مشکل آموزش و پرورش در نظام تدبیر است نه کمبود بودجه
حمیدرضا برادران شرکاء
رئیس سابق سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور
در ادبیات توسعه بسیار صحبت از این شده است که نقش آموزش و پرورش در شرایط اقتصادی، آموزشی و فرهنگی جامعه تا چه اندازه مهم است. در رساله دکترای خود، روی عوامل اقتصادی موثر بر رشد اقتصادی کشورها کار کردم. در واقع ۵۳ کشور از ۵ قاره جهان مطالعه شد و بررسیها نشان میداد اثر سرمایههای انسانی ۱۰ برابر اثر سرمایههای فیزیکی در رشد و توسعه اقتصادی کشورهای دنیا بوده است. همچنان این اثر مثبت وجود دارد، لذا بخش آموزش مخصوصا در جهت تامین سرمایه انسانی مورد نیاز برای رشد و توسعه کشور تاثیرگذار است.
حمیدرضا برادران شرکاء
رئیس سابق سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور
در ادبیات توسعه بسیار صحبت از این شده است که نقش آموزش و پرورش در شرایط اقتصادی، آموزشی و فرهنگی جامعه تا چه اندازه مهم است. در رساله دکترای خود، روی عوامل اقتصادی موثر بر رشد اقتصادی کشورها کار کردم. در واقع ۵۳ کشور از ۵ قاره جهان مطالعه شد و بررسیها نشان میداد اثر سرمایههای انسانی ۱۰ برابر اثر سرمایههای فیزیکی در رشد و توسعه اقتصادی کشورهای دنیا بوده است. همچنان این اثر مثبت وجود دارد، لذا بخش آموزش مخصوصا در جهت تامین سرمایه انسانی مورد نیاز برای رشد و توسعه کشور تاثیرگذار است.
در کشور ما خوشبختانه خانوادهها هنوز اولویت اصلیشان بخش آموزش به فرزندانشان است و این نکته مثبتی است. حتی کسانی هستند که بهلحاظ درآمدی وضعیت قابل قبولی ندارند ولی با قرض و وام سعی دارند آموزش فرزندشان را تامین کنند و البته بیشتر نمود این مساله را در آموزشهای دانشگاهی میبینیم. مساله اینجاست که برای رسیدن به آن مرحله باز هم آموزش عمومی را باید طی کند. در قانون ما آموزش بسیار پررنگ دیده شده است ولی باید دید چرا بهرغم تمام این اهمیتهایی که برای آموزش و پرورش وجود دارد هنوز ضعفهای بسیاری داریم. این مطلب باید ریشهیابی شود. در دورانی که در سازمان مدیریت بودم معاونت ذیربط سازمان، مطالعهای در استانهای کشور بهجز استان تهران انجام داده بود. نتایج این مطالعه نشان میداد اگر ما مدارس دولتی را خصوصی کنیم در این صورت با شهریهای که دولت به مدارس خصوصی پرداخت میکند، بهجز بحث مسائل سرمایهای که در مدرسه وجود دارد مانند وسایل آزمایشگاهی و غیره، برآورد صرفهجویی که در پرداختهای جاری در سال صورت میگرفت حدود ۸ هزار میلیارد تومان بود. استنباط این است که مدیریت دولتی آموزش عمومی چندان از کارآیی و بهرهوری برخوردار نیست که در شرایط کنونی با هزینه بالاتر کیفیت آموزشی پایینی ارائه میکند و باید با تامل بیشتری به این مساله پرداخته شود. در شرایط کنونی اکثر خانوادهها ترجیح میدهند فرزندشان در مدرسه خصوصی تحصیل کند و این نشان میدهد بهرهوری در آن بخش بیشتر است.
بخش عمده بودجههای جاری کشور مخصوصا در استانها هزینههای بخش آموزش است. به عبارت دیگر دولت دارد حداکثر توان خود را خرج میکند تا بحث آموزش بچهها در اولویت قرارگیرد و علیرغم این تلاش، کیفیت مطلوب آموزشی در مدارس وجود ندارد. مشکل مادی نیست بلکه مربوط به مدیریت انسانی است و روشها کارآمد نیستند. عمده ترین مشکل همه سیستمهای کشور، نظام تدبیر است. باید در بحث حکمرانی موجود در سیستمها تجدید نظرهای جدی به عمل آوریم و علاوه بر این، تجربه مفید کشورهای دیگر را مطالعه و بررسی کنیم. متاسفانه جامعه خیلی با تغییر میانه خوبی ندارد و بسیار در این ارتباط مقاومت دارد. برای مثال روشهای آموزشی در آمریکا بسیار مشارکت محور است. کمیسیونها با هم جلسه میگذارند و با توجه به شرایط که ممکن است یک ایالت با ایالت دیگر متفاوت باشد، تصمیمات متفاوتی میگیرند. در واقع اختیارات به مردم داده میشود تا با توجه به شرایط و موقعیت موجود خودشان تصمیمگیری کنند. در این حالت مشارکت بهتر و بیشتری وجود دارد زیرا خود افراد در معرض گرفتن پیشنهاد از والدین هستند و معلمین مشارکت میکنند.
در واقع بهصورت جدی تر باید در نظام تدبیر ما در آموزش و پرورش مانند بخشهای دیگر اصلاحاتی ایجاد شود.اما یکی دیگر از مشکلات عمده در آموزش و پرورش مربوط به بحث بودجه است. مشکل سیستم اداری در کشور ما این است که همه مشکلات را به گردن بودجه و امکانات مالی میاندازند، در حالی که وقتی به ادبیات مدیریتی مراجعه میکنیم، باید اول ببینیم هدف از تشکیل این سازمان چیست و بعد براساس آن هدف یک استراتژی تنظیم شود که ما را برای رسیدن به هدف کمک کند و بعد نیازمند یک برنامهریزی منسجم و سیستماتیک در راستای رسیدن به آن برنامهریزیها و اهداف هستیم. بعد از مشخص شدن برنامهها بحث بودجه و کارگزینی مطرح میشود. در واقع بودجه مرحله پنجم است. مشکل اینجاست که در سیستمهای اداری مراحل قبلی فراموش میشود و مرتب از کمبود بودجه صحبت میشود. اساسا باید بررسی شود آیا این سازمان یک سازمان مناسب است؟ آیا هدفها و استراتژیها مشخص شده تا بتوانیم بیشترین بهرهوری را از بودجه تخصیصی ببریم؟
در شرایط کنونی باید یک تعریف مجددی از سازمان آموزش و پرورش شود و هدفها، برنامهها، استراتژیها و بحث نیروی انسانی مشخص شود. یک زمانی ما ۱۸ میلیون دانشآموز داشتیم و همین ساختار آموزش و پرورش را داشتیم؛ اکنون هم که ۱۳ میلیون دانش آموز داریم باز همان ساختار را داریم. این درحالی است که سازمانها باید منعطف باشند و بررسی ساختاری نظام آموزشی در کشور بهصورت جدی باید دنبال شود زیرا مشکل فقط در بودجه نیست بلکه ساختارها باید ساخته شوند. بعد از اینکه ساختارها اصلاح شد باید به مساله کمبود بودجه در آموزش و پرورش پرداخت که از طرق مختلف از جمله مالیاتها، پتانسیل تامین کمبود در بودجه وجود دارد. در مجلس پیش رو نیز این مساله باید جدی گرفته شود. یکی از مصوبههای دولت باید این باشد که همه کسانی که فعالیت اقتصادی انجام میدهند از نظر پرداخت یکسان باشند و خوشبختانه مجلس و دولت به این فکر افتادهاند و اکنون باید به دنبال اجرای آن باشیم.
ارسال نظر