گشتوگذار در اقتصاد
به نظر می رسد اقتصاد یک امر بسیار پیچیده و فرّار باشد. دستکم از صفحات مربوط به کسب و کار روزنامهها چنین بر می آید. جدولهای گیجکننده بازار سهام، نمودارها و آمارهای مربوط به تولید ناخالص داخلی (GDP)، نرخهای تبادل ارز و . . . برای رمزگشایی از چنین جداول و آمارهای پیچیدهای، چندان عجیب نیست که رسانهها رو به اقتصاددانها بکنند تا به ما بگویند که معنای این اعداد و ارقام چیست و چرا اهمیت دارد.
اخبار کسالتبار مربوط به این اعداد و ارقام، هر روز بارها در بسیاری از شبکههای خبری اعلام میشود: سهم فلان شرکت دو واحد افزایش یافت یا سهام بهمان شرکت دو واحد کاهش یافت.
به نظر می رسد اقتصاد یک امر بسیار پیچیده و فرّار باشد. دستکم از صفحات مربوط به کسب و کار روزنامهها چنین بر می آید. جدولهای گیجکننده بازار سهام، نمودارها و آمارهای مربوط به تولید ناخالص داخلی (GDP)، نرخهای تبادل ارز و ... برای رمزگشایی از چنین جداول و آمارهای پیچیدهای، چندان عجیب نیست که رسانهها رو به اقتصاددانها بکنند تا به ما بگویند که معنای این اعداد و ارقام چیست و چرا اهمیت دارد.
اخبار کسالتبار مربوط به این اعداد و ارقام، هر روز بارها در بسیاری از شبکههای خبری اعلام میشود: سهم فلان شرکت دو واحد افزایش یافت یا سهام بهمان شرکت دو واحد کاهش یافت. دلالان سهام فلان سهم را پیشنهاد میکنند؛ بهمان سهم را پیشنهاد نمیکنند. اما آیا به راستی اقتصاد یعنی این افتوخیزهای مالی؟ آیا علم اقتصاد واقعا اینقدر پیچیده و نامفهوم است؟ آیا باید در این زمینه به «اهل فن» اعتماد کنیم؟ شاید بهتر باشد که خودمان از ماجرا سر در بیاوریم. آمار بهروزشده بازار سهام را فراموش کنید. راه بهتری برای فهم وضعیت اقتصادی وجود دارد: وضعیت اقتصادی خود شما. گشتی بزنید و از خودتان چند سوال کنید. از خانه خودتان شروع میکنیم. چند نفر اینجا زندگی میکنند؟ از چه نسلهایی؟ چه کسانی در بیرون از خانه کار میکنند و درآمد آنها چقدر است؟ چه مدت است که در آنجا کار میکنند؟ تا چه زمانی تصمیم دارند به کارکردن ادامه دهند؟ و چطور از عهده مخارج زندگی پس از بازنشستگی برمیآیند؟ داخل خانه هرکسی چه وظیفهای را انجام میدهد؟
آیا در خانواده شما کودک نیز وجود دارد؟ چه کسی از کودکان مراقبت میکند؟ آیا در خانواده شما شخص دیگری نیز هست که به مراقبت احتیاج داشته باشد؟ آیا خانهای که در آن زندگی میکنید متعلق به خودتان است یا آن را اجاره کردهاید؟ اگر اجاره کردهاید، آن را از چه کسی اجاره کردهاید؟ اگر خانه متعلق به خودتان است، چطور صاحب آن شدید؟ اوضاع خانه شما چطور است؟ حال بیایید کمی هم در همسایگی شما قدم بزنیم. آیا خانهها یا آپارتمانهای دور و بر حدودا شبیه به هم هستند یا با هم تفاوت دارند؟ آیا همه خانهای دارند که در آن زندگی کنند؟ آیا بیشتر افراد دارای شغل هستند؟ اگر دارای شغل هستند شغل آنها چیست؟ آیا آنها زندگی راحتی دارند؟ آیا به راحتی از پس تامین نیازهای خود و خانوادهشان برمیآیند؟ وقتی اطرافیان شما در حال رفتن به سر کار، مدرسه یا مکانهای دیگر هستند به وضعیت آنها دقت کنید. وسیله حمل و نقل آنها چیست؟ آیا ماشین شخصی دارند؟ آیا از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده میکنند؟ آیا پیاده میروند؟ در همسایگی شما چه مقدار هزینه، زمان و فضا صرف حمل و نقل میشود؟
آیا در اطراف شما مدرسه وجود دارد؟ بیمارستان چطور؟ کتابخانه چطور؟ تامین مالی این مکانها به عهده چه کسی است؟ چه کسانی در آنجا کار میکنند؟ تجهیزات و امکانات این مکانها در مقایسه با خانههای خصوصی و تجاری پیرامونشان چطور است؟ آیا امکانات و تجهیزات آنها از خانههای شخصی و مکانهای تجاری جدیدتر است یا قدیمیتر؟ تجهیزات کدام یک بهتر است؟ آیا در اطراف شما پارک و فضای سبز وجود دارد؟ آیا مکان دیگری وجود دارد که فرد بتواند بدون پرداخت پول از آن استفاده کند؟ آیا خیابانها تمیزند؟ اگر چنین است، مسوولیت پاکیزگی آنها با کیست؟ آیا هوا تمیز است یا آلوده؟ آیا همسایههای شما میتوانند با خیال راحت از شیر آب بخورند؟ آیا باید بابت استفاده از آب هزینه بپردازند؟ اگر چنین است به چه کسی؟ به نزدیکترین فروشگاه منطقهتان سری بزنید. چه نوع کالاهایی از پشت ویترین به چشم میخورند؟ کدام یک از آنها در شعاع ۱۵۰ کیلومتری اطراف محل زندگی شما تهیه شده است؟ کدام محصول کشور خودتان است؟ کدام محصول کشورهای دیگر؟ آیا اطرافیان شما توان خرید بیشتر این کالاها را دارند؟ آیا اطرافیان شما معمولا از خریدشان احساس خشنودی میکنند یا ناکامی؟ آیا آنها نقدی خرید میکنند یا با کارتهای بانکی یا با کارتهای اعتباری؟ آیا استطاعت آنچه را میخرند دارند؟
حال بیایید سری به شعبه محلی یک بانک بزنیم و ببینیم آنجا چه خبر است. آنچه در آنجا میبینید (سپردهگذاری، برداشت از حساب، وام) را با آنچه در صفحات روزنامهها میخوانید (خرید سهام یک شرکت،گمانهزنیهای مالی، مبادله ارز خارجی) مقایسه کنید. کدام یک برای زندگی هر روزه محله شما مهمتر است؟ اکنون وقت آن است که جایی بنشینید، یک کاغذ و خودکار بردارید و درآمد تقریبی ماهانه خود را یادداشت کنید و مشخص کنید که چه مقدار از این درآمد صرف مقولههای زیر میشود:
- اجاره یا رهن (و همچنین قبضهای آب، برق، گاز و تلفن و ...)
- مالیات بر درآمد
- هزینههای حملونقل با خودروی شخصی یا وسایل حملونقل عمومی
- خواربار
- «چیزهای» دیگر (کالا)
- بیرون رفتن (تفریح و سرگرمی)
آیا شما به راحتی از عهده هزینههای هر ماه برمیآیید؟ آیا میتوانید مقداری از درآمد ماهانهتان را پسانداز کنید؟ آیا درآمد شما در مقایسه با ۵ سال پیش بیشتر شده است، کمتر شده است یا تغییری نکرده است؟ اگر درآمدتان کمی بیشتر بود، با آن چه میکردید؟ اگر مجددا به بانکی که چند دقیقه پیش درآن بودید بروید و تقاضای وام کنید، آیا به شما وام میدهند؟ غیر از مکانهایی که از آنها صحبت کردیم (مدارس، مغازهها و بانکها)، چه مکانهای کاری دیگری در اطرافتان به چشم میخورد؟ آیا کارخانهای نیز در آن اطراف وجود دارد؟ اگر چنین است چه چیزی تولید میکند؟ اوضاع آن چطور است؟ دفاتر دولتی یا تخصصی چطور؟ آیا خدمات دیگری در اطرافتان وجود دارد؟ آیا ساختمان اداریای در اطرافتان به چشم میخورد؟ چه کسانی در آنجا کار میکنند؟ آیا میتوانید حدس بزنید که چه کاری درآنجا صورت میگیرد؟ شرایط این دفاتر را تجسم کنید (اندازه اتاقها، کیفیت لوازم و اثاثیه درون آنها، ایمنی، سرایداری) و آنها را با شرایط داخلی مدرسه منطقه خودتان مقایسه کنید.
آیا این اواخر مکانهای کاری جدیدی در اطراف شما باز شدهاند؟ اگر چنین است، زمینه فعالیت آنها چیست؟ آیا آگهی استخدام به چشمتان خورده است؟ برای چه نوع کارهایی آگهی دادهاند؟ حال میتوانید به خانه بازگردید. به شما تبریک میگویم! شما فقط گشت نزدهاید. در واقع وضعیت اقتصادی منطقه خودتان را به صورت اجمالی مرور کردهاید. این کار شما شامل هیچ گونه آمار و جدول و نمودار نیست (هرچند که اگر مایل باشید میتوانید با اندکی مطالعه در کتابخانه محله خودتان این اعداد و ارقام را نیز به کار خود اضافه کنید). اما آنچه مهم است این است که شما تنها با قدم زدن در اطرافتان توانستهاید عوامل اصلی تعیینکننده امور اقتصادی را در اجتماع خودتان شناسایی کنید:
کار
چه کسی کار میکند؟ چه کسی در بیرون از خانه و چه کسی در داخل خانه کار میکند؟ آیا این افراد در استخدام شخص دیگری هستند؟ (اگر بله، در استخدام چه کسی؟) یا برای خودشان کار میکنند؟ چقدر میگیرند؟ آیا به آسانی میتوان کار پیدا کرد؟
مصرف
مردم برای آنکه زنده بمانند به چه چیزهایی احتیاج دارند؟ برای بهبود زندگی چطور؟ چگونه از عهده این هزینهها برمیآیند؟
سرمایهگذاری
شرکتهای خصوصی و بخشهای دولتی باید طوری سرمایهگذاری کنند که به حفظ، گسترش و توسعه امکانات و محل کاریشان بینجامد. در غیر این صورت نظام اقتصادی (و وضعیت اطرافیان شما) دچار مشکل شده و به سرعت رو به افول میرود. چه کسانی سرمایهگذاری میکنند؟ چه مقدار؟ بر روی چه نوع پروژهها و طرحهایی؟
بخش مالی
برای بیشتر فعالیتهای اقتصادی (اما نه همه آنها) پول لازم است. چه کسی این پول را درمیآورد و مدیریت میکند؟ چه کسی آن را خرج میکند؟ این پول صرف چه کارهایی میشود؟
محیط زیست
هر کاری در اقتصاد نیاز به فضا، هوا و منابع مواد خام دارد. آیا محیط زیست اطراف شما به دلیل مسائل ا قتصادی در حال نابودی است یا در مقابل فعالیتهای اقتصادی از آن محافظت میشود؟اینها سنگبناهای بیشتر نظریههای اقتصادی پیچیده است: کار، مصرف، سرمایهگذاری، بخش مالی و محیط زیست و همه اینها قابل مشاهده و ارزیابی هستند آن هم درست در اطراف شما. هیچ گاه قبول نکنید که علم اقتصاد موضوعی است مربوط به «متخصصان» اساس علم اقتصاد برای هر کسی قابل درک است. درست همین جا در همسایگی خود شما. موضوع اقتصاد زندگی است- زندگی شما.
چرا اقتصاد؟
اقتصاد موضوعی سهل و ممتنع است یا به عبارت آسانتر، امری پیچیده و در عین حال ساده است. هر کسی در ارتباط با اقتصاد تجربههایی دارد. هر کسی در آن نقشی ایفا میکند. هر کس چیزهایی درباره آن میداند- حتی پیش از آنکه اقتصاددانان کتشلواری در تلویزیون درباره آن به بینندگان توضیح دهند. قواعد و روابطی که شما حین قدم زدنتان بررسی کردید خیلی بیشتر از افت و خیزهای بازار سهام برای حیات اقتصادی اهمیت دارد. با این حال نباید فراموش کنیم که امور مربوط به رشد و توسعههای عظیم و پیچیدهتری که در صفحات اقتصادی روزنامهها گزارش میشود نیز بر وضعیت اقتصادی ما تاثیر دارد (و غالبا به آن ضربه میزنند.) به زبان ساده اقتصاد یعنی همه کاری که بشر انجام میدهد تا چیزهایی را که نیاز دارد و در زندگی از آنها استفاده میکند تولید کند. (دقت کنید که منظور از واژه «کار»، تمامی فعالیتهای تولیدی بشر است و نه صرفا مشاغل - در بخشهای بعدی این موضوع را توضیح خواهیم داد). به زبان دقیقتر، اقتصاد با دو چیز سر و کار دارد:
تولید
ابتدا لازم است تا کارها را سازمانبندی کنیم و به انجام برسانیم. (اقتصاددانها به این اصطلاحا تولید میگویند.)
توزیع
پس از آن باید ثمرات کار را بین افراد تقسیم کنیم. (اقتصاددانان به این کار اصطلاحا توزیع میگویند.) ممکن است این سوال پیش آید که ما درباره چه نوع کاری صحبت میکنیم؟ در پاسخ باید گفت که هر نوعی از کار تا آنجا که مربوط به تولید چیزی شود که ما نیاز داریم و میخواهیم، بخشی از اقتصاد محسوب میشود، به این ترتیب، کارگران کارخانهها، کارمندان دفاتر و ادارهها، مجریان قانون، کشاورزان و دامپروران، معلمان، پرستاران، خانهداران و خانهسازان، از آنجا که همه «کار تولیدی» انجام میدهند، بخشی از نظام اقتصادی محسوب میشوند. سوال دیگر این است که منظور از تولید، دقیقا تولید چه چیزی است؟ در پاسخ باید گفت که تولید، هم خدمات و هم کالاها را شامل میشود:
کالاها اجناسی ملموساند که قابل دیدن و لمس کردن هستند: غذا، پوشاک، مسکن، لوازم الکترونیکی و خودروها، دستگاهها و اسباببازیها.
خدمات نیز عبارت است از کارهایی که یک یا چند نفر برای دیگران انجام میدهند: کوتاه کردن موی سر، آماده کردن غذای رستوران، درس دادن، جراحی مغز، حمل و نقل و حسابرسی.
این کارها در کجا صورت میگیرد؟ کار تولیدی تقریبا در همه جا صورت میگیرد: در شرکتهای خصوصی، در بخشهای دولتی و دفاتر عمومی و در خانه در شهرها، شهرستانها، مزارع و جنگلها.
چرا کار میکنیم؟ برای اینکه میخواهیم زنده بمانیم و از این رو به مواد اساسی مورد نیاز برای بقا احتیاج داریم: غذا، پوشاک، سرپناه، آموزش، بهداشت. علاوه بر آن ما میخواهیم از زندگی لذت ببریم و بنابراین، هدف ما چیزی بیشتر از صرفا زندهماندن است. ما مقدار بیشتر و متنوعتری از کالاها و خدمات میخواهیم: برای تفریح و سرگرمی، برای مسافرت، برای غنای فردی و فرهنگی، برای آسایش. همچنین ممکن است صرفا برای کسب لذت به انجام کار بپردازیم. برخلاف اقتصاددانها که بیشترشان کارکردن را «بیفایده» تلقی میکنند، بیشتر مردم وقتی کاری برای انجام دادن دارند شادمانترند- و این به دلیل تعامل اجتماعی، رفاه مالی و اعتماد به نفسی است که یک کار خوب با خود به ارمغان میآورد.
حال چگونه این کیک اقتصادیای را که همه با هم پختهایم، بین افراد توزیع و نهایتا مصرف میکنیم؟ به شکلهای مختلف. برخی چیزها را مستقیما برای استفاده شخصی خود تولید میکنیم (مثل مواد خوراکی که در باغچه پرورش پیدا میکنند و در آشپزخانه خانه پخته میشوند)، برای خرید بیشتر چیزها باید پول پرداخت. همچنین این حق ماست که بتوانیم بدون پرداخت پول از فرآوردههای معینی استفاده کنیم- بتوانیم در یک خیابان سنگفرش شده راه برویم، به رادیو گوش دهیم، یا به مدرسه برویم. همچنین، مهم است که به منظور فعالیت اقتصادی هرچه بیشتر در آینده، برخی از آنچه را که تولید میکنیم مجددا سرمایهگذاری کنیم. خلاصه کنیم: هنگامی که به «اقتصاد» فکر میکنید، توجه خود را به مفهوم کار معطوف کنید. چه کاری انجام میدهیم؟ چه چیزی تولید میکنیم؟ و با آن چه تولید میکنیم چه میکنیم؟
نظام اقتصادی و جامعه
اقتصاد اساسا فعالیتی اجتماعی است. هیچکس قادر نیست به تنهایی از پس آن برآید (مگر اینکه یک فرد گوشهنشین باشد.) ما بر کار یکدیگر تکیه میکنیم و در حین کار بر یکدیگر اثر متقابل میگذاریم.با وجود این، از آنجا که معمولا اقتصاد با ثروت خصوصی یا فردی، سود و نفع شخصی یکی فرض میشود، ممکن است سخن گفتن از اقتصاد بهعنوان فعالیتی «اجتماعی» عجیب به نظر برسد.
ارسال نظر