گروه گزارش- آموزش و پرورش به عنوان مؤثرترین ابزار برای ورود به چالش ها پیش رو در شکل گیری دنیای فردا نقش مهمی را ایفا می‌کند. حتی شاید اقتصادیکی از نقش هایی باشد که نهاد آموزش و پرورش در صحنه تئاتر رشد و تعالی کشور در آن ایفای نقش می‌کند. شاید محور اصلی آموزش، گسترش و تکامل معرفت، علم، اطلاعات و دانش انسان باشد اما نباید فراموش کرد که آموزش ریشه‌ همه‌ توسعه‌هاست. ریشه ای که موجب ارتقای کیفیت و بهبود مهارت‌های انسانی و استعدادهای او می‌شود که به نوبه‌ی خود سبب تشکیل سرمایه‌های انسانی می‌شود و روند پیشرفت و توسعه اقتصادی، اجتماعی جامعه را تسریع می‌کند. قرن بیستم را قرن نهضت و جنبش برای تأمین رفاه، آسایش و ارتقاء سطح اقتصاد عموم مردم خواندند، نهضتی که در راهش نیازها نامحدود و امکانات و منابع محدود است. محصول ملی افزایش یابد، و حوزه‌ی امکانات برای فراهم آوردن آسایش بیشتر روز افزون سطح زندگی همه مردم وسیع‌تر گردد. اینجاست که برنامه‌ریزی‌های اقتصادی - اجتماعی به اشکال و ابعاد گوناگون در سراسر جهان رواج پیدا می کند. یکی از نشانه‌های بالندگی و توسعه‌ی اقتصادی کشورها، فعالیت و پویایی بازارهای سرمایه‌ی آنهاست. طبیعی است که به منظور بالابردن کیفیت این بازارها و نیز چیره شدن بر موانع پیش روی آنها، لازم است مبانی علمی و پایه‌های فکری فعالان، گردانندگان، صاحب‌نظران با این قطب‌های اقتصادی تقویت شوند.

یکی از اهداف آموزش می تواند رشد و تکامل فرهنگ و تعالی جامعه و آماده ساختن جوانان و نوجوانان برای بازار کار و پیشبرد اهداف اقتصادی کشور باشد. این آمادگی از طریق آموزش دانش، توانش و مهارت‌های کاری لازم عملی می‌گردد. نظام آموزش به عنوان مؤثرترین ابزار جوامع برای ورود به چالش‌های آینده مورد توافق قرار گرفته و اصولاً پذیرفته شده است که در پرتو آموزش امروز، دنیای فردا شکل خواهد گرفت. گفته شد تربیت نیروی انسانی ماهر و کارآمد یکی از وظایف ذاتی نهاد نظام اموزشی است. وهرچقدر این تربیت نیروی جدیت بیشتری داشته باشد تاثیرات مناسب تری را خواهیم گذاشت. زیرا نقش حساس آموزش در تربیت نیروی انسانی بعنوان یک باور ملی و میهنی یکی از ارکان مهم حمایت از کار و سرمایه ایرانی است .

حال درست برهمان صحنه تئاتری که نظام اموزشی وجوان ایفای نقش می کند، نرخ بـیکاری فارغ‌التحصیلان نشانگر مشکلات‌ساختاری در بازار چنان خوش رقصی راه انداخته است که صحنه را مغلوب خود کرده. حال نامتناسب بودن سامانه برنامه‌ریزی درنظام آموزش عالی با نیازهای بازار کار را ثابت می‌کند که اعتقاد بازار کار هوشمندانه به سراغ کسانی می‌رود که علی‌رغم نداشتن مدرک تحصیلی در زمینه شغلی مورد نظر، مهارت کافی برای کار در آن زمینه را داشته باشند. امروزه کسب تحصیلات دانشگاهی،گام اول برای ورود به بازار کار و کسب شغل است. اما متاسفانه شواهد نشان می‌دهد که برخی از فارغ‌التحصیلان با هر مدرک و در هر مقطعی نمی‌توانند جایی در میان قشرشاغلان باز کنند. شاید علت این امر اشباع شاغلان در برخی رشته‌هایا تقاضای بالا برای برخی مشاغل باشد.

نرخ بیکاری در بین قشر دانش‌آموخته کشور در طول زمان همواره بیش از نرخ متوسط بیکاری در جامعه بوده‌ است و این درحالی است که معمولا افراد دیپلمه به دلیل نداشتن مهارت، بیکاری و فشارهای اجتماعی به هر قیمتی شده تلاش دارند از سردر دانشگاه‌ها عبور کنند، بر نیمکت‌ها بنشینند و ۴ سال یا بیشتر وقت خود را صرف تحصیل کنند. در نهایت توقع این افراد که گاهی هزینه‌های زیادی‌را برای کسب دانش و مدرک تحصیلی خود کرده‌اند، این است که پس از فارغ‌التحصیلی باجایگاه و وضع درآمدی بهتری جذب بازار کار شوند. انتخاب افراد دارای مهارت درچرخه بازار کار و پس راندن افراد بدون مهارت کافی فارغ از داشتن یا نداشتن مدرک تحصیلی باعث یکی از مشکلات مهم جوانان تحصیل‌کرده جویای کار می‌شود. این افراد پس از فارغ‌التحصیلی به دلیل نداشتن تجربه کاری در پیدا کردن شغل مناسب معمولا ناکام می‌مانند؛چراکه داشتن تجربه کاری به یکی از شروط ثابت استخدام در بسیاری ازشرکت‌ها، کارخانه‌ها و ادارات بدل شده است .

از سوی دیگر تعداد بیکاران در هر رشته تابعی ازتعداد تحصیل‌کردگان آن رشته است که این امر هم اشباع شدن بازار کار از تحصیل کردگان برخی رشته‌ها را نشان می‌دهد. حال تئاتر تمام شده است و جوانان شهر من مدرکی را زیر بغل زده اند و خیابان گز میکنند. آگهی میخوانند، مصاحبه استخدامی می‌روند ونا امید به خانه برمی‌گردند. اینجاست که نه آن سردر و صندلی های دانشگاه و نه آن نظام آموزشی کارآمد به یاری آن می آید. جوان پرنشاط چندسال پیش را به جوان تحصیل کرده سرخورده ای تبدیل کرده است که ۴ سال یا حتی بیشتراز عمر خود را برصندلی های سرد دانشگاهی گذارنده که امروز هیچ کدام برایش کاری را ازپیش نخواند برد.هزینه کرد تا واحدی پاس شود،درسی خوانده شود،پایان نامه ای خریده شود وحالا دیگر هیچ....