رضا خدادادی دبیر گروه ورزش در فرهنگ فوتبال ایران، تاختن به یک مربی شکست خورده هرگز اتفاق جدیدی به حساب نمی‌آید. اینجا معمولا رسم بر آن است که مربی را با هر برد به عرش می‌برند و بعد از هر باخت، به فرش می‌کوبند. آنچه بعد از جام ملت‌ها برای کارلوس کی‌روش رخ داد نیز در همین راستا بود. هنوز یک ساعت هم از شکست تیم ملی کشورمان برابر عراق نمی‌گذشت که سیل مصاحبه‌ها علیه کی‌روش شروع شد. بسیاری از مربیان و پیشکسوتان فوتبال کشورمان به مرد پرتغالی یورش بردند و توانایی‌های وی را به چالش کشیدند. عمده ادعاها حول محور این است که کی‌روش ارزش این همه پول و شکیبایی را نداشته؛ اما آیا واقعا چنین است؟شاید پیش از هر چیز دیگری باید سراغ این سوال رفت که بدهی کارلوس کی‌روش به فوتبال ایران چیست؟ او چهار سال پیش در پی ناکامی تیم ملی کشورمان در راهیابی به جام جهانی 2010 و نیز شکست در جام ملت‌های آسیا2011 وارد ایران شد و توانست شاگردانش را با موفقیت به سمت جام جهانی 2014 هدایت کند. در برزیل نیز تیم ایران حداقل دو نمایش آبرومند داشت؛ برابر نیجریه یک مساوی بدون گل گرفت و در مقابل آرژانتین -تیمی که در همین تورنمنت تا آستانه قهرمانی پیش رفت- فوتبالی استثنایی ارائه داد. یاران لیونل مسی در جام جهانی هفت دیدار انجام دادند که فقط در یکی از آنها توانستند تمام عناصر تهاجمی‌شان را در اختیار داشته باشند که آن یک مسابقه هم بازی با ایران بود. قبل و بعد از این رقابت، یا آگوئرو مصدوم بود یا دی‌ماریا به دلیل آسیب‌دیدگی نمی‌توانست بازی کند. عجیب اینکه با وجود این پتانسیل بالا، آرژانتین روی دروازه ایران کمتر از هر رقیب دیگری صاحب فرصت گلزنی شد؛ طوری که موقعیت‌های آلبی‌سلسته حتی در بازی نهایی برابر آلمان نیز بیشتر و زهردارتر از مسابقه با ایران بود. در مقابل اما سرخیو رومرو حداقل دو بار با مهارهای صددرصدی‌اش مانع از گلزنی شاگردان کی‌روش شد. در این میان نیازی به بازگویی نیست که داور صربستانی با اشتباهش در نادیده گرفتن خطای پنالتی روی دژاگه، نه تنها ایران را از کسب شیرین‌ترین پیروزی تاریخ فوتبالش محروم کرد، بلکه شانس صعود ما را هم از بین برد. کی‌روش با این پشتوانه قراردادش را با تیم ملی ایران تمدید کرد و راهی جام ملت‌های آسیا شد. پیش از آنکه این مربی را به خاطر حذف در یک‌چهارم نهایی زیر تازیانه نقد بکشیم، باید به یاد بیاوریم که تیم ملی ایران در هشت سال گذشته نیز با مربیان ایرانی در چنین تورنمنتی موفق به عبور از این مرحله نشده بود. با این همه کی‌روش می‌توانست در استرالیا دست به کارهای بزرگ بزند، اگر بنجامین ویلیامز قانون داوری فیفا را کاملا وارونه اجرا نمی‌کرد! مربی پرتغالی تنها به اتکای دو بازی تدارکاتی که تیم او را از این نظر حتی از عراق و فلسطین هم پایین‌تر قرار می‌دهد، توانست در جام شانزدهم حداقل چهار ستاره جدید به فوتبال ملی ایران اضافه کند که این دستاورد، فرق چندانی با فتح جام قهرمانی ندارد. شاید به خاطر همین نکات هم بود که بخش قابل توجهی از هواداران فوتبال ایران در یک واکنش غافلگیرکننده به ستایش از تیم بازنده پرداختند و با دسته گل به استقبال کی‌روش و شاگردانش رفتند. حقیقت آن است که بر خلاف بسیاری از مدعیان سنتی فوتبال ایران، اغلب مردم خواهان ادامه همکاری فدراسیون فوتبال با کی‌روش هستند. در مورد مسائل فنی که همه چیز روشن است و نمودار حرکتی تیم ملی کاملا رو به رشد به نظر می‌رسد. این وسط نگرانی پیرامون منابع مالی و دستمزد بالای این مربی هم چندان منطقی نیست؛ چه اینکه او با بردن تیم ملی کشورمان به جام جهانی2014، فدراسیون فوتبال را صاحب 10ونیم میلیون دلار جایزه ویژه فیفا کرد که این اتفاق چهار سال بعد هم می‌تواند تکرار شود و همه هزینه‌ها را جبران کند. به هر حال هزار تومانی که برمی‌گردد، خیلی مقرون به صرفه‌تر از صد تومانی‌هایی است که برنمی‌گردند!