کتاب خوب را از کجای نمایشگاه بخریم؟
محسن فرجی
نویسنده و روزنامه نگار
نمایشگاه کتاب حالا به صفحه بیست و نهم رسیده و برای خودش کتاب قطوری شده که صفحاتش خواندنی و به یاد ماندنی است. از این منظر، چنین اتفاق فرهنگی بزرگی به یک جشن سالانه بدل شده که برای دوستداران کتاب و کتابخوانی خوشایند و دوستداشتنی است. اما از منظری دیگر، نمیتوان چشم به روی کاستیهای آن بست و از کنار رویدادی که با هزینهای هنگفت به انجام میرسد، بیاعتنا و بدون نقادی جدی گذشت. مثلا نقدی که همواره به آن وارد بوده و هنوز هم راهحلی برایش پیدا نشده، این است که نمایشگاه بیشتر یک فروشگاه بزرگ است تا یک نمایشگاه واقعی با تعاریف و کارکردهایش.
محسن فرجی
نویسنده و روزنامه نگار
نمایشگاه کتاب حالا به صفحه بیست و نهم رسیده و برای خودش کتاب قطوری شده که صفحاتش خواندنی و به یاد ماندنی است. از این منظر، چنین اتفاق فرهنگی بزرگی به یک جشن سالانه بدل شده که برای دوستداران کتاب و کتابخوانی خوشایند و دوستداشتنی است. اما از منظری دیگر، نمیتوان چشم به روی کاستیهای آن بست و از کنار رویدادی که با هزینهای هنگفت به انجام میرسد، بیاعتنا و بدون نقادی جدی گذشت. مثلا نقدی که همواره به آن وارد بوده و هنوز هم راهحلی برایش پیدا نشده، این است که نمایشگاه بیشتر یک فروشگاه بزرگ است تا یک نمایشگاه واقعی با تعاریف و کارکردهایش. اما از جمله موضوعاتی که کمتر به آن پرداخته شده و هر ساله در نمایشگاه رخ مینماید، در همریختگی شگفتآوری است که در چینش غرفههای ناشران دیده میشود و چهره این جشن را مخدوش میکند.
البته متولیان برپایی نمایشگاه، در یک تقسیمبندی کلی، ناشران را تحت عناوین عمومی، دانشگاهی و کودک و نوجوان مجزا کردهاند. بخشی را هم به نشر بینالملل اختصاص دادهاند. بعد هم ناشران هر کدام از این بخشها را بر مبنای حروف الفبا کنار هم نشاندهاند. از جهتی، این تقسیمبندی که برای سهولت دسترسی به غرفهها صورت گرفته، راهگشاست، اما از جهتی دیگر، به همان آشفتگی عجیب و غریبی منجر شده است که به آن اشاره کردیم. چون بیتعارف شاید تعداد ناشران جدی و اثرگذار در حوزه علوم انسانی و خاصه ادبیات، بیش از تعداد انگشتان دو دست نباشد، اما این ناشران معدود و محدود، در انبوه ناشرانی محاصره شدهاند که کتابهای عسل درمانی و مدیریت یک دقیقهای و آشپزیهای رنگارنگ و ... برای فروش آوردهاند. مخاطب بختبرگشته کتابهای جدی هم باید این همه ناشر را ببیند و بیاعتنا از کنارشان بگذرد تا خودش را به همان ناشران جدی برساند. در آنجا هم با همفکران خودش مواجه میشود که جلوی این غرفهها تجمع کردهاند و ناخواسته دیدن و انتخاب و خرید کتاب را برای دیگران دشوار کردهاند.
در حالی که میتوان در یک تقسیم بندی دیگر، ناشران را تقسیمبندی کیفی کرد و حتی ناشران را بر مبنای محتوای عمده کتابهایشان به ادبی، فلسفی، هنری و ... از هم مجزا ساخت تا مخاطب بتواند مستقیما و با کمترین صرف انرژی و وقت به سراغ ناشران و کتابهای مطلوبش برود. اگر هم به این ناشران پرمخاطب، فضایی وسیعتر و مجهزتر از وضعیت فعلی اختصاص یابد، مخاطبان جدی کتاب به واقع یک جشن بیکران را در نمایشگاه تجربه میکنند. در این صورت خریداران و دوستداران کتابهای عامهپسند و آسانفهم هم میتوانند راحتتر و سریعتر به غرفههای مطلوب خود برسند و آثار مورد نیازشان را تهیه کنند. البته که این کار، یعنی جداسازی کیفی ناشران، مستلزم یک برنامهریزی دقیق و جدی و کاربردی است، اما نشدنی نیست. چنانچه تاکنون سه بار محل برگزاری نمایشگاه را تغییر دادهاند و این آزمون و خطا در مکان برپایی نمایشگاه، نهایتا به وضعیتی پایدار و قابل قبول رسیده است. این اتفاق هم شدنی است و بعد از یک درهم ریختگی اولیه، حتما به نتیجهای مطلوب میرسد تا علاقهمندان به کتابهای خوب و جدی، بیشترین بهره را از نمایشگاه در کمترین زمان ببرند.
ارسال نظر