مردم به اعتماد «آری» گفتند

انتخابات دوازدهم با پیروزی دولت قبل به پایان رسید. در این میان بحثی که امروز در رسانه‌ها داغ است بحث پیرامون جریان‌شناسی اجتماعی انتخابات این دوره است. اشاره کنیم آن‌چه پیش از برگزاری انتخابات دغدغه اکثر کارشناسان حوزه اقتصادی و اجتماعی بود، سایه افکندن شعارهای پوپولیستی و بیم از این بود که جریان‌های پوپولیستی با ایجاد شکاف اطلاعاتی بین وضع موجود کشور و نیاز اساسی آن موجب کژگزینی شده و دوباره شاهد از دست رفتن منابع ملی و به‌خصوص دستاوردهای گذشته باشیم. جریان‌های پوپولیستی در انتخابات نقاط مختلف دنیا پیروزی‌های بزرگی طی یک سال اخیر کسب کردند. شوک انتخاباتی ایالات متحده آمریکا یا خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا به‌خوبی از قدرت بالای این اهرم انتخاباتی در جذب اقبال عمومی خبر دادند. بررسی رفتار انتخاباتی مردم کشور ما نیز در گذشته نشان می‌دهد که پوپولیسم نقشی پررنگ در شکل‌دهی رفتار آنها داشته است. انتخابات نهم و دهم، همچنین سیاست‌های اجرایی در طول آن دو دوره همگی بر ارابه پوپولیستی با سوخت نفت خام سوار بودند.

این مقدمه و اضافه کردن این مطلب که اکنون به‌دنبال کالبدشکافی رفتار انتخاباتی مردم چه به لحاظ روشن شدن نوع نگرش انتخاباتی مردم و چه به لحاظ الگوبرداری برای ایجاد ساخت مناسب در دوره‌های انتخاباتی بعد هستیم، بهانه‌ای شد تا در کنار یکی از خبرگان جامعه‌شناسی کشور جناب آقای دکتر علی اصغر سعیدی باشیم و پای صحبت‌های ایشان بنشینیم. بر خلاف آن‌چه اقتصاددانان کشوری در مورد انتخابات دوازدهم مطرح می‌کنند، سعیدی دریچه تحلیلی جدیدی در بررسی انتخابات دوازدهم باز می‌کند. سعیدی معتقد است فرضیه اینکه مردم ایران به پوپولیسم نه گفتند نمی‌تواند پایه‌های محکمی داشته باشد و اساسا این نقد با توجه ساختار اجتماعی کشور دارای تورش زیادی است. در جامعه‌ای که سطح رفاه مردم و شاخص‌های مربوط به آن فاصله زیادی تا میزان استاندارد خود دارد بیان این ادعا صحیح نیست زیرا بستر پذیرش پوپولیسم بسیار فراهم‌تر خواهد بود.

اگر در سوئیس مردم در مقابل یارانه بالای ۲۰۰۰ دلاری دست رد به سینه دولت می‌زنند یک تحلیل منطقی ریشه این امر را در سطح رفاه بالای مردم این جامعه می‌یابد. جایی که شاخص‌های رفاهی در سطحی هستند که اصولا چنین سیگنال‌هایی مقصدی در اذهان مردم آن کشور نخواهد داشت. اما در کشوری که وضع معیشتی مردم در سطح مناسبی نیست و اصولا شاخص‌های رفاهی فرسنگ‌ها با سطح استاندارد خودش فاصله دارد نمی‌توان گفت چنین فرضیه‌ای قابل اثبات است. سعیدی اعتقاد دارد این اعتماد مردم به دولت قبل بوده که سبد آراء آنان را پربار کرده است. اعتمادی که در دسته‌های مختلف مردمی مثل هنرمندان، ورزشکاران و... نیز توزیع شده بود. پای گفت‌و‌گو با سعیدی بنشینید تا این موضوع را با جزئیات کامل‌تر بررسی کنیم.

برخی کارشناسان اعتقاد داشتند شکاف طبقاتی موجود بین اقشار مختلف جامعه به‌خصوص در شرایطی که کشور در رکود به‌سر می‌برد، بستری مناسب برای پیشبرد جریان‌های پوپولیستی به‌منظور اخذ اکثریت آرا فراهم آورده است، اما نتیجه انتخابات نشان داد که اکثریت مردم رویه دیگری در انتخاب رئیس دولت بعدی خود به‌کار گرفتند. شما تا چه حد این فرضیه را قابل‌قبول می‌دانید؟

فکر می‌کنم برای انجام تحلیل دقیق از نامزدان، جریان‌های انتخاباتی و اینکه مقصد نهایی آنها به کدام سمت بوده است خیلی زود است. ضمن احترام به جامعه اقتصاددان کشور باید بگویم که این تحلیل، تحلیلی نادقیق است زیرا در این‌جا شما سایر عوامل و روابط اجتماعی را ثابت گرفته و تنها متمرکز بر پیام‌های اقتصادی هستید. نمی‌گویم سیگنا‌ل‌های اقتصادی بی‌تاثیر بوده است اما تحلیل جریان‌های انتخاباتی، سطوح در هم پیچیده‌ای دارد که ریشه در تعاملات اجتماعی اقشار مختلف جامعه دارد. بررسی دقیق نیازمند گذشت زمان و صرف وقت است. من در رابطه با این فرضیه تنها می‌توانم بگویم یک تحلیل آماری یا یک اجماع نظر است. اما فکر می‌کنم حفظ امنیت در جامعه یا به‌طور دقیق‌تر اعتماد، عاملی موثرتر از سیگنال‌های اقتصادی در انتخابات دوازدهم بود. بدون شک به دستاوردهای دولت قبل احترام گذاشته و آنها را ستایش می‌کنم، اما ریشه پیروزی این دولت را در القای حس اعتماد به مردم می‌دانم. مردم کماکان وضع اقتصادی خوبی ندارند و کشور در حال رکود است.

مطمئنا مردم خواهان بهبود وضع موجود هستند؛ اما باید توجه داشت شاید از دست ندادن همین وضع نیز برای آنان غنیمت باشد. روحانی یک شعار بسیار تاثیرگذار داشت: «می‌خواستم به عقب برنگردیم.» این جمله ساده محتوایی از امنیت و آرامش دارد. مردم نمی‌خواستند امنیت به‌دست آمده را مجددا از دست بدهند و شاهد بی‌ثباتی در کشور باشند. گفتن این حرف که مردم به پوپولیسم نه گفتند درست نیست. مردم هنوز هم به این شعارها بها می‌دهند و به نظر من حتی تاثیرگذار هم بوده است. فکر می‌کنم مردم به پوپولیسم آری گفتند، اما به کسانی که این حرف را بیان کردند «نه» گفتند.

اگر کسی با همین ادبیات پوپولیستی چارچوب خود را بیان می‌کرد که من به چه طریقی آن را اجرا خواهم کرد حتی شاید موفق نیز می‌شد. فکر می‌کنم در این دوره دولتی پیروز انتخابات شد که توانست وعده امنیت و اعتماد را برای مردم طی چهار سال عملی کند. این همان دلیل اصلی است که اکثریت آرا را در سبد دولت یازدهم قرار داد. در حقیقت مردم به این امنیت آری گفتند. آنها به اعتماد ایجاد شده فرصتی دوباره داده و چهار سال دیگر رابطه خود را تمدید کردند. مردم تصور کردند فرصت دولت قبل برای ادامه مسیر خود کم بوده و بر مبنای همین اجازه ادامه کار را به دولت یازدهم برای رسیدن به اهداف اقتصادی-اجتماعی خود دادند. اگر درست نگاه کنیم طی این چهار سال مردم دستاورد اقتصادی خیلی ملموسی عایدشان نشده است، وضع اقتصادی تفاوت چشم‌گیری نداشته است؛ اما مردم امنیت و ثبات را به‌خوبی لمس کردند.

دلیل دیگر پیروزی دولت روحانی گروه‌های مرجع حامی این دولت بود. اگر به کاندیداهای دیگر توجه کنیم گروه مرجع مشخصی از آنها حمایت نمی‌کرد. اما طرفداران دولت روحانی گروه‌هایی نظیر نخبگان، ورزشکاران، هنرمندان و... بودند. این همان توزیع حس امنیت و اعتماد در اقشار جامعه است که دامنه حمایتی این گروه را تا حد زیادی توسعه داد. نمی‌توان با قاطعیت گفت مردم به عملکرد اقتصادی آقای روحانی آری گفتند یا دست رد به سینه یارانه‌ها زدند. نمی‌توانیم خودمان را با سوئیس مقایسه کنیم. شاید خود شما نیز باور داشته باشید که مردم ما یارانه را حق طبیعی خود می‌دانند. مردم سهم خود را از نفت حق طبیعی خود می‌دانند؛ بنابراین صحه گذاشتن بر این ادعا عملا نشدنی است. اگر به‌دنبال یافتن نقطه عطفی در جریان‌های پوپولیستی هستید انتخابات دوازدهم این نقطه نیست. اضافه کنم نباید بگوییم آری گفتن مردم به یارانه و این قبیل وعده‌ها نیز غیر عقلانی است. اعتماد از یک داد و ستد حاصل می‌شود، مردم وقتی می‌خواهند مبادله کنند باید ببینند چه چیزی می‌دهند و در ازای آن‌چه چیزی دریافت می‌کنند. اگر قرار است مردم تمام منابع خود را در اختیار فردی قرار دهند که هیچ چیز به آنها نمی‌دهد این رفتار غیرعقلایی خواهد بود.

در تحلیل رفتار انتخاباتی مردم عوامل روان‌شناختی مختلفی وجود دارد که از مهم‌ترین این دلایل ترس از روی کار آمدن تصمیم‌سازانی است که تصمیمات نادرست آنها در روابط سیاسی و اقتصادی هزینه‌های سنگینی برای مردم داشته باشد. برای مثال ممکن است یک توافق بین‌المللی از دید مسوولان یک کاغذ پاره قلمداد شود، ولی وقتی تبدیل به یک تحریم می‌شود هزینه آن به‌صورت تورم 50 درصدی در زندگی مردم ظاهر می‌‌شود. آیا اعتدالی که دولت قبل در روابط بین‌المللی داشت یا حس ترسی که در برخی شعارهای بی‌پشتوانه نامزدان رقیب به مردم القا می‌شد عاملی در تعیین رئیس دولت جدید بوده است؟

فکر می‌کنم نباید بگوییم مردم از ترس به شخص خاصی رای دادند. من ترس از سایرین را به عدم اعتماد تعبیر می‌کنم. برخی بیان می‌کنند انتخابات مهندسی شده است و هر فردی که چهار سال اول رئیس‌جمهور می‌شود (بنا به مصالحی) باید دوره دوم نیز رئیس دولت شود. در حالی که این ریشه روانشناختی دارد، نه مهندسی انتخاباتی؛ عموم مردم راغبند که وضعیت با ثباتی که ایجاد شده است یا رویه‌هایی که طی چهار سال با آنها خو گرفته‌اند و به آن اعتماد کرده‌اند را بپذیرند. به همین دلیل است که در تاریخ انتخاباتی ما همواره رئیس‌جمهوری‌ها دو دوره‌ای یا هشت ساله بوده است. باید اضافه کنم اعتماد مردم و شناختی که از دولت یازدهم به‌دست آورده بودند در کنار ترس یا عدم اطمینانی که به سایر نمایندگان داشته‌اند ترکیبی به‌وجود آورد که موجب پیروزی روحانی در انتخابات شد. چهره‌های رقیب و شاید شاخص‌ترین آنها آقای رئیسی زیاد شناخته شده نبود و بستری یا به‌عبارتی زمانی در اختیار مردم برای شناخت قرار نداده بود؛ بنابراین فکر می‌کنم به‌جای ترس باید گفت عدم اطمینان مردم به فرد جدید، اقبال عموم را به سمت دولتی برد که طی چهار سال امنیت و اعتماد را برای مردم به ارمغان آورده بود.

تحلیل کلی خود از جریان فکری مردم در انتخابات دوازدهم را بیان کنید. آیا پدیده نوظهوری در رفتار انتخاباتی مردم مشاهده کردید؟

من تصور می‌کنم الگوی رفتاری مردم همانند گذشته در این انتخابات نیز صورت گرفت. این انتخابات عرصه برای ریشه‌کن کردن پوپولیسم نبود، این انتخابات آری گفتن مردم به عملکرد اقتصادی نیز نبودند، البته نمی‌گویم که این عوامل تاثیرگذار نبود. عملکرد دولت در برخی عرصه‌ها طبیعتا بر مردم تاثیرگذار بوده است. ولی تصور می‌کنم همچون گذشته مردم به جریانی رای دادند که طی یک دوره حس اعتماد و امنیت را به مردم القا کرده بود و اکنون نیاز به فرصتی برای ادامه کار داشت. اضافه می‌کنم که عدم شاخص بودن چهره‌های رقیب نیز عاملی تاثیرگذار بوده است. مردم رقبای دولت فعلی را به‌خوبی نمی‌شناختند و نمی‌توانستند به آنها اعتماد کنند. اگر بخواهیم عنوانی برای انتخابات این دوره انتخاب کنم باید بگویم مردم به حداکثر نه گفتند و به حداقل آری.

منظورم این است که برای مثال شاید جناب رئیسی بیان می‌کردند که ضمن حفظ دستاورد برجام سعی خواهم کرد وضعیت اشتغال را نیز بهبود بخشم؛ این یک حداکثر است. در صورتی که ادامه روند دولت جاری با حفظ همین وضعیت فعلی یک حداقل است. مردم ایران ثبات و آرامش را انتخاب کردند زیرا ضمانتی برای اجرای حرف رقبا وجود نداشت و ممکن بود مردم آن‌چه را ظرف مدت چهار سال به‌دست آوردند با تغییر سیاست‌ها دوباره از دست بدهند. در پایان باید بگویم اگر در جست‌و‌جوی نقطه جدیدی غیر از پوپولیسم در جریان‌های رفتاری انتخابات هستید نخست باید سطح رفاهی مردم را تا حد زیادی بهبود ببخشید. عملکرد دولت‌های مختلف ما همواره فاصله زیادی با جایگاه واقعی رفاه مردم داشته است. برای من پذیرش این امر که عملکرد اقتصادی دولت موجب تغییر رفتار انتخاباتی مردم شده باشد دشوار است زیرا اعتقاد دارم در این زمینه تاکنون خوب عمل نکرده‌ایم. در پایان هر دوره مردم به‌واسطه اعتمادی که به نفر قبل داشته‌اند سکان‌داری او را تمدید کرده و در دوره جدید دوباره بستر انتخاب فردی جدید فراهم می‌شود. اگر این فرد برای مردم ناآشناتر باشد شاید بتوان گفت اقبال او در پیروزی انتخابات بیشتر خواهد بود. اگر به‌دنبال بالا بردن سطح آگاهی انتخاباتی مردم هستیم نخست باید رفاه آنان را تا سطحی بالا بکشیم که بتوانند تاثیر سایر عوامل بر زندگی خود را حس کنند.