کلید جامعه مدنی

با فاصله گرفتن از ۱۵ ژوئیه حالا سوالات بیشتری درخصوص ترکیه مطرح می‌شود. با شکست کودتا در ترکیه و باقی ماندن رجب طیب اردوغان بر سریر قدرت این پرسش قابل طرح است که به رغم شباهت‌های نهاد ارتش در دو کشور مصر و ترکیه و گرایش هر دو رئیس‌جمهوری (محمد مُرسی و رجب طیب اردوغان) به اخوان المسلمین چرا کودتای ژوییه ۲۰۱۳ در مصر موفق شد ولی کودتای ژوییه ۲۰۱۶ در ترکیه نافرجام ماند؟ در مصر نیز محمد مرسی رئیس‌جمهوری منتخب مردم بود و حتی اولین رئیس‌جمهوری غیر نظامی در انتخاباتی رقابتی و دموکراتیک به حساب می‌آمد ولی عبدالفتاح سیسی توانست او را کنار زند. در ترکیه اما رجب طیب اردوغان از کودتای ۱۰ ساعته جان سالم به در برد و به سرنوشت دوست خود در مصر دچار نشد. همین که می‌توانیم در مصر از ژنرال عبدالفتاح سیسی نام ببریم ولی در قضیه کودتای اخیر ترکیه نام درشت و برجسته‌ای نمی‌یابیم که از او به‌عنوان رهبر کودتا نام ببریم نیز یکی از تفاوت هاست. تفاوت دیگر در این است که درمصر و در ژوییه ۲۰۱۳ از ۴۸ ساعت قبل ارتش اولتیماتوم داده بود و کل این نهاد در برابر محمد مرسی موضع گرفت و طی همان ۴۸ ساعت ارتش حمایت‌های بخش‌هایی از مردم را نیزبه دست آورد.

ضمن اینکه در مصر نیمی از مردم اساسا در انتخابات شرکت نکرده بودند و از آن نیمِ باقی مانده نیز تنها نصف آنان به مرسی رای داده بودند و در بهترین حالت نماینده ۲۵ درصد مردم به حساب می‌آمد. حال آنکه در ترکیه همه ارتش در کودتا دست نداشت بلکه عده قلیلی از آنان مشارکت داشتند. برهمین اساس برخی این سناریو را مطرح می‌کنند که اردوغان از تحرک این عده اطلاع داشته اما اجازه داده به صحنه بیایند تا بتواند بعدا با آنان و حتی دیگران برخورد کند یا اینکه هنگامی مطلع شده که امکان خنثی‌سازی وجود نداشته است. البته اردوغان در گفت‌وگو با سی‌ان‌ان این موضوع را تکذیب می‌کند و می‌گوید کسانی که ادعا می‌کنند کودتا با هدایت من صورت گرفته اشتباه می‌کنند، زیرا هیچ رئیس‌جمهوری حاضر نمی‌شود نزدیک به ۳۰۰ تن کشته و بیش از ۱۵۰۰ نفر زخمی شوند. با این حال در مصر مردم نگران امنیت و تمامیت کشور بودند و به کودتا تن دادند و در ترکیه هم مردم نگران امنیت و تمامیت کشور بودند ولی به آن خاطر به کودتا تن ندادند.

نکته اصلی اما این است که در مصر دو بازیگر اصلی، اخوان المسلمین و ارتش بودند و یکی دیگری را کنار زد، در حالی که به خاطر سال‌ها حکومت یکه سالارانه حسنی مبارک مصر جامعه مدنی قوی نداشت تا به صحنه بیاید. ترکیه اما جامعه مدنی دارد. به همین خاطر بود که رهبران احزاب منتقد و رقیب اردوغان نیز کودتا را تقبیح و محکوم کردند. قوام و دوام دموکراسی‌ها بسته به جامعه مدنی است. احزاب، رسانه‌ها و سندیکاها جلوه‌های بارز جامعه مدنی‌اند. در مصر سیسی توانست مرسی را کنار بزند چون جامعه مدنی در مصر قوی نبود و در ترکیه ارتش یا بخش‌هایی از ارتش نتوانست اردوغان را کنار بزند چون ترکیه حزب دارد. افزون بر این ترکیه تجربه مصر را هم در نظر گرفته و برای چنین سناریویی آماده بود. همچنین نقش جامعه مدنی در ترکیه را نباید نادیده انگاشت یا کم اهمیت شمرد. به گفته تحلیلگران ساختار سیاسی ترکیه در عین پیچیدگی‌های موجود دارای یک اصل است و آن هم وفاداری به اصول دموکراسی است. مردم ترکیه در اول نوامبر سال ۲۰۱۵ با حضور پای صندوق‌های رای برای نخستین‌بار در ۱۴ سال گذشته حزب عدالت و توسعه را از اکثریت در پارلمان محروم کردند و اردوغان نیز فردای انتخابات اعتراف کرد که مردم به خواسته وی که یک اکثریت قوی در پارلمان است تن ندادند. اهمیت این تن ندادن به این دلیل است که اردوغان قصد داشت با تصاحب بیش از دوسوم کرسی‌های پارلمان بدون نیاز به همه‌پرسی شرایط را برای تغییر نظام این کشور فراهم کند و قدرت را یکسره به‌دست گیرد. حالا برخی از کارشناسان نیز می‌گویند حضور دوباره مردم در دفاع از اردوغان، در واقع باور آنها به ‌ایدئولوژی دموکراسی و حضور قوی نهادهای مدنی است. به باور این دسته، حمایت اپوزیسیون از پوزیسیون در شب کودتا در این راستا ارزیابی می‌شود.

حتی اگر جامعه مدنی و احزاب را در ترکیه به نسبت کشورهای غربی ضعیف‌تر بدانیم «سپهر عمومی» را نمی‌توان انکار کرد. سپهر یا حوزه عمومی جایی است که مردم از آن جا می‌توانند بر قدرت یا سیاست تأثیر بگذارند و البته باید نهادهای آن هم وجود داشته باشد. در مصر هم مردم می‌خواستند عمل سیاسی انجام دهند اما نهاد آن موجود نبود و بازی تنها به دست دو نهاد افتاد: ارتش و اخوان.هانا آرنت با تفکیک فعالیت‌های انسانی به زحمت، کار و کنش یادآور می‌شود: در یک جامعه بسته بیشترین فعالیت از جنس «زحمت» است؛ یعنی تلاش معاش به قصد رفع نیازهای خود و خانواده بی آنکه امکان تأثیرگذاری بر دیگران وجود داشته باشد. «کار» اما یک مرحله بالاتر است. چون در «کار» یا ابزار می‌سازد یا از ابزارهای ساخته شده استفاده می‌کند و این مطابق همان تعریفی است که انسان را جانور ابزارساز می‌داند. هانا آرنت اما از تعریف مارکسی فراتر می‌رود و فعالیت‌ها را به زحمت و کار محدود نمی‌سازد و از «کنش» سخن به میان می‌آورد و انسان را بر پایه همین «کنش»، « جانور سیاسی» می‌خواند. کنش اما کجا ممکن است؟ در حوزه عمومی و در جامعه مدنی. در مصر مردمانی که در طول سال‌ها تنها به زحمت و کار مشغول بودند می‌خواستند عمل سیاسی انجام دهند و گمان می‌بردند حضور در میدان تحریر کافی است اما در عمل نتوانستند کنش مورد نظر را انجام دهند. در ترکیه هم مردم به میدان تقسیم رفتند اما امکان کنش سیاسی از طریق جامعه مدنی و سپهر عمومی در ترکیه فراهم آمد.