علی‌اصغر سعیدی دولتمردان و سیاست‌گذاران معمولا توجه کمتری به شرایط اجتماعی اصلاح برنامه یارانه نقدی می‌کنند. توضیح علل این کم‌توجهی از حوصله این یادداشت خارج است، اما تا شناخت این شرایط مشکل بتوان این برنامه را به‌راحتی اصلاح کرد.
این امر روشن است که میزان یارانه نقدی تا حدی هزینه‌های خانوار دو دهک پایین درآمدی را برطرف می‌کند. درحالی‌که به‌طور طنز گونه‌ای باید گفت همین مقدار تاثیری بر احتیاجات و خواسته‌های دو دهک بالای درآمدی ندارد، اما هنوز مشخص نیست، الف) این میزان برابر سطح امرار معاش کدام دسته از گروه‌های اجتماعی است. ب) برای کدام گروه این مقدار نیز بسنده نیست و با حذف آن کدام دسته از گروه‌ها تحت فشار شدید درآمدی قرار می‌گیرند.
ج) آیا حذف یارانه گروه‌های پردرآمد به هزینه‌اش می‌ارزد یا نه.

شرط دیگر امکان تاسیس و اجرای اصلاحات در برنامه یارانه نقدی کنش ارتباطی با مردم است. برای اجرای هرگونه اصلاحات به نوعی ادغام رسانه‌ای نیاز است. ادغام رسانه‌ای خلق شکلی از محتوی منطقی یارانه‌های نقدی برای ارائه به مردم برای بحث در عرصه عمومی است. این محتوا به مثابه پیامی با این مضمون که دولت می‌خواهد دست به اصلاح یارانه نقدی بزند در تمامی انواع رسانه‌ها رفته و امکان تبادل نظر با تمامی گروه‌ها را فراهم سازد. پیام اصلاح یارانه نقدی بعد از چنین ادغامی در مدتی مشخص می‌تواند آماده اجرا شود. پیام اصلاح یارانه نقدی از طریق رسانه‌ها باید مضمونی رفاهی و اجتماعی داشته باشد. در غیر اینصورت هر برنامه اصلاحی شرایط تحقق را پیدا نخواهد کرد و با شکست روبه‌رو خواهد شد و یا موفقیت کامل نخواهد داشت. مسلما اجرای اصلاح یارانه نقدی بر اساس ادغام رسانه برای رساندن پیام اصلاح از هر نوع که باشد - چه داوطلبانه و چه آمرانه - تا وحدتی در لایه‌های مختلف تصمیم‌گیری دولت صورت نگرفته باشد نیز ممکن نیست. منظور این است که چون بیشتر رسانه‌ها دولتی هستند نخست باید وحدت رویه رسانه‌ای حاصل شود.

برای هرگونه اصلاح، شناخت طبقات اجتماعی شرط اصلی است و اطلاع زیادی از ماهیت طبقات مختلف اجتماعی و تعلقات آنها در دست نیست. تنها به‌خوبی می‌دانیم که گروه‌های طبقه متوسط درآمدی را قشرهای وسیعی دربرمی‌گیرند. می‌دانیم که این گروه‌ها به لحاظ رفتار مصرفی بسیار به هم نزدیک شده‌اند. آنها در سال‌های اخیر حتی بعد از دریافت یارانه با مشکل امرار معاش روبه‌رو شده‌اند و به‌دلیل اینکه عموما به‌طور ذهنی مصرف‌کننده فعالی هستند با فقر مضاعف روبه‌رو هستند. به عبارت دیگر، می‌خواهند و احساس نیاز می‌کنند، اما تقاضای موثر ندارند. درعین حال این گروه‌ها صدای رسانه‌ای رساتری از گروه‌های پردرآمد و کم‌درآمد (دو دهک اول و دو دهک آخر) دارند و هر گونه تغییر در وضع معیشت آنان پیامدهای اجتماعی غیر‌قابل‌پیش‌بینی خواهد داشت. تجربه نشان داده است که دولتمردان و تصمیم‌گیران در هر تدوین و اجرای هر برنامه علاقه‌ای ندارند که این جعبه سیاه را رمزگشایی کنند. توجه به نظر جامعه‌شناسان در این برهه بسیار ضروری است. اگرچه تحقیقات زیادی باید از سوی دولت سفارش داده شود و بدون کمک دولت امکان تحقیقات ملی میسر نیست. به عبارت دیگر، باید پذیرفته شود که روی دیگر سکه پرداخت یارانه برای اجرای قیمت‌های نسبی در اقتصاد توجه به سیاست‌های اجتماعی است و سیاست‌های اجتماعی بدون فهم و شناخت قشربندی اجتماعی تقریبا ممکن نیست.

اگر دولت ناچار به اجرای حذف برخی گروه‌ها از دریافت یارانه است و ترجیح می‌دهد تا این خروج به صورت داوطلبانه باشد اصرار بر اجرای طرح خروج داوطلبانه به این معنی است که دولت به برخی می‌گوید خودتان مسوولیت حمایت از خود را از طریق بازار کار یا حمایت‌های غیررسمی برعهده بگیرید. به عبارت دیگر، این درخواست یعنی تاکید بر مسوولیت‌پذیری فردی تا بر تامین دولتی. ایجاد شرایط اجتماعی چنین درخواستی از سوی دولت با برداشتن گام‌های عملی باید همراه باشد. به این معنی که دولت باید برخی از حقوق شهروندی را که با تحقق مسوولیت فردی همساز کرده و به رسمیت شناخته و بر اجرای آن نظارت کند. این کار زمانمند است. در دولت‌های رفاهی توسعه یافته نیز مسیر نئولیبرالی حمایت حداقلی و تاکید بر حفظ درآمد از طریق بازار کار به‌سختی طی می‌شود، لذا نمی‌توان به اجرای داوطلبانه در مدت کوتاهی امیدوار بود.