مهرطلبی  یکی از ریشه‌های بیماری افسردگی
نویسنده: میترا فری‌نژاد فتحی (دریا حقی)
Farinezhad_mitra@yahoo.com
داستان اصلی مهرطلب‌ها این است که «خوب و خوشایند بودن» را راه گریزی از اتفاقات بد و برخوردهای ناخوشایند و ناملایمتی‌ها یافته‌اند. راه گریزی که چندان هم موثر نیست! زیرا هیچ راه گریزی از اتفاقات و حوادث ناگوار و هیچ راهی برای جلب رضایت همیشگی تمام مردم وجود ندارد. فرد مهرطلب شاید بتواند موجب شادی و رضایت و وسیله‌ای برای کمک به دیگران شود؛ اما در نهایت، خود او بیمار می‌شود، «بیمار راضی و شاد کردن دیگران و بیمار کردن خود.» در واقع مهرطلبی را می‌توان ابتدا یکی از واکنش‌های سیستم دفاع روانی فرد که برای فرار از تنش و اضطراب صورت می‌گیرد، دانست.

عملکرد این نوع دفاع روانی انسان به‌گونه‌ای است که او را از هرگونه استرس، تنش و حال بد دور نگه دارد، به همین خاطر به محض اینکه فرد به شرایط استرس‌زا و ترسناک نزدیک می‌شود این سیستم وارد عمل شده و واکنشی از خود نشان می‌دهد که استرس و تنش را از شخص دور نگه دارد و در پی این واکنش توجیهاتی را فراهم می‌کند تا خود فرد نیز قانع شود. برای همین است که افراد مهرطلب، مهربان بودن و صالح بودن را توجیه و سرپوشی برای ضعف خود می‌دانند.

زمانی که با افراد مهرطلب صحبت می‌کنیم این توجیهات را می‌شنویم: «انسان باید با همه مهربان باشد. انسان باید با همه در صلح باشد. انسان باید به همه کمک کند و...» در حالی که در پس این توجیهات ترس‌ها و ضعف‌ها و بیماری مهرطلبی پنهان شده است. یکی دیگر از دفاع‌های سیستم روانی انسان استفاده از «حفاظ انکار» است. وجود این حفاظ لازم و ضروری است اما زمانی که استفاده از آن از حد خود فراتر رود، شخص دچار انکار و تظاهر همیشگی شده و از شناخت خود باز می‌ماند.مشکل از جایی تشدید می‌شود که در سیستم آموزشی و تربیتی ما، والدین و آموزگاران به طرز آشکاری «دوست داشتن شرطی» را با به‌کار بردن جملاتی نظیر «اگر مودب باشی دوستت خواهم داشت»، «اگر مهربان باشی پذیرفته می‌شوی»، « اگر بچه خوبی باشی دوستت خواهم داشت»، «اگر آن کار را انجام ندهی دوستت نخواهم داشت» و... به کودکان آموزش می‌دهند؛ یا گاهی والدین به کودکان حکم می‌کنند که «باید خوب باشی»! شاید در نگاه اول استفاده از این جملات در تربیت کودک لازم و مفید به نظر آید؛ اما در آن طرف قضیه شاهد این خواهیم بود که کودک یاد می‌گیرد برای پذیرفته شدن و دوست داشته شدن و مورد تایید قرار گرفتن لازم است که نقش بازی کند و به دیگران باج بدهد. پس شروع می‌کند به ایفای نقشی غیر از آنچه هست.

اما سرکوب و تظاهری که پیشه کرده است باعث می‌شود در مواقعی که نباید، کاری را انجام دهد یا حرفی بزند که موقعیت و موفقیت او را به خطر اندازد؛ زیرا تظاهر و سرکوب موجب دوری از خود می‌شود و خشم به‌وجود می‌آورد و این خشم فروخورده در جایی خود را تخلیه می‌کند. نسل امروز نسلی نیست که زیر بار باید و نباید و نصیحت برود. آنها از شما دلیل و منطق می‌خواهند. مهمترین نکته در تربیت فرزند به روزرسانی اطلاعات و رفتار والدین است که اگر این نکته را رعایت کنند همگام با پیشروی نسل رابطه موفق‌تری با فرزند خود خواهند داشت.

پس یکی از مهم‌ترین کارهایی که می‌توانیم در جهت بهبودی و کاهش میزان بیماری مهرطلبی در جامعه انجام دهیم جایگزین کردن تربیت صحیح با این نوع تربیت مخرب است. کودکان افرادی هستند که تازه به این دنیا آمده‌اند و تازه می‌خواهند با جهان هستی و مردمان آن آشنا شوند. آنها حق اشتباه کردن دارند. بسیاری از رفتارهایی که ما بد می‌دانیم، لازمه رشد کودک است و با محروم کردن آنها فقط از رشدشان جلوگیری می‌کنیم. مثلا وقتی کودکمان دروغ می‌گوید سریع وارد آموزش شرطی و ممانعت او نشویم.

بهتر است به جای به کار بردن جملاتی از قبیل «دروغگو دشمن خداست»، «اگر دروغ بگویی دیگر دوستت نخواهم داشت» و... کودک را از عواقب دروغگویی و چرایی بد بودن دروغ آگاه کنیم. بهتر است احترام به خود و عزت‌نفس را در کودک افزایش دهیم تا اینکه او را از خدا و دوست داشته نشدن و تایید نشدن بترسانیم و تظاهر و سرکوب را به او آموزش دهیم. مهرطلب‌ها گاهی به این نتیجه می‌رسند که مجبورند با محبت کردن مهر، تایید و صلح را خریداری کنند اما بهتر است این باور را جایگزین کنند که «می‌توانند خوب و خوشایند و فوق‌العاده مهربان نباشند!» «می‌توانند حد و مرزهای سالم را برای خود نسبت به دیگران و برای دیگران نسبت به خود تعریف کنند و به خود احترام بگذارند.» مهرطلب‌ها فکر می‌کنند که با مهربانی و موافق بودن می‌توانند خوبی و مهربانی را از دیگران بخرند و اگر مهربان باشند و خدمات افراطی به دیگران بدهند دیگر کسی با آنها بد نخواهد بود و اگر جوابی غیر از مهربانی از دیگران بگیرند به این معنی است که به اندازه کافی مهربان نبوده‌اند و اشتباهی در کار است! اما از این حقیقت غافلند که «همیشه عده‌ای هستند که به هر دلیلی نمی‌توانند جواب خوبی را با خوبی بدهند و همیشه عواملی در هستی هستند که به هر دلیلی باج محبت آنها را قبول نمی‌کنند و شروع به بدرفتاری می‌کنند.»

مهرطلب‌های عزیز! بدانید که مهربان و صلح‌جو بودن شما لزوما به این معنی نیست که حتما دیگران هم همین رفتار را در قبال شما داشته باشند. پس بهتر است خود را رها کرده و این مسوولیت بزرگ را از دوش خود بردارید و دست از خوب بودن به هر قیمتی بردارید. برای تمرین، می‌توانید شروع کنید به اظهارنظر خود حتی اگر دیگران با آن موافق نباشند، انتخاب کردن حتی اگر انتخابتان زیبا نباشد یا اشتباه باشد، گاهی در دسترس نبودن و سرگرم کار خود بودن، شهامت به خرج دادن برای هیچ کاری نکردن و پذیرفته نشدن و....

دکتر هانس سلی از مهرطلبی با عنوان «خودخواهی بشردوستانه» یاد می‌کند. بشردوستی‌ای که مبنای آن تعالی و ظرف گسترده وجودی فرد نیست بلکه نیاز به آرامش، پذیرش، محبت و تایید است. مهرطلب‌ها این پیام را دارند که: «خوبی می‌کنم، خوبی کن!» و این یعنی کنترل و انتخاب رفتار و احساس برای شخص مقابل. در پس مهربانی ناشی از مهرطلبی نوعی خودخواهی پنهان شده است که فرد در حقیقت برای ارضای نیازهای خود، صلح را پیشه کرده است نه به دلیل خود رشد یافته‌ و ظرفیت وسیع وجودی‌اش.
می‌توانیم همیشه از خود بپرسیم و صادقانه به پاسخ درون خود گوش کنیم:
چرا محبت می‌کنم؟ آیا از چیزی می‌ترسم؟ آیا توقعی دارم؟
در مقابل محبت و مهربانی خود چه توقعی دارم؟

صلح‌طلبی و ملایمت من برای چیست؟ آیا از چیزی فرار می‌کنم؟ آیا سعی در اثبات خوب بودن خود دارم؟ آیا می‌خواهم برتر از دیگری باشم؟
و...
اهمیت عزت‌نفس در موفقیت
اهمیت عزت‌نفس به حدی است که تمامی عرصه‌های زندگی را تحت تاثیر قرار می‌دهد. موفقیت در هر امری نیز نیاز مبرمی به وجود «عزت‌نفس» در فرد دارد. میزان و تداوم موفقیت ما در هر زمینه‌ای در نهایت با میزان عزت‌نفس در ما ارتباط مستقیمی دارد.

عزت‌نفس یعنی داشتن احساس و باور ارزشمندی، توانمندی و صلاحیت خود برای رویارویی با واقعیات، چالش‌ها و موفقیت‌ها. فردی که از عزت‌نفس بالایی برخوردار است خود را ارزشمند و شایسته رسیدن به موفقیت، شادی و خوشبختی می‌داند و خود را مناسب زندگی می‌بیند. چنین فردی به ذهن و توانایی فکر کردن خود اعتماد دارد و برای خود احترام قائل است. این‌طور نیست که افرادی که عزت‌نفس زیاد دارند هرگز در زندگی خود مشکل و چالشی نداشته باشند، اتفاقا مشکلات و چالش‌ها برای آنها هم رخ می‌دهد اما آنها با باوری قطعی، توانایی کنار آمدن با چالش‌ها را در خود می‌بینند و راحت‌تر و سریع‌تر از دیگران از پس مشکلات برمی‌آیند و پس از هر شکست سریع‌تر روی پای خود می‌ایستند. افرادی که عزت‌نفس بالایی دارند به عملکرد ذهن و توانایی فکر کردن‌شان اعتماد کرده و راحت‌تر از دیگران قادر به تصمیم‌گیری و انتخاب هستند.

این افراد می‌توانند درک بهتری از حقایق، وقایع و جایگاه خود در مسیر اهدافشان داشته باشند و نوعی اعتماد و خوداتکایی قوی‌ در خود می‌بینند. تمامی این موارد فرد را به سوی «استقلال» سوق می‌دهد. عزت‌نفس چیزی نیست که ما آن را از بیرون از خود بگیریم، بلکه مساله‌ای کاملا درونی است. رسیدن به اهداف نیازمند داشتن عزت‌نفس است. رسیدن به موفقیت و حفظ موفقیت بستگی به میزان عزت‌نفس در ما دارد و دستیابی به اهداف تاثیر مثبتی بر عزت‌نفس ما دارد.

عزت‌نفس موارد زیر را در فرد و جامعه به‌وجود آورده و تقویت می‌کند:
نوآوری و خلاقیت
خوداتکایی و روحیه کارفرمایی
اعتماد به خود
توجه به خود و مراقبت از خود
قبول مسوولیت
لذت از کار در حال انجام
استقلال
کار گروهی

نوآوری و خلاقیت. عزت‌نفس به افراد شهامت تفکر و ایده‌سازی می‌دهد. عزت‌نفس موجب شکوفایی و بال و پر گرفتن ذهن و تقویت اندیشیدن در فرد می‌شود. یکی از موارد مهمی که در مسیر موفقیت به آن اشاره می‌کنیم «نوآوری، ایده‌سازی و ایده پروری» است که هر سه اینها بستگی زیادی به میزان عزت‌نفس در افراد دارد. عزت‌نفس در فرد به او شهامت تفکر می‌دهد و این اطمینان به تفکر و شهامت تفکر موجب تقویت خلاقیت در فرد می‌گردد.
خوداتکایی و روحیه کارفرمایی. در هر زمینه‌ای که فعالیت می‌کنید اگر روحیه خوداتکایی و کارفرمایی را در خود از دست بدهید، وابسته به تایید و عمل دیگران می‌شوید و به این ترتیب بازدهی و خلاقیت کار شما به پایین‌ترین سطح خود می‌رسد. افراد موفق افرادی هستند که خود را منتظر و معطل نمی‌گذارند و همچنین در هر کاری که وارد می‌شوند بر آن کار با روحیه کارفرمایی که در خود ایجاد می‌کنند مسلط می‌شوند و بدین صورت راه را برای ذهن خود جهت اندیشیدن و اقدام به موقع و مناسب باز می‌گذارند. افرادی که عزت‌نفس دارند از حالت انفعال درآمده و به حالت پویا و خلاق می‌رسند.

اعتماد به خود. زمانی که فرد به خود، به ذهن و توانایی‌های خود اعتماد نداشته باشد مسلما میزان بازدهی او نیز پایین می‌آید. تقویت عزت‌نفس در افراد اعتماد آنها را نسبت به خود بالا می‌برد و زمانی که فرد به خود اعتماد داشته باشد که می‌تواند از پس کارها برآید و مسلما از قدرت و تسلط بیشتری برای انجام امور برخوردار می‌شود.
توجه به خود و مراقبت از خود. افراد هر چه سلامت روانی، ذهنی و جسمی بیشتری داشته باشند به موفقیت‌های پایدارتری دست می‌یابند. فردی که از عزت‌نفس زیادی برخوردار باشد از خود به لحاظ روانی، ذهنی و جسمی نهایت مراقبت را می‌کند.
قبول مسوولیت. مسوولیت‌پذیری و تعهد یکی از مهم‌ترین موارد در راه موفقیت است؛ مواردی که خلاقیت و فضای باز فکری را در ذهن فرد تقویت می‌کنند. فردی که هدف‌سازی می‌کند باید نکته دیگری را در کنار هدف‌سازی بیاموزد و آن نکته «مسوولیت‌‌پذیری و تعهد» است. تعهد به هدف و تعهد به خود برای دستیابی به هدف، مسوولیت‌پذیری در قبال تمامی انتخاب‌ها، تصمیمات، اشتباهات، تمامی اتفاقات خوب و بدی که در مسیر رخ می‌دهد و مسوولیت‌پذیری در قبال اندیشه و احساس خود از مهم‌ترین موارد در مسیر دستیابی به اهداف و موفقیت هستند.

لذت از کار در حال انجام. بسیاری از مردم به دلایل مختلفی از کاری که انجام می‌دهند لذت نمی‌برند. یا همیشه در عجله هستند، یا همیشه دچار مقایسه‌های مرضی خود با دیگران هستند، یا دچار عدم حضور در لحظه حال هستند، یا دچار خود کم‌بینی هستند، یا دچار ترس‌ها و سناریوهای ذهنی می‌شوند و.... یکی از نشانه‌های عزت‌نفس زیاد در افراد این است که فرد از کاری که در لحظه انجام می‌دهد نهایت لذت را می‌برد و همین لذت موجب پویایی، تقویت تمرکز و خلاقیت و موفقیت‌های بعدی در وی می‌گردد.

استقلال. عدم وابستگی به یاری، تایید و بازخوردهای دیگران، احساس خوداتکایی و اعتماد به خود، کنار آمدن با تنهایی و نبودن حمایت‌های دیگران در ما سیستم حمایتی محکم درونی را به‌وجود می‌آورد که به آن استقلال می‌گویند. به گفته ناتانیل براندن: «استقلال نظام حمایتی محکم درونی است.» فردی که از عزت‌نفس زیادی برخوردار باشد با بهره‌بری از استقلال درونی خود و تعهدی که نسبت به هدف و نسبت به خود ایجاد کرده است، با وجود تمام موانع، چالش‌ها و مخالفت‌ها پیش رفته و به موفقیت دست می‌یابد. اما افرادی که عزت‌نفس پایینی دارند دائما در حال ارزیابی تاییدها و بازخوردهای دیگران هستند و در انتظار دست یاری از سوی دیگران می‌نشینند.

عزت‌نفس در فرد باعث می‌شود که او دیگران را براساس آنچه هستند دوست بدارد نه براساس آن کاری که برای او انجام می‌دهند و سعی در کنترل آنها نداشته باشد، خود را دوست داشتنی و وجود خود را در زندگی مناسب و ضروری بداند، همچنین به دلیل وجود استقلال درونی و سلامت روانی و ذهنی بیشتری که دارد بیشتر از سایرین قادر به انجام کار گروهی باشد. فردی که عزت‌نفس زیاد دارد در حد توان خود کارها را انجام می‌دهد و باقی کارها را به دیگران می‌سپارد، برای رشد خود تلاش می‌کند و از رشد دیگران نیز خوشحال می‌شود. یکی از مهمترین عواملی که در راه رسیدن و حفظ موفقیت به آن اشاره می‌کنیم، «یادگیری و انجام کار به‌صورت گروهی» است. تنها در خلال رشد و پیشرفت دیگران است که گستره موفقیت‌های ما وسیع‌تر می‌شود.

ایجاد و تقویت تمامی این موارد به تقویت میزان عزت‌نفس در ما بستگی دارد. بسیاری از افراد عزت‌نفس خود را به موفقیت‌ها و دستاوردهای خود گره می‌زنند در حالی که این عزت‌نفس است که زمینه‌ساز موفقیت و حفظ موفقیت در زندگی ما می‌شود. عزت‌نفس پایه و اساس یک زندگی موفق و سالم است.