گفتوگو با عبدالرحمان اونق نویسنده رمان «دایره سرخ»
تاریخ بهانه بود
مهشید سادات فهیم
عبدالرحمان اونق متولد ۱۳۳۹ درترکمن صحرا است و در سالهای گذشته کتابهایی همچون قصههای ترکمن، سورتیک، در عمق شبهای تار، چوپان کوچک، راز خایر خوجه، آوای صحرا، حماسه گوراوغلی و سماجت را منتشر کرده است. برخی کتابهایش برنده جوایزی هم شده و از روی یکی از آثارش هم فیلم تلویزیونی ساختهاند. آخرین کتاب این نویسنده با عنوان دایره سرخ چندی پیش منتشر شد و مورد توجه مخاطبان و منتقدان قرار گرفت. «دایره سرخ» رمانی تاریخی ـ بومی است که به شرح درگیریهای ترکمانان و زندگی آنها در زمان سلطنت ناصرالدین شاه میپردازد.
مهشید سادات فهیم
عبدالرحمان اونق متولد ۱۳۳۹ درترکمن صحرا است و در سالهای گذشته کتابهایی همچون قصههای ترکمن، سورتیک، در عمق شبهای تار، چوپان کوچک، راز خایر خوجه، آوای صحرا، حماسه گوراوغلی و سماجت را منتشر کرده است. برخی کتابهایش برنده جوایزی هم شده و از روی یکی از آثارش هم فیلم تلویزیونی ساختهاند. آخرین کتاب این نویسنده با عنوان دایره سرخ چندی پیش منتشر شد و مورد توجه مخاطبان و منتقدان قرار گرفت. «دایره سرخ» رمانی تاریخی ـ بومی است که به شرح درگیریهای ترکمانان و زندگی آنها در زمان سلطنت ناصرالدین شاه میپردازد. شخصیت اصلی داستان مرد جوانی به نام «حاجی مراد» است. عشق او به دختر جبار یک چشم؛ که با آنها خصومتی دیرینه دارد تصمیمات او را تحت تأثیر قرار میدهد. این کتاب در ۴۱۶ صفحه و به قیمت ۲۲۵۰۰ تومان توسط «نشر آموت» منتشرشده است.آنچه میخوانید گفتوگو با این نویسنده است.
از ایده اولیه دایره سرخ و چگونگی پردازش آن بگویید؟
پیشترها کتابی دستم آمد که نویسندهاش عکاس و روزنامه نگار فرانسوی به نام هنری بلوک ویل بود. البته کتاب از فرانسه به زبان ترکمنی سیریلیک نوشته شده بود که به زبان فارسی ترجمهاش کردم؛ کتابی تحت عنوان «اسارت نزد ترکمنان». بلوک ویل از طرف شخص ناصرالدین شاه ماموریت پیدا میکند که در جنگ مرو شرکت کند و گزارش فتوحات جنگ را به شخص شاه برساند. اما در جنگ اسیر ترکمنها میشود و ۱۴ماه در اسارت میماند. در این ۱۴ماه با تمام زندگی مادی و معنوی ترکمنها آشنایی پیدا میکند و چون خودش در جنگ هم شرکت کرده بود و بعد هم در جریان زندگی ترکمنها قرار گرفته بود. برای من سوژهای را پدید آورد که به نوشتن رمان بپردازم. خود بلوک ویل میان ترکمنها زندگی کرده. از زندگی مادی و معنوی ترکمنها تماما نوشته است. حالا از نوع جشن عروسی گرفته تا مراسم تولد فرزند یا سوگواری آنها. گرچه ایده اولیه رمان از واقعیت تاریخی گرفته شده اما من سعی کردم از دیدگاه خود موارد زندگی آنها بشوم و نوع روابط اجتماعی و رفتاری آنها را به تصویر بکشم یا به عبارت دیگر امروزیاش بکنم.
برای پردازش قسمتهایی که جنبه تاریخی بودن آنها قوی تر است به چه منابع تاریخی مراجعه کرده اید؟ و چه اندازه مطالعه پژوهشی داشتید؟
من جدا از کتاب اسارت نزد ترکمنان به کتاب «جنگ ترکمن» جمال زاده و همچنین سفرنامههایی که در آن برهه از تاریخ نوشته شده، از جمله «سیاحت یک درویش دروغین» و میرزا نویسهای خود حمزه میرزا که «حمزه میرزا نامه» اسمش هست نیز مراجعه کردم. آرمینوس وامبری زبان شناس مجاری خودش در کتاب سیاحت درویش دروغین اشاره به جنگ مرو میکند اما برای من رفتارهای اجتماعی، نوع زندگی، پوشش و مراسم ترکمنها مهم بود که در شناساندن ترکمنها غیر از ترکمنهای قوم تکه که مد نظر من در رمان بوده هم کمک فراوانی کرد.
در مورد مؤلفههای بومی چطور؟ تکیه بر اطلاعات شخصی و تجربه بومی خودتان بود و یا در این زمینه نیز مطالعات جانبی داشتهاید؟
البته که ترکمن بودن خودم هم کمک میکرد که در پیشبرد واقعیتهای رفتاری و روانشناختی رمان تاثیر بگذارد. چون من دارم در بین این مردم زندگی میکنم.
آثار بومی اغلب مخاطبان خاص خود را دارند، شما هنگام نوشتن مخاطب خاصی داشتید یا برای عام مینوشتید؟
نه. من برای عام نوشتم. جدا از ترکمنها سعی کردم نوع زندگی قومِ ترکمن را در یک برهه از تاریخ ایران و در زمانی خاص به همه مردم غیر ترکمن هم بشناسانم. حالا اگر موفق شده باشم خوشبختترین آدم روی زمین هستم.
هنگام نوشتن چه اندازه به اصول و مبانی داستان نویسی دقت میکنید؟
فکر میکنم اصول و مبانی داستان نویسی در ذهن تمام نویسندهها نهادینه شده است. تجربه کاری ۳۰ ساله من هم در نوشتن رمان قطعا کمک حالم شده است.
رمانهایی را که فضای تاریخی دارند هم میتوان غریزی نوشت و یا باید اصل را بر کتب منبع قرار داد و پیش رفت؟
در نوشتن رمانهایی که پس زمینه تاریخی دارند قطعا باید به منابع تاریخی مراجعه کرد، چون بدون مراجعه به منابع و فقط از راه شنیدهها نمیشود رمانی با زمینه تاریخی نوشت. اگر هم بشود به نظر من رمان ابتری خواهد بود.
از سابقه حضورتان در کارگاههای نویسندگی و تاثیر آن بفرمایید.
البته من ۱۵ سال سابقه تدریس قصه نویسی کارگاهی داشتم هم در کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوان و هم در کلاسهای خصوصی که برگزار میکردم. اما خودم پیش از این در جلسات قصهنویسی حوزه هنری و کیهان بچهها هم شرکت میکردم و البته سه سال هم در نشستهای ادبی رمان نوجوانان امروز با حضور نویسندگان برجسته کشور عزیزم مرتب شرکت میکردم که قطعا تاثیر مثبت غیر مستقیم داشته است.
موازی نویسی از دو فضای جداگانه و حفظ ارتباط بخشهای موازی در داستان میتواند موجب سردرگمی خواننده شود؟ و یا موجب کشش و تعلیق میشود؟
بستگی به نوع نگارش و تبحر نویسنده دارد که چگونه از این حربه برای جذب مخاطب استفاده کند. اگر تبحر لازم را نداشته باشد قطعا مخاطبینش را سر در گم میکند که نتیجه اش از دست دادن مخاطب خواهد بود.
شما برای حفظ ارتباط بخشهای کتاب سعی میکردید بر کدام مؤلفهها تکیه کنید که حلقههای اتصال گسسته نشود؟
روش کاری من طوری بود که ابتدا به ساکن خودم سر در گم نشوم. برای همین، ابتدا خلاصه همه فصلها را مینویسم، بعد یکی یکی به آنها میپردازم. یعنی تا فصل اول را ننوشتم به فصل دوم حتی فکر هم نمیکنم. حال ممکن است این فصلها در طول رمان کم یا زیاد بشود اما اصل طرح دست نمیخورد.
تجربه داستان نویسی برای نوجوانان را در مقایسه با بزرگسالان چطور ارزیابی میکنید؟
من در نوع نوشتن تفاوتی نمیبینم اما از نظر انتخاب موضوع چرا، به نظرم حتما باید متفاوت باشد. حتی نوع نگاه نویسنده هم قدری متفاوت تر باشد، بهتر است.
مطالعات روانشناسی در این زمینه چقدر میتواند کارساز باشد؟
نویسنده لازم نیست حتما واحد روانشناسی بگذراند. اگر هم گذرانده شاید در نوشتن رمان نوجوان کمک اندکی بکند، اما چون نویسنده در بین جامعه زندگی میکند و به رفتارها با دقت نظر بیشتری مینگرد با تجربه در علم روانشناسی اگر استاد هم نباشد، قطعا بهتر از یک روانشناس معمولی عمل خواهد کرد.
قشر نوجوان امروز اُنس کمتری با کتاب دارند، برای جذب این گروه به کتاب میتوان بر مؤلفههای بومی و تاریخی تکیه کرد؟
مشکل جذب نوجوان برای کتاب خوانی ریشه دارتر از آن است که بشود اینجا جواب داد. به کارشناسی نیاز دارد. اما خود نویسنده هم باید تمام سعیاش را بکند بتواند رمانی بنویسد که اگر نوجوانی خواند به دوستانش هم سفارش خواندن آن رمان را بکند.
شما در تجربه نوشتاری خود هم داستان کوتاه منتشر کردهاید و هم رمان؛ این دو را چطور میسنجید؟
البته نمیشود گفت کدام، هردو نوعِ داستان نیاز بشر امروزی است. بستگی به سلایق هم البته دارد؛ خیلیها حوصله خواندن رمان را ندارند و ترجیح میدهند داستان کوتاه بخوانند. برعکس هم صادق است. برای همین من هردو روش را انتخاب کردم برای نوشتن که البته ترجیح میدهم بیشتر رمان بنویسم تا داستان کوتاه.
بیشتر پاورقیها در مورد اصطلاحات بومی است و به نکات تاریخی اشاره کمتری در پاورقی شده است؛ این از چه نشأت میگیرد؟
درست است که رمان زمینه تاریخی داشت. اما تاریخ بهانهای بود که نوع رفتار و روابط اجتماعی ملت ترکمن را به تصویر بکشم. برای همین نیازی نمیدیدم که توضیح تاریخی بدهم.
به شخصیتهای دایره سرخ بپردازیم؛ کدام شخصیت را محور داستان میدانید؟
شخصیتهای کلیدی در دایره سرخ زیاد بودند. قصد برجسته کردن شخص خاصی را نداشتم؛ البته طرح رمان ایجاب میکرد که بعضی شخصیتها برجسته تر شوند.
چه نقشی را برای شخصیت جرن در پیشبُرد داستان قائل هستید؟
جدا از ارتباط عاطفی که بین او و حاجی مراد ایجاد شده است خواستم به این نکته اشاره کنم که جرن نماینده دخترانی است که در برابر بیعدالتی یا تفاوت جنسیتی که برای زنان ترکمن تعریف شده، قد علم میکند و مخصوصا دختر جبار یک چشم را انتخاب کردم که در هیچ کارشان اصول زندگی ترکمنها را رعایت نمیکنند. البته اگر توانسته باشم!
انشقاق جبار و جباری تامل برانگیز است. کمی برایمان از این دو شخصیت بگویید.
شخصیت سرهنگ جباری؛ او نماینده واقعی نظامیان کشورمان است که در طول تاریخ هرگز جدی گرفته نشدهاند. بیشتر قدرتمندان به کسانی تکیه داشتند که مطیع بلامنازع باشند که قدرت نمایی بکنند. او درد دلهایش را برای همسری میگوید که در تمام این سالها یار غار سختیهای او بوده و در جایی هم اشاره میشود که در رمان او هم شایستگیهای یک نظامی ایرانی اصیل را نشان میدهد و هم نماینده صلح است. خواستم به این نکته اشاره بکنم که جباری نظامی ایرانی درست برخلاف جبار راهزن است و قطعا آدمها و اسمها نیستند که شرایط را تغییرمیدهند. میتوانستند برعکس هم عمل بکنند.
و اما شخصیت بردی کاکا که از احترام خاصی برخوردار بود؛ با توجه به تاثیرگذاری او و پتانسیل رفتاریاش درجهت دهی به دیگر شخصیتها همچنان در هالهای از ابهام است و کمتر به او پرداخته میشود. دلیل این پرداخت اندک چیست؟
شخصیت بردی کاکا. نماد مردمانی است که دوست دارند آزاد زندگی کنند اما شرایط طبق اصول آنها پیش نمیرود. باید مثل تویلی خان با اصول و شرایط حاکم بر جامعه زیست و اگر مخالفتی هم هست از راه همان اصول پیروی کرد و طبق شور و مصلحت باشد اما او نکرد، نتیجهاش را هم دید. گرچه بعد میپذیرد اما گذشته را نمیتوان تجربه کرد و این جور آدمها در نهایت محکوماند که به شرایط تن دهند. در آخر عمرش با توصیههایی که به حاجی مرادِ جوان میکند میبیینیم که او هم پذیرفته است و من نیازی ندیدم که نقش بیشتری به او بدهم چون کار خودش را در رمان انجام داده بود.
رابطه احساسی حاجی مراد و جرن در پیشبرد داستان چه اندازه سهیم بوده است؟ در جذب مخاطب چطور؟
برای شیرینتر کردن قصه تلخ و پر ازدرد که ممکن است، ممکن که نه قطعا آزار دهنده است. ارتباط عاطفی و زیبایی لازم است که سعی کردم هم نقش خود شخصیتها حفظ بشود و هم به خواننده کمک کند لطافت قصه را بچشند.
منتظر کار بعدی شما در چه فضایی و برای کدام گروه سنی باشیم؟
من در حال حاضر یک رمان نوجوان در کانون پرورشی کودک و نوجوان زیر چاپ دارم و دارم رمان انتقادی اجتماعی مینویسم از جامعه خود ترکمنها که گرچه شخصیت نوجوان هم نقش کلیدی دارد اما نیتم این است که بزرگسالان هم بخوانند.
ارسال نظر