نگاهی به شورولت شِوِل یکی از محبوبترین خودروهای عضلانی دهه ۶۰و ۷۰ میلادی
قهرمانی که حریف کامارو نشد!
حتما شما هم فیلمهای هالیوودی را دیدهاید که شخصیت اول فیلم اگر کمی روحیه مردانه و خشن داشته باشد، در صحنهای احتمالا سوار بر یک خودروی عضلانی آمریکایی در خیابانها ویراژ میدهد. حالا سوال اینجاست که این صحنهها یک ایده هالیوودی است یا در واقعیت هم رخ میدهد؟ پاسخ هم سخت نیست، در واقع باید گفت ایدههای هالیوودی از واقعیتهای این دست خودروها سرچشمه گرفتهاند. پتانسیلهای بالای این خودروها به خصوص در بخش ارتفاع سطح فنی یا اصطلاحا تیونینگ باعث شده همیشه صحنهای از بروس ویلیس، وین دیزل، آرنولد شوارتزینگر و.
حتما شما هم فیلمهای هالیوودی را دیدهاید که شخصیت اول فیلم اگر کمی روحیه مردانه و خشن داشته باشد، در صحنهای احتمالا سوار بر یک خودروی عضلانی آمریکایی در خیابانها ویراژ میدهد. حالا سوال اینجاست که این صحنهها یک ایده هالیوودی است یا در واقعیت هم رخ میدهد؟ پاسخ هم سخت نیست، در واقع باید گفت ایدههای هالیوودی از واقعیتهای این دست خودروها سرچشمه گرفتهاند. پتانسیلهای بالای این خودروها به خصوص در بخش ارتفاع سطح فنی یا اصطلاحا تیونینگ باعث شده همیشه صحنهای از بروس ویلیس، وین دیزل، آرنولد شوارتزینگر و... را ببینید که یک خودروی ۸ سیلندر اصیل و پرقدرت را میرانند. در واقع قابلیتهای طراحی و فنی خودروهای عضلانی است که کارگردان را ناگزیر میکند برای باورپذیر کردن قدرت قهرمان فیلم، آنها را پشت فرمان این گونه خودروها بنشاند. در این شماره به سراغ یکی از محبوبترین خودروهای ساخت شورولت رفتیم؛ خودرویی که جان میدهد برای آرتیست بازی! این بار شورولت Chevelle میهمان ماست. نمیدانم شاید هم ما مهمان او هستیم!
تاریخچه
شورولت شول برای اولین بار در سال ۱۹۶۳ ساخته شد. این خودرو مثل دیگر ساختههای شورولت در آن دوران خودرویی کشیده و رایدکالی به حساب میآمد. از نظر ظاهری هم شباهتهای بسیاری با مدل ایمپالا داشت. این شباهتها به خصوص در چراغها و جلوپنجره خودنمایی میکرد. در واقع شورولت با ساخت این خودرو به پونتیاکهای تِمپست (tempest) و «جیتیاُ» اعلام جنگی جدی کرد. البته در این مسیر حریفان دیگری همچون اولدزمبیل کاتلاس ۴۴۲ (cutlass ۴۴۲) هم حضور داشتند اما شورولت عزمش را جزم کرده بود که بازار را به سمت خود بکشاند. به خصوص که فورد مدل موستانگ را هم در همان سال ۱۹۶۴ قرار بود به بازار بفرستد. شورولت برای ساخت خودروی جدیدش به سراغ پلتفرم A-Body جنرال موتورز رفت. پلتفرمی که محصولات مختلفی با استفاده از آن ساخته میشدند. البته شورولت شول در بعضی از اسناد و البته محافل خودرویی با نام مالیبو هم شناخته میشود که این به دلیل گستردگی خطوط تولید جنرال موتورز در آمریکا و خارج از خاک این کشور است که برای مدتی در مکزیک با نام مالیبو تولید شد. اما در کل شورولت مالیبو خودرویی مجزا از شول است. نسل اول تا سال ۱۹۶۷ به تولید رسید. این نسل در انواع کوپه، هاردتاپ، کانورتیبل، سدان و استیشن واگن ساخته شد. شورولت برای این خودرو لیست بلندبالایی از پیشرانهها را در نظر گرفته بود. در این لیست میتوانستید از میان ۶ پیشرانه مختلف ۶ و ۸ سیلندر یکی را انتخاب کنید. هر چند قویترین پیشرانه مدل ۳۹۶ اینچ مکعبی بود که معدل ۶۵۰۰ سیسی میشود. ضمن اینکه جعبه دندهها نیز ۳ تا ۴ سرعته اتوماتیک و دستی بودند. جالب است بدانید که در دوران تولید نسل اول، نسخههای خاصی با استفاده از پیشرانه ۳۹۶ اینچ مکعبی ساخته شد که حتی تا ۳۷۰ اسب بخار نیرو تولید میکردند. اگر قصد داشتید در سال ۱۹۶۵ آپشن Z۱۶ را برای شورولت شول خود سفارش دهید، باید ۱.۵۰۱ دلار خرج میکردید و در همین سال پکیج SS از شما ۱۶۲ دلار دیگر طلب میکرد. در سال ۱۹۶۶ یک اتفاق دیگر نیز برای نسل اول افتاد! در این سال نمای ظاهری خودرو فیسلیفت شد و چراغهای جلو و شبکه جلو پنجره به سمت عقب کمی زاویه گرفتند.
از اواخر سال ۱۹۶۶ باز هم چهره خودرو با تغییراتی همراه بود. در این سال به خصوص طرح سپر تغییر کرد و ضربهگیرها نیز به آن اضافه شدند. نسل اول تا سال ۱۹۶۷ در خط تولید باقی ماند و سرانجام در اواخر این سال جایش را به نسل دوم داد. در سال ۱۹۶۸ نسل دوم و به گواه کارشناسان محبوبترین نسل از شورولت شول وارد بازار شد. این خودرو تغییرات زیادی را تجربه کرده بود. از جمله تغییر در عرض، طول و ارتفاع و طراحی کلی بدنه. تولید آن در انواع مختلف با اتاقهای متفاوت در کلاسهای گوناگون ادامه یافت. موفقیتهای نسل اول در بازار باعث شده بود شورولت بهای بیشتری به نسل دوم بدهد و از این رو تعداد پیشرانههایی که میتوانستید برای شورولت شول خود انتخاب کنید در نسل دوم دو برابر شده بود. در این نسل تنها دو مدل ۶ سیلندر وجود داشت و در ادامه ۷ پیشرانه ۸ سیلندر با قدرتها و حجمهای مختلف انتظار خریداران را میکشیدند.
هرچند پیشرانه ۳۹۶ که از نسل قبل هم در لیست سفارشها قرار داشت پیشرانهای بسیار قوی بود اما شورولت به سیم آخر زده بود و به همین دلیل پرحجمترین پیشرانه تولید سری خود یعنی ۴۵۴ اینچ مکعبی بیگ بلاک را که ۷۴۰۰ سیسی میشود، درون سینه شول قرار داد. این پیشرانه سال ۱۹۷۰ درون سینه شول SS رفت و تا ۵۰۰ اسب بخار هم خروجی داشت. فکرش را بکنید، ۵۰۰ اسب بخار نیرو برای خودروی زیر پای شما در اوایل دهه ۷۰ یعنی حداقل در حرکت خط مستقیم سوپر اسپرتهای زمان خود را محو میکردید! برای اینکه بدانید این قدرت چقدر میتوانست در جنگهای خیابانی باعث پیروزی راننده شود باید بدانید شول مجهز به پیشرانه LS۶ در این سال میتوانست مسیر ۴۰۰ متر را در ۱۲ ثانیه طی کند.
در سال ۱۹۷۱ شورولت اقدام به فیسلیفت شول کرد. عدهای عقیده دارند زیباترین شولها از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۲ ساخته شدند. در این سال طرح کلی بدنه چندان عوض نشد اما نمای جلو و عقب خودرو تغییراتی را تجربه کرد. در نمای جلو چراغها، سپر و درپوش موتور تغییر کردند تا خودرو جذابتر به نظر برسد. آوازه و فروش شول آنقدر خوب بود که آقای Don Yenko از فروشندگان بزرگ محصولات شورولت اقدام به سفارش ورژنهای خاصی به کمپانی مادر کرد. او که قبلا هم نمونههای ویژه کامارو COPO را برای شرکت در مسابقات و فروش به مشتریان خاصش با پیشرانه ۴۲۷ اینچ مکعبی سفارش داده بود، این بار هم اقدام به سفارش شول با این پیشرانه به شورولت کرد. پیشرانهای که ۴۲۵ اسب بخار نیرو تولید میکرد و قبلا امتحانش را روی کامارو پس داده بود درون سینه شول قرار گرفت. تولید شول در نسل دوم تا پایان سال ۱۹۷۲ ادامه داشت.
سال ۱۹۷۳ نسل سوم از شول به تولید رسید. اما این نسل به هیچ وجه زیبایی نسل دوم را نداشت. تشابهات چهره این خودرو با چند مدل دیگر از تولیدات جنرال موتورز باعث شد از جذابیت آن کاسته شود. نسل سوم هم تا سال ۱۹۷۷ میهمان خطوط تولید بود. همزمان با آغاز بحرانهای نفتی، اقتصادی و سختگیریهای زیستمحیطی در وضع قوانین، قدرت پیشرانههای آمریکایی در سال ۱۹۷۴ بسیار افت کرد. به همین دلیل دیگر شول آن رمق گذشته را نداشت و حالا به خودرویی معمولی بدل شده بود. این مساله در کنار استقبال توفانی که از کامارو به عمل آمد موجب شد تا شول که در بیرون از شرکت حریف سرسختی نداشت، مغلوب کامارو شده و پشتش در یک مبارزه انتخابی برای بازارهای جهانی به خاک برسد!
طراحی
در طراحی شول نسل دوم که خودروی مورد نظر ما نیز به آن نسل اختصاص دارد، سعی شد هر چه قدر امکانش هست، این خودرو عضلانی و درشت اندام به نظر برسد. چرا که از این نسل به بعد علاوه بر رقابت بیرونی، یک رقابت درون شرکتی هم بین شول و کامارو به راه افتاده بود و جنرال موتورز میخواست این دو محصول را از هم تفکیک کند. سبک طراحی آن به گونهای است که انگار میخواسته دقیقا مقابل دوج چارجر قد علم کند. به قول یکی از دوستان انگار شورولت این خودرو را قبل از به بازار فرستادن چند سالی راهی باشگاه پرورش اندام کرده است. شول روی پلتفرم A-Body جنرال موتورز شکل گرفته است. یعنی پلتفرمی که از نظر طول و عرض جزو پلتفرمهای بزرگ این کمپانی به شمار میرود. به همین دلیل هم عرض و طول کلی این خودرو از تولیدات دیگر آن سالها مثل پونتیاک فایربرد یا کامارو کشیدهتر است. به دلیل یک تکه بودن شاسی و در اصطلاح کامل بودن شاسی در این پلتفرم، کیفیت سواری آن حتی از کامارو و پونتیاکهای آن سالها که با استفاده از پلتفرم F-Body ساخته میشدند، بهتر است. البته طول بلندتر فاصله محوری شورولت شول نسبت به کامارو و پونتیاک فایربرد هم خود مزید بر علت سواری بهتر و نرمتر این خودرو است. از طرفی قطر فولاد شاسی نیز در این خودرو بیشتر از مدلهای دیگر بود و سنگینی آن پایداری بیشتری برای شول ایجاد میکرد. از این رو بسیاری از تیونرها این خودرو را برای شرکت در مسابقات مختلف به خصوص درگ ( شتاب) مورد استفاده قرار میدهند.
نمای ظاهری خودرو به گونهای طراحی شده که وقتی برای بار اول از نزدیک آن را مشاهده کنید، انگار به دیدار الدار کورتانیدزه کشتی گیر معروف 96 کیلو سالهای قبل گرجستان رفتهاید! کورتانیدزه کشتی گیر بلند قدی نبود اما عضلات پر حجمش همچون شورولت شول کاملا روی تشک جلب توجه میکرد. در نمای روبهرو سپر، جلوپنجره و لبههای ابتدایی سپر دارای انحنایی هستند که شاید بتوان آن را یادگار طراحی در دهه 60 میلادی نامید. انحنای سپر عقب و درب محفظه صندوق بار طوری طراحی شده که بیشتر شبیه خودروهای فست بک جلوه میکند. در نمای عقب نکته خاصی به جز سادگی که اتفاقا اصلیترین موضوع است، دیده نمیشود. سپر کرومی بزرگ این خودرو چهار چراغ گرد را درون خودش میزبانی میکند و نکته خاص دیگری در این قسمت وجود ندارد.
کابین
خودروی مورد نظر ما از نوع ۶ سیلندر است که پیشرانهای با حجم ۲۵۰ اینچ مکعب یا ۴۰۰۰ سی سی دارد. این خودرو مجهز به جعبه دنده ۳ سرعته اتوماتیک بوده و شیفتر آن مثل بسیاری از خودروهای آن دوران روی فرمان قرار دارد. جالب آنکه از دهه ۸۰ میلادی استفاده از دنده فرمانی کمکم منسوخ شد اما در سالهای اخیر بار دیگر خودروهایی با شیفتر پشت فرمان ساخته میشوند.
درون کابین شول جادار و بزرگ است. با آنکه خودرو کوپه است و معمولا صندلی عقب کوپه چندان جادار نیست، اما روی صندلیهای عقب این ماشین هم میتوان به راحتی نشست و تقریبا به اندازه کافی برای سه نفر با قد متوسط جا وجود دارد. در حالی که این فضا در خودرویی مثل کامارو بسیار کم است. این مهم را باید به حساب بزرگتر بودن و فاصله محوری بیشتر این خودرو با کامارو گذاشت. فرمان سه شاخه که یک نوستالژی کامل است، عقربه نشانگر سرعت که تا ۲۰۰ کیلومتر را نشان میدهد، یک ساعت عقربهای در داشبورد و صندلیهای نیمکتی همه و همه در یک خودروی کلاسیک از شورولت احساس خوبی دارند. خوشبختانه حتی سیستم صوتی فابریک خودرو نیز در جای خودش قرار داشت و مانند بسیاری از خودروهای کلاسیک با نمونههای امروزی تعویض نشده بود. نکته مهمی که در این خصوص وجود دارد این که، هر چند یک سیستم صوتی مدرن امروزی حتما صدای بهتر، بیشتر و باکیفیتتری ارائه میکند، اما نوستالژی یک خودروی کلاسیک را لکهدار خواهد کرد. متاسفانه گاهی شاهد به کارگیری سیستم صوتی در جایی از خودرو هستیم که باعث آسیب به کابین و اصالت آن میشود. بهطوری که مثلا داشبورد اصلی خودرو شکافته شده تا یک دستگاه پخش درون آن نصب شود.
داشبورد و متعلقات درون کابین همگی فابریک هستند و تنها صندلیها دوباره روکش شدهاند. اتاق خودرو کاملا بیصداست و بعد از رفتن به کارواش مشخص شد از نظر آب بندی هم مشکلی ندارد. از نظر فنی جعبه ۳۵۰ با پیشرانه ۶ سیلندر هماهنگی کاملی دارد و یکی از نکات مهم سالم بودن گیربکس در زمان تعویض دنده و عدم ضربه است. هرچند این خودرو یک شول درنده نیست تا در خیابان سر به سر هر خودرویی بگذارد اما استایل کلی آن جذاب، گیرا و خشن است. در پایان از همکاری صمیمانه مالک خودرو آقای علیرضا شادکام با ضمیمه هفتگی «دنیای ماشین» تشکر میکنیم.
ارسال نظر