سرمایه اجتماعی و تقویت همدلی اجتماعی
کامران احمدزاده
با کمی دقت در وضعیت امروز ایران میتوان مشاهده کرد که اعتماد و مسوولیتپذیری مردم نسبت به یکدیگر و نیز جامعه بسیار پایین است.
چه شده که امروز مردم به یکدیگر بیاعتماد شدهاند؟ چه شده که مردم در مراودات تجاری و مالی به شدت از یکدیگر میترسند و همه بر این باورند که طرف مقابل قصد دارد سرشان کلاه بگذارد؟ چه شده که درصد زیادی از جامعه صرفا به فکر این هستند که گلیم خود را از آب بیرون بکشند و وضعیت بقیه جامعه را نادیده میگیرند؟ چگونه تعهد کاری و حرفهای بین ایرانیان به نسبت بسیاری از کشورهای دیگر به شدت پایین است، چه شده که ایرانیان بیشترین تمایل را به شانه خالی کردن از زیر بار مسوولیتهای اجتماعی دارند؟ چه شده که هر چند مدت یک بار پرده از یک فساد مالی یا اداری برداشته میشود و ریشه این میزان از اختلاسها و فسادهای مالی در کجاست؟ این میزان از خبرهای مختلف اختلاسها و فساد مالی با ارقام بسیار بالا چه تاثیری بر روح و روان جامعه میگذارد؟
آنچه در این میان دچار اختلال یا تضعیف میشود سرمایه اجتماعی است.
با کمی دقت در وضعیت امروز ایران میتوان مشاهده کرد که اعتماد و مسوولیتپذیری مردم نسبت به یکدیگر و نیز جامعه بسیار پایین است.
چه شده که امروز مردم به یکدیگر بیاعتماد شدهاند؟ چه شده که مردم در مراودات تجاری و مالی به شدت از یکدیگر میترسند و همه بر این باورند که طرف مقابل قصد دارد سرشان کلاه بگذارد؟ چه شده که درصد زیادی از جامعه صرفا به فکر این هستند که گلیم خود را از آب بیرون بکشند و وضعیت بقیه جامعه را نادیده میگیرند؟ چگونه تعهد کاری و حرفهای بین ایرانیان به نسبت بسیاری از کشورهای دیگر به شدت پایین است، چه شده که ایرانیان بیشترین تمایل را به شانه خالی کردن از زیر بار مسوولیتهای اجتماعی دارند؟ چه شده که هر چند مدت یک بار پرده از یک فساد مالی یا اداری برداشته میشود و ریشه این میزان از اختلاسها و فسادهای مالی در کجاست؟ این میزان از خبرهای مختلف اختلاسها و فساد مالی با ارقام بسیار بالا چه تاثیری بر روح و روان جامعه میگذارد؟
آنچه در این میان دچار اختلال یا تضعیف میشود سرمایه اجتماعی است.
کامران احمدزاده
با کمی دقت در وضعیت امروز ایران میتوان مشاهده کرد که اعتماد و مسوولیتپذیری مردم نسبت به یکدیگر و نیز جامعه بسیار پایین است.
چه شده که امروز مردم به یکدیگر بیاعتماد شدهاند؟ چه شده که مردم در مراودات تجاری و مالی به شدت از یکدیگر میترسند و همه بر این باورند که طرف مقابل قصد دارد سرشان کلاه بگذارد؟ چه شده که درصد زیادی از جامعه صرفا به فکر این هستند که گلیم خود را از آب بیرون بکشند و وضعیت بقیه جامعه را نادیده میگیرند؟ چگونه تعهد کاری و حرفهای بین ایرانیان به نسبت بسیاری از کشورهای دیگر به شدت پایین است، چه شده که ایرانیان بیشترین تمایل را به شانه خالی کردن از زیر بار مسوولیتهای اجتماعی دارند؟ چه شده که هر چند مدت یک بار پرده از یک فساد مالی یا اداری برداشته میشود و ریشه این میزان از اختلاسها و فسادهای مالی در کجاست؟ این میزان از خبرهای مختلف اختلاسها و فساد مالی با ارقام بسیار بالا چه تاثیری بر روح و روان جامعه میگذارد؟
آنچه در این میان دچار اختلال یا تضعیف میشود سرمایه اجتماعی است. مفهوم سرمایه در ابتدای امر همه ما را یاد پول و داراییهای مالی میاندازد، اما به نظر بوردیو جامعهشناس فرانسوی سرمایه شکلهای متنوعی دارد: سرمایه اقتصادی (ثروت)، سرمایه فرهنگی (دانش، هنر)، سرمایه نمادین (افتخار) و سرمایه اجتماعی (پیوندهای اجتماعی و اعتقادی).
سرمایه اجتماعی مفهومی جامعهشناسانه است که در تجارت، اقتصاد، علوم انسانی و... از آن استفاده میشود. اگرچه تعاریف مختلفی از سرمایه اجتماعی وجود دارد اما بهطور کلی سرمایه اجتماعی نوعی سرمایهگذاری در روابط اجتماعی است که با بازده مورد نظر آن تعریف میشود. بسیاری از صاحبنظران سرمایه اجتماعی را کلید حل بسیاری از مشکلات جامعه مدرن میدانند.
سرمایه اجتماعی را میتوان برای ایجاد یا گسترش عدالت یا بیعدالتی، به کار برد. از نظر فوکویاما سرمایه اجتماعی هنجارها یا ارزشهای به اشتراک گذاشته شده است که موجب تقویت همکاری اجتماعی بر اساس روابط اجتماعی واقعی میشود. بهطور کلی میتوان گفت سرمایه اجتماعی یک ظرفیت، جوهر اجتماعی یا هنجاری غیررسمی است که همکاری میان افراد و نهادهای یک جامعه را ارتقا میبخشد. هر شبکه اجتماعی، برای دستیابی به اهداف خود، علاوه بر افراد آگاه و با تجربه و امکانات و ابزار مادی، به عواملی مانند: اعتماد، تعهد و مسوولیتپذیری و... هم نیاز دارد که این عوامل، همان سرمایههای اجتماعی هستند. حتی یک گروه از خلافکاران (مثل گروهی دزد یا قاچاقچی) هم برای موفقیت در کار خود به سرمایه اجتماعی و هنجارهایی مانند رفتارهای اخلاقی، قانونمداری، خطرپذیری و اعتماد متقابل در بین اعضای گروه، نیاز دارد. در واقع برای موفقیت دسته جمعی در امور غیرقانونی هم، وجود سرمایه اجتماعی شرط است.
سرمایه اجتماعی عبارت است از مجموع آن دسته از ارتباطات و شبکههای ارتباط اجتماعی که در جامعه موجودند و نیز میزان اعتماد و همکاری میان روابط موجود. در اینجا میتوان گفت اگر در جامعهای میزان سرمایه اجتماعی پایین باشد خطر افتادن آن جامعه به وضعیت تله اجتماعی بسیار بالا است. تله اجتماعی یعنی سرمایه اجتماعی پایین، نبود اعتماد و اطمینان به یکدیگر بین مردم، رواج فساد اداری- اقتصادی، ترس و... پس میتوان تله اجتماعی را که بعضی اوقات از آن بهعنوان مشکل منافع جمعی یاد میشود به این صورت شرح داد: همه میدانیم که منافعمان ایجاب میکند که همه با هم همکاری کنیم. اما اگر فرد به این باور نرسد که تمام افراد دیگر اجتماع هم همکاری میکنند، دیگر معنایی نخواهد داشت که او به تنهایی همکاری کند. نتیجه این اعتقاد این است که همکاری و تلاش برای منافع جمعی تنها زمانی میسر میشود که فرد به این باور برسد که همه افراد دیگر نیز همکاری خواهند کرد.
سرمایه اجتماعی از نظر بوردیو و بسیاری از جامعه شناسان امری خنثی است، یعنی به خودی خود نه مطلوب است نه نامطلوب. پس سرمایه اجتماعی هم کارکردهای مثبت دارد هم کارکردهای منفی.
از کارکردهای مثبت سرمایه اجتماعی میتوان به افزایش سلامت روانی افراد از طریق فراهم آوردن حمایتهای عاطفی و روانی، اشاره کرد که از طریق اعتماد و حس همکاری میتواند منجر به حل مشکلات مربوط به کنش جمعی شود، افزایش شهروندانی با جهتگیریهای جمعی، تاثیر بر جامعه مدنی و دموکراسی، تاثیر بر توسعه اقتصادی از طریق پایین آمدن سطح هزینههای اداره جامعه و... از نتایج این کارکرد های مثبت است . و از کارکردهای منفی سرمایه اجتماعی میتوان به این موارد اشاره کرد: رابطه معکوس بین پیوندهای مستحکم اخلاقی داخلی گروه با میزان اعتماد گروه به افراد غیرعضو، یا کاهش همکاری گروهی خاص با جامعه را یا در سطوح خانوادگی، فامیلی و قومی میتواند منجر به تقویت آشناپروری، پارتیبازی، نژادگرایی و... شود.
بدون سرمایه اجتماعی پیوندی (آن نوعی است که سرمایههای اجتماعی گروهی یعنی گروهها، باندها و حزبها و... را به مفاهیم اجتماعی کلانتر و جهانشمولتر و فراتر از اهداف درونگروهی پیوند میزند) گروههای باندی ممکن است به انزوا و محرومیت از مابقی جامعه کشانده شوند. اما نکته مهمتر این است که ارتباط پیوندی آنها با دیگر گروهها، رابطهای که نشان دهنده افزایش سرمایه اجتماعی است، ممکن است قطع شود. سرمایه اجتماعی درونگروهی شرط لازم توسعه نوع قدرتمندتر یعنی سرمایه اجتماعی پیوندی است. انواع درون گروهی و پیوندی در صورتی که با هم در تعادل باشند میتوانند سودمند باشند، در غیر این صورت ممکن است بر ضد هم عمل کنند.
در حالی که سرمایه اجتماعی میبالد و گروههای همگن توانمندتری به وجود میآیند، احتمال ایجاد سرمایه اجتماعی پیوندی کمتر میشود. سرمایه اجتماعی درون گروهی میتواند از عقاید یک گروه نیز در گذر زمان محافظت کند و باعث جذب افراد حول یک آرمان افراطی شود. تقویت روابط تنگ نظرانه میتواند به مسائل عدیدهای همچون به حاشیه رانده شدن قومیتها و انزوا بینجامد. در موارد حاد، پاکسازی قومی هم ممکن است اتفاق بیفتد اگر رابطه بین دو گروه فوقالعاده منفی باشد. در موارد خفیفتر، نتیجه انزوای بعضی اجتماعات در نقاطی مثل حومه شهرها در اثر وجود سرمایه اجتماعی درون گروهی و دور ماندن از مراکز تولید نوع پیوندی خواهد بود.
اگر نهادهای سیاسی و دموکراتیک در کشور به میزان کافی استحکام نداشته و بنابراین گروههای صاحب سرمایه اجتماعی بر آنها غلبه کنند. برای مثال میتوان به دوران جمهوری وایمار اشاره کرد، مشکل اصلی آلمان در دوران ویلهلمی و وایمار نه ضعف جامعه مدنی بلکه ضعف زیربنای سیاسی بود؛ زیرا که نهادهای سیاسی آنقدر ضعیف بودند که مردم به راههای دیگر متوسل شدند. آلمانها خود را به کلوپها، انجمنهای داوطلبانه و سازمانهای حرفهای مشغول کردند تا از سرخوردگی ناشی از شکستهای دولت مرکزی و احزاب سیاسی خلاص شوند.
در نتیجه ستونهای جمهوری وایمار را سست کرده و راه رسیدن هیتلر به قدرت را هموار کردند. هیتلر از آن جهت به سرعت به قدرت رسید که توانست گروههای جامعه را برای رسیدن به یک هدف مشترک به حرکت درآورد. اگرچه در آن زمان جامعه آلمان یک جامعه متحد به حساب میآمد، گروههای مردم متفرق بوده و اعضای آنها از مهارتهایی که در گروه کسب کرده بودند، برای پیشبرد جامعه استفاده نمیکردند. مردم در جمهوری وایمار به شدت درونگرا شده بودند. هیتلر توانست با توسل به هدف اعتلای آلمان به صدر قدرتهای سیاسی جهان، بر این خصوصیت مردم سرمایهگذاری کرده و گروههای منفصل را با هم متحد کند. نظم قدیمی جهان در جنگ جهانی اول نابود شده بود و هیتلر معتقد بود که آلمان هم محق است و هم اراده آن را دارد تا به یک ابرقدرت جهانی تبدیل شود.
با توجه به آنچه که تا بدینجا گفته شد، میتوان به اهمیت و خطرات سرمایه اجتماعی پی برد. متاسفانه در ایران آنگونه که باید به سرمایه اجتماعی توجه نشان داده نمیشود و معمولا سرمایههای اجتماعی گروهی تقویت شدهاند و در برخی موارد سرمایه پیوندی که نیاز به سازماندهی بیشتری دارد مغفول واقع شده. البته سرمایه اجتماعی گروهی معمولا بدون برنامهریزی و هدف قبلی مشخص تقویت میشود، مانند پیوندهای گروهی قومی، مذهبی و قبیلهای. کمپین نخریدن خودروی صفر یکی از نمونههای بروز سرمایه اجتماعی پیوندی است، گروهی با اهدافی نسبتا مشخص در فضای مجازی دور هم گرد آمدند تا همگی به اهدافی هر چند برای بسیاری از اعضای گروه مبهم، دست پیدا کنند. (نظرات در مورد تاثیر شبکههای مجازی بر سرمایه اجتماعی متفاوت است). همانند مشاهده اخبار و آگاه شدن از آخرین وقایع، استفاده از اینترنت میتواند بر سرمایه اجتماعی هم اثر مثبت داشته باشد.
رشد سریع شبکههای اجتماعی همچون فیسبوک و تلگرام نشان دهنده این است که کاربران در حال ایجاد شبکهای مجازی از هر دو نوع سرمایه اجتماعی درون گروهی و پیوندی هستند. بر خلاف روابط رو در رو، به کمک اینترنت، افراد میتوانند بهصورت هدفمند با وضع پارامترهایی ویژه بهصورت آنی به یکدیگر متصل شوند. اگرچه بحث در این مورد همچنان ادامه دارد، شواهد به خوبی نشان میدهند که ارتباط مثبتی بین سرمایه اجتماعی و اینترنت وجود دارد. از طرفی منتقدان اجتماعات مجازی معتقدند اینترنت پیوندهای قوی ما را با «پیوندهای ضعیف» آنلاین یا ارتباطات پوشالی با خود تکنولوژی جایگزین کرده است برخی دیگر از این واهمه دارند که اینترنت، جهانی از علاقه افراطی برای مشابهت ایجاد کند که در آن توانایی ارتباط با اجتماع تا حد محدود کردن مراودات با افراد مشابه از نظر ایدئولوژی، نژاد یا جنسیت نزول کند پارهای از تحقیقات نشان میدهد که مراوداتی که با کمک تکنولوژی شکل میگیرند رابطه منفی با سرمایه اجتماعی دارند زیرا زمان صرف شده برای روابط اجتماعی فیزیکی و رو در رو را به خود اختصاص میدهند، با این وجود، در تحقیقات به عمل آمده توافق بر این است که هرچه مردم بیشتر آنلاین هستند، روابط فردی بیشتری داشته و بنابراین نقش مثبت در تقویت سرمایه اجتماعی دارند.
همانطور که در مورد ظهور نازیسم آلمان گفته شد، نبود یا عدم تعادل سرمایه اجتماعی گروهی و پیوندی با هم و از طرفی با دموکراسی و نهادهای مدنی و دولتی میتواند تبعات وخیمی در پی داشته باشد. در ایران امروز به نظر میرسد که آن تعادلی که باید بین سرمایه اجتماعی گروهی و پیوندی وجود داشته باشد به اندازه کافی مستحکم نیست و از طرفی اکثریت نهادهای دولتی و مسوولان هم اهمیت در خوری برای سرمایه اجتماعی قائل نبودهاند. فساد مالیای که در دوره هشت ساله دولت قبلی به وقوع پیوست به شدت مردم را از طرفی به یکدیگر و از طرفی به دولت و مسوولان بیاعتماد کرد. زمانی که مردم به این نتیجه میرسند که هر آنکس بتواند و موقعیتش را داشته باشد فقط و فقط به فکر سوءاستفاده از جایگاه و اعتبار خود است، آرام آرام به این نتیجه میرسند که آنان نیز باید از قافله جا نمانند؛ زمانی که فردی فکر کند که کسی برای جمع و در راستای منافع جمع حرکت نمیکند قاعدتا به این نتیجه میرسد که حرکت کردن او در راستای اهداف جمعی فقط مانع پیشرفت و منتفع شدن او میشود و رفته رفته حس همدلی و پیوند اجتماعی بین افراد رو به ضعف مینهد.
در کشوری مانند ایران که اقوام و مذاهب مختلف در یک مرز جغرافیایی کنار هم زندگی میکنند تاکید و تقویت سرمایه اجتماعی پیوندی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. برخلاف نظر بعضی از کارشناسان که معتقدند در نقاط محروم و دور افتاده کشور سرمایه اجتماعی ضعیفتر از نقاط شهری است، اما هر چه پیوندهای قومی نژادی و فرقه ای بیشتر باشد سرمایه اجتماعی هم قدرت بیشتری دارد و این خود یکی دیگر از خطراتی است که قوت سرمایه اجتماعی گروهی و نبود رابطه معقول با سرمایه اجتماعی پیوندی (میتوان اینجا به ایدههای جهانشمول اشاره کرد، یعنی آن پیوندهایی که همگان را در برمیگیرد و هرکس با هر پیوند گروهیای با هر مذهب و هر عقیدهای میتواند به آن بپیوندد) میتواند با گوشهگیری اقوام مختلف از فعالیتهای مدنی و مشارکتهای مردمی به بار آورد، یا منجر به بیمسوولیتی گروه گوشهگیر نسبت به مسائل ملی و بیرون از حوزه قومیشان شود. در صورتی که پیوندهای خرد نتوانند به پیوندهای کلانتر متصل شوند اعضا و گروههای اجتماعی تبدیل به جزیرههایی میشوند که هر کدام صرفا به منافعی که در آن جزیره محصور شده فکر میکنند و خود را مقید به مسوولیتپذیری در مقابل بیرون از حصار نمیبینند.
به شکلی میشود گفت رابطه بین سرمایه اجتماعی و کلیت جامعه، نهادها و دموکراسی شبیه به رابطه معروف مرغ و تخممرغ است، سرمایه اجتماعی نامتعادل منجر به تضعیف حس همدلی و دموکراسی میشود و از طرفی اقتصاد بیمار، دموکراسی ضعیف، فساد مالی و اداری نیز میتواند منجر به تضعیف یا تقویت نامتوازن سرمایه اجتماعی شود. اگر فساد مالی و اداری در بخشها و نهادهای دولتی و خصوصی زیاد باشد مردم قاعدتا خود را بیرون از دایره مسوولیتپذیری در مقابل فعالیتهای مدنی و اجتماعی میگذارند و فکر خواهند کرد که فعالیت اجتماعی آنان چیزی جز عملی بیهوده و کلاه سرشان رفتن نیست و از طرفی زمانی که مردم روحیه و اعتماد خود را نسبت به نهادها و سازمانهای فعال اجتماعی از دست دهند، نتیجهای جز ضعف و خدشهدار شدن آن نهادها نخواهد داشت، آنچه همواره باید مورد توجه قرار گیرد، سرمایه اجتماعی پیوندی است و از این طریق متوازن کردن و جلوگیری از تبدیل شدن سرمایههای اجتماعی گروهی به عقاید افراطی و مضر برای کلیت جامعه است.
با کمی دقت در وضعیت امروز ایران میتوان مشاهده کرد که اعتماد و مسوولیتپذیری مردم نسبت به یکدیگر و نیز جامعه بسیار پایین است.
چه شده که امروز مردم به یکدیگر بیاعتماد شدهاند؟ چه شده که مردم در مراودات تجاری و مالی به شدت از یکدیگر میترسند و همه بر این باورند که طرف مقابل قصد دارد سرشان کلاه بگذارد؟ چه شده که درصد زیادی از جامعه صرفا به فکر این هستند که گلیم خود را از آب بیرون بکشند و وضعیت بقیه جامعه را نادیده میگیرند؟ چگونه تعهد کاری و حرفهای بین ایرانیان به نسبت بسیاری از کشورهای دیگر به شدت پایین است، چه شده که ایرانیان بیشترین تمایل را به شانه خالی کردن از زیر بار مسوولیتهای اجتماعی دارند؟ چه شده که هر چند مدت یک بار پرده از یک فساد مالی یا اداری برداشته میشود و ریشه این میزان از اختلاسها و فسادهای مالی در کجاست؟ این میزان از خبرهای مختلف اختلاسها و فساد مالی با ارقام بسیار بالا چه تاثیری بر روح و روان جامعه میگذارد؟
آنچه در این میان دچار اختلال یا تضعیف میشود سرمایه اجتماعی است. مفهوم سرمایه در ابتدای امر همه ما را یاد پول و داراییهای مالی میاندازد، اما به نظر بوردیو جامعهشناس فرانسوی سرمایه شکلهای متنوعی دارد: سرمایه اقتصادی (ثروت)، سرمایه فرهنگی (دانش، هنر)، سرمایه نمادین (افتخار) و سرمایه اجتماعی (پیوندهای اجتماعی و اعتقادی).
سرمایه اجتماعی مفهومی جامعهشناسانه است که در تجارت، اقتصاد، علوم انسانی و... از آن استفاده میشود. اگرچه تعاریف مختلفی از سرمایه اجتماعی وجود دارد اما بهطور کلی سرمایه اجتماعی نوعی سرمایهگذاری در روابط اجتماعی است که با بازده مورد نظر آن تعریف میشود. بسیاری از صاحبنظران سرمایه اجتماعی را کلید حل بسیاری از مشکلات جامعه مدرن میدانند.
سرمایه اجتماعی را میتوان برای ایجاد یا گسترش عدالت یا بیعدالتی، به کار برد. از نظر فوکویاما سرمایه اجتماعی هنجارها یا ارزشهای به اشتراک گذاشته شده است که موجب تقویت همکاری اجتماعی بر اساس روابط اجتماعی واقعی میشود. بهطور کلی میتوان گفت سرمایه اجتماعی یک ظرفیت، جوهر اجتماعی یا هنجاری غیررسمی است که همکاری میان افراد و نهادهای یک جامعه را ارتقا میبخشد. هر شبکه اجتماعی، برای دستیابی به اهداف خود، علاوه بر افراد آگاه و با تجربه و امکانات و ابزار مادی، به عواملی مانند: اعتماد، تعهد و مسوولیتپذیری و... هم نیاز دارد که این عوامل، همان سرمایههای اجتماعی هستند. حتی یک گروه از خلافکاران (مثل گروهی دزد یا قاچاقچی) هم برای موفقیت در کار خود به سرمایه اجتماعی و هنجارهایی مانند رفتارهای اخلاقی، قانونمداری، خطرپذیری و اعتماد متقابل در بین اعضای گروه، نیاز دارد. در واقع برای موفقیت دسته جمعی در امور غیرقانونی هم، وجود سرمایه اجتماعی شرط است.
سرمایه اجتماعی عبارت است از مجموع آن دسته از ارتباطات و شبکههای ارتباط اجتماعی که در جامعه موجودند و نیز میزان اعتماد و همکاری میان روابط موجود. در اینجا میتوان گفت اگر در جامعهای میزان سرمایه اجتماعی پایین باشد خطر افتادن آن جامعه به وضعیت تله اجتماعی بسیار بالا است. تله اجتماعی یعنی سرمایه اجتماعی پایین، نبود اعتماد و اطمینان به یکدیگر بین مردم، رواج فساد اداری- اقتصادی، ترس و... پس میتوان تله اجتماعی را که بعضی اوقات از آن بهعنوان مشکل منافع جمعی یاد میشود به این صورت شرح داد: همه میدانیم که منافعمان ایجاب میکند که همه با هم همکاری کنیم. اما اگر فرد به این باور نرسد که تمام افراد دیگر اجتماع هم همکاری میکنند، دیگر معنایی نخواهد داشت که او به تنهایی همکاری کند. نتیجه این اعتقاد این است که همکاری و تلاش برای منافع جمعی تنها زمانی میسر میشود که فرد به این باور برسد که همه افراد دیگر نیز همکاری خواهند کرد.
سرمایه اجتماعی از نظر بوردیو و بسیاری از جامعه شناسان امری خنثی است، یعنی به خودی خود نه مطلوب است نه نامطلوب. پس سرمایه اجتماعی هم کارکردهای مثبت دارد هم کارکردهای منفی.
از کارکردهای مثبت سرمایه اجتماعی میتوان به افزایش سلامت روانی افراد از طریق فراهم آوردن حمایتهای عاطفی و روانی، اشاره کرد که از طریق اعتماد و حس همکاری میتواند منجر به حل مشکلات مربوط به کنش جمعی شود، افزایش شهروندانی با جهتگیریهای جمعی، تاثیر بر جامعه مدنی و دموکراسی، تاثیر بر توسعه اقتصادی از طریق پایین آمدن سطح هزینههای اداره جامعه و... از نتایج این کارکرد های مثبت است . و از کارکردهای منفی سرمایه اجتماعی میتوان به این موارد اشاره کرد: رابطه معکوس بین پیوندهای مستحکم اخلاقی داخلی گروه با میزان اعتماد گروه به افراد غیرعضو، یا کاهش همکاری گروهی خاص با جامعه را یا در سطوح خانوادگی، فامیلی و قومی میتواند منجر به تقویت آشناپروری، پارتیبازی، نژادگرایی و... شود.
بدون سرمایه اجتماعی پیوندی (آن نوعی است که سرمایههای اجتماعی گروهی یعنی گروهها، باندها و حزبها و... را به مفاهیم اجتماعی کلانتر و جهانشمولتر و فراتر از اهداف درونگروهی پیوند میزند) گروههای باندی ممکن است به انزوا و محرومیت از مابقی جامعه کشانده شوند. اما نکته مهمتر این است که ارتباط پیوندی آنها با دیگر گروهها، رابطهای که نشان دهنده افزایش سرمایه اجتماعی است، ممکن است قطع شود. سرمایه اجتماعی درونگروهی شرط لازم توسعه نوع قدرتمندتر یعنی سرمایه اجتماعی پیوندی است. انواع درون گروهی و پیوندی در صورتی که با هم در تعادل باشند میتوانند سودمند باشند، در غیر این صورت ممکن است بر ضد هم عمل کنند.
در حالی که سرمایه اجتماعی میبالد و گروههای همگن توانمندتری به وجود میآیند، احتمال ایجاد سرمایه اجتماعی پیوندی کمتر میشود. سرمایه اجتماعی درون گروهی میتواند از عقاید یک گروه نیز در گذر زمان محافظت کند و باعث جذب افراد حول یک آرمان افراطی شود. تقویت روابط تنگ نظرانه میتواند به مسائل عدیدهای همچون به حاشیه رانده شدن قومیتها و انزوا بینجامد. در موارد حاد، پاکسازی قومی هم ممکن است اتفاق بیفتد اگر رابطه بین دو گروه فوقالعاده منفی باشد. در موارد خفیفتر، نتیجه انزوای بعضی اجتماعات در نقاطی مثل حومه شهرها در اثر وجود سرمایه اجتماعی درون گروهی و دور ماندن از مراکز تولید نوع پیوندی خواهد بود.
اگر نهادهای سیاسی و دموکراتیک در کشور به میزان کافی استحکام نداشته و بنابراین گروههای صاحب سرمایه اجتماعی بر آنها غلبه کنند. برای مثال میتوان به دوران جمهوری وایمار اشاره کرد، مشکل اصلی آلمان در دوران ویلهلمی و وایمار نه ضعف جامعه مدنی بلکه ضعف زیربنای سیاسی بود؛ زیرا که نهادهای سیاسی آنقدر ضعیف بودند که مردم به راههای دیگر متوسل شدند. آلمانها خود را به کلوپها، انجمنهای داوطلبانه و سازمانهای حرفهای مشغول کردند تا از سرخوردگی ناشی از شکستهای دولت مرکزی و احزاب سیاسی خلاص شوند.
در نتیجه ستونهای جمهوری وایمار را سست کرده و راه رسیدن هیتلر به قدرت را هموار کردند. هیتلر از آن جهت به سرعت به قدرت رسید که توانست گروههای جامعه را برای رسیدن به یک هدف مشترک به حرکت درآورد. اگرچه در آن زمان جامعه آلمان یک جامعه متحد به حساب میآمد، گروههای مردم متفرق بوده و اعضای آنها از مهارتهایی که در گروه کسب کرده بودند، برای پیشبرد جامعه استفاده نمیکردند. مردم در جمهوری وایمار به شدت درونگرا شده بودند. هیتلر توانست با توسل به هدف اعتلای آلمان به صدر قدرتهای سیاسی جهان، بر این خصوصیت مردم سرمایهگذاری کرده و گروههای منفصل را با هم متحد کند. نظم قدیمی جهان در جنگ جهانی اول نابود شده بود و هیتلر معتقد بود که آلمان هم محق است و هم اراده آن را دارد تا به یک ابرقدرت جهانی تبدیل شود.
با توجه به آنچه که تا بدینجا گفته شد، میتوان به اهمیت و خطرات سرمایه اجتماعی پی برد. متاسفانه در ایران آنگونه که باید به سرمایه اجتماعی توجه نشان داده نمیشود و معمولا سرمایههای اجتماعی گروهی تقویت شدهاند و در برخی موارد سرمایه پیوندی که نیاز به سازماندهی بیشتری دارد مغفول واقع شده. البته سرمایه اجتماعی گروهی معمولا بدون برنامهریزی و هدف قبلی مشخص تقویت میشود، مانند پیوندهای گروهی قومی، مذهبی و قبیلهای. کمپین نخریدن خودروی صفر یکی از نمونههای بروز سرمایه اجتماعی پیوندی است، گروهی با اهدافی نسبتا مشخص در فضای مجازی دور هم گرد آمدند تا همگی به اهدافی هر چند برای بسیاری از اعضای گروه مبهم، دست پیدا کنند. (نظرات در مورد تاثیر شبکههای مجازی بر سرمایه اجتماعی متفاوت است). همانند مشاهده اخبار و آگاه شدن از آخرین وقایع، استفاده از اینترنت میتواند بر سرمایه اجتماعی هم اثر مثبت داشته باشد.
رشد سریع شبکههای اجتماعی همچون فیسبوک و تلگرام نشان دهنده این است که کاربران در حال ایجاد شبکهای مجازی از هر دو نوع سرمایه اجتماعی درون گروهی و پیوندی هستند. بر خلاف روابط رو در رو، به کمک اینترنت، افراد میتوانند بهصورت هدفمند با وضع پارامترهایی ویژه بهصورت آنی به یکدیگر متصل شوند. اگرچه بحث در این مورد همچنان ادامه دارد، شواهد به خوبی نشان میدهند که ارتباط مثبتی بین سرمایه اجتماعی و اینترنت وجود دارد. از طرفی منتقدان اجتماعات مجازی معتقدند اینترنت پیوندهای قوی ما را با «پیوندهای ضعیف» آنلاین یا ارتباطات پوشالی با خود تکنولوژی جایگزین کرده است برخی دیگر از این واهمه دارند که اینترنت، جهانی از علاقه افراطی برای مشابهت ایجاد کند که در آن توانایی ارتباط با اجتماع تا حد محدود کردن مراودات با افراد مشابه از نظر ایدئولوژی، نژاد یا جنسیت نزول کند پارهای از تحقیقات نشان میدهد که مراوداتی که با کمک تکنولوژی شکل میگیرند رابطه منفی با سرمایه اجتماعی دارند زیرا زمان صرف شده برای روابط اجتماعی فیزیکی و رو در رو را به خود اختصاص میدهند، با این وجود، در تحقیقات به عمل آمده توافق بر این است که هرچه مردم بیشتر آنلاین هستند، روابط فردی بیشتری داشته و بنابراین نقش مثبت در تقویت سرمایه اجتماعی دارند.
همانطور که در مورد ظهور نازیسم آلمان گفته شد، نبود یا عدم تعادل سرمایه اجتماعی گروهی و پیوندی با هم و از طرفی با دموکراسی و نهادهای مدنی و دولتی میتواند تبعات وخیمی در پی داشته باشد. در ایران امروز به نظر میرسد که آن تعادلی که باید بین سرمایه اجتماعی گروهی و پیوندی وجود داشته باشد به اندازه کافی مستحکم نیست و از طرفی اکثریت نهادهای دولتی و مسوولان هم اهمیت در خوری برای سرمایه اجتماعی قائل نبودهاند. فساد مالیای که در دوره هشت ساله دولت قبلی به وقوع پیوست به شدت مردم را از طرفی به یکدیگر و از طرفی به دولت و مسوولان بیاعتماد کرد. زمانی که مردم به این نتیجه میرسند که هر آنکس بتواند و موقعیتش را داشته باشد فقط و فقط به فکر سوءاستفاده از جایگاه و اعتبار خود است، آرام آرام به این نتیجه میرسند که آنان نیز باید از قافله جا نمانند؛ زمانی که فردی فکر کند که کسی برای جمع و در راستای منافع جمع حرکت نمیکند قاعدتا به این نتیجه میرسد که حرکت کردن او در راستای اهداف جمعی فقط مانع پیشرفت و منتفع شدن او میشود و رفته رفته حس همدلی و پیوند اجتماعی بین افراد رو به ضعف مینهد.
در کشوری مانند ایران که اقوام و مذاهب مختلف در یک مرز جغرافیایی کنار هم زندگی میکنند تاکید و تقویت سرمایه اجتماعی پیوندی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. برخلاف نظر بعضی از کارشناسان که معتقدند در نقاط محروم و دور افتاده کشور سرمایه اجتماعی ضعیفتر از نقاط شهری است، اما هر چه پیوندهای قومی نژادی و فرقه ای بیشتر باشد سرمایه اجتماعی هم قدرت بیشتری دارد و این خود یکی دیگر از خطراتی است که قوت سرمایه اجتماعی گروهی و نبود رابطه معقول با سرمایه اجتماعی پیوندی (میتوان اینجا به ایدههای جهانشمول اشاره کرد، یعنی آن پیوندهایی که همگان را در برمیگیرد و هرکس با هر پیوند گروهیای با هر مذهب و هر عقیدهای میتواند به آن بپیوندد) میتواند با گوشهگیری اقوام مختلف از فعالیتهای مدنی و مشارکتهای مردمی به بار آورد، یا منجر به بیمسوولیتی گروه گوشهگیر نسبت به مسائل ملی و بیرون از حوزه قومیشان شود. در صورتی که پیوندهای خرد نتوانند به پیوندهای کلانتر متصل شوند اعضا و گروههای اجتماعی تبدیل به جزیرههایی میشوند که هر کدام صرفا به منافعی که در آن جزیره محصور شده فکر میکنند و خود را مقید به مسوولیتپذیری در مقابل بیرون از حصار نمیبینند.
به شکلی میشود گفت رابطه بین سرمایه اجتماعی و کلیت جامعه، نهادها و دموکراسی شبیه به رابطه معروف مرغ و تخممرغ است، سرمایه اجتماعی نامتعادل منجر به تضعیف حس همدلی و دموکراسی میشود و از طرفی اقتصاد بیمار، دموکراسی ضعیف، فساد مالی و اداری نیز میتواند منجر به تضعیف یا تقویت نامتوازن سرمایه اجتماعی شود. اگر فساد مالی و اداری در بخشها و نهادهای دولتی و خصوصی زیاد باشد مردم قاعدتا خود را بیرون از دایره مسوولیتپذیری در مقابل فعالیتهای مدنی و اجتماعی میگذارند و فکر خواهند کرد که فعالیت اجتماعی آنان چیزی جز عملی بیهوده و کلاه سرشان رفتن نیست و از طرفی زمانی که مردم روحیه و اعتماد خود را نسبت به نهادها و سازمانهای فعال اجتماعی از دست دهند، نتیجهای جز ضعف و خدشهدار شدن آن نهادها نخواهد داشت، آنچه همواره باید مورد توجه قرار گیرد، سرمایه اجتماعی پیوندی است و از این طریق متوازن کردن و جلوگیری از تبدیل شدن سرمایههای اجتماعی گروهی به عقاید افراطی و مضر برای کلیت جامعه است.
ارسال نظر