آمریکای سردرگم
شیوه‌های برخورد دو رهبر ایالات متحده و روسیه زیر ذره بین ناظران سیاسی رفته است. برخی اوباما را یک بازنده بزرگ تلقی می‌کنند و برخی دیگر حضور نظامی روسیه را در سوریه، در دراز‌مدت به ضرر پوتین می‌دانند. گفته می‌شود آمریکا با لغو پروژه 500 میلیون دلاری خود که قرار بود نیروهای مخالف اسد را پرورش دهد، در سوریه بازی را به پوتین واگذار کرده است.
در این میان هر کسی از ظن خود حضور روسیه را در سوریه مورد توجه قرار داده است. برخی هم عقیده آلک لوهن، خبرنگار آزاد و نویسنده پولوتیکو هستند که می‌گوید: من فکر می‌کنم که ارزش دارد تا به یاد بیاورید هنوز نگرانی شماره یک کرملین، اوکراین است. در کوتاه مدت، ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه حملات سنگین هوایی انجام خواهد داد تا بشار اسد را در حکومت نگه دارد. اما در دراز مدت روسیه قصد دارد از این موضوع به‌عنوان برگ برنده استفاده کند تا قدرت چانه‌زنی‌اش را بالا ببرد. پوتین پیشتر تحریم‌های سیاسی مربوط به اوکراین را پشت سر گذاشته است، زیرا باراک اوباما در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل مجبور شد با پوتین درخصوص مسائل مهمی مانند اوکراین و سوریه مذاکره کند. حالا چه چیزی پشت صحنه مورد بحث بوده است به موارد زیادی می‌توان اشاره کرد. به رسمیت شناختن ضمنی منافع روسیه در اوکراین؟ تاریخی برای پایان تحریم؟ همه این موارد هم اینک روی میز است. البته لوهن یکی از منتقدان اوباما نیز هست. او اعتقاد دارد اوباما در صحنه سیاسی سوریه جا خالی کرده و بازی به‌طور کامل به دست پوتین افتاده است. فرید زکریا نیز در این خصوص در واشنگتن پست می‌نویسد: ولادیمیر پوتین قادر است در سوریه از نیروی زور استفاده کند، نه به این دلیل که قوی‌تر و مصمم‌تر از باراک اوباماست، بلکه به این دلیل که او راهبرد مشخص‌تری دارد. پوتین متحد اصلی بشار اسد است. پس دشمنان پوتین، مخالفان حکومت اسد هستند. پوتین همواره از متحدان خود حمایت می‌کند و با دشمنانش هم می‌جنگد. در مقابل، رویکردهای غرب در برابر اینگونه موقعیت‌ها گیج‌کننده است.

آمریکا نمی‌داند دنبال چه چیزی است
فرید زکریا اعتقاد دارد باراک اوباما هیچ استراتژی مشخصی در قبال بحران روسیه ندارد. او می‌گوید: آمریکا در این جنگ با چه گروهی همراه است؟ ما می‌دانیم که او در این جنگ علیه اسد است. همچنین آمریکا از اساس با دولت (خود‌خوانده) اسلامی مخالف است. در این‌ راستا سایر گروه‌های افراطی مانند جبهه النصره (که زیر شاخه القاعده است) و گروه احرارالشام نیز دیده می‌شوند. راستی نیروهای حزب‌الله لبنان هم هستند که از حکومت اسد حمایت می‌کنند. غرب اما با عمده گروه‌های درگیر در سوریه مخالف است که باید گفت این رویکرد بیشتر یک رویکرد اخلاقی است اما یکدست نبودن دیدگاه‌های راهبردی اوباما کاملا مشهود است.
در مقابل برخی می‌گویند حرکت اخیر روسیه نتیجه چندان مثبتی به بار نخواهد آورد. روسیه در تلاش است تا یکی از متحدان خارجی کرملین را از گزند سقوط حفظ کند اما این کار ریسک بیشتری برای وی به همراه خواهد داشت، زیرا روسیه در چشم دیگر افراد افراطی و تروریست در هر جای دنیا به «دشمن بزرگ» تبدیل خواهد شد.

برخی دیگر اعتقاد دارند پوتین دارای دیدگاه مسنجم تری است و نقطه قوت وی این است که می‌داند چه می‌خواهد و چه کاری باید انجام دهد. این در حالی است که ایالات‌متحده، متحد بسیار نزدیک خود، یعنی دولت عراق را برای شکست دادن شبه‌نظامیان افراطی در عراق کمک می‌کند، اما همزمان در آن سوی میدان، یعنی در سوریه به همین شبه‌نظامیانی که در حال جنگ با حکومت اسد هستند، کاری ندارد. البته واشنگتن از گروه‌هایی در داخل سوریه هم دفاع می‌کند. مانند کردهای سوریه و نیروهای میانه‌رو سوری که در نزدیکی مرز اردن هستند. اما اگر سایر گروه‌های عمده درگیر در این کشور را مد نظر قرار دهید، متوجه می‌شوید که آمریکا با همه آنها مخالف است.

کنت پولاک و باربارا والترز رویکرد اساسی دولت را در مورد گروه‌های درگیر در سوریه به نحوی دیگر « نامناسب» می‌خوانند. آنها در فصلنامه واشنگتن می‌نویسند: آمریکا در حال ساختن گروه تازه‌ای از مخالفان نظامی سوری است. این ارتش قرار است غیرسیاسی، غیر‌جدایی‌طلب و همچنین به شدت یکپارچه باشد. آنها در ادامه مطلب خود در این فصلنامه می‌نویسند: زمانی که آنها آماده شدند، سرزمین‌ها را از دست بشار اسد و سایر گروه‌های افراطی که در این کشور مشغول جنگ هستند، خارج خواهند کرد و نتیجه آن، یک حکومت تازه فراگیر خواهد بود که از سایر اقلیت‌ها در این کشور حمایت خواهد کرد. فرید زکریا در مقابل نوشته پولاک را خیال پردازانه می‌خواند و می‌گوید: «با نگاهی به 15 سال گذشته این رویکرد ما را به یک نقطه می‌رساند. پس از تجارب لیبی، عراق، افغانستان و یمن این طرح رویاپردازانه به نظر می‌رسد نه سیاست خارجی. دیوید پترائوس به تازگی گفته میزان دخالت نظامی را افزایش دهیم تا یک منطقه امن یا منطقه پرواز ممنوع ایجاد کنیم تا مخالفان از دست موشک‌های بشکه‌ای در امان بمانند، اما آیا این طرح داعش را شکست خواهد داد؟»

اوباما و تیم خارجی وی به شدت در مورد سیاست ‌های خاورمیانه‌ای کاخ سفید تحت فشار هستند. برخی اعتقاد دارند اوباما میراث بدی را از خود برای رئیس‌جمهوری بعدی آمریکا- چه دموکرات و چه جمهوری‌خواه- باقی خواهد گذاشت. واگذاری بازی در سوریه نیز آخرین میخ تابوت بر سیاست‌های خارجی باراک اوباما به حساب می‌آید. «ماشا گسن» نویسنده آمریکایی کتاب «مرد بدون صورت» می‌گوید: «من فکر می‌کنم هدف نخست پوتین از حضور نظامی اش در سوریه این باشد که به کشورهای غربی بفهماند که دنیا نمی‌تواند روسیه را از معادلات جهانی کنار بگذارد. به همین جهت تاکید اولیه روسیه این است که به دنیا نشان دهد هنوز این کشور یک ابرقدرت است. پیام هم روشن است: تو در نهایت مجبوری به حرف ما گوش دهی، شما نمی‌توانید ما را از چانه زنی‌های دنیا محروم کنید. این پیام هم مشخصا یک گیرنده داشته است.

پیداست که این گیرنده هم ایالات متحده آمریکاست. او می‌خواهد بگوید من به کشور شما آمدم، خیلی به نرمی با شما صحبت کردم، گفتم از برکناری اسد حذر کنید اما به این موضوع گوش ندادید، حالا ببینید چه اتفاقاتی رقم خواهد خورد». البته برای پوتین اسد فراتر از یک نام است. از دید پوتین این ایالات متحده بوده است که این میدان خون را در سوریه رقم زده است. ایالات متحده از معترضان حمایت کرده است و در نهایت این اعتراضات به جنگ داخلی کشیده شده است. این کشور حتی آمریکا را در ماجرای اوکراین مقصر می‌داند. به اعتقاد روسیه، آمریکا با همان دیپلماسی، اوکراین را تبدیل به میدان جنگ کرده است. روسیه همچنین بر این باور است که ایالات متحده از اعتراضات سال‌های 2011 و 2012 در این کشور حمایت می‌کرده است و فقط این دستان پرتوان پوتین بود که توانست اعتراضات را جمع و جور کند.