جذابیت مناظرات انتخاباتی در خلأ شفافیت
دکتر صدیقه ببران
استاد ارتباطات دانشگاه علوم تحقیقات
مناظرات انتخاباتی که این روزها بیش از هر زمانی سخن از آن به میان میآید، تنها بخشی از تلاشهای نامزدها در حوزه تبلیغات سیاسی است و میتوان از آن بهعنوان ضربات نهایی نامزدها در جلب افکار عمومی یاد کرد. مناظرات انتخاباتی از این منظر که میتواند اطلاعاتی شفاف برای مخاطبان به ارمغان آورد، با اهمیت است چه آنکه رایدهندگان از این طریق میتوانند به بطن اذهان نامزدها و نیز میزان تبحر و تسط آنها بر مسایل جامعه پی ببرند.
دکتر صدیقه ببران
استاد ارتباطات دانشگاه علوم تحقیقات
مناظرات انتخاباتی که این روزها بیش از هر زمانی سخن از آن به میان میآید، تنها بخشی از تلاشهای نامزدها در حوزه تبلیغات سیاسی است و میتوان از آن بهعنوان ضربات نهایی نامزدها در جلب افکار عمومی یاد کرد. مناظرات انتخاباتی از این منظر که میتواند اطلاعاتی شفاف برای مخاطبان به ارمغان آورد، با اهمیت است چه آنکه رایدهندگان از این طریق میتوانند به بطن اذهان نامزدها و نیز میزان تبحر و تسط آنها بر مسایل جامعه پی ببرند. تجربه مناظرات انتخاباتی نامزدها در ایران، این سوال را به ذهن متبادر میکند که تفاوت الگوی ایران در برگزاری این مناظرات با سایر کشورها ازجمله آمریکا یا فرانسه چیست؟ پیش از هر پاسخی باید گفت که رسانههای ایران بهویژه رسانه ملی بسیار دیر به وادی آزادی اطلاعات و شفافیت گام نهاد. گواه این امر نداشتن تجربه در اجرای چنین برنامههایی است؛ آن زمان که در سال 88 با برگزاری یک مناظره میان دو نامزد، افکار عمومی با اطلاعات ارائه شده ازجمله ورود به دور از اخلاق یکی از نامزدها به حریم خصوصی سایر نامزدها غافلگیر شد و این امر را تنها باید در میزان تبحر رسانهای جستوجو کرد که مسوولیت اجرای مناظرات را بر عهده داشت.
این اتفاق نشان داد ما با حوزه مردم سالاری در موضوع مناظرات انتخاباتی فاصله داریم. اساسا مهم آن است که رسانه بداند تا چه اندازه میتواند در کسری از زمان، بیپرده اطلاعات و مستندات نامزدها را در اختیار افکار عمومی قرار دهد. تعریف استانداردهای مناظره، بهکارگیری مجریان متبحر و تیم فنی قوی ازجمله کارگردان و... که خود در زمینه تبلیغات سیاسی آگاهی دارند، ازجمله تفاوتهایی است که فاصله ماهوی میان مناظرات انتخاباتی در ایران و کشورهای پیشرفته ایجاد میکند. با وجود همه انتقادها به مناظرات زنده انتخاباتی در ایران، میتوان مناظرات سال 92 را نقطه عطفی پس از مناظرات سال 88 خواند؛ مناظراتی که با تلاشهای فکری بسیار، از میزان بیاخلاقیها کاست. بهطور کلی آنچه مناظرات سال 92 را به نفع یکی از نامزدها به پایان رساند، نه بیاخلاقیهای سیاسی که استفاده از نگاه و ذکاوتهای دیپلماتیک بود؛ یکی از برگهای برندهای که حسن روحانی به نمایش گذاشت. او در مناظره انتخاباتی سال 92، از ذکاوت دیپلماتیک خود و نیز کمک برخی دیگر از نامزدها ازجمله علی اکبر ولایتی بهره برد؛ کمک ولایتی در پررنگ کردن موضوع هستهای و مذاکرات درواقع یاری رساندن به حسن روحانی در رویارویی با نامزدی بود که خود را یکی از متخصصین مذاکرات هستهای میدانست.
سعید جلیلی با این رویکرد به مصاف حسن روحانی رفت که علاوهبر دفاع از سیاستهای اتخاذ شده در زمان مدیریت خود در مذاکرات هستهای، آنچه نقاط ضعف مدیریتی حسن روحانی در دوران دبیریاش بر شورایعالی امنیت ملی و مدیریت پرونده هستهای طی سالهای 82 تا 84 میخواند را به چالش بکشد. حال آنکه حسن روحانی دستی بالاتر داشت. او به برجستهسازی نقاط ضعف دولت نهم و دهم پرداخت و با این تاکتیک، اصولگرایان را بهعنوان حامیان اصلی محمود احمدینژاد زیر سوال برد. روحانی با تمرکز بر نتایج منفی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حاصل از مذاکرات بی نتیجه دوره مدیریت سعید جلیلی بر پرونده هستهای ازجمله تحریمهای پیاپی، دستان جلیلی را در مناظرات به یکباره تهی کرد. روحانی با حرکتی تهاجمی به نامزدی که میشد او را دنبالهروی دولت احمدینژاد نامید، سعید جلیلی را از میدان رقابت در مناظرات دفع کرد. از دیگر سو، دست پیروز حسن روحانی در دوئل با محمدباقر قالیباف نیز، هم ویژگیهای شخصی و هم ویژگیهای مدیریتی این نامزد انتخابات 92 را نشانه رفت.
استفاده از واژه «سرهنگ» و «حقوقدان» از سوی روحانی در مواجهه با قالیباف، افکار عمومی را به آن سو هدایت کرد که کدام چهره میتواند جایگاهی در راس قوه مجریه کشوری که با عنوان جمهوری اسلامی و در قالب مردم سالاری اداره میشود داشته باشد؟ قرار گرفتن این دو کلید واژه به شکلی غیرمستقیم افکار عمومی را به قیاس میزان مشروعیت حضور یک حقوقدان یا یک سرهنگ در راس قوه مجریه واداشت؛ موضوعی که با ارائه اطلاعات تاریخی درباره نحوه برخورد قالیباف در زمان فرماندهیاش با تجمعات دانشجویی، آن هم با استفاده از کلیدواژهای مکمل، تکمیل شد؛ آن روز روحانی واژه «سرهنگ» را در کنار واژه «برنامه گازانبری» نشاند و همنشینی این دو واژه، کافی بود تا جهتدهی به افکار عمومی در مناظرات به نفع روحانی تمام شود. البته نکته آنجاست که میزان اطلاعرسانی که در حوزه مناظرات انتخاباتی در سال 92 رخ داد، بخشی از سبد آرای حسن روحانی را پر کرد.
بهطور کلی آنچه مناظرات انتخاباتی در جامعه ایران را برای افکار عمومی جذابتر از سایر کشورها میکند، خلأ شفافیت اطلاعاتی ایران است. برهنگی اظهارات نامزدها و اطلاعاتی که به میدان مناظره سرازیر میشود الزاما باید مبتنی بر اخلاق باشد و خارج از حوزه توهین و افترا شکل گیرد، در غیر این صورت تجربهای خواهد بود همچون مناظرات سال 88 و به این ترتیب تبعاتی منفی نیز برای آن قابل تصور است. نکته مهم دیگر، نقش مناظرهها در جلب آرای خاکستری است؛ آنجا که افکار افراد مردد براساس اطلاعات بیپرده و عریان مناظرات جهتدهی شده و این امر به بیدار شدن آرای خاموش میانجامد. اینجاست که مناظرات با گام نهادن در گفتمان تهییج افکار عمومی، شرایط را برای مشارکت بالای مردم در انتخابات فراهم میکنند، چه آنکه تجربه دو انتخابات پیشین ریاستجمهوری نشان داد حتی افرادی که قصد مشارکت در انتخابات نداشتند، به ایفای نقش بهعنوان کنشگران فعال مجاب شدند. از سوی دیگر این جلب آرا میتواند از رازی دیگر پرده بردارد؛ میزان نفوذ یک رسانه تا اندازه زیادی در نتایج انتخاباتها عیان میشود. هرچند رسانهها در ایران بهویژه رسانه ملی که مسوولیت برگزاری مناظرات زنده انتخاباتی را بر عهده دارد هنوز نتوانسته در اجرای برنامه متبحرانه و بیطرفانه عمل کند، اما تا حدی میتوان دریافت که رسانه ملی چه زمانی و در چه شرایطی میتواند ضریب نفوذ خود در افکار عمومی را افزایش دهد.
از زاویهای دیگر، از حوزه روانشناسی ارتباطی نیز میتوان به موضوع مناظرات انتخاباتی نگریست؛ آنجا که با استفاده از زبان بدن بهصورت غیرمستقیم بر مخاطبان و رایدهندگان اثرگذار شویم. از آنجا که بخش عظیمی از حوزه ارتباطی را ارتباط غیرکلامی تشکیل میدهد، بهنظر میرسد این حوزه میتواند بسیار بیش از آنچه هست مورد توجه نامزدهای انتخاباتی بهویژه نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری قرار گیرد. متاسفانه باید گفت استفاده از زبان بدن در حوزه تبلیغات سیاسی در ایران از سوی نامزدهای انتخاباتی بهصورت آگاهانه نیست. این را میتوان یکی از بزرگترین مشکلات در حوزه تبلیغات سیاسی در ایران برشمرد که نامزدها و اتاقهای فکرشان، بدون داشتن آگاهی و درک درست از تاکتیکهای تبلیغات سیاسی گام در میدان رقابت میگذارند. به صراحت میتوان گفت آنچه تاکنون نیز در جریان رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری ایران از سوی نامزدها، در قلمرو روانشناسی ارتباطی رخ داده، تنها بداههها و استعدادهای فردی آن نامزد بوده که توانسته از زبان بدن بهره گیرد. مضاف بر آنکه تلاشها برای مشابهتسازی چندی است در روند تبلیغات انتخاباتی ایران به راه افتاده است.
مشاوران نامزدها در تلاشند با اجرای نظریه پیش زمینهسازی برای افزایش آرای نامزد مورد نظر خود، به گنجینه اذهان یک نسل دست برده و خاطره بلندمدت مطلوب آن نسل را از طریق مشابهتسازی یک اسطوره با نامزد مورد نظر، حیات ببخشند. مردم ایران هنوز تلاش برای مشابهتسازی محمود احمدینژاد با شهید محمد علی رجایی را از یاد نبردهاند. در زمینه تبلیغات سیاسی انتخاباتی میتوان احمدینژاد را بهعنوان موردی موفق معرفی کرد؛ او علاوهبر توفیق در زمینه غیرکلامی از جمله پوشش و حضور در میان مردم، در حوزه کلامی ازجمله شعارهای انتخاباتی نیز موفق بود. بهنظر میرسد یکی از اصلیترین تفاوتهای موجود میان تبلیغات سیاسی انتخاباتی ایران با سایر کشورها، در استفاده آگاهانه از تاکتیکهای ارتباط کلامی و غیرکلامی است، هرچند بسیار مانده تا نامزدهای انتخاباتی ایران، رموز ارتباط غیرکلامی را بیاموزند.
ارسال نظر