«قانون پسر بزرگ»
ترجمه حسین موسوی هنوز مدت زمانی از شکار بن‌لادن توسط تیم تفنگداران نیروی دریایی نگذشته بود که مارک اوون، یکی از تفنگداران نیروی دریایی که در این عملیات حضور داشت دست به انتشار خاطرات خود از این شکار زد. هلاکت بن‌لادن، رهبر القاعده اما با حرف و حدیث‌هایی همراه بود که حکایت از روایتی متفاوت از آنچه پنتاگون تعریف می‌کرد، داشت. رازهایی همچون به دریا انداختن جسد او به این بهانه که مبادا خاکسپاری او با جار و جنجال همراه باشد و اینکه برخی روایت‌ها حکایت از این داشت که او پیش از دستگیری توسط تیم تفنگداران نیروی دریایی ایالات متحده، اقدام به خودزنی کرده بود تنها گوشه‌ای از پیچیدگی موضوع است. این کتاب سعی دارد به موضوع شکار بن لادن از زاویه دیگری بپردازد. هر چند که پنتاگون به انتشار این کتاب واکنش نشان داد و دولت ایالات متحده از افشای برخی اطلاعات این کتاب گله‌مند بود.

عضوی از تیم سبز بودن، تنها بخشی از همه خواسته‌هایم برای حضور در نیروی دریایی ایالات‌متحده بود. در اینجا، هیچ محدودیتی در خوب بودن یا اینکه به دیگران کمک کنی وجود ندارد. برای من، تمام ترس از شکست‌ها جایش را به برتری داشتن نسبت به دیگران داد. به شخصه در طی سه روزی که آنجا بودم چیزهای بیشتری نسبت به تمرینات یکساله‌ام آموختم: «فهمیدم که تنها رعایت کردن استانداردها کافی نیست و نیاز به چیزهای بیشتری است».
درحالی‌که وسایلم را باز می‌کردم متوجه شدم باید خودم را دوباره به همه اثبات کنم. اینکه به تیم سبز راه پیدا کردم به منزله آسودگی خیال نیست. تمام بچه‌هایی که به این مرحله رسیدند، مثل من، همه تمرینات را پشت سر گذاشته‌اند. به خودم قول دادم که حتما به‌عنوان عضوی مفید در تیم سبز مطرح شوم و به شدت از خودم کار بکشم.


عرشه دوم
چند هفته پیش از اینکه برنامه اعزام به افغانستان به دستم برسد، لیستی از وسایلی ضروری تهیه کردم. سال ۲۰۰۵ بود و نخستین بار بود که می‌خواستم به همراه تیم سبز به آسیای مرکزی اعزام شوم. این در حالی بود که به‌عنوان نیروی ویژه دریایی ایالات‌متحده پیش از این به عراق اعزام شده بودم. کنار دستگاه چاپگر ایستاده بودم و ۶ صفحه مجزا پرینت گرفتم. در واقع این لیست پیشنهادی، شامل همه چیز می‌شد. لب کلام اینکه باید هر چیزی دم دستم بود با خود می‌بردم. پیش‌تر، ما از روشی تبعیت می‌کردیم که نام «قوانین پسر بزرگ» به خود گرفته بود؛ یعنی اینکه هدایت و مدیریت زیاد توسط دیگران مطرح نبود مگر اینکه ضرورت ایجاب می‌کرد. زمانی هم که وارد این تیم شدم، به خودم بالیدم زیرا روز به روز بیشتر به استقلال کامل نزدیک می‌شدم.
در سه ماهی که گذشت، تمرینات را بیش از پیش سخت‌تر کردم تا واقعا به‌عنوان یک نیروی کارآمد مطرح شوم. نکته‌ای که در این مدت یاد گرفتم این بود که سوال کردن در وقت ضرورت مشکلی ندارد؛ اما این پرسیدن هم قواعد مخصوص به خود را داشت. نباید مانند کسی مطرح می‌شدم که اصلا از هیچ‌ چیز خبر ندارد و مدام در حال سوال کردن از این و آن است. قصد نداشتم که در نخستین اعزامم در این تیم، اشتباهی کنم و چیزی را در لیست خودم از قلم بیندازم. پس زمانی که رهبر تیم را دیدم از او در مورد لیست وسایل سوال کردم که چه چیزهایی را باید با خودم به افغانستان بیاورم،
گفتم: هی! قهوه بیاورم؟
ادامه دادم: داشتم وسایلم را جمع می‌کردم. در اینجا گفته شده همه چیز را باید با خودت بیاوری؟
سر دسته تیم، درحالی‌که فنجانی از قهوه نیز در دست گرفته بود پشت پیشخوان آشپرخانه روی صندلی‌‌های چرخان به این سو و آن سو تاب می‌خورد. قدی کوتاه اما هیکلی زمخت داشت. مثل بقیه بچه‌ها نبود. باقی بچه‌ها ریش خود را کوتاه نمی‌کردند؛ اما وی صورتی کاملا تیغ زده و موهایی کاملا کوتاه داشت. به‌گونه‌ای که از دور می‌دیدی فکر می‌کردی که سرش را تراشیده است. او زیاد اهل حرافی و صحبت کردن نبود. او نیز مثل من، زمانی در تیم «دیوگرو»* بود و همچنان به بند «قانون پسر بزرگ» معتقد بود.
با صدایی مبهم گفت: چند وقت است که در نیروی دریایی خدمت می‌کنی؟
گفتم: نزدیک به ۶ سال.
گفت: 6 سال است که در نیروی دریایی هستی و هنوز نمی‌دانی که چه چیز لازم است و چه چیزی نه؟
احساس حماقت کردم.
با لحن استهزا‌آمیزی گفت: بچه! فکر می‌کنی چه چیزهایی لازم است که برای اعزام به افغانستان باید همراهت باشد؟
درحالی‌که هنوز استهزا در کلامش موج می‌زد، ادامه داد: بهترین راهنمایی برایت این است: هرچه را که لازم داری با خودت بیاور.
گفتم: حتما!
به قفسم بازگشتم و وسایلم را از خودم جدا کردم. هر فردی در دیوگرو یک غرفه داشت. غرفه ای با یک درب و قفل بزرگ که می‌شد وارد آن شد. قفس من کوچک بود. این غرفه ای دورتادور طاقچه داشت و ازسقف آن، «چوب جا رختی» آویزان بود که می‌توانستی یونیفرم خود را آویزان کنی.


*شاخه‌ای از نیروی دریایی ایالات‌متحده که به‌عنوان گروه ویژه جنگاوری به حساب می‌آیند. این گروه برخی از دستورات خود را مستقیما از کاخ سفید یا وزارت دفاع دریافت می‌کند.