سمیرا دردشتی
عضو گروه تاریخ

بیش از سه دهه است که ایالات‌متحده آمریکا و ایران روابط تیره‌ای را تجربه می‌کنندکه توام با فراز و نشیب‌های بسیار بوده است. در آغاز حضور آمریکا در ایران با استقبال و تشویق دولتمردان ایرانی برای ایجاد نیروی سوم در برابر دو قدرت استعمارگر دیگر یعنی انگلستان و شوروی همراه بود. دولت مصدق نیز که پس از ملی شدن صنعت نفت تحت فشارهای شدید اقتصادی قرار گرفته بود، امید داشت که از آمریکا به‌عنوان یک نیروی سوم و میانجی در جهت کاهش فشارها استفاده کند و البته آمریکا نیز به نقش تازه علاقه‌مند بود و بر آن تاکید داشت. سرسختی دولت مصدق برای حفظ حقوق حداکثری ایران در فضایی که جهان دوقطبی شده بود و آمریکا بیم نفوذ شوروی را داشت، این کشور را به این جمع‌بندی رساند که دولت مصدق نمی‌تواند حافظ منافع مد نظر آنها باشد. بنابراین همان‌گونه که پیش‌تر برای ناظران و پژوهشگران آشکار بود و در اسنادی که به تازگی وزارت امور خارجه این کشور منتشر کرده نیز آمده است، طبق برنامه‌ای از پیش تعیین شده دولت دکتر مصدق را سرنگون کرد.

از آن پس نظر ایرانیان به فعالیت‌های آمریکا متفاوت شد و شاید امتداد همین دریافت بود که در جریان انقلاب اسلامی منجر به حمله به سفارت آمریکا و گروگانگیری نمایندگان این کشور شد. عنوان لانه جاسوسی برای سفارت آمریکا که از این پس در اذهان بخش‌هایی از جامعه جایگذاری شد را نیز در همین راستا می‌توان فهم کرد. اما در حالی‌که ایرانیان این عمل را حق خود برای جلوگیری از اقدامات آمریکا می‌دانستند، این ماجرا در آمریکا به‌گونه‌ای دیگر جلوه‌گر شد. 444 روز گروگانگیری که در جریان آن دولت آمریکا از نجات کارکنان خود عاجز بود نوعی تحقیر جهانی را برای ابرقدرت بزرگ در پی داشت و به خشمی دیرپا علیه ایران مبدل شد حتی امروز نیز هرچند گام‌هایی در رابطه با آن برداشته شده است اما همواره با سوءظن و انتظار پیمان‌شکنی همراه است.