آیا ققنوس سیاست خارجی ترکیه میتواند بار دیگر از خاکسترهای خود برخیزد؟
سلطان بی تاج و تخت
ترجمه: محمد حسین باقی در حاشیه «قاسم پاشا»، منطقه کارگر نشین استانبول، و درست در مقابل یک قبرستان قدیمی کافه «یاشار هوکا» قرار دارد؛ کافه و پاتوقی پرشور و حال برای معروفترین فرزند این محله یعنی رجب طیب اردوغان. «حسن چامورلایاک» که با دوستانش در زیر ردیفی از تصاویر آتاتورک، اردوغان و سلاطین عثمانی که برخی قاب دار هستند و برخی به کاشیهای سفید کافه چسبیدهاند نشسته و چای مینوشند در مورد اردوغان میگوید: «او قبلا همیشه اینجا بود. » چامورلایاک که یک بازنشسته است از «اردوغان جوان» سخن میگوید: «او هم جدی بود و هم با ادب؛ هم نماز میخواند و هم مسجد میرفت.
ترجمه: محمد حسین باقی در حاشیه «قاسم پاشا»، منطقه کارگر نشین استانبول، و درست در مقابل یک قبرستان قدیمی کافه «یاشار هوکا» قرار دارد؛ کافه و پاتوقی پرشور و حال برای معروفترین فرزند این محله یعنی رجب طیب اردوغان. «حسن چامورلایاک» که با دوستانش در زیر ردیفی از تصاویر آتاتورک، اردوغان و سلاطین عثمانی که برخی قاب دار هستند و برخی به کاشیهای سفید کافه چسبیدهاند نشسته و چای مینوشند در مورد اردوغان میگوید: «او قبلا همیشه اینجا بود.» چامورلایاک که یک بازنشسته است از «اردوغان جوان» سخن میگوید: «او هم جدی بود و هم با ادب؛ هم نماز میخواند و هم مسجد میرفت. من و دوستانم هم مذهبی هستیم اما گاه هم پاسور بازی میکنیم. او هرگز با ما پاسور بازی نمیکرد. ما قهوه مینوشیم. او هرگز نمینوشید.»
اردوغان نخستوزیر سابق ترکیه که از سال ۲۰۰۳ به بعد در رأس هرم قدرت در ترکیه قرار داشت در مرداد ۹۳ توانست با کسب بیش از ۵۰ درصد از کل آرا در دور اول انتخابات به پیروزی دست یافته و دوازدهمین رئیسجمهور ترکیه شود. او ۱۷ سال بر ترکیه حکم راند (بیشتر از آتاتورک) و بیش از آتاتورک چهره ترکیه را تغییر داد. در دوره رهبری آتاتورک، ترکیه از بقایای امپراتوری عثمانی زاده شد، سکولاریسم را- حداقل اسمی- در آغوش کشید و تلاش کرد تا یک هویت جدید و کاملا غربی به وجود آورد و تظاهر به اینکه یک قدرت مسلمان باشد را کنار گذاشت. در دوره اردوغان اما اسلام سیاسی، همراه با لیبرالیسم اقتصادی، بازگشتی پیروزمندانه داشت. رئیسجمهور تازه انتخاب شده (که امسال ۶۰ ساله میشود) ۴۳ ساله بود که ژنرالهای ترکیه، به عنوان نگهبانان خودخوانده میراث آتاتورک، مرشد اردوغان یعنی نجمالدین اربکان را مجبور به ترک نخستوزیری کردند و این چهارمین مداخله ارتش از سال ۱۹۶۰ بود. اردوغان ۴۵ ساله بود که به ۴ ماه زندان محکوم شد و اتهام او هم دامن زدن به نفرت دینی بود. او چهار ماه به جرم آن چه دامن زدن به نفرت مذهبی خوانده می شد، به زندان محکوم شد. جرم او سرودن شعری ملیگرایانه در یک گردهمایی سیاسی بود. سال ۱۹۹۹ بود.
سه سال بعد که او در رأس حزب عدالت و توسعه (AKP) قرار گرفت، این شهردار سابق استانبول، شعارهای اسلامگرایانه خود را آشکارا اعلام کرد، رابطه با غرب را در پیش گرفت و به شکل موفقیتآمیزی لیبرالهای ترک را گرد خود جمع کرد. در سومین و آخرین دوره خود به عنوان نخستوزیر، بسیاری از این اتحادها فروپاشید. تلاشهای اردوغان برای کنار زدن ارتش از سیاست که روزگاری مورد تحسین بود، به شکل فزایندهای به انتقامگیری فرو کاسته شد. اصلاحات دموکراتیک متوقف شد و باعث شد متحدان لیبرال او را ترک کنند. با روند افولی اقتصاد اروپا و رویکرد درونگرای این اتحادیه، رویای الحاق به اتحادیه اروپا که روزگاری هدفی استراتژیک بود رنگ باخت. ترکیه که مسیر تحولات خود را از سیاست خارجی شروع کرد و با سریالهای عامیانه مربوط به دوران سلاطین عثمانی این روند را ادامه داد سعی کرد گذشته عثمانی را به آغوش کشد اما با نتایجی مغشوش. دولت اردوغان با حمایت بیقید و شرط از شورشیان سوری که با رژیم بشار اسد مبارزه میکردند اکنون خود را در محاصره نه یک دولت بلکه دو دولت شکست خورده میبیند. در مصر، جایی که ترکها محمد مرسی رئیسجمهور مخلوع را مورد حمایت قرار داده بودند، ترکیه با چند دوست گرانبها تنها مانده است. روابط با اسرائیل هم در پایینترین سطح قرار دارد. این کشور بهطور فزایندهای محافظهکار است. ممنوعیت پوشش اسلامی در اماکن عمومی، از جمله دانشگاههای دولتی، کنار گذاشته شده. فارغالتحصیلان مذهبی برای ورود به بوروکرأسی دولتی آزاد هستند. در میان ترکهای سکولار، سخنانی از «بولنت آرینچ»، معاون سابق نخستوزیر، مطرح شد که گفته بود زنان نباید در اماکن عمومی بخندند؛ به این سخنان با ترکیبی از تمسخر و هشدار نگریسته شد.
در قاسم پاشا، طیف وسیعی از صفات مبالغهآمیز هر روزه برای توصیف اردوغان بهکار میرود. «ایوب گوزل»، یکی از جوانان این منطقه میگوید: «ساکنان اینجا میگویند او [اردوغان] وقتی جوان بود، خروس جنگی بود. درست نیست. او همیشه مودب بود.» چامورلایاک میگوید: «او اکنون بهتر از همیشه است، صبورتر از همیشه است.» خود اردوغان علت اصلی بسیاری از این توصیفات است. در سال ۲۰۰۹، در داووس، پس از اینکه مجری به او وقت بیشتری برای حمله به اسرائیل نداد به شدت در هم رفت. او به شیمون پرز رئیسجمهور اسرائیل رو کرد و گفت: «وقتی پای کشتن به میان میآید، خوب میدانید چگونه بکشید.» پرز اعلام کرد هرگز به داووس پا نخواهد گذاشت.
این مرحله باعث ستایش فراوان اردوغان در داخل و در جهان عرب شد، شهرت او را تثبیت کرد و او را به قهرمان مردم «مظلوم مسلمان» تبدیل کرد. در آستانه انتخابات ریاستجمهوری هم اردوغان به شعارهایی در رأستای اشاره به وضع اسفناک فلسطینیها در غزه و اخوانالمسلمین در مصر متوسل شد. اردوغان در قاسم پاشا متولد شد اما او بخشی از کودکی خود را در «ریز»، زادگاه پدرش در ساحل دریای سیاه، گذراند. «حسین آیکول» رئیس حزب عدالت در منطقه اوردو- منطقهای در ریز- میگوید: «او مانند مردم اینجاست. وقتی با او هستید او گرم و دوستانه است اما وقتی ضرورت ایجاب کند فردی مهاجم میشود.»
منتقدان اردوغان میگویند او متعهد به ادامه سرکوب جنبش گولن است. او گولنیها را متهم کرده که در ماه دسامبر با مهندسی و دامن زدن به بحث فساد او، قصد سرنگون کردن دولتش را داشته اند. او روزنامهنگاران داخلی و خارجی را هم از اتهامات خود در امان نگذاشته است. در میان مخالفان داخلی و خارجی اردوغان، ناخرسندی از ریاستجمهوری او فراوان است و این ناخرسندی هم ریشه در سرکوب معترضان در تابستان گذشته و بیعملی در قبال تحولات کوبانی دارد؛ شهری که جانانه در برابر تجاوزات داعش ایستاد. برخی میگویند اردوغان میخواهد همان چیزی برای ترکیه قرن ۲۱ باشد که آتاتورک برای ترکیه قرن ۲۰ بود. برخی او را به سلطان سلیمان در قرن ۱۶ همانند میکنند؛ همان کسی که تصاویر او در پشت آن کافه قرار دارد. «سلیمان با شکوه.»
از زمان پیروزی چشمگیر حزب عدالت و توسعه (AKP) در انتخابات 2002 تا کنون، ترکیه از سوی غرب و شرق به عنوان «کشوری موفق» نام برده میشود. رهبران حزب عدالت خود را به عنوان طرفداران «دموکرأسی محافظهکار» جا زدند؛ شعاری که در میان مسلمانان معمولی در آناتولی طنین افکن است. در واقع، بخشهایی از این کشور در رأستای «بهتر شدن» تغییراتی را به خود دیده است و گاه هم پیشرفتهای اجتماعی و دموکراتیک قابل توجه وجود داشت. به خصوص در دوره اول حزب عدالت که گاه از آن با عنوان «دوران طلایی» روابط ترکیه - اروپا نام برده میشود، این برنامههای اصلاحی که از دولت قبل بازمانده بود با سرعت دنبال شد. در میان این اصلاحات میتوان به پیشرفتهای ظاهری در زمینه آزادی بیان و حقوق اقلیتها اشاره کرد.
با وجود مخالفت قابل توجه اما حزب عدالت در سال ۲۰۰۷ و ۲۰۱۱ دوباره انتخاب شد در حالی که هنوز کارت «دموکرأسی محافظهکارانه» را در دست داشت. در انتخابات محلی سال جاری- که در ۳۰ مارس برگزار شد- این حزب حدود ۴۶- ۴۵ درصد از آرا را به خود اختصاص داد. تمام این پیروزیها با تحسین آمریکا مواجه شد؛ کشوری که «عبدالله گل» رئیسجمهور سابق، «فتح الله گولن» واعظ معروف و محافظهکار ساکن پنسیلوانیا و «رجب طیب اردوغان» نخستوزیر سابق و رئیسجمهور فعلی را به مثابه ««فرزندان» خود نامید. امروز اما دو نفر از آنها هنوز «فرزندان» آمریکا باقی ماندهاند در حالی که به نظر میرسد فرزند سوم «سلیمان باشکوه» باشد. pic۱
توهم عظمت
بیتردید «محرک» توهم عظمت اردوغان همان پروژههای «عظیمی» است که او آغاز کرده. پلها، جادهها، مراکز خرید و آبراههای مصنوعی- که هر یک از آنها ممکن است برای کشور خیلی هم بد نباشد- در ماههای اخیر در کانون توجه قرار گرفته است. مسلما، این کشور به لحاظ اقتصادی هم پیشرفتهایی داشته. در می۲۰۱۳، آنکارا باقی مانده خود به صندوق بینالمللی پول را پرداخت و اعلام کرد که نرخ بیکاری از ۱۵ درصد به ۹ درصد کاهش یافته است. اما آنچه نگرانکننده است حرکت آرام، خزنده و پیوسته این کشور به سوی استبداد است. از زمان تظاهرات سال گذشته در
پارک گزی، اردوغان به تعبیر یکی از ستوننویسان گاردین، «به کمیسر صالح، کینه توز و پدرسالاری تبدیل شده که موقعیت تقریبا غیرقابل چالشی در رأس هرم زندگی سیاسی کشورش دارد.»اما اجازه دهید کمی به عقب برگردیم. احزاب اسلامی در ترکیه محصول سیاستهای آمریکا در دوران اتحاد شوروی هستند. در آن زمان، آمریکا نیاز داشت تا همراهی جمهوریهای مسلمان قفقاز- چچن، داغستان، آذربایجان و آلبانیای قفقاز- را به خود جذب کند. با سقوط اتحاد شوروی، وجود حزب عدالت و توسعه فرصت دیگری برای واشنگتن به وجود آورد تا جایگزینی «دموکراتیک» و «غرب مدار» به جای پارادایم شبه لیبرال «اسلامی» به وجود آورد. وقتی ایالات متحده دیگر نیازی به این احزاب برای دامن زدن به مشکل در قفقاز ندید، استراتژی خود را به سوی خلق احزاب دموکراتیک- اسلامی «قابل پذیرش» تغییر داد که هم مطلوب غرب باشد و هم برای کشورهای محافظهکار عرب خوش آید و قابل قبول باشد. حزب عدالت با وجود فاصله زیادی که از کمالیستهای غرب مدار گرفت اما با سیاستهای غرب مدارانه و جدید خود توانست همراهی غرب و آمریکا را به دست آورد- با چاشنی ریاکاری- تا آنچه که غرب از آنها میخواست را به اجرا در آورد: دموکرأسیسازی، لیبرالیسم و سرسپردگی مطلق.pic2
سه دلیل برای شکست
برای مدتی، این شعارها ورد زبان بود: ما دولت غیردموکراتیک کمالیست را به آزادی میرسانیم، ما سیاست «تنش صفر با همسایگان» را اعلام میکنیم، با تمام رژیمهای عربی همراه میشویم، تظاهر به دوستی با یونان میکنیم، برای آنچه در مورد ارمنیها رخ داد ابراز تاسف میکنیم و غیره. این برای مدتی کارگر بود اما همچون تمام دولتهای خاورمیانهای - با وجود ادعای ترکها مبنی بر اینکه بخشی از اروپا هستند- با شکست مواجه شد. این شکست سه دلیل دارد.
اول، حزب عدالت با فرهنگ جهل اداره میشود که از کمالیسم و نخبگان کمالیستی که سیستم رای ده سنتی را به مدت ۸۰ سال تحقیر کرده بودند نفرت دارد. این حزب توازن قدرت را به دور از شهرنشینان غرب مدار و همراه با روستاییان استانها دنبال کرد و وقتی این تودهها به لحاظ اجتماعی و مالی از جایگاه شهروندی درجه دوم عبور کردند، علیه احزاب متعارف رای دادند. ظهور و البته توانمند شدن حزب عدالت و توسعه در واکنش به تسلط طولانی مدت نهادهای نظامی کمالیستی بر قدرت بود. به عبارت ساده، محرک ظهور اردوغان همانا مسلمانان آناتولی (با شرایط خردکننده بیکاری) در مخالفت با نخبگان کمالیست غربی بود. با این حال، هر دو، برای منافع کشور مضر بود چرا که افراط یکی به اندازه دیگری بد است.
دوم، اردوغان، رهبر فرهنگ جهل حزبی، ظاهرا بر این باور است که همیشه درست میگوید و به آرامی اما با یقین مسیر تاریک به سوی دیکتاتوری ریاستجمهوری را پیمود. افرادی هستند که مدعیاند این مرد و دیدگاههایش شبیه دیدگاه «نوعثمانیگری» است اما این چیزی جز شوخی نیست. حزب عدالت و اردوغان هیچ ارتباطی با عثمانیها ندارند. به یک دلیل، نباید فراموش شود که امپراتوری عثمانی توسط افرادی دارای تحصیلات عالی هدایت میشد که این افراد از ملتها و مذاهب مختلف امپراتوری که 6 قرن گستردگی داشت برخاسته بودند.
سوم، تعداد زیادی از جوانان شهری به مدد توییتر و دیگر شبکههای رسانهای اجتماعی به شدت از جهان آگاهند. آنها تشنه دموکرأسی بیشتر هستند نه چیزی کمتر از آن. اگر ترکیه در دراز مدت موفق به رشد اقتصادی شود، حزب عدالت و توسعه دیگر آن هدفی که روزگاری برای رایدهندگان محروم به دنبالش بود را دنبال نخواهد کرد چرا که این گروه که اکنون از لحاظ اجتماعی و اقتصادی بالاتر رفتهاند خواستار پاسخگویی دموکراتیکتر دولت خواهد شد. در سال ۲۰۲۳، جمهوری ترکیه صدمین سالگرد تاسیس خود را جشن خواهد گرفت و با نزدیک شدن این زمان، این امید هست که شهروندان ترکیه در نهایت شاهد پیروزی اجتناب ناپذیر دموکرأسی بر استبداد اردوغانی باشند.
در 19 اکتبر، اردوغان رئیسجمهور ترکیه، تاکید داشت که نه به نیروهای پیشمرگه کرد اجازه عبور از ترکیه برای رفتن به کوبانی را میدهد و نه اجازه میدهد تسلیحات آمریکایی به دست مبارزان کرد سوری (که با پ.ک.ک پیوند دارند) در این شهر محاصره شده برسد. با این حال، روز بعد، آمریکا سلاحها و وسایل مورد نیاز مبارزان کرد سوری در کوبانی را از هوا به آنها رساند و مولود چاووش اوغلو وزیر خارجه ترکیه اعلام کرد که ترکیه اجازه میدهد «برادران کرد عراقی» برای مبارزه با داعش به کوبانی بروند. چاووش اوغلو گفت: «میخواهیم منطقه از همه تهدیدات پاک شود. ما کمکهای نظامی و اقلام پزشکی ارائه شده به مبارزان کوبانی از سوی برادران کرد عراقیمان و کمکهای هوایی ایالات متحده را در این متن ارزیابی میکنیم.» پس در کمتر از 24 ساعت چه چیزی رخ داد که عزم اردوغان را تضعیف کرد؟
نزد برخی ناظران، این چرخش شدید در سیاست خارجی ترکیه ممکن است نشانه پایان آن چیزی باشد که «صلح اردوغانی » نامیده میشود. این اصطلاح به سیاست «نوعثمانیگری» اردوغان و تلاشهای او از زمان به قدرت رسیدن در سال ۲۰۰۳ برای احیای «صلح عثمانی » اشاره دارد: یعنی اوج قدرت، ثروت و نفوذ عثمانی در قرون ۱۶ و ۱۷. در طی این مدت، امپراتوری هم به لحاظ نظامی و هم حکومتی قوی بود اما در عین حال یک مدل کارآمدی از جهان شهری و همزیستی قومی را همراه با دستاوردهای چشمگیر در زمینه معماری، هنری و ادبی به وجود آورده بود. صلح عثمانی در نهایت با ضربهای سقوط کرد و درسهایی در کشورداری، جنگ و صلح در پس خود بر جا گذاشت. برای مدرنیستهای سکولار، نقص اساسی عثمانی همانا عدم تواناییاش در «همپایی» با نوسازی سریع اروپا بود. از سوی دیگر، نهاد روحانیت معتقد است که امپراتوری به این دلیل فروپاشید که از اصول اصلی اسلام منحرف شده و به «زشتیای از نوع اروپایی» تبدیل شده بود. این دو جهانبینی امروز هم زنده است و نماینده قطبیسازی اساسی در سیاست و فرهنگ ترکیه است.
صلح اردوغانی وارد میشود
سیاست خارجی سنتی ترکیه- که اغلب «کمالیستی» گفته میشود- بر اهمیت ترکیهای تاکید میکرد که بخشی از اتحاد با غرب است و حامل صدمات و تجارب تلخ دهههای پایانی امپراتوری است. «تعداد سربازان تعیینکننده پیروزی در جنگ نیست، بلکه فناوری است که پیروزی را تعیین میکند» شعار روز بود و با توجه به این منطق، ترکیه باید خود را با فناوریهای پیشرفته جهان همراه سازد. اگر میخواهد از شانس بقا در منطقهای پرتلاطم برخوردار باشد. ازآنجاکه «سیاست جدید خارجی ترکیه» با نام احمد داوود اوغلو نخستوزیر گره خورده است، اما در واقع از یک سنت سیاسی بسیار قدیمی تر برمیخیزد. پس از نقد سازنده «الکساندر ونت» از هرج و مرج بهعنوان جزو جداییناپذیر سیستم جهانی، سیاست خارجی جدید ترکیه رویکردهای قدیمی را که هر چیزی را در پیرامون خود بهعنوان تهدیدی امنیتی قلمداد میکرد مورد انتقاد قرار داد. در آغاز هزاره جدید، ترکیه بازدارندگی انباشته شدهای را از قرن گذشته همراه داشت و در این دوره دوستان و شرکای جدیدی میطلبید نه تهدیدات امنیتی بالقوه. در نتیجه «صلح اردوغانی» خواستار «امنیتیزدایی» شد: حذف مفاهیم تهدید از جریان اصلی گفتمان سیاسی. «سیاست تنش صفر» داود اوغلو تنها یک راه برای مشروعیت بخشیدن به رژیم «امنیتیزدایی» بود؛ در حالیکه گسترش تعداد غیرقابل مدیریت طرحهای صلح (سخاوتمندانه آغاز شد؛ اما به تدریج به خط پایان رسید) بر «قدرت نرم» ترکیه افزود.ترکیه با استقبال از «منطقه تاریخی نفوذ»، از انزوای خود بیدار و دوباره تعامل با سرزمینهای سابق عثمانی را به شیوهای فعالانه آغاز کرد؛ در حالی که «صلح عثمانی» نیروی خود را از تنوعی که داشت به دست میآورد؛ اما «صلح اردوغانی» تنوع را به مثابه سردرگمی یا انحراف مینگریست. بنابراین معضل اساسی صلح اردوغانی سربرآورد: در پایتخت اداری و فرهنگیاش آنقدر غوطه خورده بود که نمیتوانست تاثیر بزرگ منطقهای داشته باشد.
دایره بسته
ماهیت کوتهنظرانه این جهانبینی با انتصاب مداوم وفاداران حزبی به موقعیتهای کلیدی در تصمیمات سیاست خارجی تشدید شد که این هم به نوبه خود سالها آموزش و تجربه عملی را میطلبید. وقتی کادر سیاست خارجی به یک دایره بسته محدود شد، توانایی درک آنکارا (چه برسد به تاثیرگذاری بر بازیگران منطقهای) هم به شدت کاهش یافت. از آن سه تصمیم پرخطری که ترکیه از سال ۲۰۱۱ به بعد اتخاذ کرد- مرسی، اسد و کوبانی- همگی با واکنشی شدید پس زده شد و نتیجه معکوس داد. ترکیه شاید به لحاظ نظری در دو تصمیم اول و به لحاظ استراتژیک در تصمیم آخر درست میگفت؛ اما سیاست خارجی جدید ترکیه هرگز نتوانست فراتر از بینی خود را ببیند و تاثیراتش همگی کوتاه مدت بود و ابزارهای لازم امور بینالملل- احتیاط، تعادل، پیشبینی و برنامهریزی- را انحرافهای ناخوشایند تلقی کرد. عدم تخلیه کنسولگری موصل، با وجود پیشروی داعش، منجر به گروگان گرفته شدن کارکنان کنسولگری شد که شاید وخیمترین و جدیدترین نمونه از بیتدبیریهای صلح اردوغانی بود. قمار نهایی «صلح اردوغانی» در ساعات اولیه ۲۰ اکتبر در کوبانی زمینگیر شد آنگاه که هواپیماهای US-C۱۳۰ آمریکایی اقلام و سلاحهای مورد نیاز را برای کردهای کوبانی از هوا به زمین ریخت؛ در حالیکه پیشمرگههای کرد هم به زودی از مرز ترکیه برای تقویت مواضع همنوعان خود و تقویت شهر گذشتند.
اسیر تاریخ
آنکارا وزن خود را بر مسائلی قرار داده که به خاطر «اسیر شدن در تاریخ» ربط کمی به منافع بلند مدتش دارد و نگرانیهای فوریتری که نیازمند توجهش است را نادیده گرفته است. درست وقتی «صلح عثمانی» به پایان رسید، «صلح اردوغانی» محاسبات اغراقآمیز خود را به سرزمینهای دوردست تسری داد و تعصبی را به وجود آورد که مانع توانایی آنکارا برای تعامل با تهدیدات و ربودن فرصتها از بیخ گوش خویش شد. بیش از هر زمانی، نهاد سیاست خارجی ترکیه در یک چهار راه قرار گرفته است: ترکیه میتواند آزمون و خطا کند و در همین مسیر به پیش رود یا میتواند به پای تخته بازگردد و نگاه بلندمدت و جدی به خطاها و دلایل خطاهایش داشته باشد. اولی به خروج از ناتو و ایجاد «خود انزوایی» خطرناک منجر می شود که چرخش از آن به سوی «انزوای باشکوه» غیرممکن است. گزینه دوم اما به واقع میتواند «صلح»ی منطقهای به وجود آورد که در نام و هدف درست باشد و ترکیه میتواند از تنوع هویتی خود، جهانبینیها و ظرفیت هایش به خوبی استفاده کند. اینکه تا چه اندازه این رویکرد صادقانه دنبال شود میزان موفقیت آینده و تاثیر ققنوس سیاست خارجی ترکیه را تعیین میکند؛ البته اگر بتواند از خاکسترهای خود برخیزد.
اردوغان نخستوزیر سابق ترکیه که از سال ۲۰۰۳ به بعد در رأس هرم قدرت در ترکیه قرار داشت در مرداد ۹۳ توانست با کسب بیش از ۵۰ درصد از کل آرا در دور اول انتخابات به پیروزی دست یافته و دوازدهمین رئیسجمهور ترکیه شود. او ۱۷ سال بر ترکیه حکم راند (بیشتر از آتاتورک) و بیش از آتاتورک چهره ترکیه را تغییر داد. در دوره رهبری آتاتورک، ترکیه از بقایای امپراتوری عثمانی زاده شد، سکولاریسم را- حداقل اسمی- در آغوش کشید و تلاش کرد تا یک هویت جدید و کاملا غربی به وجود آورد و تظاهر به اینکه یک قدرت مسلمان باشد را کنار گذاشت. در دوره اردوغان اما اسلام سیاسی، همراه با لیبرالیسم اقتصادی، بازگشتی پیروزمندانه داشت. رئیسجمهور تازه انتخاب شده (که امسال ۶۰ ساله میشود) ۴۳ ساله بود که ژنرالهای ترکیه، به عنوان نگهبانان خودخوانده میراث آتاتورک، مرشد اردوغان یعنی نجمالدین اربکان را مجبور به ترک نخستوزیری کردند و این چهارمین مداخله ارتش از سال ۱۹۶۰ بود. اردوغان ۴۵ ساله بود که به ۴ ماه زندان محکوم شد و اتهام او هم دامن زدن به نفرت دینی بود. او چهار ماه به جرم آن چه دامن زدن به نفرت مذهبی خوانده می شد، به زندان محکوم شد. جرم او سرودن شعری ملیگرایانه در یک گردهمایی سیاسی بود. سال ۱۹۹۹ بود.
سه سال بعد که او در رأس حزب عدالت و توسعه (AKP) قرار گرفت، این شهردار سابق استانبول، شعارهای اسلامگرایانه خود را آشکارا اعلام کرد، رابطه با غرب را در پیش گرفت و به شکل موفقیتآمیزی لیبرالهای ترک را گرد خود جمع کرد. در سومین و آخرین دوره خود به عنوان نخستوزیر، بسیاری از این اتحادها فروپاشید. تلاشهای اردوغان برای کنار زدن ارتش از سیاست که روزگاری مورد تحسین بود، به شکل فزایندهای به انتقامگیری فرو کاسته شد. اصلاحات دموکراتیک متوقف شد و باعث شد متحدان لیبرال او را ترک کنند. با روند افولی اقتصاد اروپا و رویکرد درونگرای این اتحادیه، رویای الحاق به اتحادیه اروپا که روزگاری هدفی استراتژیک بود رنگ باخت. ترکیه که مسیر تحولات خود را از سیاست خارجی شروع کرد و با سریالهای عامیانه مربوط به دوران سلاطین عثمانی این روند را ادامه داد سعی کرد گذشته عثمانی را به آغوش کشد اما با نتایجی مغشوش. دولت اردوغان با حمایت بیقید و شرط از شورشیان سوری که با رژیم بشار اسد مبارزه میکردند اکنون خود را در محاصره نه یک دولت بلکه دو دولت شکست خورده میبیند. در مصر، جایی که ترکها محمد مرسی رئیسجمهور مخلوع را مورد حمایت قرار داده بودند، ترکیه با چند دوست گرانبها تنها مانده است. روابط با اسرائیل هم در پایینترین سطح قرار دارد. این کشور بهطور فزایندهای محافظهکار است. ممنوعیت پوشش اسلامی در اماکن عمومی، از جمله دانشگاههای دولتی، کنار گذاشته شده. فارغالتحصیلان مذهبی برای ورود به بوروکرأسی دولتی آزاد هستند. در میان ترکهای سکولار، سخنانی از «بولنت آرینچ»، معاون سابق نخستوزیر، مطرح شد که گفته بود زنان نباید در اماکن عمومی بخندند؛ به این سخنان با ترکیبی از تمسخر و هشدار نگریسته شد.
در قاسم پاشا، طیف وسیعی از صفات مبالغهآمیز هر روزه برای توصیف اردوغان بهکار میرود. «ایوب گوزل»، یکی از جوانان این منطقه میگوید: «ساکنان اینجا میگویند او [اردوغان] وقتی جوان بود، خروس جنگی بود. درست نیست. او همیشه مودب بود.» چامورلایاک میگوید: «او اکنون بهتر از همیشه است، صبورتر از همیشه است.» خود اردوغان علت اصلی بسیاری از این توصیفات است. در سال ۲۰۰۹، در داووس، پس از اینکه مجری به او وقت بیشتری برای حمله به اسرائیل نداد به شدت در هم رفت. او به شیمون پرز رئیسجمهور اسرائیل رو کرد و گفت: «وقتی پای کشتن به میان میآید، خوب میدانید چگونه بکشید.» پرز اعلام کرد هرگز به داووس پا نخواهد گذاشت.
این مرحله باعث ستایش فراوان اردوغان در داخل و در جهان عرب شد، شهرت او را تثبیت کرد و او را به قهرمان مردم «مظلوم مسلمان» تبدیل کرد. در آستانه انتخابات ریاستجمهوری هم اردوغان به شعارهایی در رأستای اشاره به وضع اسفناک فلسطینیها در غزه و اخوانالمسلمین در مصر متوسل شد. اردوغان در قاسم پاشا متولد شد اما او بخشی از کودکی خود را در «ریز»، زادگاه پدرش در ساحل دریای سیاه، گذراند. «حسین آیکول» رئیس حزب عدالت در منطقه اوردو- منطقهای در ریز- میگوید: «او مانند مردم اینجاست. وقتی با او هستید او گرم و دوستانه است اما وقتی ضرورت ایجاب کند فردی مهاجم میشود.»
منتقدان اردوغان میگویند او متعهد به ادامه سرکوب جنبش گولن است. او گولنیها را متهم کرده که در ماه دسامبر با مهندسی و دامن زدن به بحث فساد او، قصد سرنگون کردن دولتش را داشته اند. او روزنامهنگاران داخلی و خارجی را هم از اتهامات خود در امان نگذاشته است. در میان مخالفان داخلی و خارجی اردوغان، ناخرسندی از ریاستجمهوری او فراوان است و این ناخرسندی هم ریشه در سرکوب معترضان در تابستان گذشته و بیعملی در قبال تحولات کوبانی دارد؛ شهری که جانانه در برابر تجاوزات داعش ایستاد. برخی میگویند اردوغان میخواهد همان چیزی برای ترکیه قرن ۲۱ باشد که آتاتورک برای ترکیه قرن ۲۰ بود. برخی او را به سلطان سلیمان در قرن ۱۶ همانند میکنند؛ همان کسی که تصاویر او در پشت آن کافه قرار دارد. «سلیمان با شکوه.»
از زمان پیروزی چشمگیر حزب عدالت و توسعه (AKP) در انتخابات 2002 تا کنون، ترکیه از سوی غرب و شرق به عنوان «کشوری موفق» نام برده میشود. رهبران حزب عدالت خود را به عنوان طرفداران «دموکرأسی محافظهکار» جا زدند؛ شعاری که در میان مسلمانان معمولی در آناتولی طنین افکن است. در واقع، بخشهایی از این کشور در رأستای «بهتر شدن» تغییراتی را به خود دیده است و گاه هم پیشرفتهای اجتماعی و دموکراتیک قابل توجه وجود داشت. به خصوص در دوره اول حزب عدالت که گاه از آن با عنوان «دوران طلایی» روابط ترکیه - اروپا نام برده میشود، این برنامههای اصلاحی که از دولت قبل بازمانده بود با سرعت دنبال شد. در میان این اصلاحات میتوان به پیشرفتهای ظاهری در زمینه آزادی بیان و حقوق اقلیتها اشاره کرد.
با وجود مخالفت قابل توجه اما حزب عدالت در سال ۲۰۰۷ و ۲۰۱۱ دوباره انتخاب شد در حالی که هنوز کارت «دموکرأسی محافظهکارانه» را در دست داشت. در انتخابات محلی سال جاری- که در ۳۰ مارس برگزار شد- این حزب حدود ۴۶- ۴۵ درصد از آرا را به خود اختصاص داد. تمام این پیروزیها با تحسین آمریکا مواجه شد؛ کشوری که «عبدالله گل» رئیسجمهور سابق، «فتح الله گولن» واعظ معروف و محافظهکار ساکن پنسیلوانیا و «رجب طیب اردوغان» نخستوزیر سابق و رئیسجمهور فعلی را به مثابه ««فرزندان» خود نامید. امروز اما دو نفر از آنها هنوز «فرزندان» آمریکا باقی ماندهاند در حالی که به نظر میرسد فرزند سوم «سلیمان باشکوه» باشد. pic۱
توهم عظمت
بیتردید «محرک» توهم عظمت اردوغان همان پروژههای «عظیمی» است که او آغاز کرده. پلها، جادهها، مراکز خرید و آبراههای مصنوعی- که هر یک از آنها ممکن است برای کشور خیلی هم بد نباشد- در ماههای اخیر در کانون توجه قرار گرفته است. مسلما، این کشور به لحاظ اقتصادی هم پیشرفتهایی داشته. در می۲۰۱۳، آنکارا باقی مانده خود به صندوق بینالمللی پول را پرداخت و اعلام کرد که نرخ بیکاری از ۱۵ درصد به ۹ درصد کاهش یافته است. اما آنچه نگرانکننده است حرکت آرام، خزنده و پیوسته این کشور به سوی استبداد است. از زمان تظاهرات سال گذشته در
پارک گزی، اردوغان به تعبیر یکی از ستوننویسان گاردین، «به کمیسر صالح، کینه توز و پدرسالاری تبدیل شده که موقعیت تقریبا غیرقابل چالشی در رأس هرم زندگی سیاسی کشورش دارد.»اما اجازه دهید کمی به عقب برگردیم. احزاب اسلامی در ترکیه محصول سیاستهای آمریکا در دوران اتحاد شوروی هستند. در آن زمان، آمریکا نیاز داشت تا همراهی جمهوریهای مسلمان قفقاز- چچن، داغستان، آذربایجان و آلبانیای قفقاز- را به خود جذب کند. با سقوط اتحاد شوروی، وجود حزب عدالت و توسعه فرصت دیگری برای واشنگتن به وجود آورد تا جایگزینی «دموکراتیک» و «غرب مدار» به جای پارادایم شبه لیبرال «اسلامی» به وجود آورد. وقتی ایالات متحده دیگر نیازی به این احزاب برای دامن زدن به مشکل در قفقاز ندید، استراتژی خود را به سوی خلق احزاب دموکراتیک- اسلامی «قابل پذیرش» تغییر داد که هم مطلوب غرب باشد و هم برای کشورهای محافظهکار عرب خوش آید و قابل قبول باشد. حزب عدالت با وجود فاصله زیادی که از کمالیستهای غرب مدار گرفت اما با سیاستهای غرب مدارانه و جدید خود توانست همراهی غرب و آمریکا را به دست آورد- با چاشنی ریاکاری- تا آنچه که غرب از آنها میخواست را به اجرا در آورد: دموکرأسیسازی، لیبرالیسم و سرسپردگی مطلق.pic2
سه دلیل برای شکست
برای مدتی، این شعارها ورد زبان بود: ما دولت غیردموکراتیک کمالیست را به آزادی میرسانیم، ما سیاست «تنش صفر با همسایگان» را اعلام میکنیم، با تمام رژیمهای عربی همراه میشویم، تظاهر به دوستی با یونان میکنیم، برای آنچه در مورد ارمنیها رخ داد ابراز تاسف میکنیم و غیره. این برای مدتی کارگر بود اما همچون تمام دولتهای خاورمیانهای - با وجود ادعای ترکها مبنی بر اینکه بخشی از اروپا هستند- با شکست مواجه شد. این شکست سه دلیل دارد.
اول، حزب عدالت با فرهنگ جهل اداره میشود که از کمالیسم و نخبگان کمالیستی که سیستم رای ده سنتی را به مدت ۸۰ سال تحقیر کرده بودند نفرت دارد. این حزب توازن قدرت را به دور از شهرنشینان غرب مدار و همراه با روستاییان استانها دنبال کرد و وقتی این تودهها به لحاظ اجتماعی و مالی از جایگاه شهروندی درجه دوم عبور کردند، علیه احزاب متعارف رای دادند. ظهور و البته توانمند شدن حزب عدالت و توسعه در واکنش به تسلط طولانی مدت نهادهای نظامی کمالیستی بر قدرت بود. به عبارت ساده، محرک ظهور اردوغان همانا مسلمانان آناتولی (با شرایط خردکننده بیکاری) در مخالفت با نخبگان کمالیست غربی بود. با این حال، هر دو، برای منافع کشور مضر بود چرا که افراط یکی به اندازه دیگری بد است.
دوم، اردوغان، رهبر فرهنگ جهل حزبی، ظاهرا بر این باور است که همیشه درست میگوید و به آرامی اما با یقین مسیر تاریک به سوی دیکتاتوری ریاستجمهوری را پیمود. افرادی هستند که مدعیاند این مرد و دیدگاههایش شبیه دیدگاه «نوعثمانیگری» است اما این چیزی جز شوخی نیست. حزب عدالت و اردوغان هیچ ارتباطی با عثمانیها ندارند. به یک دلیل، نباید فراموش شود که امپراتوری عثمانی توسط افرادی دارای تحصیلات عالی هدایت میشد که این افراد از ملتها و مذاهب مختلف امپراتوری که 6 قرن گستردگی داشت برخاسته بودند.
سوم، تعداد زیادی از جوانان شهری به مدد توییتر و دیگر شبکههای رسانهای اجتماعی به شدت از جهان آگاهند. آنها تشنه دموکرأسی بیشتر هستند نه چیزی کمتر از آن. اگر ترکیه در دراز مدت موفق به رشد اقتصادی شود، حزب عدالت و توسعه دیگر آن هدفی که روزگاری برای رایدهندگان محروم به دنبالش بود را دنبال نخواهد کرد چرا که این گروه که اکنون از لحاظ اجتماعی و اقتصادی بالاتر رفتهاند خواستار پاسخگویی دموکراتیکتر دولت خواهد شد. در سال ۲۰۲۳، جمهوری ترکیه صدمین سالگرد تاسیس خود را جشن خواهد گرفت و با نزدیک شدن این زمان، این امید هست که شهروندان ترکیه در نهایت شاهد پیروزی اجتناب ناپذیر دموکرأسی بر استبداد اردوغانی باشند.
در 19 اکتبر، اردوغان رئیسجمهور ترکیه، تاکید داشت که نه به نیروهای پیشمرگه کرد اجازه عبور از ترکیه برای رفتن به کوبانی را میدهد و نه اجازه میدهد تسلیحات آمریکایی به دست مبارزان کرد سوری (که با پ.ک.ک پیوند دارند) در این شهر محاصره شده برسد. با این حال، روز بعد، آمریکا سلاحها و وسایل مورد نیاز مبارزان کرد سوری در کوبانی را از هوا به آنها رساند و مولود چاووش اوغلو وزیر خارجه ترکیه اعلام کرد که ترکیه اجازه میدهد «برادران کرد عراقی» برای مبارزه با داعش به کوبانی بروند. چاووش اوغلو گفت: «میخواهیم منطقه از همه تهدیدات پاک شود. ما کمکهای نظامی و اقلام پزشکی ارائه شده به مبارزان کوبانی از سوی برادران کرد عراقیمان و کمکهای هوایی ایالات متحده را در این متن ارزیابی میکنیم.» پس در کمتر از 24 ساعت چه چیزی رخ داد که عزم اردوغان را تضعیف کرد؟
نزد برخی ناظران، این چرخش شدید در سیاست خارجی ترکیه ممکن است نشانه پایان آن چیزی باشد که «صلح اردوغانی » نامیده میشود. این اصطلاح به سیاست «نوعثمانیگری» اردوغان و تلاشهای او از زمان به قدرت رسیدن در سال ۲۰۰۳ برای احیای «صلح عثمانی » اشاره دارد: یعنی اوج قدرت، ثروت و نفوذ عثمانی در قرون ۱۶ و ۱۷. در طی این مدت، امپراتوری هم به لحاظ نظامی و هم حکومتی قوی بود اما در عین حال یک مدل کارآمدی از جهان شهری و همزیستی قومی را همراه با دستاوردهای چشمگیر در زمینه معماری، هنری و ادبی به وجود آورده بود. صلح عثمانی در نهایت با ضربهای سقوط کرد و درسهایی در کشورداری، جنگ و صلح در پس خود بر جا گذاشت. برای مدرنیستهای سکولار، نقص اساسی عثمانی همانا عدم تواناییاش در «همپایی» با نوسازی سریع اروپا بود. از سوی دیگر، نهاد روحانیت معتقد است که امپراتوری به این دلیل فروپاشید که از اصول اصلی اسلام منحرف شده و به «زشتیای از نوع اروپایی» تبدیل شده بود. این دو جهانبینی امروز هم زنده است و نماینده قطبیسازی اساسی در سیاست و فرهنگ ترکیه است.
صلح اردوغانی وارد میشود
سیاست خارجی سنتی ترکیه- که اغلب «کمالیستی» گفته میشود- بر اهمیت ترکیهای تاکید میکرد که بخشی از اتحاد با غرب است و حامل صدمات و تجارب تلخ دهههای پایانی امپراتوری است. «تعداد سربازان تعیینکننده پیروزی در جنگ نیست، بلکه فناوری است که پیروزی را تعیین میکند» شعار روز بود و با توجه به این منطق، ترکیه باید خود را با فناوریهای پیشرفته جهان همراه سازد. اگر میخواهد از شانس بقا در منطقهای پرتلاطم برخوردار باشد. ازآنجاکه «سیاست جدید خارجی ترکیه» با نام احمد داوود اوغلو نخستوزیر گره خورده است، اما در واقع از یک سنت سیاسی بسیار قدیمی تر برمیخیزد. پس از نقد سازنده «الکساندر ونت» از هرج و مرج بهعنوان جزو جداییناپذیر سیستم جهانی، سیاست خارجی جدید ترکیه رویکردهای قدیمی را که هر چیزی را در پیرامون خود بهعنوان تهدیدی امنیتی قلمداد میکرد مورد انتقاد قرار داد. در آغاز هزاره جدید، ترکیه بازدارندگی انباشته شدهای را از قرن گذشته همراه داشت و در این دوره دوستان و شرکای جدیدی میطلبید نه تهدیدات امنیتی بالقوه. در نتیجه «صلح اردوغانی» خواستار «امنیتیزدایی» شد: حذف مفاهیم تهدید از جریان اصلی گفتمان سیاسی. «سیاست تنش صفر» داود اوغلو تنها یک راه برای مشروعیت بخشیدن به رژیم «امنیتیزدایی» بود؛ در حالیکه گسترش تعداد غیرقابل مدیریت طرحهای صلح (سخاوتمندانه آغاز شد؛ اما به تدریج به خط پایان رسید) بر «قدرت نرم» ترکیه افزود.ترکیه با استقبال از «منطقه تاریخی نفوذ»، از انزوای خود بیدار و دوباره تعامل با سرزمینهای سابق عثمانی را به شیوهای فعالانه آغاز کرد؛ در حالی که «صلح عثمانی» نیروی خود را از تنوعی که داشت به دست میآورد؛ اما «صلح اردوغانی» تنوع را به مثابه سردرگمی یا انحراف مینگریست. بنابراین معضل اساسی صلح اردوغانی سربرآورد: در پایتخت اداری و فرهنگیاش آنقدر غوطه خورده بود که نمیتوانست تاثیر بزرگ منطقهای داشته باشد.
دایره بسته
ماهیت کوتهنظرانه این جهانبینی با انتصاب مداوم وفاداران حزبی به موقعیتهای کلیدی در تصمیمات سیاست خارجی تشدید شد که این هم به نوبه خود سالها آموزش و تجربه عملی را میطلبید. وقتی کادر سیاست خارجی به یک دایره بسته محدود شد، توانایی درک آنکارا (چه برسد به تاثیرگذاری بر بازیگران منطقهای) هم به شدت کاهش یافت. از آن سه تصمیم پرخطری که ترکیه از سال ۲۰۱۱ به بعد اتخاذ کرد- مرسی، اسد و کوبانی- همگی با واکنشی شدید پس زده شد و نتیجه معکوس داد. ترکیه شاید به لحاظ نظری در دو تصمیم اول و به لحاظ استراتژیک در تصمیم آخر درست میگفت؛ اما سیاست خارجی جدید ترکیه هرگز نتوانست فراتر از بینی خود را ببیند و تاثیراتش همگی کوتاه مدت بود و ابزارهای لازم امور بینالملل- احتیاط، تعادل، پیشبینی و برنامهریزی- را انحرافهای ناخوشایند تلقی کرد. عدم تخلیه کنسولگری موصل، با وجود پیشروی داعش، منجر به گروگان گرفته شدن کارکنان کنسولگری شد که شاید وخیمترین و جدیدترین نمونه از بیتدبیریهای صلح اردوغانی بود. قمار نهایی «صلح اردوغانی» در ساعات اولیه ۲۰ اکتبر در کوبانی زمینگیر شد آنگاه که هواپیماهای US-C۱۳۰ آمریکایی اقلام و سلاحهای مورد نیاز را برای کردهای کوبانی از هوا به زمین ریخت؛ در حالیکه پیشمرگههای کرد هم به زودی از مرز ترکیه برای تقویت مواضع همنوعان خود و تقویت شهر گذشتند.
اسیر تاریخ
آنکارا وزن خود را بر مسائلی قرار داده که به خاطر «اسیر شدن در تاریخ» ربط کمی به منافع بلند مدتش دارد و نگرانیهای فوریتری که نیازمند توجهش است را نادیده گرفته است. درست وقتی «صلح عثمانی» به پایان رسید، «صلح اردوغانی» محاسبات اغراقآمیز خود را به سرزمینهای دوردست تسری داد و تعصبی را به وجود آورد که مانع توانایی آنکارا برای تعامل با تهدیدات و ربودن فرصتها از بیخ گوش خویش شد. بیش از هر زمانی، نهاد سیاست خارجی ترکیه در یک چهار راه قرار گرفته است: ترکیه میتواند آزمون و خطا کند و در همین مسیر به پیش رود یا میتواند به پای تخته بازگردد و نگاه بلندمدت و جدی به خطاها و دلایل خطاهایش داشته باشد. اولی به خروج از ناتو و ایجاد «خود انزوایی» خطرناک منجر می شود که چرخش از آن به سوی «انزوای باشکوه» غیرممکن است. گزینه دوم اما به واقع میتواند «صلح»ی منطقهای به وجود آورد که در نام و هدف درست باشد و ترکیه میتواند از تنوع هویتی خود، جهانبینیها و ظرفیت هایش به خوبی استفاده کند. اینکه تا چه اندازه این رویکرد صادقانه دنبال شود میزان موفقیت آینده و تاثیر ققنوس سیاست خارجی ترکیه را تعیین میکند؛ البته اگر بتواند از خاکسترهای خود برخیزد.
ارسال نظر