به تملک مسجد درآورد. مولوی در دوران حضور در کتابخانه ملک نیز این سنت را ادامه داد و اقداماتی در خصوص تهیه فهرست آن کتابخانه برداشت اما انتقال او به مشهد با عنوان ریاست اداره املاک و مستغلات آستان قدس این حرکت را نیمهتمام گذاشت. منصبی که او ۲۵ سال در آن باقی ماند و در این دوره طولانی به عنوان یکی از برترین کارشناسان بصیر و با اطلاع آستان قدس سفرهای زیادی برای سرکشی از املاک این مجموعه انجام و سندهای وقفی بسیاری را مورد مطالعه قرار داد. او در این دوران در احیای املاک آستان قدس، حفر قنوات یا نوسازی آنها بسیار کوشا بود و حدود ۴۰۶ رشته قنات را نوسازی کرد. همچنین تنظیم، انشاء و تعیین سهام برخی وقفنامههای جدید را انجام داد و متون بسیاری از وقفنامههای فراموششده را بازخوانی و املاک مرتبط با آنها را شناسایی کرد.
قباله کهنه خراسان
عمده مطالعات مولوی که به زبانهای عربی، ترکی و نیز تا حدودی فرانسه آشنایی داشت، باتوجه به سفرهای متعددش علاوه بر املاک و موقوفات آستان قدس درباره اماکن باستانی خراسان، کاریزها، کاروانسراها، رباطها و مزارات بود و برهمین اساس وی را «قباله کهنه خراسان» میخواندند. گواه این مدعا کتبی چون فهرست موقوفات آستان قدس رضوی، آثار باستانی خراسان، دشت جام و آثار باستانی آن، نیشابور پایگاه علوم اسلامی، آبهای پنهانی کاریزهای خراسان و از قهستان تا جاجرم برجای مانده از اوست.او همچنین با توجه به دسترسی دائمش به منابع عمده خطی در تاریخ رجال ایران نیز ید طولائی داشت و به اصطلاح رجالی بود.کتب خطی و مرقعات و عتیقه را خوب میشناخت تا حدی که باستانشناسان برای شناسائی ابنیه باستانی به او مراجعه میکردند و بعضی بناها مانند رباط شرف سرخس را او به ثبت رساند. مولوی همچنین تحقیقات گستردهای درباره وضعیت قدمگاه نیشابور و اختلاف مکانی آن با مصلای امام رضا(ع) در ده سرخ داشت و توانست اشتباه بسیاری از مورخان در این زمینه را رد کرده و یکیدیگر از توقفگاههای امام خوبیها در سفر به مرو یعنی ده سرخ را رسمیت بخشد.
مخالفت با نابودی قبور علما
مولوی اهل ذکر و عبادت بود بهنحویکه در تمام دوران حضور در مشهد هر روز به حرم مطهر حضرت رضا (ع) مشرف میشد. او بهدلیل تبحر ویژه در تاریخ اسلام، سالهای پایانی عمر را به دعوت مرحوم آیتالله العظمی میلانی(ره) علاوه بر فعالیت در آستان قدس بهعنوان مدرس تاریخ اسلام مدرسه عالی حسینی فعالیت کرده و دانستههای خود را به مبلغین منتقل میکرد. همین تسلط ویژه او به تاریخ آستان قدس و علم رجال باعث شد تا وی در جریان توسعه حرم رضوی در سال ۱۳۵۴ خورشیدی یک تنه به مبارزه با تخریب آثار باستانی و نابودی سنگ قبر علما و اعیان بپردازد و در این راه از هیچ اقدامی فروگذار نکند. امری که بهدلیل تمایل حکومت به انجام آن، بیثمر ماند و او از ناراحتی وقوع این مسأله در دوران حیاتش، در بستر افتاد. بستری که تا آخرین روز عمرش یعنی ۲۷ مهر ۱۳۵۷ خورشیدی از آن بلند نشد تا انتقال جسدش به دارالسرور برای خاکسپاری آخرین حضور وی در حرم مطهر پس از ماجرای مخالفت وی با نابودی قبور علما محسوب شود.
کارشناسارشد ایرانشناسی و خراسانپژوه
پژوهش در مسایل فرهنگی، اجتماعی و تاریخی مقولهای است که طی قرن اخیر بهشدت در ایرانزمین گسترش پیدا کرده است. این علم تا آنجا پیش رفته که دارای زیر شاخههای متعددی شده که خود ناشی از بافتهای قدیمی و ریشهدار جمعیتی ایران است. یکی از این شاخهها خراسانشناسی و خراسانپژوهی است که اکنون علاقهمندان زیادی را با توجه به گذشته پرافتخار این خطه از کشورمان که عمری برابر با ایران زمین دارد به خود مشغول داشتهاند. نکته حائز اهمیت در این علم، جایگاه ویژه امام رضا(ع) در این تحقیقات است. بهگونهای که فردی نیست که در این حوزه فعالیت کرده و مطلب یا اثری درباره نحوه ورود، زندگی، شهادت یا آثار مرتبط با عالم آل محمد(ع) در خراسان نداشته باشد. نمونه بارز این مدعا مرحوم استاد عبدالحمید مولوی است که به گفته بسیاری بنیانگذار این علم محسوب شده و لقب پدر خراسانشناسی شایسته اوست.
از شاگردی شیخ نخودکی تا مجروحیت درمسجد گوهرشاد
عبدالحمید دهم مهر ۱۲۸۶خورشیدی در خانهای به دنیا آمد که بزرگش حاج میرزاعلیمحمد نجمالتولیه از علمای برجسته وقت، مستوفی مسجد گوهرشاد و منجم آستان قدس بود و از همان ابتدای زندگی پای در راه پدر نهاد و به تحصیل علوم مختلف مبادرت کرد تا شاید در آینده عضوی از خانواده بزرگ خادمان رضوی شود. او براین اساس آموختن علوم قدیم و جدید را همزمان آغاز کرد اما درگذشت ناگهانی پدر، شرایط زندگی را برایش سخت کرد زیرا به یکباره سرپرست خانوادهای ۱۰ نفره شد. این امر نه تنها باعث عقبنشینی عبدالحمید از هدف خود نشد بلکه عاملی شد تا او تحتتربیت زاهد زمان مرحوم حاج حسنعلی اصفهانی (شیخ نخودکی) قرار گیرد و از این راه به حلقه درس حاج شیخ مجتبی قزوینی و حاج میرزا علیاکبر نوقانی نیز راه پیدا کند. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه مولوی در اوایل دوره پهلوی به دعوت متولی وقت مسجد جامع گوهرشاد به عنوان معاون امور خدمات مسجد مشغول کار گردید. مهمترین حادثه این دوران زندگی وی قیام مسجد گوهرشاد بود که درجریان آن بهشدت زخمی شد و تنها بهدلیل شناسایی از سوی مسئولان آستان قدس در بین اجساد قرار داده نشد و راهی بیمارستان گردید.
نوسازی 406 قنات
مولوی پس از پایان این ماجرا و اتمام دوران مراحل نقاهت به کارخود در مسجد گوهرشاد بازگشت و تا سال ۱۳۳۱ خورشیدی که به ریاست کتابخانه ملی ملک در تهران انتخاب شد، ضمن انجام فعالیتهای رسمی و سرکشی املاک وقفی مسجد، به مکتوب کردن این اقدامات پرداخت که اکنون این نوشتهها جزو اسناد مسجد گوهرشاد محسوب میشوند. او در این دوران بسیاری از موقوفات گمشده را بازشناسی کرده و باردیگر به تملک مسجد درآورد. مولوی در دوران حضور در کتابخانه ملک نیز این سنت را ادامه داد و اقداماتی در خصوص تهیه فهرست آن کتابخانه برداشت اما انتقال او به مشهد با عنوان ریاست اداره املاک و مستغلات آستان قدس این حرکت را نیمهتمام گذاشت. منصبی که او ۲۵ سال در آن باقی ماند و در این دوره طولانی به عنوان یکی از برترین کارشناسان بصیر و با اطلاع آستان قدس سفرهای زیادی برای سرکشی از املاک این مجموعه انجام و سندهای وقفی بسیاری را مورد مطالعه قرار داد. او در این دوران در احیای املاک آستان قدس، حفر قنوات یا نوسازی آنها بسیار کوشا بود و حدود ۴۰۶ رشته قنات را نوسازی کرد. همچنین تنظیم، انشاء و تعیین سهام برخی وقفنامههای جدید را انجام داد و متون بسیاری از وقفنامههای فراموششده را بازخوانی و املاک مرتبط با آنها را شناسایی کرد.
قباله کهنه خراسان
عمده مطالعات مولوی که به زبانهای عربی، ترکی و نیز تا حدودی فرانسه آشنایی داشت، باتوجه به سفرهای متعددش علاوه بر املاک و موقوفات آستان قدس درباره اماکن باستانی خراسان، کاریزها، کاروانسراها، رباطها و مزارات بود و برهمین اساس وی را «قباله کهنه خراسان» میخواندند. گواه این مدعا کتبی چون فهرست موقوفات آستان قدس رضوی، آثار باستانی خراسان، دشت جام و آثار باستانی آن، نیشابور پایگاه علوم اسلامی، آبهای پنهانی کاریزهای خراسان و از قهستان تا جاجرم برجای مانده از اوست.او همچنین با توجه به دسترسی دائمش به منابع عمده خطی در تاریخ رجال ایران نیز ید طولائی داشت و به اصطلاح رجالی بود.کتب خطی و مرقعات و عتیقه را خوب میشناخت تا حدی که باستانشناسان برای شناسائی ابنیه باستانی به او مراجعه میکردند و بعضی بناها مانند رباط شرف سرخس را او به ثبت رساند. مولوی همچنین تحقیقات گستردهای درباره وضعیت قدمگاه نیشابور و اختلاف مکانی آن با مصلای امام رضا(ع) در ده سرخ داشت و توانست اشتباه بسیاری از مورخان در این زمینه را رد کرده و یکیدیگر از توقفگاههای امام خوبیها در سفر به مرو یعنی ده سرخ را رسمیت بخشد.
مخالفت با نابودی قبور علما
مولوی اهل ذکر و عبادت بود بهنحویکه در تمام دوران حضور در مشهد هر روز به حرم مطهر حضرت رضا (ع) مشرف میشد. او بهدلیل تبحر ویژه در تاریخ اسلام، سالهای پایانی عمر را به دعوت مرحوم آیتالله العظمی میلانی(ره) علاوه بر فعالیت در آستان قدس بهعنوان مدرس تاریخ اسلام مدرسه عالی حسینی فعالیت کرده و دانستههای خود را به مبلغین منتقل میکرد. همین تسلط ویژه او به تاریخ آستان قدس و علم رجال باعث شد تا وی در جریان توسعه حرم رضوی در سال ۱۳۵۴ خورشیدی یک تنه به مبارزه با تخریب آثار باستانی و نابودی سنگ قبر علما و اعیان بپردازد و در این راه از هیچ اقدامی فروگذار نکند. امری که بهدلیل تمایل حکومت به انجام آن، بیثمر ماند و او از ناراحتی وقوع این مسأله در دوران حیاتش، در بستر افتاد. بستری که تا آخرین روز عمرش یعنی ۲۷ مهر ۱۳۵۷ خورشیدی از آن بلند نشد تا انتقال جسدش به دارالسرور برای خاکسپاری آخرین حضور وی در حرم مطهر پس از ماجرای مخالفت وی با نابودی قبور علما محسوب شود.
ارسال نظر