در ایران تعدد رسانه‌ای داریم نه تکثر
هادی عیار
قبل از بالا گرفتن بسیاری از بحث‌ها پیرامون عملکرد صداوسیما و انتقادهایی که به آن شده است، نخستین بار از زبان وی بود که این گزاره را شنیدم: «رسانه ملی ما نه رسانه است و نه ملی.» این حکم نه یک گزاره کلی یا شعار از سوی یک سیاستمدار یا هرکس دیگر بلکه گزاره‌ای علمی از سوی استاد ارتباطاتی است که رسانه، تاریخچه آن و آینده نگری درباره آن تخصص اصلی وی شمرده می‌شود. مولف کتاب‌های «ارتباط شناسی»، «ارتباطات انسانی»، «روش‌های مصاحبه خبری» و شاید از همه مهم‌تر «ایران در چهار کهکشان ارتباطی» بارها و بارها از یکسانی رویه در صداوسیما انتقاد کرده و آن را شرایطی استثنایی در همه جهان دانسته است. با دکتر مهدی محسنیان راد درباره تاثیر رسانه‌های ارتباطی جدید بر تلویزیون و رسانه‌های بزرگ و نیز آینده صداوسیمای ایران صحبت کردیم.



در جهان امروز که فضاهای ارتباطی ناشی از فن‌آوری‌های نوین ارتباطی مانند تلگرام و فیس‌بوک زندگی انسان را تحت‌تاثیر قرار داده، آیا رسانه‌ای قدیمی همچون صداوسیما هنوز حرفی برای گفتن دارد یا خیر؟
سوال ترکیبی از یک سوال کلی و یک سوال خاص است. پاسخ بخش کلی، این است که انسان امروز امکانات بسیاری به‌خصوص با ورود تلفن‌های همراه هوشمند و به تبع آن امکانات ارتباطی وسیع وابسته به آن به‌دست آورده است. این امکانات در واقع میراثی از گام اول در ترکیب کامپیوتر، تلفن ثابت و ماهواره مخابراتی است. گام دوم جایگزینی تلفن همراه به جای تلفن ثابت و اکنون مرحله سوم یعنی جایگزینی تلفن همراه هوشمند با تلفن همراه غیر هوشمند است. ورود به مرحله سوم دو پیامد در پی داشته است. پیامد اول این است که این امکانات نوین به کمک رسانه‌هایی آمده است که به آنها «رسانه‌های قدیمی» می‌گویند. مقصودم رادیو، تلویزیون و مطبوعات است. قبلا مخاطب تلویزیون نمی‌توانست هنگامی که در جنگل قدم می‌زند تلویزیون تماشا کند، ولی امروز با تلفن هوشمند می‌تواند در حال قدم زدن در چنین مکان‌هایی نیز شبکه تلویزیونی مورد نظر خود را نیز تماشا کند. مثلا فرستنده تلویزیون ۲۴ ساعته سی.ان.ان را که جزو رسانه‌های قدیم محسوب می‌شود. پس این امکانات نوین ارتباطی به نفع سی.ان.ان شده است که ارتباط گیر او امروز می‌تواند در شرایطی پیام او را دریافت کند که قبل‌تر از این نمی‌توانست. این یک نکته مثبت برای رسانه‌های قدیمی است. از سوی دیگر رسانه‌های نوین، رقیب رسانه‌های قدیم شده‌اند. به‌عنوان مثال سی.ان.ان ممکن است تعدادی از مخاطبان خود را از دست بدهد؛ چراکه مخاطبی که تا دیروز منبع خبری او سی.ان.ان بود امروز می‌تواند به امکانات ارتباطی متفاوتی دسترسی داشته باشد که الزاما قد و بالای سی.ان.ان را نیز ندارد گویی سی.ان.ان یک سوپر مارکت و آن امکان ارتباطی متفاوت یک دکان کوچک زیر پله است، اما تبدیل به ارتباط‌گیری می‌شود که به جای استفاده از آن سوپرمارکت بزرگ همیشگی این بار از یک زیرپله خرید می‌کند. اگر راضی بود، مشتری زیر پله می‌شود. این ترکیب دوگانه را که به زبان بسیار ساده توضیح دادم باعث می‌شود که واقعا به دقت نتوان در مورد بخش کلی سوال شما آینده‌نگری کرد که به کدام سمت خواهیم رفت. آنچه مسلم است اینکه اگر در روزگاری افراد فقط از سوپرمارکت‌های بزرگ خرید می‌کردند، امروز زیرپله‌هایی نیز به‌وجود آمده است که جاذبه کافی برای افرادی دارد که ممکن است چیزهایی را در زیرپله‌ها پیدا کنند که در سوپرمارکت‌ها عرضه نمی‌شود، نه به خاطر سانسور؛ بلکه به این دلیل که این اجناس صرفا بازار انبوه نداشته است.

پس سوال را با همین تشبیه خودتان دوباره می‌پرسم. آیا این زیرپله‌ای‌ها باعث می‌شود سوپرمارکت‌های بزرگ تعطیل شوند یا این دو نوع مرکز فروش می‌توانند در کنار هم زندگی کنند؟

در روند تاریخ تحول ابزارهای ارتباطی، دوبار پیش آمده است که در آنها حدس زده‌اند مرگ یک رسانه فرا می‌رسد ولی نه تنها این مرگ روی نداد؛ بلکه معکوس آن نیز اتفاق افتاد. نخستین بار زمانی بود که تلویزیون اختراع شد. با اختراع تلویزیون موجی پیش آمد که عصر سینما به پایان رسیده است. هنگامی که در اواخر دهه ۱۹۴۰ اولین فرستنده‌های تلویزیونی راه افتاد. در این سال هنوز سینما اسکوپ اختراع نشده بود و کیفیت سینمای رنگی کیفیت بالایی نبود و اکثر فیلم‌ها سیاه و سفید بود.، هنوز سینمای سه بعدی اختراع نشده بود در آن زمان فکر می‌کردند چه دلیلی دارد فردی از خانه خارج شود، سوار تاکسی شود تا آن طرف شهر برود، پول بلیت بدهد و فیلمی را تماشا کند. به جای همه این‌ها می‌نشیند و تلویزیون می‌بیند. با این استدلال گمان می‌کردند عصر سینما به انتهای خود رسیده است. با وجود این مسائل عمر سینما تمام نشد و امروزه می‌بینیم که صنعت سینما در آمریکا به جایی رسیده که با وجود این همه فرستنده‌های مختلف و متنوع تلویزیونی، یک فیلم جدید خوب همزمان در چند صد سالن سینما نمایش داده می‌شود. در واقع سینما از یکسو جاذبه خود را افزایش داد. مثلا فیلم‌های رنگی کیفیت بالا با شیوه نمایش سینما اسکوپ به‌وجود آمد و در واقع سینما توانست بقای خود را با تغییراتی افزایش دهد. از سوی دیگر چیزی را در سینما می‌توان دید که در تلویزیون توانایی دیدن آن وجود ندارد. تلویزیون‌ها در کشورهای غربی برای پخش یک فیلم سینمایی که یک سال قبل در سینما پخش شده است باید هزینه‌های بسیاری متقبل شوند و کپی رایت، اجازه نمایش خودسرانه را به آنها نمی‌دهد؛ بنابراین در این کشورها امکان اینکه فیلمی را که هم‌اکنون در سینما پخش می‌شود در تلویزیون نیز بتوان دید وجود ندارد. علاوه بر این سینما شامل فضای تاریکی می‌شود که حالتی هیپنوتیزمی به‌وجود می‌آورد که در تلویزیون این شرایط وجود ندارد. از همه مهم‌تر اینکه سینما با هم بودن و با هم رفتن و در کنار هم نشستن را رقم می‌زند که این خودش نوعی تفریح می‌تواند باشد و بخشی از تفریح مردمان اروپا و آمریکا همین سینما رفتن است. البته ما در تاریخ ارتباطات راه دور نمونه‌ای از مرگ یک ابزار به دلیل آمدن ابزار نو داریم و آن مربوط به آمدن دستگاه مخابره و دریافت فکس بود که در واقع ترکیب تلفن ثابت قدیمی با ابزاری جدید، سبب شد که کارکرد تلگراف به تلفن ثابت نیز داده شود. به‌طوری‌که به‌زودی در کشورهای غربی سرویس‌دهی تلگراف برای همیشه جمع شد. تا آنجایی که به یاد دارم، آخرین کشوری که دست به چنین اقدامی زد، کشور هند در سال ۲۰۱۴ بود. در ایران نیز امروز همه ابزارآلات تلگراف در شرکت مخابرات بایگانی شده و به‌نوعی به تاریخ پیوسته است.

توضیحاتی که گفتید به قول خودتان مربوط به بخش کلی سوال من بود. بخش خاص مورد نظر شما شامل چه مواردی می‌شود؟

بخش خاص جهانی نیست و شامل ایران و صداوسیمای آن می‌شود. صداو سیما به دلیل آنکه فاقد رقیب داخلی است، هم خودش دچار شرایط منحصر به فردی در جهان شده و هم شرایط خاصی را برای نشستگان آن سوی گیرنده‌های تلویزیون در ایران به‌وجود آورده است. اگر چه از دهه ۱۹۹۰ و آمدن اولین ماهواره‌های پخش مستقیم ماهواره‌ای برنامه‌های تلویزیونی (D.B.S) صداوسیمای ما به فرستنده‌های رادیو و تلویزیونی متعدد و متنوعی مانند شبکه خبر، شبکه نمایش یا رادیو آوا مجهز شده، اما به هیچ وجه نتوانسته مساله تکثر رسانه‌ای در ایران را حل کند و تعدد را جایگزین تکثر کرده است. در واقع یک صدا است که با تزئین‌ها و بزک‌های گوناگون از چند کانال و شبکه برای مخاطب ارسال می‌شود. این اتفاق با تکثر رسانه‌ای که در جهان معاصر وجود دارد تفاوت ماهیتی دارد. صداوسیمای ما یک شرایط کاملا استثنایی در جهان امروز است. سوای همه بحث‌هایی که درباره رسانه و رقابتی که در آنها وجود دارد و فقدان چنین رقابت داخلی در ایران - که ما نمی‌دانیم عاقبتشان چه می‌شود - اما می‌توان حدس زد که رادیو و تلویزیون یا صداوسیمایی که به دلیل برخورداری از حق انحصار از یکسو و محدودیت‌هایی مانند عدم نمایش آلات موسیقی، نوازندگان یا مغایرت صحنه‌های سریال‌ها - مثلا گفت‌وگوی یک زن و شوهر در عالم واقع با عالم صدا و سیمایی - یک مورد استثنایی در کره زمین است، نمی‌تواند همه نیازهای رسانه‌ای جامعه را تامین کند، نه اینکه نتواند؛ جبرهای هنجاری که برای او تعریف شده، اجازه این کار را به او نمی‌دهد. حالا سوالی که پیش می‌آید اینکه در این شرایط به جای آنکه بپرسیم چه بلایی بر سر این رسانه خواهد آمد، بهتر است بپرسیم چه بلایی بر سر جامعه ایران می‌آید. این همان عرض بنده است که دو سال پیش منتشر شد که صدا و سیمای جمهوری اسلامی، بینندگان تلویزیون را به تدریج مستعمره غرب می‌کند. شما به همین شبکه‌های اجتماعی مانند وایبر و تازه ترش تلگرام نگاه کنید، اینها و بسیاری از شبکه‌های اجتماعی‌ای دیگر که نقش رسانه را هم ایفا می‌کنند، پر از اطلاعات جعلی هستند. پر از شایعه است. پر از تصاویری است که در فرستنده‌های تلویزیونی آمریکا نیز نمایش داده نمی‌شود. اصرار ۳۵ ساله صداوسیما در حفظ شرایط انحصار حکومتی و اصرار ۳۵ ساله صداوسیما در تکرار توقع از حفظ یکسانی رویه در شرایط وجود تنوع سلایق و امکان دسترسی به ده‌ها فرستنده تلویزیونی فارسی زبان ابا منشا بیرون از ایران، سبب شده که جامعه ما بخش قابل توجهی از مصرف رسانه‌ای خود را به‌گونه‌ای افراطی از مغازه‌های زیرپله‌ای تامین کند. در کشورهایی مثل آمریکا و فرانسه نیز به این مغازه‌های زیرپله‌ای مراجعه می‌شود، اما به‌گونه‌ای دیگر. در واقع در ایران رفتار خاص آگاهانه صداوسیمای جمهوری اسلامی باعث می‌شود که مصرف زیرپله‌ای به شدت گسترش پیدا ‌کند و نکته مهم این است که هر یک موردی که از این مصرف زیرپله‌ای بیشتر استفاده شود یک مورد از مصرف کنندگان صداوسیمای انحصار حکومتی و اصرار بر یکسانی رویه کاسته خواهد شد. شما به دوره روزنامه جام جم مراجعه کنید. ببینید آیا تا کنون سابقه داشته که در این حجم، تصویر و سخنرانی‌ها و نظرات رئیس صدا و سیما حتی در صفحات اول بیاید و دائم در باره عملکرد توضیحات توجیه‌کننده بدهد. چنین نیازی ناشی از آن است که معیار موفقیت تعداد مخاطبان نیست، چیزهای دیگر است.

به نظر شما رقبای صداوسیما مانند شبکه توزیع خانگی و اینترنت می‌توانند با امکاناتی که ارائه می‌دهند جای صداوسیما را بگیرند؟

اگر صداوسیما کماکان به انحصار خود ادامه دهد و به جای فراهم کردن تکثر، همچنان به بهانه آنکه قانون اساسی این را گفته (درحالی‌که تصور می‌کنم قانون اساسی ایران در مورد بانک‌ها و شرکت‌های بیمه نیز چنین سخنی گفته، اما ده‌ها مشابه بخش خصوصی آن دائر شده) کماکان تعدد خود را دنبال کند، هر یک از این احتمالاتی که گفتید حتی بیش از وضعیت رادیو وتلویزیون‌های دولتی سایر کشورها برایش محتمل خواهد بود. (مقصودم کشورهایی هستند که یک رادیو وتلویزیون دولتی عریض و طویل دارند اما در کنارش ده‌ها رادیو وتلویزیون خصوصی نیز برنامه پخش می‌کنند) احتمال وقوع آن بیشتر از سایر کشورهای جهان خواهد بود. سبب می‌شود که اگر پیش‌بینی آینده رسانه‌های قدیمی همچون روزنامه، رادیو و تلویزیون در جهان دشوار است، پیش‌بینی آینده تلویزیونی مانند تلویزیون ایران بسیار دشوارتر است.