ثروت پاک، ثروت کثیف
شادی آذری
همه ما در میان اطرافیان، دوستان و آشنایانمان افرادی را سراغ داریم که پس از سالها سعی و تلاش خود توانستند ثمرات زحمات خود را برداشت کنند و بهتدریج ثروتمند شوند. شاید بسیاری از ما هم افرادی را بشناسیم که به مدد روابط با افرادی خاص تنها در زمان و مکان مورد نیاز قرار گرفتند و ثروتمند شدند، بدون آنکه برای بهدست آوردن آن ثروت زحمتی کشیده باشند. این داستان در بسیاری از کشورهای جهان مشاهده میشود و البته شدت و ضعف آن متفاوت است. نکتهای که در این رابطه جوامع مختلف را از هم متفاوت کرده است، رویکرد افراد جامعه نسبت به این دو گروه از ثروتمندان است.
همه ما در میان اطرافیان، دوستان و آشنایانمان افرادی را سراغ داریم که پس از سالها سعی و تلاش خود توانستند ثمرات زحمات خود را برداشت کنند و بهتدریج ثروتمند شوند. شاید بسیاری از ما هم افرادی را بشناسیم که به مدد روابط با افرادی خاص تنها در زمان و مکان مورد نیاز قرار گرفتند و ثروتمند شدند، بدون آنکه برای بهدست آوردن آن ثروت زحمتی کشیده باشند. این داستان در بسیاری از کشورهای جهان مشاهده میشود و البته شدت و ضعف آن متفاوت است. نکتهای که در این رابطه جوامع مختلف را از هم متفاوت کرده است، رویکرد افراد جامعه نسبت به این دو گروه از ثروتمندان است.
شادی آذری
همه ما در میان اطرافیان، دوستان و آشنایانمان افرادی را سراغ داریم که پس از سالها سعی و تلاش خود توانستند ثمرات زحمات خود را برداشت کنند و بهتدریج ثروتمند شوند. شاید بسیاری از ما هم افرادی را بشناسیم که به مدد روابط با افرادی خاص تنها در زمان و مکان مورد نیاز قرار گرفتند و ثروتمند شدند، بدون آنکه برای بهدست آوردن آن ثروت زحمتی کشیده باشند. این داستان در بسیاری از کشورهای جهان مشاهده میشود و البته شدت و ضعف آن متفاوت است. نکتهای که در این رابطه جوامع مختلف را از هم متفاوت کرده است، رویکرد افراد جامعه نسبت به این دو گروه از ثروتمندان است.
در برخی از کشورهای جهان (کشورهای کمتر توسعهیافته) عامه مردم از کل ثروتمندان دل خوشی ندارند و به آنان چنان مینگرند که گویی همه آنها حق مردم عادی را خوردهاند، اما جوامعی که به لحاظ فرهنگی و اقتصادی پیشرفتهتر هستند توانستهاند بین ثروت پاک (ثروتی که حاصل دسترنج یک نفر یا گروهی از افراد است) و ثروت کثیف (ثروتی که بی زحمت و تنها به واسطه ارتباط با افراد ذینفوذ بهدست آمده است)، تمایز قائل شوند.
پژوهش جدیدی که دو محقق از دانشگاههای ویلانووا و کلمبیا انجام دادهاند، نشان میدهد هنگامی که میلیاردرها ثروت خود را از طریق روابط سیاسی به دست میآورند، نابرابری ثروت، بخش وسیعتری از اقتصاد کشور را تحت تاثیر قرار میدهد و تاثیر منفی آن به مراتب بیشتر است اما هنگامیکه ثروتمندان، ثروت خود را از بازار (کسبوکارهایی که مربوط به دولت نیست) کسب میکنند چنین اتفاقی نمیافتد. این محققان بر این باورند که مطالعات گذشته به میزان نابرابری یک کشور توجه داشت و نه اینکه علت این نابرابری چیست، در حالی که باید به علت نابرابری توجه میشد. این دو پژوهشگر فهرستهای تمام میلیاردرهای مجله فوربس را با دقت بررسی و آنها را به دو گروه دستهبندی کردند:
کسانی که ثروت خود را از طریق روابط سیاسی بهدستآورده اند و کسانی که از طرق دیگر به دست آورده اند. یافتهها مشخص بود: این میلیاردرهای دارای روابط سیاسی، بر رشد اقتصادی تاثیر منفی بر جا میگذارند. در واقع نابرابری ثروتی که ناشی از روابط سیاسی است مقصر اصلی همه تاثیرات منفی روی رشد اقتصادی است. آن بخش از نابرابری ثروت که ناشی از روابط سیاسی نیست و نابرابری درآمدی و فقر تاثیر کمی بر رشد اقتصادی دارند. علت این است که وقتی قدرت وثروت در دستان یک گروه اقلیت متمرکزتر میشود، این اقلیت خاص که در زمینه کسبوکار و سیاست فعالیت دارند، بر سیاست دولت اثر میگذارند و موجب زیانهای اقتصادی میشوند.
اولیگارشهای روس نمونه بارزی از این ثروت بهدست آمده از روابط سیاسی هستند. بسیاری از ثروتمندان روسیه کسانی هستند که در حوزه نفت و گاز با مقامات روسیه ارتباطات نزدیک دارند. در واقع روسیه از زمانی شاهد افزایش تعداد میلیاردرهایش شد که شرکتهای نفت و گاز آن خصوصی شد. این افراد در زمان و مکان درست قرار داشتند تا برای منافع خود چانهزنی کنند و منابع طبیعی این کشور را بهدست گیرند. اقتصاددانان بر این باورند که این روند در روسیه باعث خواهد شد تا طی ۲۰ سال آینده سطح نابرابری در روسیه افزایش یابد و در نتیجه از ظرفیتهای اقتصادی این کشور کاسته شود. این روزها در چین هم شاهد افزایش تعداد میلیاردرها هستیم. چینیهای ثروتمند به نماد تجملگرایی تبدیل شدهاند و مشتریان دایمی برندهای گران مختص ثروتمندان هستند. حتی آمار جدید نشان میدهد در آمریکا از هر ۱۰ مشتری که برای بازدید از خانههای لوکس میآیند تا این خانههای خاص را برای خرید مورد بررسی قرار دهند، بهطور متوسط ۶ مشتری بالقوه، چینی هستند.
چینیهای ثروتمند به موتور محرکه بخش مسکن آمریکا تبدیل شدهاند. نکتهای که نباید در مورد این روند ثروتمند شدن چینیها فراموش کرد این است که برخی از آنها به واسطه فروش زمینهای کشاورزیشان به ثروتهای هنگفت دست یافتهاند، اما ارتباطات نزدیک با حزب کمونیست چین و وابستگی و نفوذ در این حزب به یکی از نیروهای قدرتمند پیش برنده روند ثروتمند شدن افراد در چین تبدیل شده است. البته چین و روسیه تنها کشورهایی نیستند که «ثروت کثیف» در آنها رو به افزایش است. با نگاهی به آمار، محققان دریافتند میزان ثروت به دست آمده از روابط سیاسی درکشورهای روسیه، آرژانتین، کلمبیا، مالزی، هند، استرالیا، اندونزی، تایلند، کره جنوبی و ایتالیا بیشتراست. در کشورهای هنگکنگ، هلند، سنگاپور، سوئد، سوئیس و انگلستان سهم میلیاردرهای وابسته به حکومت صفر است. ایالاتمتحده هم میزان بسیار کم از ثروتمندان دارای روابط سیاسی را در خود جای داده و سهم آنان از کل ثروتمندان تنها یک درصد است و بنابراین پس از ۱۰ کشور صدرنشین، در جایگاه یازده قرار دارد. آنچه محققان در این پژوهش بر آن تاکید کردهاند این است که وجود میلیاردر و نابرابری ثروت در جامعه به خودی خود بد نیست بلکه علت میلیاردر شدن افراد و منشأ این نابرابریها مهم است.
همه ما در میان اطرافیان، دوستان و آشنایانمان افرادی را سراغ داریم که پس از سالها سعی و تلاش خود توانستند ثمرات زحمات خود را برداشت کنند و بهتدریج ثروتمند شوند. شاید بسیاری از ما هم افرادی را بشناسیم که به مدد روابط با افرادی خاص تنها در زمان و مکان مورد نیاز قرار گرفتند و ثروتمند شدند، بدون آنکه برای بهدست آوردن آن ثروت زحمتی کشیده باشند. این داستان در بسیاری از کشورهای جهان مشاهده میشود و البته شدت و ضعف آن متفاوت است. نکتهای که در این رابطه جوامع مختلف را از هم متفاوت کرده است، رویکرد افراد جامعه نسبت به این دو گروه از ثروتمندان است.
در برخی از کشورهای جهان (کشورهای کمتر توسعهیافته) عامه مردم از کل ثروتمندان دل خوشی ندارند و به آنان چنان مینگرند که گویی همه آنها حق مردم عادی را خوردهاند، اما جوامعی که به لحاظ فرهنگی و اقتصادی پیشرفتهتر هستند توانستهاند بین ثروت پاک (ثروتی که حاصل دسترنج یک نفر یا گروهی از افراد است) و ثروت کثیف (ثروتی که بی زحمت و تنها به واسطه ارتباط با افراد ذینفوذ بهدست آمده است)، تمایز قائل شوند.
پژوهش جدیدی که دو محقق از دانشگاههای ویلانووا و کلمبیا انجام دادهاند، نشان میدهد هنگامی که میلیاردرها ثروت خود را از طریق روابط سیاسی به دست میآورند، نابرابری ثروت، بخش وسیعتری از اقتصاد کشور را تحت تاثیر قرار میدهد و تاثیر منفی آن به مراتب بیشتر است اما هنگامیکه ثروتمندان، ثروت خود را از بازار (کسبوکارهایی که مربوط به دولت نیست) کسب میکنند چنین اتفاقی نمیافتد. این محققان بر این باورند که مطالعات گذشته به میزان نابرابری یک کشور توجه داشت و نه اینکه علت این نابرابری چیست، در حالی که باید به علت نابرابری توجه میشد. این دو پژوهشگر فهرستهای تمام میلیاردرهای مجله فوربس را با دقت بررسی و آنها را به دو گروه دستهبندی کردند:
کسانی که ثروت خود را از طریق روابط سیاسی بهدستآورده اند و کسانی که از طرق دیگر به دست آورده اند. یافتهها مشخص بود: این میلیاردرهای دارای روابط سیاسی، بر رشد اقتصادی تاثیر منفی بر جا میگذارند. در واقع نابرابری ثروتی که ناشی از روابط سیاسی است مقصر اصلی همه تاثیرات منفی روی رشد اقتصادی است. آن بخش از نابرابری ثروت که ناشی از روابط سیاسی نیست و نابرابری درآمدی و فقر تاثیر کمی بر رشد اقتصادی دارند. علت این است که وقتی قدرت وثروت در دستان یک گروه اقلیت متمرکزتر میشود، این اقلیت خاص که در زمینه کسبوکار و سیاست فعالیت دارند، بر سیاست دولت اثر میگذارند و موجب زیانهای اقتصادی میشوند.
اولیگارشهای روس نمونه بارزی از این ثروت بهدست آمده از روابط سیاسی هستند. بسیاری از ثروتمندان روسیه کسانی هستند که در حوزه نفت و گاز با مقامات روسیه ارتباطات نزدیک دارند. در واقع روسیه از زمانی شاهد افزایش تعداد میلیاردرهایش شد که شرکتهای نفت و گاز آن خصوصی شد. این افراد در زمان و مکان درست قرار داشتند تا برای منافع خود چانهزنی کنند و منابع طبیعی این کشور را بهدست گیرند. اقتصاددانان بر این باورند که این روند در روسیه باعث خواهد شد تا طی ۲۰ سال آینده سطح نابرابری در روسیه افزایش یابد و در نتیجه از ظرفیتهای اقتصادی این کشور کاسته شود. این روزها در چین هم شاهد افزایش تعداد میلیاردرها هستیم. چینیهای ثروتمند به نماد تجملگرایی تبدیل شدهاند و مشتریان دایمی برندهای گران مختص ثروتمندان هستند. حتی آمار جدید نشان میدهد در آمریکا از هر ۱۰ مشتری که برای بازدید از خانههای لوکس میآیند تا این خانههای خاص را برای خرید مورد بررسی قرار دهند، بهطور متوسط ۶ مشتری بالقوه، چینی هستند.
چینیهای ثروتمند به موتور محرکه بخش مسکن آمریکا تبدیل شدهاند. نکتهای که نباید در مورد این روند ثروتمند شدن چینیها فراموش کرد این است که برخی از آنها به واسطه فروش زمینهای کشاورزیشان به ثروتهای هنگفت دست یافتهاند، اما ارتباطات نزدیک با حزب کمونیست چین و وابستگی و نفوذ در این حزب به یکی از نیروهای قدرتمند پیش برنده روند ثروتمند شدن افراد در چین تبدیل شده است. البته چین و روسیه تنها کشورهایی نیستند که «ثروت کثیف» در آنها رو به افزایش است. با نگاهی به آمار، محققان دریافتند میزان ثروت به دست آمده از روابط سیاسی درکشورهای روسیه، آرژانتین، کلمبیا، مالزی، هند، استرالیا، اندونزی، تایلند، کره جنوبی و ایتالیا بیشتراست. در کشورهای هنگکنگ، هلند، سنگاپور، سوئد، سوئیس و انگلستان سهم میلیاردرهای وابسته به حکومت صفر است. ایالاتمتحده هم میزان بسیار کم از ثروتمندان دارای روابط سیاسی را در خود جای داده و سهم آنان از کل ثروتمندان تنها یک درصد است و بنابراین پس از ۱۰ کشور صدرنشین، در جایگاه یازده قرار دارد. آنچه محققان در این پژوهش بر آن تاکید کردهاند این است که وجود میلیاردر و نابرابری ثروت در جامعه به خودی خود بد نیست بلکه علت میلیاردر شدن افراد و منشأ این نابرابریها مهم است.
ارسال نظر