اسبی که از آسمان آمد!
امید آذرزمانی: همیشه اول بودن یک شاخصه است، حتی اگر الزاما بهترین نباشد. فورد موستانگ در دنیای «پونی کار»ها اولین است و حتی به عقیده بسیاری بهترین هم هست. خودرویی که در روز اول رونمایی از آن فورد 22 هزار دستگاهش را پیش فروش کرد تا یک رکورد تاریخی در صنعت خودرو از خود برجای بگذارد. هر چند مقالات بسیاری در مورد فورد موستانگ در مطبوعات خودرویی کشور به چاپ رسیده، اما اگر شما با دیدن یک موستانگ کوپه 1965 مافوق سالم بی تفاوت از کنار آن عبور نمی‌کنید، این گزارش دقیقا برای شما نوشته شده است! تاریخچه

در سال ۱۹۶۱ فورد نیز مثل دیگر خودروسازان آمریکا، در حال تدوین استراتژی‌های جدید برای عبور از سبک و سیاق خودروهای دهه ۵۰ و راه‌اندازی طرح‌هایی نو بود. لی یاکوکا در آن سال‌ها معاون مدیر عامل شرکت فورد بود. او رویای خودروی اسپورتی را در سرش می‌پروراند که بتواند ۴ سرنشین را حمل کند و هر لحظه‌ای که راننده اراده کرد از دیگر خودروها سبقت بگیرد. طبق تعریفات او، این خودرو نباید کمتر از چهار و نیم متر طول داشته باشد و حداکثر وزنش نیز نباید از ۱۱۳۴ کیلوگرم تجاوز کند. پس طراحان فورد گرد هم آمدند تا ایده‌های آقای معاون را پردازش کنند. ابتدا برای پروژه جدید نام ۱ Mustsng انتخاب شد. نامی که اتفاقا برعکس تصورات نه از اسب‌های وحشی که از یک هواپیمای جنگنده نیروی هوایی آمریکا در جنگ جهانی دوم اقتباس شد، اما ناگهان با اعتراض یک شرکت اسکوترسازی در آلمان رو‌به‌رو شد! زیرا این نام قبلا توسط این شرکت در این کشور، مورد استفاده قرار گرفته بود و به همین دلیل قوانین آلمان تا مدتی به فورد اجازه نداد محصولش را با نام موستانگ در این کشور عرضه کند. از این رو موستانگ‌های اولیه در آلمان با کد T۵ به فروش رسیدند.

دوباره به سال ۱۹۶۲ و موستانگ یک بازگردیم. جان نیجر طراح موستانگ ۱ بود. او طرحی بسیار آیرودینامیک و خاص نقش زده بود و یک نمونه از طرح او با پیشرانه ۴ سیلندر نیز ساخته شد تا مورد ارزیابی و تست قرار بگیرد، اما خودرویی که او طراحی کرد نمی‌توانست به‌عنوان یک خودرو خانوادگی مورداستفاده قرار بگیرد، زیرا فقط دو نفر ظرفیت داشت و موتورش در عقب نصب شده بود.

سران فورد بعد از ساخت دو دستگاه از موستانگ یک و تست‌های بسیار سرانجام این طرح را کنار گذاشتند، اما پروژه لغو نشد. در سال ۱۹۶۲ بودجه‌ای خاص برای طراحی خودرو مورد نظر آقای معاون اختصاص داده شد و تحقیقات دوباره آغاز شد. زیاد طول نکشید تا در سال بعد، فیل کلارک خودروی دیگری را طراحی کرد و نمونه پرتوتایپ (اولیه) آن به سرعت ساخته شد. این خودرو بیشتر به یک خودرو کاربردی شبیه بود و از جمله محاسن آن استفاده گسترده از قطعات فنی دیگر مدل‌های فورد به‌خصوص مدل فالکن بود. پس خودرویی بود که در پایان ارزان تمام می‌شد و می‌توانست ارزان هم به فروش برسد. از این رو همین طرح تایید شد تا با تغییراتی برای ورود به خط تولید آماده شود. نهم مارس سال ۱۹۶۴ اولین موستانگ از خط تولید خارج شد. در آن زمان این خودرو فقط ۲۴۶۸ دلار قیمت داشت. خودرویی که می‌توانستید برایش آپشن‌های مختلفی سفارش دهید و به همین دلیل فورد در تبلیغات گسترده‌ای که برای این خودرو در نظر گرفته بود همواره تاکید می‌کرد: Will be designed by you ( توسط شما طراحی خواهد شد).

فورد قبل از آغاز تولید موستانگ، دو پیش نمونه تولیدی را که در مرحله تولید آزمایشی ساخته بود، برای جلب توجه مشتریان و معرفی آن به نمایشگاه خودرو نیویورک سال ۱۹۶۴ برد. فورد تصمیم داشت همه موجودات روی کره زمین از رونمایی مدل جدید در روز ۱۷ آوریل در غرفه فورد باخبر باشند و به همین دلیل بیش از ۲۶۰۰ نشریه همزمان و سه کانال تلویزیونی موستانگ را تبلیغ می‌کردند. به همین دلیل در روز رونمایی این خودرو در نمایشگاه، مسوولان فروش نیز در غرفه فورد آماده ثبت سفارش بودند، اما ثبت سفارش بیش از ۲۲ هزار دستگاه در روز اول چیزی بود که حتی خوش‌بین ترین طرفداران فورد هم به سختی باورش کردند.

اگر یکی از خریداران موستانگ در سال ۱۹۶۴ بودید، می‌توانستید از میان ۵ پیشرانه مختلف ۶ تا ۸ سیلندر یکی را برای خودرو خود انتخاب کنید. در این بین ضعیف‌ترین پیشرانه ۱۷۰ اینچ مکعب حجم داشت و با استفاده از یک کاربراتور تک دهانه ۱۰۵ اسب‌بخار نیرو تولید می‌کرد. اما اگر قصد داشتید کمی هم در خیابان سر به سر کوپه‌های لوکس اروپایی بگذارید، آن وقت فورد برای شما یک پیشرانه با حجم ۲۸۹ اینچ مکعب ( حدود cc۴۷۰۰) در هشت سیلندر خورجینی در نظر گرفته بود تا به همراه کاربراتور ۴ دهانه ۲۷۱ اسب‌بخار نیرو در اختیارتان بگذارد. موستانگ‌های سال ۱۹۶۴ در نیمه دوم سال وارد بازار شدند و به همین دلیل گاهی به آنها مدل یک دوم هم می‌گویند. با ورود به سال ۱۹۶۵ مدل فستبک نیز به لیست تولیدات اضافه شد. البته این مدل حتی در سال ۱۹۶۴ هم آماده عرضه به بازار بود اما بنا به صلاحدید مدیران فورد در سال بعد به فروش رسید. سال ۱۹۶۵ برای موستانگ‌سواران یک اتفاق دیگر نیز در بر داشت. کارول شلبی افسانه‌ای اولین mustang Shelby GT۳۵۰ را در این سال طراحی کرد. این خودرو با استفاده از همان پیشرانه ۲۸۹ اینچ مکعبی و تغییراتی در نسبت تراکم و ... می‌توانست ۳۰۶ اسب‌بخار خالص را تقدیم پدال گاز کند. گیربکس ۴ سرعته دستی نیز این بزم را کامل می‌کرد تا نهایت لذت رانندگی در اختیار یک راننده واقعی قرار بگیرد. کارول شلبی در سال ۱۹۶۵ تنها مدل فست بک را بدل به مدل شلبی کرد. هرچند در این سال چند پکیج برای خریداران وجود داشت، اما با پرداخت ۱۶۵ دلار می‌توانستید خودروی خود را به ترمز دیسکی، خط کشی بدنه، اگزوز‌های دوبل با قطر بیشتر برای افزایش حجم صدادهی، میل موجگیر با قطر و آلیاژ بهتر و چراغ مه‌شکن مجهز کنید. موستانگ در سال ۱۹۶۴ در فیلم گلدفینگر جیمزباند حضور یافته بود، اما سال‌ها بعد مدل فستبک ۱۹۶۵ در فیلم سرقت در ۶۰ ثانیه با تیونینگی به نام Eleanor حضور پیدا کرد. در این فیلم مدل فستبک ۱۹۶۵ به پکیجی خاص مجهز شد که بسیار زیبا بود. بعد از این فیلم بسیاری از فستبک‌های موجود در دنیا بدل به الئنور شدند.

در سال ۱۹۶۶ هم فورد بیکار ننشست. حالا موستانگ تنها بعد از حدود ۲ سال از آغاز تولید، در حال رسیدن به مرز تولید یک میلیون دستگاه بود. آمپر‌های ۵ گانه به صورت استاندارد در این سال روی خودرو قرار گرفت و تغییرات دیگری نیز در کابین اعمال شد، اما طراحی کلی دست نخورده باقی ماند. شلبی برای مدل GT۳۵۰ سفارش‌های خاص هم دریافت می‌کرد. اما یکی از بزرگ ترین سفارش‌های ۱۰۰۱ دستگاه را شامل می‌شد که توسط کمپانی Hertz که در حوزه مسابقات و اجاره خودرو فعال بود، به دفتر فورد ارسال شد. خودروهای مورد نظر هرتس با کد GT۳۵۰H شناخته می‌شوند. ماستنگ در این سال به رکورد فروش بی‌سابقه ۶۰۷ هزارو ۵۶۸ دستگاه رسید تا از مرز یک میلیون دستگاه عبور کند، هر چند فورد در سال ۱۹۶۷ تغییرات گسترده‌ای روی نسل اول اعمال کرد، اما از آنجا که خودروی مورد نظر ما متعلق به سال ۱۹۶۵ است، در همین جا سخن را کوتاه کرده و به مدل ۱۹۶۵ می‌پردازیم، هر چند در شماره‌های آینده نماینده‌ای از سال‌های بعد موستانگ را نیز به شما معرفی خواهیم کرد.


نمای ظاهری

از مشخصات ظاهری خودروهای کلاسیک آمریکایی مثل طول و عرض زیاد که بگذریم، به مشخصه‌های خاصی می‌رسیم که حیف است اگر در موردشان صحبت نکنیم. یکی از این مشخصه‌ها شکست و زاویه‌ای در ستون عقب است که همچون یک عضله سرشانه به سمت بالا کشیده شده است. این عضله درست در انتهای درب کناری قرار دارد. این المان را باید یک رسم در خودروهای اسپورت و کوپه آن دوران در آمریکا دانست. عضله‌ای که بعد‌ها توسط شورولت در کامارو ، پونتیاک در فایربرد و موپار در دوج چلنجر و پلیموث باراکودا مورد استفاده قرار گرفت. احتمالا فورد جزو اولین خودروسازانی بود که از این المان استفاده کرد. همان‌طور که می‌دانید طراحی یک خودرو از جانمایی نشستن راننده در کابین آغاز می‌شود. فورد نیز این جانمایی را به گونه‌ای در نظر گرفته است که راننده تقریبا در وسط خودرو قرار دارد و دید به اطراف و به‌خصوص دماغه کشیده خودرو بسیار مناسب است.

نمای جلو را می‌توان به سه بخش کلی تقسیم کرد. قسمت اول جلوی پنجره است که همچون پیشانی یک صورت خشمگین نگاهتان می‌کند. در دو طرف نیز دو حجم فرو رفته وجود دارد که چراغ‌های موستانگ همچون چشمانی باز در آن قرار دارد. سپر کرومی نیز مثل یک خط مرزی، چراغ‌ها و جلوپنجره را از سینی زیر جدا کرده است. یکی از نکات مهم در مورد خودروی مورد نظر ما، سالم بودن سینی زیر بود؛ زیرا در بسیاری از خودروهای بازسازی شده بازسازی این سینی به شکل درست انجام نمی‌شود، هر چند با نگاه اول چهره خودرو ساده به‌نظر می‌رسد و تعداد قطعاتش زیاد نیست، اما تنظیم کردن سپر، جلو پنجره، قطعه دور چراغ‌ها، سینی زیر و لبه تیز درب محفظه موتور با هم کاری بسیار سخت است. دقت و انطباق درست همین قطعات با هم است که احساسی متفاوت را بین دیدن ۲ خودروی هم مدل به بیننده انتقال می‌دهد. در خلال پروسه صافکاری و بازسازی بدنه هر خودرو، بخش‌هایی وجود دارد که باید به آن توجه ویژه کرد. یکی از این قسمت‌ها در فورد موستانگ لبه جلوی درب محفظه موتور است. این قسمت به‌دلیل خم و تورم خاصی که دارد در صورتی که به صورت درست بازسازی نشود، در نهایت نمی‌تواند با بقیه اجزای نمای جلو هماهنگ شود. این مهم حتی در موستانگ‌های سال‌های ۱۹۶۹ و ۷۰ به‌دلیل شکل خاص در محفظه موتور بیشتر باید مورد توجه قرار بگیرد.

موستانگ نسل اول تا سال ۱۹۷۳ در نمای کناری‌اش دارای دو خط در بدنه است. این خطوط از بالا و کنار چراغ جلو آغاز می‌شود. خط بالای چراغ با گذر از زیر ستون‌های خودرو تبدیل به خط شانه شده و به زاویه شکست در ستون عقب می‌رسد؛ اما خط کناری در سال‌های مختلف تولید نسل اول با زوایای مختلف به سمت عقب حرکت می‌کند تا به هواکش روی گلگیر عقب برسد. این هواکش در همه مدل‌های موستانگ وجود دارد و یکی از شاخصه‌های طراحی این خودرو است. یکی از معیارهایی که می‌توانید کیفیت بازسازی و یا بکر بودن یک موستانگ را بررسی کنید، توجه به نظم در امتداد همین دو خط در نمای کناری بدنه است. شیشه اصطلاحا لچکی نیز یکی از همان نوستالژی‌های ما ایرانیان است که با دیدن این قطعه روی هر خودرویی ناخودآگاه به یاد پیکان می‌افتیم! این شیشه تا سال ۱۹۶۸ میهمان موستانگ بود و در این سال از بدنه حذف شد.

نمای عقب حتی از نمای جلو ساده‌تر است اما همین سادگی بیش از نیم قرن است که دلربایی می‌کند. چراغ‌های عقب سه مستطیل ایستاده هستند که دورشان را قابی کرومی فراگرفته است. از سال ۱۹۶۴ تا ۱۹۶۶ فورد در ماستنگ از همین مدل چراغ استفاده کرد. در حالی که طی این دوران در وسط چراغ‌ها شکستی رو به بیرون وجود داشت، در سال ۱۹۶۷ این شکست به سمت داخل و کمی پایین‌تر منتقل شد؛ هر چند ترکیب کلی حفظ شد. تا سال ۱۹۷۳ چراغ‌ها با تغییراتی در حجم و طول و عرض ساخته شد، اما مدل‌های شلبی، چراغ‌هایی کاملا متفاوت و افقی داشتند. یکی دیگر از المان‌های طراحی خودرو در دهه ۶۰ لبه‌های برآمده گلگیرهای عقب است. این بخش میراثی از دهه ۵۰ میلادی است که تحت تاثیر موفقیت‌های فضای آمریکا طراحی شده و حضورش در ماستنگ با نزدیک شدن به دهه ۷۰ میلادی کمرنگ‌تر می‌شود. برعکس بسیاری از خودروهای آن دوران که سپری با لبه عریض رو به بیرون دارند، موستانگ سپرهایی باریک و کم عرض داشت و نمود آن را می‌توانید در سپر مدل ۶۵ ببینید. نمای عقب موستانگ نسل اول دارای جزئیات زیادی نیست و باید آن را به صورت یک پیکره کلی بررسی کرد. در کل به عقیده نگارنده چهره خودرو بیش از اینکه شبیه به یک اسب سرکش باشد، شبیه یک خزنده ناشناخته است که در برخورد اول خشم و احتیاط را چاشنی رفتارش می‌کند.


کابین

قبل از بررسی داخل کابین تا فراموش نکرده‌ایم، بگوییم که همه قطعات بدنه در نمای ظاهری و درون کابین اورجینال این خودرو هستند. در واقع به‌دلیل اینکه این خودرو هیچ تصادفی را تجربه نکرده است، بدنه آن بسیار سالم باقی مانده است و فقط به‌دلیل فرسودگی رنگ خودرو بعد از ۵۰ سال، به تازگی بدنه دوباره رنگ شده است؛ اما درون کابین انقدر چرم قرمز رنگ وجود دارد که اگر چشمان یک گاو اسپانیای به آن بیفتد حتما به سمت کابین حمله می‌کند! مجموعه داشبورد به دو بخش کلی تقسیم شده است. در سمت راست محفظه داشبورد قرار دارد و در سمت نشانگرها و فرمان. دیدن قطعات اورجینال و دست نخورده درون کابین آنقدر لذت بخش است که دوست ندارید از روی صندلی‌های تمام چرمی خودرو برخیزید و پیاده شوید. فرمان سه ساخه اصطلاحا استخوانی البته با رنگ قرمز ، نشانگرهای با پوشش کرومی و ... همگی هارمونی یک کلاسیک واقعی را پدید آورده‌اند. البته به نظر نگارنده مجموعه کابین تا حدودی نیز یادآور حال و هوای کلاسیک‌های اواخر دهه ۵۰ آمریکا است. در زیر داشبورد یک گرامافون وجود دارد که توسط مالک روی خودرو نصب شده است. همچنین ترمزهای جلو توسط کیت مخصوص این خودرو که از آمریکا خریداری شده دیسکی شده‌اند. فرمان نیز به شکل اصولی هیدرولیک شده تا بتوان به راحتی خودرو را هدایت کرد.


رانندگی

حس و حال درون کابین موستانگ آن هم این‌قدر دست نخورده و سالم، حس و حالی است که فراموشش نخواهید کرد. حالا اگر فرصت راندن چنین خودرویی را نیز داشته باشید، در حال ساختن خاطره‌ای ماندگار در ذهنتان هستید. پیشرانه ۲۷۱ اسب‌بخاری هشت سیلندر خودرو را استارت می‌کنیم تا لذت سواری این پیرمرد را تجربه کنیم. پیشرانه این خودرو با کاربراتور دو دهانه تغذیه می‌شود، می‌تواند ۲۲۵ اسب‌بخار نیرو در ۴ هزارو ۸۰۰ دور بر دقیقه تولید کند. هر چند همین پیشرانه با کاربراتور چهار دهانه به قدرت ۲۷۱ اسب‌بخار می‌رسد؛ اما گشتاور پیشرانه خودرو موردنظر ما، در دور ۳ هزارو ۲۰۰ به ۴۱۴ نیوتن متر می‌رسد که عدد درخور توجهی است. این قدرت و گشتاور را گیربکس ۳ سرعته اتوماتیک معروف به C۴ به چرخ‌های عقب منتقل می‌کند. خوشبختانه به‌دلیل کارکرد کم خودرو و سالم بودن قطعات مختلف، کوچک‌ترین صدایی از کابین به گوش نمی‌رسد و سواری خودرو بسیار نرم و راحت است. در واقع انگار مدت‌ها است آن را می‌رانید و با سبک راندنش آشنا هستید. هر چند فرمان هیدرولیک نیز کار راندن خودرو را ساده‌تر کرده است. گیربکس به‌دلیل سالم بودن اصطلاحا لخت نیست و در هنگام تعویض دنده ضربه‌ای وارد نمی‌کند. همین کیفیت خوب گیربکس است که تقریبا هیچ گاه نیاز نیست پدال گاز را تا انتها بفشارید و همه گشتاور پیشرانه را طلب کنید. احتمالا موستانگ ۶۵ ما دست نخورده‌ترین موستانگ تا قبل از سال ۱۹۷۰ در ایران است و به همین موضوع مسوولیت مالک در حفظ و نگهداری‌اش را بیشتر می‌کند. در پایان از همکاری صمیمانه مالک خودرو، آقای امیر سنجابی با ضمیمه دنیای ماشین تشکر می‌کنیم.