روایت زندگی نویسنده بزرگ معاصر
شکوه ادبیات
«برادرانم را تا کشتزارها و تاکستانها دنبال کردند. من دیروز دیده بودمشان که بوسه بر تفنگهایشان زده بودند و تفنگهایشان را به دشمن واگذاشته بودند. من میگریستم و عمویم میگریست وقتی که بیسلاح از کنار خرمن تفنگهایمان بازمیگشتیم. برادرانم را اکنون میدیدم که در لابهلای تاکستان پربرف سکندری میرفتند و هر یک کاردی نشانیده شده در ستون فقرات خود داشتند. به خدا سوگند که این خود من بودم، خود من بودم که به جای یکایک ایشان کشته میشدم. آخ. . . تیرۀ پشتم!» کلیدر، جلد ۱۰، بخش ۲۸
محمود دولت آبادی، داستان نویس بزرگ ایرانی در دهم ماه مرداد سال ۱۳۱۹ به دنیا آمد.
محمود دولت آبادی، داستان نویس بزرگ ایرانی در دهم ماه مرداد سال ۱۳۱۹ به دنیا آمد.
«برادرانم را تا کشتزارها و تاکستانها دنبال کردند. من دیروز دیده بودمشان که بوسه بر تفنگهایشان زده بودند و تفنگهایشان را به دشمن واگذاشته بودند.
من میگریستم و عمویم میگریست وقتی که بیسلاح از کنار خرمن تفنگهایمان بازمیگشتیم. برادرانم را اکنون میدیدم که در لابهلای تاکستان پربرف سکندری میرفتند و هر یک کاردی نشانیده شده در ستون فقرات خود داشتند. به خدا سوگند که این خود من بودم، خود من بودم که به جای یکایک ایشان کشته میشدم. آخ... تیرۀ پشتم!»
کلیدر، جلد ۱۰، بخش ۲۸
محمود دولت آبادی، داستان نویس بزرگ ایرانی در دهم ماه مرداد سال ۱۳۱۹ به دنیا آمد. محل تولد او روستای دولت آباد در سبزوار خراسان بود. همان محلی که بعدها، بستر اتفاقات مهمترین رمان دولت آبادی شد. او در خانوادهای پرجمعیت بزرگ شد و همانطور که قاعده تمام فرزندان روستا است با داستانهای مربوط به منطقه و زمانهاش.
دولت آبادی از دوران نوجوانی شغلهای بسیاری را تجربه کرد. در روستا، مانند هر پسر روستایی ابتدا کار روی زمین پدری و چوپانی را آزمود. در سبزوار شاگرد دوچرخه ساز شد و سپس به سراغ آرایشگری رفت. این شغلها دستمایه بسیاری از آثار او شدند و در آنها نمود یافتند، اما دامنه تجربیاتش به همینجا ختم نشد. پس از ترک سبزوار راهی مشهد و سپس تهران شد و در این شهر هم کارهای جدیدی را تجربه کرد. ابتدا حروفچین چاپخانه شد و بعد با رکلامتوری برنامههای تئاتر و سوفلوری و کنترلچیگری راه خود را به سینما و تئاتر باز کرد. تمام این شغلها برای دولت آبادی راهی بودند برای شناخت جامعه و مردم و زمانهاش. این شناخت عینی و عمیق، داستانهای او را به آثاری واقعگرا که دورهای از تاریخ ایران را پوشش میدهند تبدیل کرد و آنها را در رده آثار ماندگار قرار داد.
او در سن ۱۸ سالگی به مشهد رفت تا گروهبان ارتش شود، اما نشد و به کارگری رفت. در همین دوران بود که بهطور اتفاقی با تئاتر آشنا شد و آنقدر علاقهمند شد که به تهران رفت تا تئاتر بخواند. سال ۱۳۴۰ بود که در تهران نزد مصطفی اسکویی دوره بازیگری را گذراند. او این دوره را با موفقیت و به عنوان هنرپیشه اول پشت سر گذاشت و سال بعد، در نمایش «شبهای سفید» نوشته داستایوفسکی بازی کرد. بازی بعدی او در نمایش «قرعه برای مرگ» اثر واهه کاچا و سپس نمایشهای «اینس مندو»، «تانیا»، «نگاهی از پل» اثر آرتور میلر بود و بعد از آن شروع به کار در اداره برنامههای تئاتر کرد. در همین زمان به گروه هنر ملی پیوست و دوره طلایی تئاتر او آغاز شد.
دولت آبادی در همان سال نخست حضور در تئاتر کار نمایشنامه نویسی را هم آغاز کرد و نخستین نمایشنامهاش به نام «ته شب» در سال ۱۳۴۱ به رشته تحریر درآمد. پس از «تهشب»، دولتآبادی «ادبار» را به همراه داستانهای «بند»، «پای گلدسته امامزاده»، در مجموعه «لایههای بیابانی» در سال ۱۳۴۷ منتشر کرد. از دیگر آثار او در آن دوران میتوان به داستانهای «هجرت سلیمان» و «سایههای خسته»، اشاره کردکه از نظر ساختار با آثار قبلی او متفاوتند. اثر بعدی دولتآبادی «بیابانی» است که منتقدان ادبی آن را نقطه عصیان آثار دولتآبادی به شمار میآورند، داستانی درباره ناکارآمدی ساخت نوین اجتماعی.
دولت آبادی در این سالها با بازی در نمایشهای «شهر طلایی» نوشته عباس جوانمرد، «قصه طلسم و حریر و ماهیگیر» نوشته علی حاتمی، «ضیافت و عروسکها» نوشته بهرام بیضایی، سه نمایشنامه پیوسته «مرگ در پاییز» نوشته اکبر رادی و «تامارزوها» نوشته نصرت نویدی تجربیات بسیاری اندوخت و پس از آن در نمایش «راشومون» به کارگردانی خودش نیز نقشی بازی کرد. کارهای بعدیاش مشارکت در انجمن تئاتر، بازی در نمایشنامه «حادثه درویشی» نوشته آرتور میلر با کارگردانی ناصر رحمانینژاد و «چهرههای سیمون ماشار» اثر برشت با کارگردانی مشترک محسن یلفانی و سلطانپور بود. در سال ۱۳۵۳ مهین اسکویی، کارگردان تئاتر از او دعوت کرد که در نمایشنامه «در اعماق» اثر ماکسیم گورکی ایفای نقش کند و سپس نقشی کوتاه در فیلم گاو داریوش مهرجویی بازی کرد.
تا سال ۱۳۵۳، دولت آبادی نقشآفرینیهای بسیاری بر صحنه تئاتر کرد که آخرین آن «در اعماق» نوشته ماکسیم گورکی بود، اما محمود دولت آبادی نتوانست نقش خود را در آخرین شب نمایش در سنگرود قزوین روی صحنه اجرا کند؛ او درست یک شب پیش از آخرین اجرای نمایش بدون آنکه اتهامی روشن متوجهش باشد از سوی ساواک بازداشت و زندانی شد. او تا این زمان علاوه بر فعالیتهایش روی صحنه، ده مجموعه داستان، رمان و نمایشنامه نیز منتشر کرد. از جمله این نمایشنامهها میتوان به لایههای بیابانی، سفر، آوسنه بابا سبحان، گاوارهبان و عقیل عقیل اشاره کرد، اما گویا دستگیری و بازداشتش نقطه پایانی بر دوران نقش آفرینی او در تئاتر بود.
دولت آبادی چند سال بعد به تئاتر بازگشت، اما این بار نه به عنوان بازیگر که در کسوت دبیر سندیکای تئاتر ایران. پس از پایان کار این سندیکا رابطه دولت آبادی با تئاتر تنها به انتشار نمایشنامههایش محدود ماند. نخستین رمانش «سفر» نام داشت. پس از آن رمان «اوسنه بابا سبحان» را منتشر کرد و سپس «باشبیرو» و «جای خالی سلوچ» را نوشت.
از همان اواخر دهه ۴۰ خورشیدی ایدههای مهمترین اثر محمود دولتآبادی، رمان «کلیدر» در ذهنش جان گرفت. کمی بعد نگارش این رمان را آغاز کرد، اما ۱۵ سال به طول انجامید تا نقطه پایان شاهکارش را بگذارد. کلیدر نام کوهی است میان شهرهای سبزوار، نیشابور و قوچان و این بلندترین رمان ایرانی، داستان واقعی یاغیگریها، ماجراجوییها و آزادگی گل محمد، قهرمان سبزواری است. دولتآبادی که کودکی خود را با شنیدن داستانها، اشعار و مرثیههای مربوط به گلمحمد گذرانده بود، داستان زندگی این قهرمان را با خیال خود آمیخت و رمان بینظیر کلیدر را آفرید. این رمان در ده جلد و ۲۸۳۶ صفحه توسط انتشارات «فرهنگ معاصر» منتشر شد و با داشتن حدود ۹۵۰ هزار کلمه در رتبه دوم طولانیترین رمان جهان، پس از «در جستو جوی زمان از دست رفته» مارسل پروست قرار گرفت.
دولت آبادی بیش از ۵۰ سال از زندگی خود را بدون وقفه درحال نگارش داستان و رمان بوده است. او در این سالها آثار بسیاری، منتشر شده یا نشده خلق کرده است که از جمله آنها میتوان به «گاوارهبان» «مرد»، «عقیل عقیل»، «از خم چنبر»، «دیدار بلوچ» و «جای خالی سلوچ» اشاره کرد. «زوال کلنل»، رمانی است که دولتآبادی در دهه ۶۰ آن را به رشته تحریر در آورد، اما تقریبا ۲۰ سال بعد و به زبان آلمانی انتشار یافت و نامزد جایزه من بوکر آسیا و جایزه بهترین کتاب داستانی ترجمه آمریکا نیز شد.
او با خلق این آثار داستانی گنجینهای بزرگ از آداب و رسوم مردمانی را به رشته تحریر درآورده که آرام آرام از بین رفتهاند. او راوی برجسته دورانی مهم از تاریخ ایران است، راوی رنج انسانهایی که مردمش بودند و با قلم او جاودانه شدهاند.
دولت آبادی را میتوان نماینده شاخص آثار رئالیستی ادبیات معاصر ایران دانست و آثارش البته در بیرون از مرزهای ایران و زبان فارسی هم همچون کشورش پر خوانندهاند. بسیاری از آثار او به زبانهای مختلف برگردانده شدهاند و ایران را بسیاری از دریچهای که او گشوده نگریستهاند.
ارسال نظر