فقر اقتصاد
مهدی فیضی شاید هنوز هم گاه این گونه تصور شود که هرکس یک چرای بزرگ داشته باشد، به چگونگیهای بسیاری نیز دست مییابد. اما تجربه کمکهای جهانی به کشورهای کمترتوسعهیافته برای کاهش فقر در دهههای گذشته نشان داده است که این گفته نهتنها دستکم در اقتصاد توسعه چندان درست نیست که اساسا نمیتوان این چگونگیها را در سطح کلان ارزیابی کرد. گویی در جوامع پیچیده امروزی بهسختی میتوان چگونگی تغییری معنادار در پدیدههای اجتماعی را تنها به دلیل یک چرایی بزرگ فروکاست. شاید هنوز هم گاه این گونه تصور شود که هرکس یک چرای بزرگ داشته باشد، به چگونگیهای بسیاری نیز دست مییابد.
مهدی فیضی شاید هنوز هم گاه این گونه تصور شود که هرکس یک چرای بزرگ داشته باشد، به چگونگیهای بسیاری نیز دست مییابد. اما تجربه کمکهای جهانی به کشورهای کمترتوسعهیافته برای کاهش فقر در دهههای گذشته نشان داده است که این گفته نهتنها دستکم در اقتصاد توسعه چندان درست نیست که اساسا نمیتوان این چگونگیها را در سطح کلان ارزیابی کرد. گویی در جوامع پیچیده امروزی بهسختی میتوان چگونگی تغییری معنادار در پدیدههای اجتماعی را تنها به دلیل یک چرایی بزرگ فروکاست. شاید هنوز هم گاه این گونه تصور شود که هرکس یک چرای بزرگ داشته باشد، به چگونگیهای بسیاری نیز دست مییابد. اما تجربه کمکهای جهانی به کشورهای کمترتوسعهیافته برای کاهش فقر در دهههای گذشته نشان داده است که این گفته نهتنها دستکم در اقتصاد توسعه چندان درست نیست که اساسا نمیتوان این چگونگیها را در سطح کلان ارزیابی کرد. گویی در جوامع پیچیده امروزی بهسختی میتوان چگونگی تغییری معنادار در پدیدههای اجتماعی را تنها به دلیل یک چرایی بزرگ فروکاست. کتاب «اقتصاد فقیر» (Poor Economics)، بیآنکه به چرایی بزرگ توسعهنیافتگی و فقر بیتوجه باشد، بیشتر بر چگونگی کاهش فاصله
توسعهیافتگی کشورها و کاستن از فقر تمرکز کرده است.
چرخش ساده در شکل طرح پرسش، از چرایی به چگونگی، رویکرد کلاننگر اقتصاد توسعه مرسوم را به رهیافتی خرد و پدیدارشناسانه تبدیل میکند که به دنبال کاستن از درد و رنج فرودستان است، بیانکه ادعایی برای ریشهکنی فقر جهانی یا فهم حقیقت مسئله توسعهنیافتگی داشته باشد. این نگاه عملگرایانه و در عین حال فروتنانه پرسشهای فلسفی از چیستی فقر و چرایی بیعدالتی را به کناری مینهد تا دنبال ارزیابی تاثیرات سیاستها و یافتن راههایی برای بیشترین اثرگذاری بر زندگی نیازمندان باشد. «عنوان اصلی کتاب ایهامی ضمنی دارد. از سویی، شاید به کنایه، به ضعف رشته اقتصاد در تمامی دهههای گذشته در برخوردی کارا با مسئله توسعهنیافتگی بهطور کلی و فقر بهطور ویژه اشاره دارد و از سوی دیگر از رویکردی تازه در این حوزه سخن میگوید که بر مبنای زیرعنوان آن به یک بازاندیشی بنیادین در مورد فهم اقتصاد فقرا و ماهیت پدیده فقر منجر میشود.» (مقدمه مترجمان، ص ۲۸)
به این ترتیب اقتصاددانان توسعه جدید، پس از دهههای عسرت، از دام فقر روش ارزیابی سیاستها و گرفتاری در تکرار کلیاتی ابطالناپذیر در ضرورت کمک، بسیار فراتر میروند و با غنا بخشیدن به ابزارهای تحلیل اقتصادی خود با سنجشهای کنترلی تصادفی شده (Randomized Controlled Trials)، به مبارزه از پایین به بالا با فقر میپردازند. نویسندگان «اقتصاد فقیر» نیز در سالهای اخیر برای مطالعه کارایی سیاستها در گسترهای از مسائل بهداشتی، آموزشی و کشاورزی با تحلیل دقیق مجموعهای از شواهد قوی، از آزمونهای میدانی (Field Experiments) و بهطور خاص سنجشهای کنترلی تصادفیشده (RCTs) استفاده کردهاند.
«سنجشهای کنترلشده تصادفی به فهم دلایل فقر و راهحلهای آن کمک میکنند. این که چرا فقرا، باوجود داشتن خواستهها و تواناییهایی مشابه با هر کس دیگری از سایر طبقات درآمدی، زندگی به کلی متفاوتی دارند؛ چرا آنها گاه برای اینکه پسانداز کنند، به دریافت وام نیاز دارند؛ چرا بچههای آنها به مدرسه میروند ولی اغلب چیزی نمیآموزند؛ چرا از خدمات رایگان بهداشتی استفاده نمیکنند اما پول به داروهایی میدهند که نیاز چندانی به آنها ندارند؛ چرا کسبوکارهای بسیاری را شروع میکنند ولی عموما در هیچ یک از آنها رشدی نمیکنند و چرا با وجود فقر تعداد زیادی بچه میآورند.» (مقدمه مترجمان، ص ۲۲)
پیام «اقتصاد فقیر» این است که برای حل مسئله توسعهنیافتگی در هر جامعهای باید ابتدا خاستگاه و زمینه شکلگیری فقر را در آنجا شناخت و سپس متناسب با این فهم بومی از ماهیت فقر، برنامههایی خلاقانه برای کاستن از آن طراحی نمود.
نویسندگان کتاب بهخوبی نشان دادند که تنها داشتن نیت خوب در انجام عمل خیرخواهانه و دغدغه بهبود وضع اجتماعی فقرا کافی نیست و اگر به دنبال تاثیرگذاری معنادار در وضع زندگی فرودستان هستیم، گریزی از ارزیابی آنها به روشهای آزمونی نداریم.
پرداختن به مسئله فقر و با بیشترین تاثیرات در زندگی فقرا از سوی اقتصاددانان با عمیقترین باورها با جریان اقتصاد بازار آزاد نشان میدهد که تنها ادعای دغدغه عدالت اجتماعی داشتن، راه به بهبود زندگی انسانهای تهیدست نمیبرد. بیش از بازی با احساسات چپگرایانه و برانگیختن همدلی و پیش از کلیگوییها و اشارات بدیهی باید در میدان عمل فروتنانه پیچیدگیهای زیست طبقه فرودست را دریافت تا شاید از درک ظرافتهای رفتاری و باوری آنها بتوان سازوکاری برای بهبود وضع آنها اندیشید.
چرخش ساده در شکل طرح پرسش، از چرایی به چگونگی، رویکرد کلاننگر اقتصاد توسعه مرسوم را به رهیافتی خرد و پدیدارشناسانه تبدیل میکند که به دنبال کاستن از درد و رنج فرودستان است، بیانکه ادعایی برای ریشهکنی فقر جهانی یا فهم حقیقت مسئله توسعهنیافتگی داشته باشد. این نگاه عملگرایانه و در عین حال فروتنانه پرسشهای فلسفی از چیستی فقر و چرایی بیعدالتی را به کناری مینهد تا دنبال ارزیابی تاثیرات سیاستها و یافتن راههایی برای بیشترین اثرگذاری بر زندگی نیازمندان باشد. «عنوان اصلی کتاب ایهامی ضمنی دارد. از سویی، شاید به کنایه، به ضعف رشته اقتصاد در تمامی دهههای گذشته در برخوردی کارا با مسئله توسعهنیافتگی بهطور کلی و فقر بهطور ویژه اشاره دارد و از سوی دیگر از رویکردی تازه در این حوزه سخن میگوید که بر مبنای زیرعنوان آن به یک بازاندیشی بنیادین در مورد فهم اقتصاد فقرا و ماهیت پدیده فقر منجر میشود.» (مقدمه مترجمان، ص ۲۸)
به این ترتیب اقتصاددانان توسعه جدید، پس از دهههای عسرت، از دام فقر روش ارزیابی سیاستها و گرفتاری در تکرار کلیاتی ابطالناپذیر در ضرورت کمک، بسیار فراتر میروند و با غنا بخشیدن به ابزارهای تحلیل اقتصادی خود با سنجشهای کنترلی تصادفی شده (Randomized Controlled Trials)، به مبارزه از پایین به بالا با فقر میپردازند. نویسندگان «اقتصاد فقیر» نیز در سالهای اخیر برای مطالعه کارایی سیاستها در گسترهای از مسائل بهداشتی، آموزشی و کشاورزی با تحلیل دقیق مجموعهای از شواهد قوی، از آزمونهای میدانی (Field Experiments) و بهطور خاص سنجشهای کنترلی تصادفیشده (RCTs) استفاده کردهاند.
«سنجشهای کنترلشده تصادفی به فهم دلایل فقر و راهحلهای آن کمک میکنند. این که چرا فقرا، باوجود داشتن خواستهها و تواناییهایی مشابه با هر کس دیگری از سایر طبقات درآمدی، زندگی به کلی متفاوتی دارند؛ چرا آنها گاه برای اینکه پسانداز کنند، به دریافت وام نیاز دارند؛ چرا بچههای آنها به مدرسه میروند ولی اغلب چیزی نمیآموزند؛ چرا از خدمات رایگان بهداشتی استفاده نمیکنند اما پول به داروهایی میدهند که نیاز چندانی به آنها ندارند؛ چرا کسبوکارهای بسیاری را شروع میکنند ولی عموما در هیچ یک از آنها رشدی نمیکنند و چرا با وجود فقر تعداد زیادی بچه میآورند.» (مقدمه مترجمان، ص ۲۲)
پیام «اقتصاد فقیر» این است که برای حل مسئله توسعهنیافتگی در هر جامعهای باید ابتدا خاستگاه و زمینه شکلگیری فقر را در آنجا شناخت و سپس متناسب با این فهم بومی از ماهیت فقر، برنامههایی خلاقانه برای کاستن از آن طراحی نمود.
نویسندگان کتاب بهخوبی نشان دادند که تنها داشتن نیت خوب در انجام عمل خیرخواهانه و دغدغه بهبود وضع اجتماعی فقرا کافی نیست و اگر به دنبال تاثیرگذاری معنادار در وضع زندگی فرودستان هستیم، گریزی از ارزیابی آنها به روشهای آزمونی نداریم.
پرداختن به مسئله فقر و با بیشترین تاثیرات در زندگی فقرا از سوی اقتصاددانان با عمیقترین باورها با جریان اقتصاد بازار آزاد نشان میدهد که تنها ادعای دغدغه عدالت اجتماعی داشتن، راه به بهبود زندگی انسانهای تهیدست نمیبرد. بیش از بازی با احساسات چپگرایانه و برانگیختن همدلی و پیش از کلیگوییها و اشارات بدیهی باید در میدان عمل فروتنانه پیچیدگیهای زیست طبقه فرودست را دریافت تا شاید از درک ظرافتهای رفتاری و باوری آنها بتوان سازوکاری برای بهبود وضع آنها اندیشید.
ارسال نظر