گفتوگو با فیض شریفی به بهانه انتشار مجموعههای «شعر زمان ما»
ادبیات را قربانی نمیکنم
یاسین نمکچیان سالها پیش مجموعه کتابهایی با عنوان «شعر زمان ما» نوشته زنده یاد محمد حقوقی شاعر و پژوهشگر ارزشمند منتشر میشد که شناختنامه و نقد آثار شاعران مطرح و تاثیرگذار کشور بود. در آن دوره یکی از معدود منابع منتشر شده درباره شعر ایران همان کتابها بودند که در آشنایی نسل جوان با چهرههای شاخص نقش غیرقابل انکاری ایفا میکردند. بعد از خاموشی زندهیاد حقوقی، پروژه متوقف شد و همواره جای خالی آن در ادبیات ایران به چشم میآمد تا اینکه اخیرا ادامه کار با کوشش فیض شریفی شاعر و منتقد شیرازی به بار نشست و آثار شاعران مهم دیگری مورد بررسی قرار گرفت.
یاسین نمکچیان سالها پیش مجموعه کتابهایی با عنوان «شعر زمان ما» نوشته زنده یاد محمد حقوقی شاعر و پژوهشگر ارزشمند منتشر میشد که شناختنامه و نقد آثار شاعران مطرح و تاثیرگذار کشور بود. در آن دوره یکی از معدود منابع منتشر شده درباره شعر ایران همان کتابها بودند که در آشنایی نسل جوان با چهرههای شاخص نقش غیرقابل انکاری ایفا میکردند.بعد از خاموشی زندهیاد حقوقی، پروژه متوقف شد و همواره جای خالی آن در ادبیات ایران به چشم میآمد تا اینکه اخیرا ادامه کار با کوشش فیض شریفی شاعر و منتقد شیرازی به بار نشست و آثار شاعران مهم دیگری مورد بررسی قرار گرفت. شریفی برای اتمام کار نیمهتمام حقوقی گزینه مناسبی به شمار میآمد که هم ازسواد آکادمیک برخوردار بود و هم اینکه به وضعیت نقد ادبی در ایران اشراف داشت. گویا اصلا خود جناب حقوقی در زمان حیاتش به ناشر گفته بود که ادامه مجموعه را به شریفی بسپارند که در نهایت با تاخیری چند ساله این اتفاق افتاد. حالا 13 کتاب از دور تازه «شعر زمان ما» توسط انتشارات نگاه منتشر شده است و کتابهای دیگری هم در راهند. آنچه میخوانید گفتوگوی ما با فیض شریفی شاعر، نویسنده و منتقد به بهانه انتشار همان
کتابها است.
از چند سال پیش تاکنون ۱۵ کتاب در زمینه نقد ادبی منتشر کردهاید، دوست دارم از شما بپرسم وضعیت نقد ادبی را در عصر حاضر چگونه ارزیابی میکنید؟
با سپاس از بذل مهر و محبت شما، باید بگویم که کتابهای بسیاری در زمینه نقد ادبی منتشر شده است که شوربختانه مهجور ماندهاند، میترسم نام ببرم شاخ و برگ پیدا کند و دوستان و ناقدانی که از آنان اسم نبردهام ناراحت شوند. شاید بپرسید: «چرا به دیده نیامدهاند؟» آن وقت مجبورم پاسخ دهم که به کار جدی و سنگین خیلی بها نمیدهند. دلایل بسیار است. آدم امروز در معضلات زندگیاش مانده است. دوست دارد سر زخمهایش پودر آرامش بپاشد؛ بنابراین میرود دنبال طنز و لیچار یا موسیقی یا فیلمی یا در نهایت رمانی که او را از این وضعیت بغرنج برهاند. یک منتقد مطرح نیاز به ناشر شش دانگی هم دارد. ناشران امروز هم بازاریابی میکنند. معمولا از 10 رمانی که فروش میرود، یک نفر سراغ نقد ادبی نمیآید. کتاب که باد کند، ناشر غمگین میشود، ناقد هم برای کتاب بعدی دست و دلش پیش نمیرود. نقد یک کار علمی نیاز به خواندن و اشراف بر تاریخ نقد، تاریخ ادبیات و سبکها دارد. نیاز دارد که دستور زبان، خود زبان، وزن و موسیقی و آرایههای ادبی را بدانی، قالبها را تشخیص بدهی و از همه مهمتر بافت و ساخت و آهنگ را که باعث ایجاد شکل یا فرم میشود تشخیص بدهی. تازه نقد ذوقی هم داریم. اینها را بدانی یا نه باید بر شعر هم نقد ذوقی اضافه شود؛ مثل انشاء است که بعضیها در روزنامهها مینویسند و باید به آن نمره داد از 10 تا 20 ... این نوشتهها معمولا از قبل تکلیفش مشخص است.
منتقد یا میخواهد شاعر را روی دست بگیرد یا میخواهد تو را بر زمین گرم بزند که نای بلند شدن نداشته باشی.
درباره کارهای خودتان بگویید، از توجه یا بیتوجهی جامعه هنری امروز و تفاوت کار شما با استاد محمد حقوقی؟
بیش از ۳۰ مورد نقد و ارزیابی از کار «شعر زمان ما» این جانب صورت گرفته است. استاد عبدالعلی دستغیب نوشتهاند: «در بین پژوهشهای همزمان ما در زمینه شناختن و شناساندن اشعار نو کار «حقوقی» و «شریفی» جای مناسب یافته است. او با همان طرز کار و نه کاملا با همان قسم داوری فرمالیستی پیشرو، ادامه داده و میدهد و همگی ما شعردوستان، سپاسگزاری بلندبالایی به حقوقی و فیض شریفی برای گردآوری، گزینش و واکاوی اشعار نیما و شاگردان او بدهکاریم... روش داوری و گزینش شعری فیض شریفی جمع دو طرز کار شمس لنگرودی و محمد حقوقی است که آن را بسیار میپسندم. او به «مشهورات» و گفتههای نامستند تکیه نمیکند و پیشداوریهای معمول را به کار نمیگیرد. موفق است و نکتههای تازهای میگوید. فیض شریفی به شیوه زبانشناسی و تحلیلی، از سخن راندن درباره آرایشهای لفظی و معنایی، جناسسازی، تلمیح یا باستانگونگی، اسطوره و بافت و ساخت و شکل کار شاعر مینویسد که هر یک به جای خود خواندنی است و از دقت نظر و دید تیزبینش حکایت دارد...»
به جز مواردی که استاد دستغیب لطف کردهاند و نوشتهاند. مسالهای که من با آن دست و پنجه نرم کردهام، کمبود منابع بود درباره نادرپور، نصرت رحمانی، سیمین بهبهانی، سیاوش کسرایی، منوچهر آتشی، مشیری، مصدق، شمس لنگرودی، کدکنی، سیدعلی صالحی، یدالله رویایی و حسین منزوی. از منظر دیگر سخن راندن از شاعران معاصر زنده وحتی آنان که خرقه تهی کردهاند، مشکل دوم من بود. اگر من به ستایشنامهای درباره آنان بسنده میکردم، میبایست تمام معیارهای نقد ادبی را کنار مینهادم.
من این کاره نبودم که ادبیات را برای مصلحت کسی ذبح کنم. در عین احترام به کارهای مشعشع آنان باید به کارهای ضعیف آنان هم اشاره میکردم. خودتان میدانید موجهای منفی همواره هست و باید با آن کنار آمد. البته شاعران امروز آستانه تحملشان متفاوت است و الان به حافظ هم ایراد میگیرند به سعدی هم، حتی بعضیها مینویسند مولوی به درد همان عثمانیها میخورد و به کسی بر نمیخورد؛ ولی شاعری که هنوز زنده است یا وارثان فرهنگوری هم دارد، ممکن است در برابرت جبههگیری کنند که خوشبختانه به جز یکی دو سه مورد مشکلی پیش نیامده است. مشکل سوم این است که من نمیتوانستم با یک نوع نثر هم سراغ شفیعی کدکنی بروم هم سراغ یدالله رویایی. باید نثرم و نوشتههایم را همشأن و همسنگ آنان به پیش میبردم. تفاوت دیگر کار من با آثار مرحوم حقوقی آن است که من سعی کردهام از هجا تا کلمه تا تصویر، تا سطر، تا شکل شعر پیش بروم و حتی بیوگرافی (شرححال) و اتوبیوگرافی (خویشتننگاری) شاعران را هم اضافه و تاثیر سیاسی- اجتماعی زمانه را بر شعر آنان رصد کنم و موقعیت شاعر را در عصر حاضر مورد ارزیابی قراردهم. به نظر من شاعر باید در تمامیتش مورد ارزیابی قرار گیرد تا آن اثر به کار استادان و دانشجویان و طبقه الیت قرار گیرد.
ار فروش و نتیجه کار راضی هستید؟
کاملا، به نظر من هرچه کار در این زمینه صورت بگیرد، کم است. چندین کتاب به چاپ چندم رسیدهاند و بسیاری از دانشجویان برای پایاننامههایشان مرتبا با من تماس میگیرند که مثلا فلان کتابتان در بازار نیست و البته دست من خالی است. به نوشته کاوه گوهرین درباره حاصل کار حقوقی و فیض شریفی نیز نه من و نه ایشان هر گز ادعای بینقصی نداشتیم. هر تلاش ادبی از جانب هر صاحبنظری به یقین کاستیهایی نیز دارد؛ اما یقین داشته باشید جدا از نوع دیدگاه و سلایق زندهیاد حقوقی و بینش مستقل ادبی فیض شریفی هر کدام از این بزرگان آرای مستقل ادبی خود را درباره شاعران مورد بحث خود ابزار کردهاند. من اصولا مقایسه اینچنینی را بین نحوه نگاه و تحقیق این دو صاحبنظر
روا نمیدارم.
به دیگر سخن «هزار نکته باریکتر از مو اینجاست.» باور کنید وقتی بسامد واژگان، ترکیبات، اوزان و صورخیال و سایر موارد شعری شاعر را بررسی میکردم متحیرانه میدیدم که بعضی از اشعار که مرا تکان داده است از تزئینات صوری عاری است. چند بار آن را میخواندم تا آن را تحلیل یا نقد کنم. به این شعر کوتاه نصرت رحمانی نگاه کنید: «هنگام وداع پیرهنی چنان بپوش که گویی برهنهای» واقعا این شعر از استعاره و سایر ویژگیهایی که برشمردم عاری است اما زیباست.
دوست دارید درباره کدام شاعر بنویسید که ننوشتهاید؟
جای هوشنگ ابتهاج، علی باباچاهی، احمدرضا احمدی در این مجموعه خالی است. درباره فریدون توللی کار جامعی کردهام که زیر چاپ است و تاکنون به چاپ نرسیده است.
آیا همه این شاعران که درباره آنان نوشتهاید مشمول شعر زمان ما میشوند؟
بعضی از این شاعران را ناشر سفارش داده، به نظر من یکی از علتها، فروش اشعار این شاعران است. به نظر من شعر محصولی است که باید عرضه شود و مورد استفاده قرار گیرد. این سخن که فلان غذا مقوی است اما مردم نمیخورند، حرف درستی نیست، بیشتر شاهکارهای ادبی که مردم با آن ارتباط برقرار کردهاند، به خاطر آن بوده که توانسته غذای مناسبی برای طبع آنان باشد.
مقصود من از لحاظ بافت و ساخت و یا شکل است؟
ببینید شکل روایی با شکل توصیفی متفاوت است. هر سخنی شکل خود را دارد. به نظر من شعر اخوان ثالث همان قدر بافت و ساخت روایی دارد که شعر سهراب سپهری، شکل توصیفی دارد. همانگونه اشعار رویایی همان قدر «سیمای معنی» دارد که شعر «سید علی صالحی» منتهی با دو نوع زبان. اصولا شاعران حرفهای ذاتا بدون آنکه بدانند وقتی شعر میگویند شعرشان ساختارمند است و این از درون آنان برمیخیزد.
چند سال برای این 13 کتاب وقت گذاشتهاید؟
هر کتاب حدود یک سال وقت مرا خوش نموده است. حدود ۱۲ یا ۱۳ سال، از آن زمان که زندهیاد حقوقی زنده بود، من این کارها را شروع کردم و به خود گفتم: «روزی آنان را در بساط کتابها قرار میدهم.» تا بهار به اتفاق در دستهای من قرار گرفت. کاوه گوهرین، شاعر و منتقد عزیز در مصاحبهای با رایحه مظفریان در روزنامه نیم نگاه به تاریخ سهشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۳ گفته بود که: «در یکی از واپسین دیدارها ایشان (محمد حقوقی) نام استاد فیض شریفی را به عنوان ادیبی صاحب صلاحیت بر زبان راند و گفت: «وی تنها کسی است که میتواند به این مجموعه استمرار بخشد.» پیش از خاموشی زندهیاد حقوقی باز هم این مدیر انتشارات نگاه (علیرضا رئیس دانایی) بود که در یکی از سفرهایش به شیراز فیض را یافت و به اصرار از او خواست که کار بر جای مانده زندهیاد حقوقی را ادامه دهد و حاصل، مجموعهای نفیس و دقیق بود از نقد و تحلیل بزرگان ادب... »
اکنون مشغول چه کاری هستید؟
کتابی را در محدوده ۶۰۰ صفحه با همکاری خانم رایحه مظفریان چاپ کردهایم که تاریخ شفاهی عبدالعلی دستغیب است. این کتاب نفیس را انتشارات آمازون در انگلستان چاپ کرده، کتابی را هم با همکاری قدرت قائممقامی چاپ کردهام به نام «کیمیای رحمانی» که تاثیر اشعار و آثار رحمانی بر سینمای مسعود کیمیایی است. یک کتاب دیگر هم چاپ کردهام که شامل یک نوول است به نام «غم دونده» و دو نمایشنامه و یک نقد... کتاب اشعارم را هم دارم سامان میدهم.
ظاهرا از شعر به داستان رسیدهاید و نمایشنامه...
بله! برای اینکه من اولین کتابم را با اشعارم شروع کردم به نام «زیباترین زمین» و میخواهم «شعر- داستان» بنویسم. میخواهم از طریق داستان، خاطره، شعر را ببرم میان مردم. اکنون رمان و داستان جای شعر را گرفته است و من باید از این قالب به نفع شعر استفاده کنم. میخواهم کار خودم را بکنم. در واقع وقتی نقدی هم مینویسم دوست دارم به جز متر و معیار علمی به علایق و عواطف خودم پاسخ مناسبی بدهم.
شعر امروز ایران را چگونه میبینید؟
شما که از شهر آشنایی هستید، هم شعر میگویید هم نقد میکنید، خوشحالم که با شما حرف میزنم. میخواهم بگویم که جوانان باید این ریل شعر زمان را طی کنند، بیشتر بخوانند، اعتماد به نفس داشته باشند و خلاقیت. وقتی پشتکار داشته باشی، بازی خلاقیت را هم به موقع شروع میکنی. کتابهای زیادی چاپ میشود، من همه را میخرم و میخوانم. ولی شعر امروز یا«زبانکاری» میکند یا تن به شعرهای سانتیمانتال (احساسات زودگذر...) میدهد. گاهی جرقههای خوبی مشاهده میکنم اما کافی نیست. ریاضت روحی ندارد... شوربختانه شاید توقع من و امثال من بالا است. شعر یعنی حذف، یعنی باید بتوانی با اشعارت، شاملو، فروغ، نادرپور و نصرت رحمانی را حذف کنی، یعنی با هنرت حذف کن نه با گروهبندی و توهم توطئه. «عمر بسیار بباید پدر پیر فلک را/ تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید.»
یک سوال دارم؟ اضافه بر سوالات بعدی: آیا حاضرید به فرض ننوشتن شعر زمان ما، هماکنون این کارها را انجام دهید؟
سخت است. فقط سواد کافی نیست. واقعا وقتی به پشت سرم نگاه میکنم میگویم: «تو چگونه توانستی در این ماراتن شرکت کنی؟» بعضیها در این مسیر مرا هو کردند، بعضی کف زدند. باید یک منتقد شهامت داشته باشد. نترسد از اینکه به او پشت پا بزنند. من همیشه نیما یادم میآید که وقتی حرف بد میشنید کمربندش را محکمتر میبست. من در عین حال از همه ممنونم چون هنوز نفس میکشم.
از چند سال پیش تاکنون ۱۵ کتاب در زمینه نقد ادبی منتشر کردهاید، دوست دارم از شما بپرسم وضعیت نقد ادبی را در عصر حاضر چگونه ارزیابی میکنید؟
با سپاس از بذل مهر و محبت شما، باید بگویم که کتابهای بسیاری در زمینه نقد ادبی منتشر شده است که شوربختانه مهجور ماندهاند، میترسم نام ببرم شاخ و برگ پیدا کند و دوستان و ناقدانی که از آنان اسم نبردهام ناراحت شوند. شاید بپرسید: «چرا به دیده نیامدهاند؟» آن وقت مجبورم پاسخ دهم که به کار جدی و سنگین خیلی بها نمیدهند. دلایل بسیار است. آدم امروز در معضلات زندگیاش مانده است. دوست دارد سر زخمهایش پودر آرامش بپاشد؛ بنابراین میرود دنبال طنز و لیچار یا موسیقی یا فیلمی یا در نهایت رمانی که او را از این وضعیت بغرنج برهاند. یک منتقد مطرح نیاز به ناشر شش دانگی هم دارد. ناشران امروز هم بازاریابی میکنند. معمولا از 10 رمانی که فروش میرود، یک نفر سراغ نقد ادبی نمیآید. کتاب که باد کند، ناشر غمگین میشود، ناقد هم برای کتاب بعدی دست و دلش پیش نمیرود. نقد یک کار علمی نیاز به خواندن و اشراف بر تاریخ نقد، تاریخ ادبیات و سبکها دارد. نیاز دارد که دستور زبان، خود زبان، وزن و موسیقی و آرایههای ادبی را بدانی، قالبها را تشخیص بدهی و از همه مهمتر بافت و ساخت و آهنگ را که باعث ایجاد شکل یا فرم میشود تشخیص بدهی. تازه نقد ذوقی هم داریم. اینها را بدانی یا نه باید بر شعر هم نقد ذوقی اضافه شود؛ مثل انشاء است که بعضیها در روزنامهها مینویسند و باید به آن نمره داد از 10 تا 20 ... این نوشتهها معمولا از قبل تکلیفش مشخص است.
منتقد یا میخواهد شاعر را روی دست بگیرد یا میخواهد تو را بر زمین گرم بزند که نای بلند شدن نداشته باشی.
درباره کارهای خودتان بگویید، از توجه یا بیتوجهی جامعه هنری امروز و تفاوت کار شما با استاد محمد حقوقی؟
بیش از ۳۰ مورد نقد و ارزیابی از کار «شعر زمان ما» این جانب صورت گرفته است. استاد عبدالعلی دستغیب نوشتهاند: «در بین پژوهشهای همزمان ما در زمینه شناختن و شناساندن اشعار نو کار «حقوقی» و «شریفی» جای مناسب یافته است. او با همان طرز کار و نه کاملا با همان قسم داوری فرمالیستی پیشرو، ادامه داده و میدهد و همگی ما شعردوستان، سپاسگزاری بلندبالایی به حقوقی و فیض شریفی برای گردآوری، گزینش و واکاوی اشعار نیما و شاگردان او بدهکاریم... روش داوری و گزینش شعری فیض شریفی جمع دو طرز کار شمس لنگرودی و محمد حقوقی است که آن را بسیار میپسندم. او به «مشهورات» و گفتههای نامستند تکیه نمیکند و پیشداوریهای معمول را به کار نمیگیرد. موفق است و نکتههای تازهای میگوید. فیض شریفی به شیوه زبانشناسی و تحلیلی، از سخن راندن درباره آرایشهای لفظی و معنایی، جناسسازی، تلمیح یا باستانگونگی، اسطوره و بافت و ساخت و شکل کار شاعر مینویسد که هر یک به جای خود خواندنی است و از دقت نظر و دید تیزبینش حکایت دارد...»
به جز مواردی که استاد دستغیب لطف کردهاند و نوشتهاند. مسالهای که من با آن دست و پنجه نرم کردهام، کمبود منابع بود درباره نادرپور، نصرت رحمانی، سیمین بهبهانی، سیاوش کسرایی، منوچهر آتشی، مشیری، مصدق، شمس لنگرودی، کدکنی، سیدعلی صالحی، یدالله رویایی و حسین منزوی. از منظر دیگر سخن راندن از شاعران معاصر زنده وحتی آنان که خرقه تهی کردهاند، مشکل دوم من بود. اگر من به ستایشنامهای درباره آنان بسنده میکردم، میبایست تمام معیارهای نقد ادبی را کنار مینهادم.
من این کاره نبودم که ادبیات را برای مصلحت کسی ذبح کنم. در عین احترام به کارهای مشعشع آنان باید به کارهای ضعیف آنان هم اشاره میکردم. خودتان میدانید موجهای منفی همواره هست و باید با آن کنار آمد. البته شاعران امروز آستانه تحملشان متفاوت است و الان به حافظ هم ایراد میگیرند به سعدی هم، حتی بعضیها مینویسند مولوی به درد همان عثمانیها میخورد و به کسی بر نمیخورد؛ ولی شاعری که هنوز زنده است یا وارثان فرهنگوری هم دارد، ممکن است در برابرت جبههگیری کنند که خوشبختانه به جز یکی دو سه مورد مشکلی پیش نیامده است. مشکل سوم این است که من نمیتوانستم با یک نوع نثر هم سراغ شفیعی کدکنی بروم هم سراغ یدالله رویایی. باید نثرم و نوشتههایم را همشأن و همسنگ آنان به پیش میبردم. تفاوت دیگر کار من با آثار مرحوم حقوقی آن است که من سعی کردهام از هجا تا کلمه تا تصویر، تا سطر، تا شکل شعر پیش بروم و حتی بیوگرافی (شرححال) و اتوبیوگرافی (خویشتننگاری) شاعران را هم اضافه و تاثیر سیاسی- اجتماعی زمانه را بر شعر آنان رصد کنم و موقعیت شاعر را در عصر حاضر مورد ارزیابی قراردهم. به نظر من شاعر باید در تمامیتش مورد ارزیابی قرار گیرد تا آن اثر به کار استادان و دانشجویان و طبقه الیت قرار گیرد.
ار فروش و نتیجه کار راضی هستید؟
کاملا، به نظر من هرچه کار در این زمینه صورت بگیرد، کم است. چندین کتاب به چاپ چندم رسیدهاند و بسیاری از دانشجویان برای پایاننامههایشان مرتبا با من تماس میگیرند که مثلا فلان کتابتان در بازار نیست و البته دست من خالی است. به نوشته کاوه گوهرین درباره حاصل کار حقوقی و فیض شریفی نیز نه من و نه ایشان هر گز ادعای بینقصی نداشتیم. هر تلاش ادبی از جانب هر صاحبنظری به یقین کاستیهایی نیز دارد؛ اما یقین داشته باشید جدا از نوع دیدگاه و سلایق زندهیاد حقوقی و بینش مستقل ادبی فیض شریفی هر کدام از این بزرگان آرای مستقل ادبی خود را درباره شاعران مورد بحث خود ابزار کردهاند. من اصولا مقایسه اینچنینی را بین نحوه نگاه و تحقیق این دو صاحبنظر
روا نمیدارم.
به دیگر سخن «هزار نکته باریکتر از مو اینجاست.» باور کنید وقتی بسامد واژگان، ترکیبات، اوزان و صورخیال و سایر موارد شعری شاعر را بررسی میکردم متحیرانه میدیدم که بعضی از اشعار که مرا تکان داده است از تزئینات صوری عاری است. چند بار آن را میخواندم تا آن را تحلیل یا نقد کنم. به این شعر کوتاه نصرت رحمانی نگاه کنید: «هنگام وداع پیرهنی چنان بپوش که گویی برهنهای» واقعا این شعر از استعاره و سایر ویژگیهایی که برشمردم عاری است اما زیباست.
دوست دارید درباره کدام شاعر بنویسید که ننوشتهاید؟
جای هوشنگ ابتهاج، علی باباچاهی، احمدرضا احمدی در این مجموعه خالی است. درباره فریدون توللی کار جامعی کردهام که زیر چاپ است و تاکنون به چاپ نرسیده است.
آیا همه این شاعران که درباره آنان نوشتهاید مشمول شعر زمان ما میشوند؟
بعضی از این شاعران را ناشر سفارش داده، به نظر من یکی از علتها، فروش اشعار این شاعران است. به نظر من شعر محصولی است که باید عرضه شود و مورد استفاده قرار گیرد. این سخن که فلان غذا مقوی است اما مردم نمیخورند، حرف درستی نیست، بیشتر شاهکارهای ادبی که مردم با آن ارتباط برقرار کردهاند، به خاطر آن بوده که توانسته غذای مناسبی برای طبع آنان باشد.
مقصود من از لحاظ بافت و ساخت و یا شکل است؟
ببینید شکل روایی با شکل توصیفی متفاوت است. هر سخنی شکل خود را دارد. به نظر من شعر اخوان ثالث همان قدر بافت و ساخت روایی دارد که شعر سهراب سپهری، شکل توصیفی دارد. همانگونه اشعار رویایی همان قدر «سیمای معنی» دارد که شعر «سید علی صالحی» منتهی با دو نوع زبان. اصولا شاعران حرفهای ذاتا بدون آنکه بدانند وقتی شعر میگویند شعرشان ساختارمند است و این از درون آنان برمیخیزد.
چند سال برای این 13 کتاب وقت گذاشتهاید؟
هر کتاب حدود یک سال وقت مرا خوش نموده است. حدود ۱۲ یا ۱۳ سال، از آن زمان که زندهیاد حقوقی زنده بود، من این کارها را شروع کردم و به خود گفتم: «روزی آنان را در بساط کتابها قرار میدهم.» تا بهار به اتفاق در دستهای من قرار گرفت. کاوه گوهرین، شاعر و منتقد عزیز در مصاحبهای با رایحه مظفریان در روزنامه نیم نگاه به تاریخ سهشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۳ گفته بود که: «در یکی از واپسین دیدارها ایشان (محمد حقوقی) نام استاد فیض شریفی را به عنوان ادیبی صاحب صلاحیت بر زبان راند و گفت: «وی تنها کسی است که میتواند به این مجموعه استمرار بخشد.» پیش از خاموشی زندهیاد حقوقی باز هم این مدیر انتشارات نگاه (علیرضا رئیس دانایی) بود که در یکی از سفرهایش به شیراز فیض را یافت و به اصرار از او خواست که کار بر جای مانده زندهیاد حقوقی را ادامه دهد و حاصل، مجموعهای نفیس و دقیق بود از نقد و تحلیل بزرگان ادب... »
اکنون مشغول چه کاری هستید؟
کتابی را در محدوده ۶۰۰ صفحه با همکاری خانم رایحه مظفریان چاپ کردهایم که تاریخ شفاهی عبدالعلی دستغیب است. این کتاب نفیس را انتشارات آمازون در انگلستان چاپ کرده، کتابی را هم با همکاری قدرت قائممقامی چاپ کردهام به نام «کیمیای رحمانی» که تاثیر اشعار و آثار رحمانی بر سینمای مسعود کیمیایی است. یک کتاب دیگر هم چاپ کردهام که شامل یک نوول است به نام «غم دونده» و دو نمایشنامه و یک نقد... کتاب اشعارم را هم دارم سامان میدهم.
ظاهرا از شعر به داستان رسیدهاید و نمایشنامه...
بله! برای اینکه من اولین کتابم را با اشعارم شروع کردم به نام «زیباترین زمین» و میخواهم «شعر- داستان» بنویسم. میخواهم از طریق داستان، خاطره، شعر را ببرم میان مردم. اکنون رمان و داستان جای شعر را گرفته است و من باید از این قالب به نفع شعر استفاده کنم. میخواهم کار خودم را بکنم. در واقع وقتی نقدی هم مینویسم دوست دارم به جز متر و معیار علمی به علایق و عواطف خودم پاسخ مناسبی بدهم.
شعر امروز ایران را چگونه میبینید؟
شما که از شهر آشنایی هستید، هم شعر میگویید هم نقد میکنید، خوشحالم که با شما حرف میزنم. میخواهم بگویم که جوانان باید این ریل شعر زمان را طی کنند، بیشتر بخوانند، اعتماد به نفس داشته باشند و خلاقیت. وقتی پشتکار داشته باشی، بازی خلاقیت را هم به موقع شروع میکنی. کتابهای زیادی چاپ میشود، من همه را میخرم و میخوانم. ولی شعر امروز یا«زبانکاری» میکند یا تن به شعرهای سانتیمانتال (احساسات زودگذر...) میدهد. گاهی جرقههای خوبی مشاهده میکنم اما کافی نیست. ریاضت روحی ندارد... شوربختانه شاید توقع من و امثال من بالا است. شعر یعنی حذف، یعنی باید بتوانی با اشعارت، شاملو، فروغ، نادرپور و نصرت رحمانی را حذف کنی، یعنی با هنرت حذف کن نه با گروهبندی و توهم توطئه. «عمر بسیار بباید پدر پیر فلک را/ تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید.»
یک سوال دارم؟ اضافه بر سوالات بعدی: آیا حاضرید به فرض ننوشتن شعر زمان ما، هماکنون این کارها را انجام دهید؟
سخت است. فقط سواد کافی نیست. واقعا وقتی به پشت سرم نگاه میکنم میگویم: «تو چگونه توانستی در این ماراتن شرکت کنی؟» بعضیها در این مسیر مرا هو کردند، بعضی کف زدند. باید یک منتقد شهامت داشته باشد. نترسد از اینکه به او پشت پا بزنند. من همیشه نیما یادم میآید که وقتی حرف بد میشنید کمربندش را محکمتر میبست. من در عین حال از همه ممنونم چون هنوز نفس میکشم.
ارسال نظر