ایران، ترکیه و مصر؛ واگرایی یا همگرایی؟
افشین داورپناه انسانشناس و عضو هیات علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر جهاد دانشگاهی اگرچه با پیروزی حسن روحانی در انتخابات اخیر ایران و روی کار آمدن دولت جدید، خوشبینیهایی برای ترمیم و ارتقاء روابط سیاسی ایران با کشورهای منطقه به وجود آمده است، اما واقعیت این است که با توجه به شرایط حاکم بر منطقه و موضع قدرتهای منطقه در مورد ایران، سیر واگرایی کشورهای منطقه در قبال ایران همچنان ادامه خواهد داشت؛ تغییراتی که در دو سال اخیر در برخی کشورهای منطقه رخ داده یا در حال وقوع است نیز، نتوانسته است و در شرایط موجود، نمیتواند رویههای همگرایانه را چندان تقویت کند.
افشین داورپناه انسانشناس و عضو هیات علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر جهاد دانشگاهی اگرچه با پیروزی حسن روحانی در انتخابات اخیر ایران و روی کار آمدن دولت جدید، خوشبینیهایی برای ترمیم و ارتقاء روابط سیاسی ایران با کشورهای منطقه به وجود آمده است، اما واقعیت این است که با توجه به شرایط حاکم بر منطقه و موضع قدرتهای منطقه در مورد ایران، سیر واگرایی کشورهای منطقه در قبال ایران همچنان ادامه خواهد داشت؛ تغییراتی که در دو سال اخیر در برخی کشورهای منطقه رخ داده یا در حال وقوع است نیز، نتوانسته است و در شرایط موجود، نمیتواند رویههای همگرایانه را چندان تقویت کند. در این نوشته، به طور مشخص، چگونگی تداوم این سیر واگرایانه در ارتباط ایران با کشورهای ترکیه و مصر بررسی شدهاست. پرسش آغازین این است که آیا با وقوع کودتای اخیر در مصر از یک سو و روی کار آمدن پر سر و صدا و البته امیدبخش دولت جدید در ایران، روابط و معادلات منطقهای، بهویژه بین کشورهای مهمی چون ایران، مصر و ترکیه نیز دستخوش تغییر و تحول خواهد شد؟ به عبارت دیگر، آیا روابط مصر، ایران و ترکیه ـ بهعنوان مهمترین و تاثیرگذارترین کشورها در معادلات منطقه، وارد مرحله کم
و بیش متفاوتی خواهد شد؟ چرا و چگونه؟ برای بررسی و تحلیل وضعیت روابط ایران با کشورهای منطقه ـ و از جمله ترکیه و مصر ـ باید به مجموعهای از عوامل توجه داشت که از جمله مهمترین آنها عبارت است از: 1ـ وضعیت و شرایط درونی کشورها (از جمله؛ ساختار قدرت در کشورهای ایران، مصر و ترکیه، سیاستهای ایران، روی کار آمدن دولت اعتدال (تدبیر و امید) در ایران، نیروهای تعیینکننده سیاست در مصر و ترکیه) 2ـ تحولات و شرایط منطقهای (بحران سوریه، قدرت گرفتن کشورهایی چون قطر، نقش عربستان، وضعیت عراق، روابط گروههای فلسطینی (حماس، فتح و...) و رژیم اشغالگر قدس، نقشآفرینی گروههایی چون حزبالله، سلفیها، القاعده و...)، و 3ـ شرایط جهانی و تاثیر نیروهای فرامنطقهای (نقش آمریکا، ناتو، اتحادیه اروپا و سازمانهای بینالمللی) در گمانهزنی برای پیشبینی آینده روابط ایران با تکیه و مصر، توجه به همه عوامل یادشده، ضروری است ـ در غیر این صورت، تحلیلی که ارائه خواهد شد، ناقص و گمراهکننده خواهد بود. در سیاست داخلی و خارجی ایران، ترکیه و مصر، کم و بیش سه نیرو ، نقشی تاثیرگذار ایفا میکنند: «اسلامگرایان / اسلامخواهان»، «دموکراتها / دموکراسی
خواهان» و «نظامیان / شبه نظامیان» ؛ در این میان، در ترکیه با روی کار آمدن اسلامگرایان (و در راس آنها حزب عدالت و توسعه) و ایجاد برخی تغییرات در قانون اساسی این کشور، نقش نظامیان و تاثیرگذاری آنها در سیاست و سیاستورزی به نحو چشمگیری کاهش یافت؛ اما در مصر، با وجود سرنگونی حسنی مبارک و روی کارآمدن مرسی، نظامیان همچنان در نقش نیرویی حکومتی، باقی ماندند، تا جایی که توانستند دوباره در یک کودتا، رییسجمهور دولت مشروع و قانونی مرسی را ساقط کنند! مصر و ترکیه، دولتهایی سکولار را تجربه کردهاند و با سقوط مبارک، امیدهایی مبنی بر ایجاد رویههایی دموکراتیک در مصر نیز ایجاد شد ـ که البته این امیدها با روی کار آمدن مرسی و قدرت گرفتن اسلامگرایان اخوانی و سقوط زودهنگام مرسی، فعلا در هالهای از ابهام فرو رفته است، اما ایران، حکومتی اسلامی را تجربه میکند و نوع رویکرد آن درباره نسبت دین و سیاست با دریافتی که گروهها و احزاب مهم اسلامگرای مصر و ترکیه دارند، متفاوت است. فرایند دموکراسیخواهی نیز از پیدایش دولتهای مدرن در این سه کشور، همواره با چالشهایی اساسی مواجه بودهاست. در مجموع با وجود نیروهای سیاسی مشابه در سه کشور
ترکیه، ایران و مصر ـ «اسلامگرایان / اسلامخواهان»، «دموکراتها / دموکراسی خواهان» و «نظامیان / شبه نظامیان» ـ وضعیت در هیچکدام از این کشورها شبیه به هم نیست؛ تفاوتهای فرهنگی ـ تاریخی (دین، مذهب، ترکیب جمعیتی، ترکیب قومیتی و ساختار حکومتی) دلایل اصلی این تفاوت است؛ کشورهایی که اگرچه مسلمان تلقی میشوند، اما اسلامگراییها / اسلامخواهیهای گوناگونی را تجربه میکنند. همین تفاوتها در روابط و سیاست خارجه هر سه کشور نیز نمود عینی یافته است؛ در واقع اگرچه این سه کشور ـ به ویژه مصر و ترکیه ـ در چند سال اخیر دگرگونیهایی را در ساختار سیاسی خود تجربه کردهاند و اگرچه معادلات منطقهای دستخوش تغییرات شگرفی شده است، اما این وضعیت به هیچ وجه به همگرایی بیشتر آنها منجر نشدهاست! در این باره، به طور مشخص، همگرایی یا واگرایی ایران، ترکیه و مصر و جهتدهی نوع روابط آنها تابع چند موضوع است: رژیم اشغالگر صهیونیستی (و گروههای مبارز فلسطینی)، سوریه (و حزبالله) و مساله هستهای ایران. آمریکا، پای ثابت و عامل تعیینکننده در هر سه موضع گفته شدهاست؛ از این جهت نیز، روابط ترکیه، مصر و ایران، به شدت به سیاست خارجه آمریکا گره
خوردهاست ـ برای نمونه کافی است این موارد را به یاد بیاورید: مشارکت ترکیه در تحریمهایی که توسط آمریکا یا به پشتوانه آمریکا در مورد ایران وضع شده بود و تقابل ایران و مصر در موضوع منازعات نوار غزه و گروههای فلسطینی مبارز (مصر چه در زمان مبارک و چه بعد از آن در زمان محمد مرسی، در موضعگیریهای خود در مقابل رژیم اشغالگر اسرائیل، به شدت بر اساس توصیههای دولت آمریکا رفتار میکرد؛ آمریکا متحد اصلی غربی ترکیه و مصر به شمار میآید؛ نیروهای نظامی و اقتصادی این دو کشور به شدت وابسته و تحت تاثیر توان نظامی و اقتصادی آمریکا و تعاملات اقتصادی و نظامی با این کشور است؛ برای نمونه کافی است به این نکته توجه کنیم که کمکهای بلاعوض سالیانه آمریکا به مصر، حدود 5/1 میلیارد دلار است ـ این مبلغ برای کشور فقیر و از نظر اقتصادی فوقالعاده آسیبپذیری چون مصر، مبلغ تعیینکنندهای است که ارتش ـ به عنوان قدرت فرا حکومتی مصر که خود را در جایگاهی فراتر از دولت و قوه قضاییه میبیند ـ نمیتواند آن را ندیده بگیرد؛ بهویژه که این کمک از سوی دولتی ارائه میشود که ارتش مصر به شدت خود را وامدار آن میداند؛ با این اوصاف بسیار طبیعی است که،
ارتقاء روابط ایران با ترکیه و مصر، تا حدود زیادی در گرو تعیین تکلیف وضعیت رابطه ایران و آمریکا قرار دارد. درباره فلسطین، دولت مصر سالها است رژیم اشغالگر قدس را به رسمیت شناخته است و ترکیه نیز روابطی راهبردی با این رژیم دارد ـ مصر از زمان سادات و «قرارداد کمپ دیوید» در سال 1978، حکومت اسرائیل را به رسمیت شناخت؛ رابطه ترکیه و رژیم اسرائیل نیز یک رابطه راهبردی است که به ویژه در طول دهه 1990 و به طور جدی بعد از موافقتنامه صلح اسلو در سال ۱۹۹۳، به نحوی علنی اعلام و تقویت شدهاست. ترکیه و رژیم اشغالگر قدس در مورد سوریه نیز مواضعی همسو دارند؛ در واقع ترکیه حتی پیش از وقوع جنگ داخلی سوریه، به خاطر مقابله با حمایت سوریه از برخی گروههای مخالف ترکیه مثل جنبش جداییطلب کرد ـ در راس آنها حزب کارگران کردستان (PKK)ـ در کنار رژیم اشغالگر قدس قرار گرفته بود تا از این طریق نیرویی بازدارنده در مقابل سوریه ایجاد کرده باشد. با این حال همواره از حقوق مردم فلسطین حمایت کرده و تلاش کرده است تا از طریق نزدیکی به گروههای مبارزی چون حماس، آنها را به سمت و سوی صلحی واقعی با رژیم اشغالگر قدس بکشاند ـ در چند سال اخیر، ترکیه تلاش کرده
است تا گروههای مبارز فلسطینی را به این سمت تشویق و ترغیب کند که رژیم اشغالگر اسرائیل را به رسمیت بشناسند. در بحران کنونی سوریه نیز، ترکیه همواره مواضعی در جهت مخالف دیدگاه ایران اتخاذ کرده است تا جایی که رجب طیب اردوغان چند ماه قبل در کنگره حزب عدالت و توسعه، به طور شفاف از سه کشور چین، روسیه و ایران خواست دست از حمایتهای خود از دولت بشار اسد بردارند. به جز موضوعات سوریه، فلسطین، کردهای معترض، آمریکا و مساله هستهای ایران، برخی از دیگر نیروهایی که رابطه ایران و ترکیه را در مسیری واگرایانه قرار داده عبارت است از: استقرار سامانه موشکی، استقرار پایگاههای نظامی آمریکا، حمایت از مخالفان دولت بشار اسد و سکوت ترکیه در مقابل سرکوب های بحرین. موضعگیریهای ایران در قبال برخی مسائل منطقهای که نمیتواند مورد تایید برخی از کشورهای منطقه باشد، خواه نا خواه، همگرایی بین دولتها و گروههای مخالف با سیاستهای خارجی ایران را تقویت کردهاست؛ از جمله تقویت روابط ترکیه با کشورهای عربی مثل عربستان، قطر و امارت و ایجاد نوعی همگرایی بین آنها در تقابل با ایران. موضع حمایت ایران از معترضان بحرینی، موضوع جزایر سهگانه و مهمتر
از همه تقابل کشورهای عربی با نظام ایران را نیز باید در ترغیب این کشورها به همگرایی با ترکیه و ایجاد جبههای متحد در مقابل ایران دخیل دانست. در این مسیر، این جبهه ـ و به طور مشخص ترکیه و مصر ـ نیز سعی در جذب دولتها و گروههای نزدیک به ایران داشتهاند؛ همین چندی پیش بود که خالد مشعل، از رهبران حماس، در سخنرانیاش از اردوغان به عنوان رهبری بزرگ، ترک، مسلمان و بشردوست یاد کرد و گفت نقش اردوغان در موضوع فلسطین، سومالی و سوریه قابل فراموشی نیست. حماس، بهرغم حمایتهای بی دریغ و جدی مادی و معنوی ایران، به قطر و ترکیه نزدیک شده است ـ برای مثال کمکهای مالی قطر به حماس ـ از جمله کمک 400 میلیون دلاری امیر قطر به حماس در سال گذشته ـ با هدف تضعیف نقش ایران در معادلات فلسطین انجام شد ـ موضوعی که در جهت سیاستهای ترکیه و مصر قرار دارد. مصر، چه با روی کار آمدن دولتی دموکراتیک و غیر اخوانی و چه با روی کار آمدن دولتی اخوانی، همچنان در جهت گسترش روابط با ترکیه حرکت خواهد کرد ـ تمایل و علاقه اخوانیها به الگوبرداری از حزب عدالت و توسعه ترکیه، انکارناپذیر است؛ تنها احتمال نه چندان جدی روی کار آمدن دولتی سلفی یا با گرایشهای
قدرتمند سلفی است که ممکن است نوع رابطه مصر و ترکیه را با اما و اگرهایی مواجه کند، اما به نظر میرسد، با توجه به رویاروییهای اعتقادی و ایدئولوژیکی ایران با سلفیها و اخوانیها، روی کار آمدن دولتی سکولار، غیر سلفی و غیر اخوانی، در مجموع برای اهداف ایران مطلوبتر باشد! با این حال، موضوعاتی چون به رسمیت نشناختن رژیم اشغالگر قدس، حمایت از گروههای مبارز فلسطینی در مبارزه با رژیم اشغالگر، حمایت از حزبالله و همچنین دولت بشار اسد، جزو محورهای اساسی سیاست خارجه جمهوری اسلامی ایران به شمار میرود؛ بخشی از آشتیناپذیری حکومت ایران با دولت آمریکا نیز ناشی از نقشی است که این دولت در چنین مسائلی دارد: حمایت از رژیم اشغالگر قدس، تلاش برای سقوط دولت بشار اسد و قرار دادن نام حزبالله و حماس در فهرست گروههای تروریستی، مخالفت با هستهای شدن ایران، اعمال تحریمها علیه ایران و ... . اگرچه ممکن است با روی کار آمدن دولت جدید در ایران و مصالحی که نظام جمهوری اسلامی ایران تشخیص میدهد، تغییرات مثبتی در زمینه حل مساله هستهای ایران اتفاق بیفتد ـ و در این زمینه ایران بتواند با مخالفان هستهای شدن خود به توافقاتی برسد ـ اما بعید به
نظر میرسد در مواضع جمهوری اسلامی ایران در قبال سوریه، حزبالله و رژیم اشغالگر قدس و آمریکا شاهد تغییراتی جدی باشیم! دولت جدید در ایران باید به این نکته توجه داشته باشد که در حالی که احتمالا در یکی دو سال آینده شاهد همگرایی هر چه بیشتر ترکیه و مصر (با هر دولتی که بعد از مرسی در این کشور سر کار بیاید) خواهیم بود، اما جمهوری اسلامی ایران با موانع گفته شده، همچنان سطح پایینی از همگرایی با دو کشور مذکور را تجربه خواهد کرد و با ورود متغیرهای جدیدتر به معادلات روابط ایران با کشورهای همسایه ـ و بهویژه ترکیه و مصر ـ ، روز به روز بر این پیچیدگی افزوده خواهد شد؛ با توجه به شرایطی که گفته شد، سیاست خارجی ایران نیازمند بازبینیها و اصلاحات جدی است در غیر این صورت، نمیتوان چندان به تقویت رویههای همگرایانه حتی با کشورهای همسایه و حل مسائل منطقهای خوشبین باشد.
ارسال نظر