زنان حاشیهنشین، مسائل و چالشهای پیش رو
اسداله نقدی
دانشیار جامعهشناسی شهری و توسعه
همزمان با وقوع گذار شهری و انقلاب سوم شهرنشینی در جهان، شکلی از سکونت در اطراف شهرهای صنعتی جهان و اکنون اغلب شهرها پدید آمد که از آن به حاشیهنشینی (اخیرا اسکان غیررسمی) یاد میشود. پدیدهها حاشیهنشینی است که به اعتقاد برخی محققان پاشنه آشیل یا آپاندیسیت شهرهای جهان و از جمله ایران محسوب میشود، این محلات با سه شاخص مهم شناخته میشوند: الف. فقر کالبدی، زیرساختی و تسهیلات شهری ب. عدمادغام در نظام اقتصادی رسمی شهر و اشتغال غیررسمی و ناپایدار و فقر پ.
دانشیار جامعهشناسی شهری و توسعه
همزمان با وقوع گذار شهری و انقلاب سوم شهرنشینی در جهان، شکلی از سکونت در اطراف شهرهای صنعتی جهان و اکنون اغلب شهرها پدید آمد که از آن به حاشیهنشینی (اخیرا اسکان غیررسمی) یاد میشود. پدیدهها حاشیهنشینی است که به اعتقاد برخی محققان پاشنه آشیل یا آپاندیسیت شهرهای جهان و از جمله ایران محسوب میشود، این محلات با سه شاخص مهم شناخته میشوند: الف. فقر کالبدی، زیرساختی و تسهیلات شهری ب. عدمادغام در نظام اقتصادی رسمی شهر و اشتغال غیررسمی و ناپایدار و فقر پ.
اسداله نقدی
دانشیار جامعهشناسی شهری و توسعه
همزمان با وقوع گذار شهری و انقلاب سوم شهرنشینی در جهان، شکلی از سکونت در اطراف شهرهای صنعتی جهان و اکنون اغلب شهرها پدید آمد که از آن به حاشیهنشینی (اخیرا اسکان غیررسمی) یاد میشود. پدیدهها حاشیهنشینی است که به اعتقاد برخی محققان پاشنه آشیل یا آپاندیسیت شهرهای جهان و از جمله ایران محسوب میشود، این محلات با سه شاخص مهم شناخته میشوند: الف.فقر کالبدی، زیرساختی و تسهیلات شهری ب.عدمادغام در نظام اقتصادی رسمی شهر و اشتغال غیررسمی و ناپایدار و فقر پ.تنوع و سیّالیت فرهنگی اجتماعی.
درواقع رشد قارچگونه حاشیهها علاوه بر برهمزدن فضای کالبدی شهرها و انواع مسائل و آسیبهای اجتماعی که با خود بهوجود میآرود هرگونه مدیریت شهری را با مسائل، مشکلات و بحرانهای زیادی روبهرو میسازد که یکی از دلایل بروز این مسائل کمبود یا فرسایش سرمایه اجتماعی به دلیل نرخ بالای تازهواردان و تنوع منشأ جغرافیایی و فرهنگی ساکنان در اینگونه محلات میباشد چراکه سرمایه اجتماعی از طریق اجزای خود همچون اعتماد، مشارکت، شبکههای اجتماعی و... میتواند باعث کاهش اینگونه مسائل و مشکلات درمحلات شهری شود. بنابراین از آنجا که فرسایش سرمایه اجتماعی دراین مناطق محروم میتواند باعث انواع آسیبها و مسائل اجتماعی از جمله اعتیاد فروش و مصرف مواد مخدر، فساد و فحشا، فقر، بیکاری و دعو ا و درگیری و... گردد و همچنین باعث عدمموفقیت برنامههای عمرانی دولت جهت بهبود وضعیت کالبدی اجتماعی اقتصادی و فرهنگی حاشیهها شود. در شهر دوم کشور یعنی مشهد براساس اعلام رسمی ستاد توانمندسازی حاشیهنشینان از جمعیت حدود سهمیلیون نفری، کمی بیش از یک میلیون نفر در محلات حاشیه زندگی میکنند.مطالعات میدانی نشان میدهد که در فرآیند مهاجرت به شهر، زنان تاثیر بسزایی در تشویق همسران به مهاجرت دارند. بخش قابل توجهی از مهاجران را زنان تشکیل می دهند؛ چراکه یکی از اشکال مهم مهاجرت ها، مهاجرت خانوادگی یا مهاجرت تبعی می باشد که شامل زنان و دختران هم می شود. بنابراین زنان از گروه های عمده تشکیل دهنده حاشیهنشینان کشور محسوب می شوند. آنان اگرچه به ظاهر تصمیم گیرنده اصلی در مهاجرت های روستا به شهر نیستند، اما شهرگرایی در میان زنان بالاتر و بیشتر است و اغلب از ترغیب کنندگان اصلی خانوارها به مهاجرت می باشند: در حال حاضر الگوهای مهاجرت تغییراتی داشته است و امروزه یکی از مهمترین روندها در مهاجرت، ورود زنان به جریان های مهاجرت است. تا دو دهه قبل، در تحقیقات و مداخلات سیاسی در مورد مهاجرت، جنسیت بهعنوان یک مقوله تحلیلی درنظرگرفته نمی شد. این بی توجهی بر این فرض مبتنی بود که مهاجرت ها بیشتر جریانی مردانه و مهاجرت زنان فقط در ارتباط با مهاجرت های خانواده است، اما در دهه های اخیر در حدود نیمی از مهاجران زنان هستند. زنان در هر دو مهاجرت های بین المللی و داخلی حضور زیادی داشته اند و سرعت زنانه شدن از دو دهه اخیر افزایش یافته است.
در سالیان اخیر بهدلیل اهمیت توجه به توسعه امور زنان، این قشر در برنامه های ساماندهی حاشیه ها و نیز توانمندسازی حاشیه نشینان که توسط سازمان های بین المللی اجرا می شود یکی از گروه های هدف اصلی محسوب می گردند. بنابراین از آنجا که از یک طرف حدود نیمی از جمعیت حاشیه نشینان را زنان تشکیل می دهند که علی رغم تأکیدات زیاد بر مسائل سکونتگاه های غیررسمی، متأسفانه نظام باورهای اجتماعی و فرهنگی این گروه مانند خرده فرهنگ فقر در حاشیه ها، باورهای زنان راجع به مشارکت، روابط همسایگی، نگرش به آسیب های اجتماعی، خانواده، فرزندآوری و سبک زندگی مورد غفلت محققان شهری قرار گرفته است. زنان حاشیهنشین اگرچه نسبت به روستا راحتی بیشتری بهدست میآوردند و اغلب زحمات آنها در کارخانه خلاصه میشود، اما بهدلیل فقر فرهنگی، اقتصادی و عدمدسترسی به مواهب و خدمات شهری بهخصوص وضعیت نامناسب بهداشت محیط و بهداشت فردی از بعد سلامت جسمی و گاهی روحی در رنج هستند. بهخصوص باروری بالا با سطح نازل بهداشت، زنان را در معرض انواعی از بیماریها قرار میدهد. براساس نظریه «تله محرومیت»، چمبرز این زنان از پنج خوشه نامساعد رنج میبرند که این پنج مولفه با یکدیگر در ارتباط بوده و تقویت کننده همدیگر هستند و بسان زنجیرهایی به دست و پای افراد فقیر تنیده شده اند: 1- فقر 2- ضعف جسمانی 3- انزوای خانوار 4- محرومیت و آسیبپذیری 5- بی قدرتی خانوار. نتایج مطالعه محقق در شهرک سعدی شیراز نشان داد که شیوع فرهنگ فقر در محله مورد بررسی در حد متوسط است؛ بهطوریکه بیشتر زنان پاسخگو یعنی 7 /80 درصد درحدمتوسط تحتتأثیر فرهنگ فقر بوده اند، 5 /13 درصد در حد زیاد و در نهایت تنها 9 /4 درصد زنان پاسخگو در حدکم از فرهنگ فقر تأثیر پذیرفته اند. از نظر سبک زندگی نیز 1/ 87 درصد سکنه در قالب سبک زندگی عدم برخوردار (فقیرانه تر) و 5 /11 درصد در قالب سبک زندگی برخوردار (فقیر) زندگی می کنند.
زنان بیش از مردان نگران امنیت و آسایش خود و دخترانشان در این محلات هستند بهخصوص در محلات بزرگ و پرازدحام مانند شهرک امام علی مشهد، اسلامشهر تهران یا شیرآباد زاهدان و شلنگآباد اهواز که نرخ نزاعهای اجتماعی و یا مزاحمت و ولگردی ممکن است به نسبت محلات دیگر بیشتر باشد. بهنظر میرسد برنامههای توانمندسازی و بازآفرینی شهری در محلات حاشیه باید بیش از پیش به مسائل زنان حاشیهنشین توجه نمایند.کنترلهای رسمی در این مناطق اگرچه لازم است اما ناکافی است و باید از توان و مشارکت خود مردم برای ساماندهی و ارتقاء کیفیت زندگی زنان و مردان این مناطق سود جست.از آنجاکه اغلب برنامه فعلی توانمندسازی و سایر برنامههای مدیریت شهری ایران متوجه مردان و پسران است، درصورتیکه زنان در این مناطق از «محرومیت مضاعف» در رنج هستند، وزارت راه و شهرسازی، شوراهای شهر و کمسیونهای امور بانوان استانداریها باید در لوایح شهری برای زنان و دختران «تبعیض مثبت» قائل شوند.
دانشیار جامعهشناسی شهری و توسعه
همزمان با وقوع گذار شهری و انقلاب سوم شهرنشینی در جهان، شکلی از سکونت در اطراف شهرهای صنعتی جهان و اکنون اغلب شهرها پدید آمد که از آن به حاشیهنشینی (اخیرا اسکان غیررسمی) یاد میشود. پدیدهها حاشیهنشینی است که به اعتقاد برخی محققان پاشنه آشیل یا آپاندیسیت شهرهای جهان و از جمله ایران محسوب میشود، این محلات با سه شاخص مهم شناخته میشوند: الف.فقر کالبدی، زیرساختی و تسهیلات شهری ب.عدمادغام در نظام اقتصادی رسمی شهر و اشتغال غیررسمی و ناپایدار و فقر پ.تنوع و سیّالیت فرهنگی اجتماعی.
درواقع رشد قارچگونه حاشیهها علاوه بر برهمزدن فضای کالبدی شهرها و انواع مسائل و آسیبهای اجتماعی که با خود بهوجود میآرود هرگونه مدیریت شهری را با مسائل، مشکلات و بحرانهای زیادی روبهرو میسازد که یکی از دلایل بروز این مسائل کمبود یا فرسایش سرمایه اجتماعی به دلیل نرخ بالای تازهواردان و تنوع منشأ جغرافیایی و فرهنگی ساکنان در اینگونه محلات میباشد چراکه سرمایه اجتماعی از طریق اجزای خود همچون اعتماد، مشارکت، شبکههای اجتماعی و... میتواند باعث کاهش اینگونه مسائل و مشکلات درمحلات شهری شود. بنابراین از آنجا که فرسایش سرمایه اجتماعی دراین مناطق محروم میتواند باعث انواع آسیبها و مسائل اجتماعی از جمله اعتیاد فروش و مصرف مواد مخدر، فساد و فحشا، فقر، بیکاری و دعو ا و درگیری و... گردد و همچنین باعث عدمموفقیت برنامههای عمرانی دولت جهت بهبود وضعیت کالبدی اجتماعی اقتصادی و فرهنگی حاشیهها شود. در شهر دوم کشور یعنی مشهد براساس اعلام رسمی ستاد توانمندسازی حاشیهنشینان از جمعیت حدود سهمیلیون نفری، کمی بیش از یک میلیون نفر در محلات حاشیه زندگی میکنند.مطالعات میدانی نشان میدهد که در فرآیند مهاجرت به شهر، زنان تاثیر بسزایی در تشویق همسران به مهاجرت دارند. بخش قابل توجهی از مهاجران را زنان تشکیل می دهند؛ چراکه یکی از اشکال مهم مهاجرت ها، مهاجرت خانوادگی یا مهاجرت تبعی می باشد که شامل زنان و دختران هم می شود. بنابراین زنان از گروه های عمده تشکیل دهنده حاشیهنشینان کشور محسوب می شوند. آنان اگرچه به ظاهر تصمیم گیرنده اصلی در مهاجرت های روستا به شهر نیستند، اما شهرگرایی در میان زنان بالاتر و بیشتر است و اغلب از ترغیب کنندگان اصلی خانوارها به مهاجرت می باشند: در حال حاضر الگوهای مهاجرت تغییراتی داشته است و امروزه یکی از مهمترین روندها در مهاجرت، ورود زنان به جریان های مهاجرت است. تا دو دهه قبل، در تحقیقات و مداخلات سیاسی در مورد مهاجرت، جنسیت بهعنوان یک مقوله تحلیلی درنظرگرفته نمی شد. این بی توجهی بر این فرض مبتنی بود که مهاجرت ها بیشتر جریانی مردانه و مهاجرت زنان فقط در ارتباط با مهاجرت های خانواده است، اما در دهه های اخیر در حدود نیمی از مهاجران زنان هستند. زنان در هر دو مهاجرت های بین المللی و داخلی حضور زیادی داشته اند و سرعت زنانه شدن از دو دهه اخیر افزایش یافته است.
در سالیان اخیر بهدلیل اهمیت توجه به توسعه امور زنان، این قشر در برنامه های ساماندهی حاشیه ها و نیز توانمندسازی حاشیه نشینان که توسط سازمان های بین المللی اجرا می شود یکی از گروه های هدف اصلی محسوب می گردند. بنابراین از آنجا که از یک طرف حدود نیمی از جمعیت حاشیه نشینان را زنان تشکیل می دهند که علی رغم تأکیدات زیاد بر مسائل سکونتگاه های غیررسمی، متأسفانه نظام باورهای اجتماعی و فرهنگی این گروه مانند خرده فرهنگ فقر در حاشیه ها، باورهای زنان راجع به مشارکت، روابط همسایگی، نگرش به آسیب های اجتماعی، خانواده، فرزندآوری و سبک زندگی مورد غفلت محققان شهری قرار گرفته است. زنان حاشیهنشین اگرچه نسبت به روستا راحتی بیشتری بهدست میآوردند و اغلب زحمات آنها در کارخانه خلاصه میشود، اما بهدلیل فقر فرهنگی، اقتصادی و عدمدسترسی به مواهب و خدمات شهری بهخصوص وضعیت نامناسب بهداشت محیط و بهداشت فردی از بعد سلامت جسمی و گاهی روحی در رنج هستند. بهخصوص باروری بالا با سطح نازل بهداشت، زنان را در معرض انواعی از بیماریها قرار میدهد. براساس نظریه «تله محرومیت»، چمبرز این زنان از پنج خوشه نامساعد رنج میبرند که این پنج مولفه با یکدیگر در ارتباط بوده و تقویت کننده همدیگر هستند و بسان زنجیرهایی به دست و پای افراد فقیر تنیده شده اند: 1- فقر 2- ضعف جسمانی 3- انزوای خانوار 4- محرومیت و آسیبپذیری 5- بی قدرتی خانوار. نتایج مطالعه محقق در شهرک سعدی شیراز نشان داد که شیوع فرهنگ فقر در محله مورد بررسی در حد متوسط است؛ بهطوریکه بیشتر زنان پاسخگو یعنی 7 /80 درصد درحدمتوسط تحتتأثیر فرهنگ فقر بوده اند، 5 /13 درصد در حد زیاد و در نهایت تنها 9 /4 درصد زنان پاسخگو در حدکم از فرهنگ فقر تأثیر پذیرفته اند. از نظر سبک زندگی نیز 1/ 87 درصد سکنه در قالب سبک زندگی عدم برخوردار (فقیرانه تر) و 5 /11 درصد در قالب سبک زندگی برخوردار (فقیر) زندگی می کنند.
زنان بیش از مردان نگران امنیت و آسایش خود و دخترانشان در این محلات هستند بهخصوص در محلات بزرگ و پرازدحام مانند شهرک امام علی مشهد، اسلامشهر تهران یا شیرآباد زاهدان و شلنگآباد اهواز که نرخ نزاعهای اجتماعی و یا مزاحمت و ولگردی ممکن است به نسبت محلات دیگر بیشتر باشد. بهنظر میرسد برنامههای توانمندسازی و بازآفرینی شهری در محلات حاشیه باید بیش از پیش به مسائل زنان حاشیهنشین توجه نمایند.کنترلهای رسمی در این مناطق اگرچه لازم است اما ناکافی است و باید از توان و مشارکت خود مردم برای ساماندهی و ارتقاء کیفیت زندگی زنان و مردان این مناطق سود جست.از آنجاکه اغلب برنامه فعلی توانمندسازی و سایر برنامههای مدیریت شهری ایران متوجه مردان و پسران است، درصورتیکه زنان در این مناطق از «محرومیت مضاعف» در رنج هستند، وزارت راه و شهرسازی، شوراهای شهر و کمسیونهای امور بانوان استانداریها باید در لوایح شهری برای زنان و دختران «تبعیض مثبت» قائل شوند.
ارسال نظر