نقد مشق شب و روشهای آموزشی در گفتوگو با عضو کمیسیون آموزش مجلس
مطالب را هنرمندانه به دانشآموزان بیاموزیم
الهه رمضانی قاسم جعفری، نماینده بجنورد و عضو کمیسیون آموزش وتحقیقات در مجلس شورای اسلامی سه عامل از جمله؛ زیرساختهای فرهنگی، آموزههای مناسب و تاثیر آن در شخصیت فرد، روش و سیستم حاکم در نظام آموزشی را در آموزش مهم و تاثیرگذار میداند و میگوید: همه عوامل با هم در ارتباط هستند و نمیتوانیم هیچیک از آنها را جدای از هم بدانیم. وی درخصوص اینکه چرا در نظام آموزشی ما از روشهای جدید و مدرن استفاده نمیشود، معتقد است: «روشهای به روز و مدرن نیازمند هزینههایی هستند که اگر بسته تحول بنیادین درست اجرا شود، قطعا این هزینهها تحقق میپذیرند و روشهای جدید و مدرن هم در مدارس اجرا میشوند.
الهه رمضانی قاسم جعفری، نماینده بجنورد و عضو کمیسیون آموزش وتحقیقات در مجلس شورای اسلامی سه عامل از جمله؛ زیرساختهای فرهنگی، آموزههای مناسب و تاثیر آن در شخصیت فرد، روش و سیستم حاکم در نظام آموزشی را در آموزش مهم و تاثیرگذار میداند و میگوید: همه عوامل با هم در ارتباط هستند و نمیتوانیم هیچیک از آنها را جدای از هم بدانیم. وی درخصوص اینکه چرا در نظام آموزشی ما از روشهای جدید و مدرن استفاده نمیشود، معتقد است: «روشهای به روز و مدرن نیازمند هزینههایی هستند که اگر بسته تحول بنیادین درست اجرا شود، قطعا این هزینهها تحقق میپذیرند و روشهای جدید و مدرن هم در مدارس اجرا میشوند. مهم این است که به چه صورت این روشها را درست اجرایی کنیم.»
والدین گلهمندند و میگویند روشهای مدارس خصوصی تفاوت چشمگیری با مدارس دیگر ندارد و اینکه چنین مدرسههایی پول کلانی از والدین دریافت میکنند و در عوض فقط دانشآموز را خسته تکلیف انجام دادن میکنند. در حالی که دانشآموزان باید تمرینها و تکالیفشان را در مدرسه تمام کنند و وقتی به خانه آمدند استراحت کرده و به مرور درسهایشان بپردازند ، اما در حال حاضر اینطور نیست. به نظر شما چرا مربیان با این رویه پیش میروند ؟
در بحث مشق شب نمیتوانم بگویم که این کار بد است یا خوب. اگر برای دانشآموز یک فضایی ایجاد شود که احساس کند مدرسه برایش حالت تابو شده است، در این صورت آموزش نتیجه خوبی نخواهد داشت. در اینراستا باید متخصصان مشاوره در بحث آموزش در این خصوص اظهارنظر کنند. من پیشنهادم این است که در این خصوص حتما باید با مشاوران متخصص و زبده مشورت کرد که بگویند که این تکالیف خارج از مدرسه چقدر میتواند برای دانشآموزش مفید باشد. نباید آنقدر تکالیف زیاد باشد و بچهها کلافه شوند که یکی به پدر یا مادرش بگوید برایم بنویس و دیگری با زور در خواب و بیداری یک صفحههایی را برای خودش سیاه کند یا حل و المسائل خریده و تمریناتش را انجام دهد تا معلم او را بازخواست نکند. این عوارضی است که برای دانشآموز وجود دارد. در واقع وقتی معلم آموزههای نامناسب را به دانشآموزان تحمیل میکند، این آموزهها در ذهن آنها میمانند و باعث یادگیری نامناسب و غلط میشود.
به نظر شما در بحث آموزش مربیان و معلمان باید به چه مسائلی توجه داشته باشند ؟
من احساس میکنم که در فرآیند آموزش ما باید به کیفیت توجه داشته باشیم، ولی باید ببینیم در وهله اول آنچه را که ما به دانشآموزان منتقل میکنیم، چه محتوایی دارد و دوم اینکه با چه روشی این کار انجام میشود. اگر ما بتوانیم مطالب آموزشی را از نظر کمیت و کیفیت، هنرمندانه به دانشآموزان انتقال دهیم، خیلی بهتر است تا اینکه دانشآموزان راکه بیشتر به دنبال شیطنت هستند ساعات متمادی پشت میز بنشانیم و در حالی که انرژی مان را متراکم میکنیم، بگوییم که الا و بلا باید مطالب را یاد بگیرید. در واقع هر چه در فرآیند آموزش آن فرصتی را که به انسان داده میشود در آن یکنواختی ایجاد شود، طبیعتا تمرکزش کمتر شده و سطح یادگیریاش پایین میآید. بهطور مثال من هم با دانشجویان بسیاری سر و کار دارم و احساس میکنم که توانایی یادگیری آنها در ساعات اولیه کلاس خیلی بالاتر است و هر چه از زمان کلاس میگذرد، تمرکزشان خودبهخود کم میشود. به عقیده من در مرحله اول باید محتوای مطالب آموزشی درست و قوی باشد و این محتوا را باید هنرمندانه در فرصت و روش مناسب به دانشآموزان منتقل کرد.
در حال حاضر در مدارس روش دیگری هم باب شده است، مربیان برای والدین کلاسهای آموزش مثلا درس ریاضی میگذارند و شیوه تدریس شان را به اولیا یاد میدهند و از آنها میخواهند که به کودکان به این شیوه درس یاد دهند، یعنی والدین مشخصا نقش مربی را برای فرزندانشان ایفا کنند. در حالی که پدر و مادر باید بر درس خواندن فرزندانشان نظارت داشته باشند نه اینکه تدریس کنند.
اگر هدف از آموزش دادن والدین به کودکان این است که آنها در فرآیند آموزش و پرورش آموزشی فرزندانشان قرار بگیرند، این کار میتواند مفید و خوب واقع شود و اتفاقا به هیچوجه عمدی نیست. اما اگر این آموزش برای این باشد که مربیان از خودشان سلب مسوولیت کنند، طبیعتا این مساله قابل پذیرش نیست. من معتقدم والدین باید کمک کار معلم باشند، ولی نباید وظیفه معلم و والدین جابه جا شود، یعنی والدین نقش آموزشدهی به جای معلم را به فرزندانشان داشته باشند، این کار قابل قبول نیست.
*به نظر میرسد در کشور ما همچنان به شیوههای اعصار گذشته به آموزش و پرورش نگریسته میشود و هیچکس نه خود آموزش و پرورش و نه مدارس و مربیان آن به فکر روشهای به روز و مدرن نیستند.
روشهای به روز و مدرن نیازمند هزینههایی هستند که اگر بسته تحول بنیادین درست اجرا شود، قطعا این هزینهها تحقق میپذیرند و روشهای جدید و مدرن هم در مدارس اجرا میشوند. مهم این است که به چه صورت این روشها را درست اجرایی کنیم. اما بخش دیگر مربوط به معلمها میشود. رهبر معظم انقلاب فرمودند که نباید معلمی را مانند سایر شغلها بدانیم که تنها برای معیشت زندگی انجام شود، بلکه معلم باید با عشق پا در کلاس بگذارد و با علاقه به دنبال روشها و ابتکارات جدید در بحث آموزش برود، اگر غیر از این باشد حتما نتیجه خوبی نخواهد داشت. من فکر میکنم که این بخش به خود معلمان برمیگردد.
من در این سالها با مربیان بسیاری صحبت کردهام و به آنها گفتهام که شما در طول 15 یا 30 سال خدمتی که داشتهاید، قطعا باید تجربیات و روشهای تاثیرگذار بسیاری در آموزش به دانشآموزان یاد گرفته باشید و بتوانید روش آموزشتان را تغییر دهید، که دانشآموزان بهتر درسها را یاد بگیرند. به عقیده من زیرساختهای فرهنگی و آموزههای مناسب و تاثیر آن در شخصیت فرد و روش و سیستم حاکم در نظام آموزشی، که همه آنها با هم در ارتباط هستند و نمیتوان هیچ یک از آنها را جدای از هم دانست، در آموزش به دانشآموزان دخیل و تاثیرگذارند.
به فرض مثال اگر دانشآموز از نظر دانش و تکنولوژی روز از معلمش جلوتر باشد و در این میان معلم او حرفهایی در کلاس بزند که دانشآموزش از آن اطلاع داشته باشد، این قضیه در ارتقای دانش و شخصیت دانشآموز تاثیرگذار نیست. پس با این حساب معلم باید به علم روز و تکنولوژی مدرن آگاه باشد و بتواند دانش خود را به دانشآموزانش منتقل کند. او باید علاوه بر اینکه فرمول مسالهای را در کلاس توضیح میدهد، بتواند سیطره روحی در فرد ایجاد کند و روش یا دایره دانشش را گسترش دهد. وقتی معلم نتواند پاسخگوی سوال دانشآموزان باشد، خود به خود و ناخواسته مرجع و رجوع دانشآموز نخواهد بود.
در حال حاضر در کشورهای همسطح ایران از روشهای مدرن بهویژه بازی برای آموختن و شیوههای متنوع از این قبیل برای آموختن بهره میگیرند اما در ایران همچنان مشق شب محور اصلی آموزش است؛ به نظرتان چرا اینطور است؟
ما نباید کاری کنیم که هر دفعه از یک طرف بام بیفتیم. باید بهدنبال روشی باشیم که خودمان آن را طرح کرده و از فرهنگ خودمان نشات گرفته باشد. در مورد این موضوع، باید دید برای آموزش بهتر چه موقع مشق شب مفید است، کجا از روش جدید و مدرن استفاده شود و چه جاهایی از طریق بازی یا شیوههای انیمیشنی به دانشآموزان منتقل کرد. اینها هر کدام تنوع خاص خودشان را دارند و باید دید فضای حاکم بر آموزش ما کدام است و این مساله به خود مدرسه هم برمیگردد. دراین رابطه یک مربی هرچهقدر هم که فنون شنا را به دانشآموز بهتر یاد بدهد، وقتی دانشآموز با موج مواجه شد، میداند که چطور خود را نجات دهد، که البته استعداد ذاتی فرد هم در یادگیری این قضیه مهم است.
والدین گلهمندند و میگویند روشهای مدارس خصوصی تفاوت چشمگیری با مدارس دیگر ندارد و اینکه چنین مدرسههایی پول کلانی از والدین دریافت میکنند و در عوض فقط دانشآموز را خسته تکلیف انجام دادن میکنند. در حالی که دانشآموزان باید تمرینها و تکالیفشان را در مدرسه تمام کنند و وقتی به خانه آمدند استراحت کرده و به مرور درسهایشان بپردازند ، اما در حال حاضر اینطور نیست. به نظر شما چرا مربیان با این رویه پیش میروند ؟
در بحث مشق شب نمیتوانم بگویم که این کار بد است یا خوب. اگر برای دانشآموز یک فضایی ایجاد شود که احساس کند مدرسه برایش حالت تابو شده است، در این صورت آموزش نتیجه خوبی نخواهد داشت. در اینراستا باید متخصصان مشاوره در بحث آموزش در این خصوص اظهارنظر کنند. من پیشنهادم این است که در این خصوص حتما باید با مشاوران متخصص و زبده مشورت کرد که بگویند که این تکالیف خارج از مدرسه چقدر میتواند برای دانشآموزش مفید باشد. نباید آنقدر تکالیف زیاد باشد و بچهها کلافه شوند که یکی به پدر یا مادرش بگوید برایم بنویس و دیگری با زور در خواب و بیداری یک صفحههایی را برای خودش سیاه کند یا حل و المسائل خریده و تمریناتش را انجام دهد تا معلم او را بازخواست نکند. این عوارضی است که برای دانشآموز وجود دارد. در واقع وقتی معلم آموزههای نامناسب را به دانشآموزان تحمیل میکند، این آموزهها در ذهن آنها میمانند و باعث یادگیری نامناسب و غلط میشود.
به نظر شما در بحث آموزش مربیان و معلمان باید به چه مسائلی توجه داشته باشند ؟
من احساس میکنم که در فرآیند آموزش ما باید به کیفیت توجه داشته باشیم، ولی باید ببینیم در وهله اول آنچه را که ما به دانشآموزان منتقل میکنیم، چه محتوایی دارد و دوم اینکه با چه روشی این کار انجام میشود. اگر ما بتوانیم مطالب آموزشی را از نظر کمیت و کیفیت، هنرمندانه به دانشآموزان انتقال دهیم، خیلی بهتر است تا اینکه دانشآموزان راکه بیشتر به دنبال شیطنت هستند ساعات متمادی پشت میز بنشانیم و در حالی که انرژی مان را متراکم میکنیم، بگوییم که الا و بلا باید مطالب را یاد بگیرید. در واقع هر چه در فرآیند آموزش آن فرصتی را که به انسان داده میشود در آن یکنواختی ایجاد شود، طبیعتا تمرکزش کمتر شده و سطح یادگیریاش پایین میآید. بهطور مثال من هم با دانشجویان بسیاری سر و کار دارم و احساس میکنم که توانایی یادگیری آنها در ساعات اولیه کلاس خیلی بالاتر است و هر چه از زمان کلاس میگذرد، تمرکزشان خودبهخود کم میشود. به عقیده من در مرحله اول باید محتوای مطالب آموزشی درست و قوی باشد و این محتوا را باید هنرمندانه در فرصت و روش مناسب به دانشآموزان منتقل کرد.
در حال حاضر در مدارس روش دیگری هم باب شده است، مربیان برای والدین کلاسهای آموزش مثلا درس ریاضی میگذارند و شیوه تدریس شان را به اولیا یاد میدهند و از آنها میخواهند که به کودکان به این شیوه درس یاد دهند، یعنی والدین مشخصا نقش مربی را برای فرزندانشان ایفا کنند. در حالی که پدر و مادر باید بر درس خواندن فرزندانشان نظارت داشته باشند نه اینکه تدریس کنند.
اگر هدف از آموزش دادن والدین به کودکان این است که آنها در فرآیند آموزش و پرورش آموزشی فرزندانشان قرار بگیرند، این کار میتواند مفید و خوب واقع شود و اتفاقا به هیچوجه عمدی نیست. اما اگر این آموزش برای این باشد که مربیان از خودشان سلب مسوولیت کنند، طبیعتا این مساله قابل پذیرش نیست. من معتقدم والدین باید کمک کار معلم باشند، ولی نباید وظیفه معلم و والدین جابه جا شود، یعنی والدین نقش آموزشدهی به جای معلم را به فرزندانشان داشته باشند، این کار قابل قبول نیست.
*به نظر میرسد در کشور ما همچنان به شیوههای اعصار گذشته به آموزش و پرورش نگریسته میشود و هیچکس نه خود آموزش و پرورش و نه مدارس و مربیان آن به فکر روشهای به روز و مدرن نیستند.
روشهای به روز و مدرن نیازمند هزینههایی هستند که اگر بسته تحول بنیادین درست اجرا شود، قطعا این هزینهها تحقق میپذیرند و روشهای جدید و مدرن هم در مدارس اجرا میشوند. مهم این است که به چه صورت این روشها را درست اجرایی کنیم. اما بخش دیگر مربوط به معلمها میشود. رهبر معظم انقلاب فرمودند که نباید معلمی را مانند سایر شغلها بدانیم که تنها برای معیشت زندگی انجام شود، بلکه معلم باید با عشق پا در کلاس بگذارد و با علاقه به دنبال روشها و ابتکارات جدید در بحث آموزش برود، اگر غیر از این باشد حتما نتیجه خوبی نخواهد داشت. من فکر میکنم که این بخش به خود معلمان برمیگردد.
من در این سالها با مربیان بسیاری صحبت کردهام و به آنها گفتهام که شما در طول 15 یا 30 سال خدمتی که داشتهاید، قطعا باید تجربیات و روشهای تاثیرگذار بسیاری در آموزش به دانشآموزان یاد گرفته باشید و بتوانید روش آموزشتان را تغییر دهید، که دانشآموزان بهتر درسها را یاد بگیرند. به عقیده من زیرساختهای فرهنگی و آموزههای مناسب و تاثیر آن در شخصیت فرد و روش و سیستم حاکم در نظام آموزشی، که همه آنها با هم در ارتباط هستند و نمیتوان هیچ یک از آنها را جدای از هم دانست، در آموزش به دانشآموزان دخیل و تاثیرگذارند.
به فرض مثال اگر دانشآموز از نظر دانش و تکنولوژی روز از معلمش جلوتر باشد و در این میان معلم او حرفهایی در کلاس بزند که دانشآموزش از آن اطلاع داشته باشد، این قضیه در ارتقای دانش و شخصیت دانشآموز تاثیرگذار نیست. پس با این حساب معلم باید به علم روز و تکنولوژی مدرن آگاه باشد و بتواند دانش خود را به دانشآموزانش منتقل کند. او باید علاوه بر اینکه فرمول مسالهای را در کلاس توضیح میدهد، بتواند سیطره روحی در فرد ایجاد کند و روش یا دایره دانشش را گسترش دهد. وقتی معلم نتواند پاسخگوی سوال دانشآموزان باشد، خود به خود و ناخواسته مرجع و رجوع دانشآموز نخواهد بود.
در حال حاضر در کشورهای همسطح ایران از روشهای مدرن بهویژه بازی برای آموختن و شیوههای متنوع از این قبیل برای آموختن بهره میگیرند اما در ایران همچنان مشق شب محور اصلی آموزش است؛ به نظرتان چرا اینطور است؟
ما نباید کاری کنیم که هر دفعه از یک طرف بام بیفتیم. باید بهدنبال روشی باشیم که خودمان آن را طرح کرده و از فرهنگ خودمان نشات گرفته باشد. در مورد این موضوع، باید دید برای آموزش بهتر چه موقع مشق شب مفید است، کجا از روش جدید و مدرن استفاده شود و چه جاهایی از طریق بازی یا شیوههای انیمیشنی به دانشآموزان منتقل کرد. اینها هر کدام تنوع خاص خودشان را دارند و باید دید فضای حاکم بر آموزش ما کدام است و این مساله به خود مدرسه هم برمیگردد. دراین رابطه یک مربی هرچهقدر هم که فنون شنا را به دانشآموز بهتر یاد بدهد، وقتی دانشآموز با موج مواجه شد، میداند که چطور خود را نجات دهد، که البته استعداد ذاتی فرد هم در یادگیری این قضیه مهم است.
ارسال نظر