گفتوگو با همایون غنیزاده کارگردان نمایش«در انتظار گودو»
تئاتر ما مخاطب ندارد
تانیا محمد صادق صحنه حفرهای سفید و مدور با عمقی لایتناهی در دل تاریکی، بدون زاویه بدون خط افق. فضایی کاملا عریان، تک درختی با شاخهای چون طناب حلقه دار، تصویری محو از خورشیدی مارپیچ. همه این تصاویر زاده نمایش «در انتظار گودو» اثر ساموئل بکت به کارگردانی همایون غنیزاده است که در روزهای گذشته در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفته و فردا آخرین اجرایش را روی صحنه خواهد برد. نمایش مدرنی که سرلوحه مکتب ابزوردیسم (پوچ نمایی) است و همچنان به دور از تمام قواعد کلاسیک و متعارف تئاتر میتواند تماشاگران زیادی را به تئاتر بکشاند و با استقبال خوبی مواجه شود.
تانیا محمد صادق صحنه حفرهای سفید و مدور با عمقی لایتناهی در دل تاریکی، بدون زاویه بدون خط افق. فضایی کاملا عریان، تک درختی با شاخهای چون طناب حلقه دار، تصویری محو از خورشیدی مارپیچ. همه این تصاویر زاده نمایش «در انتظار گودو» اثر ساموئل بکت به کارگردانی همایون غنیزاده است که در روزهای گذشته در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفته و فردا آخرین اجرایش را روی صحنه خواهد برد. نمایش مدرنی که سرلوحه مکتب ابزوردیسم (پوچ نمایی) است و همچنان به دور از تمام قواعد کلاسیک و متعارف تئاتر میتواند تماشاگران زیادی را به تئاتر بکشاند و با استقبال خوبی مواجه شود. آنچه میخوانید گفتوگو با همایون غنیزاده درباره اجرای این نمایش است:
در بسیاری از اجراها، نمایشنامه در انتظار گودو بهصورت واقعگرا اجرا شده است. چرا شما سبکی متفاوت و انتزاعی را برای اجرای این نمایش انتخاب کردید؟
بسیاری از افراد صاحبنظر حوزه تئاتر بنا به دلایلی این نوع شیوه یعنی شیوه فانتزی و انتزاعی را برای روایت «در انتظار گودو» نمیپسندند. من احساس میکنم این شیوه، تاثیر نمایشنامه را بر مخاطب بیشتر و اثر را برجسته میکند. به هر حال نمایشنامه در «انتظار گودو» از جمله نمایشنامههایی است که فقط ساموئل بکت صاحبش نیست و نمایندگان زیادی برای دفاع، حراست، صیانت و اطاعت از آن وجود دارد. برای همین اجرای این شیوه میتواند خطرناک باشد. وقتی اولین بار این نمایشنامه را خواندم همین صورت و فرم در ذهنم نقش بست. البته شیوههای دیگر را نباید تکذیب کرد؛ در صورتی که شیوه اتخاذ شده درست اجرا و پیاده شود.
به نظر میرسد این نمایش بهعنوان یک اثر ابزورد نتواند با مخاطب عام ارتباط برقرار کند، ولی برعکس اتفاق افتاد و مخاطبان زیادی از این نمایش استقبال کردند. نظر شما در این مورد چیست؟ pic۱
pic۲
بله این انتظار میرفت که مخاطب عام با این اثر ارتباط برقرار نکند اما ما اول باید تعریفی کلی از مخاطب عام داشته باشیم که برای رسیدن به این تعریف باید جامعهشناسان به ما کمک کنند. در واقع جامعهشناسان دنیا در تحلیل و شناخت جامعه ایرانی بد عمل کردند و این نکته باعث شده است که ما بهطور کل در شناخت جامعهمان مشکل داشته باشیم. عدم شناخت صحیح از جامعه ادبیاتی پر از سوءتفاهم را شکل داده است. مثلا میگوییم مخاطب عام و مخاطب خاص. این مخاطبان چه کسانی هستند؟ چند نفرند؟ آیا از آنها آمار داریم؟ آیا مخاطب دیگری به غیر از عام و خاص داریم؟ آیا مخاطب خاص، مخاطبی است که تئاتر را مثل یک دانشجو میفهمد یا منظورمان این است که مخاطب خاص قشری از جامعه است که تحصیلکرده و دارای فهم و درک بالاتری است. آیا در حوزه ادبیات مخاطب خاص مخاطبی است که نمایشنامه در «انتظار گودو» را پیش از اجرا خوانده است؟ اگر اینطور باشد ما باید آماری به دست بیاوریم که در «انتظار گودو» با چه تیراژی چاپ شده و فروخته شده است.
همه این سوالات ما را به این نکته میرساند که تعریفمان از مخاطب خاص و مخاطب عام اشتباه است. چه کسی میگوید مخاطب نمایش من مخاطب خاص نیست. در مجموعه خوشبینانه شبی ۶۰۰ نفر را در این سالن میتوانم جذب کنم که در چهل شب ۲۴ هزار نفر میشود. آیا ما در میان جمعیت ۱۵ میلیونی تهران و هشتاد میلیونی کشور مخاطب خاص نداریم؟
ظرفیتی که سالن تئاتری ما میتواند در طول روزهای اجرا در خود جای دهد نهایتا ۲۵ هزار نفر است. آیا به این تعداد میتوانیم مخاطب عام بگوییم. اگر بگوییم نصف تماشاگران سالن مخاطب عام هستند، این دوازده هزار نفر چه درصدی از جامعه پانزده میلیون نفری تهران هستند؟ دوازده هزار نفر از مخاطب عام درصدی را به خود اختصاص نمیدهد. بهطورمثال چلوکبابی سر چهارراه ولیعصر که تنها چلوکبابی تهران هم نیست تعداد بیشتری مشتری در شبانه روز نسبت به کل مجموعه تئاترشهر جذب میکند ما باید زمان زیادی تئاتر برای مخاطب خاص اجرا کنیم تا به جایی برسیم که تئاتر ما داخل استادیوم دوازده هزار نفری شهید شیرودی اجرا شود. آن وقت میتوانیم بگوییم مخاطب عام را جذب کردهایم. ما در جذب مخاطب ناموفق هستیم و به همین بهانه پناه بردهایم به این حرفها که تئاتر برای همه نیست و مردم تئاتر دوست ندارند.
چه راهحلی برای فرهنگسازی تئاتر ارائه میکنید؟ شما با اجرای این نمایش چه نقشی در این راستا ایفا کردید؟
من از این خوشحالم که میدانم در چهل سالی که در انتظار گودو ترجمه شده است، مردم به اندازه اجرای این چند شب با آن آشنا نشده بودند. موضوع این نیست که مردم از این کار خوششان میآید یا نه. موضوع این است که با تماشای این اثر با جهان ابزورد و گوشهای از جهان ادبیات آشنا میشوند. اگر در آینده هم اجرای دیگری از همایون غنیزاده دیدند، شکل دیگری خواهند دید که دیدشان وسیعتر خواهد شد.
قاعدتا یک کار خوب میتواند مخاطب بیشتری جذب کند و اقتصاد هنر را هم تقویت کند، نظر شما در این مورد چیست؟
این موضوع اظهر من الشمس است! هر اثر هنری وقتی بهتر باشد اقتصادش هم بهتر میشود مثل مجسمههای آقای تناولی. آثار این هنرمند با اینکه خاص هستند؛ اما نه تنها ارزانتر نیستند؛ بلکه گرانتر هستند. یا در حوزه ادبیات همیشه کتابهای آقای محمود دولتآبادی که هنر ناب ادبیات این مملکت است پرفروشتر است.
با همه این حرفها وضعیت گیشه در روزهای اجرا راضیکننده بوده است؟
گیشه بسیار معمولی است! توقع من زمانی برآورده میشد که تمام بلیتها یک ماه پیش تمام شده بود و درخواست تمدید اجرا میشد و من به دنبال سالنی با ظرفیت دو برابربودم. در مجموع کشاندن پانصد-ششصد نفر به تئاتر شهر کار پیچیده و عجیب وغریبی نیست. آدم این همه انرژی میگذارد و سالها مطالعه میکند و دانشگاه میرود و کلی هزینه میکند و از مرکز هنرهای نمایشی مجوز میگیرد و گروه جمع میکند و سرمایهگذار جذب میکند و ۶ ماه تمرین را پشتسر میگذارد و دکور میسازد و از موقعیتها صرفنظر میکند و آن وقت شبی ۵۰۰ نفر هم برای دیدن نمایش نمیآیند.
ارسال نظر