فقر سواد رسانه ای، یک جانبه گرایی و دیگر چیزها
نفیسه قانیان
یکی از کارکردهای هر رسانه، سرگرم سازی است؛ این کارکرد جهانی و بدون مرز، حتی برای رسانه عریض و طویل و عظیمی مانند سینما هم وجود دارد و بخشی تفکیک نشدنی و غیرقابل انکار است؛ اما در بسیاری از موارد، این کارکرد آن قدر پررنگ و قطور می شود که دیگر کاربردهای رسانه نظیر هویت یابی و هویت سازی، فرهنگ سازی و اطلاع رسانی را به حاشیه می برد. از این رو آن جا که رسانه، کارکرد تخصصی و یا چند وجهی به خود می گیرد، از سوی مخاطب چندان که باید مورد استقبال واقع نمی شود و این به معنای آغاز داستان بحران مخاطب است، چراکه مخاطب ما رسانه را جدی نگرفته است.
نفیسه قانیان
یکی از کارکردهای هر رسانه، سرگرم سازی است؛ این کارکرد جهانی و بدون مرز، حتی برای رسانه عریض و طویل و عظیمی مانند سینما هم وجود دارد و بخشی تفکیک نشدنی و غیرقابل انکار است؛ اما در بسیاری از موارد، این کارکرد آن قدر پررنگ و قطور می شود که دیگر کاربردهای رسانه نظیر هویت یابی و هویت سازی، فرهنگ سازی و اطلاع رسانی را به حاشیه می برد. از این رو آن جا که رسانه، کارکرد تخصصی و یا چند وجهی به خود می گیرد، از سوی مخاطب چندان که باید مورد استقبال واقع نمی شود و این به معنای آغاز داستان بحران مخاطب است، چراکه مخاطب ما رسانه را جدی نگرفته است. فرهنگ دورهمی و بذله گویی، اطلاع رسانی های سینه به سینه و نداشتن سواد رسانه ای از جمله دلایل فرهنگی بحران مخاطب در اصفهان است.
رسانه در اصفهان بیش از دیگر کارکردهای خود، جنبه سرگرمی پیدا کرده و از دیگر ابعاد خود غافل شده است. تماشای تلویزیون، رفتن به تئاتر و سینما، رفتن به کنسرت و جُنگ ها، مطالعه مجله و این روزها استفاده از شبکه های مجازی به رویکرد سرگرمی و باز هم سرگرمی، دچار بوده و هست؛ که البته این امر از مشکلات اقتصادی و فرهنگی کلان کشور نیز نشأت می گیرد؛ فشارهای اقتصادی و پناه بردن مردم به برنامه ها و رسانه هایی سبک و سطحی که به جای محتوای عمیق و اندرزگونه، فشارهای روزانه را تلطیف و تعدیل کرده و از بار روانی موجود بر مردم می کاهند، نمونه ای بر این ادعاست. استقبال مردم از تئاترهای آقا رشید بیش از تئاترهای مفهومی و محتوایی، اشتیاق به جُنگ ها و برنامه های جشن گونه نهادهایی مانند شهرداری بیش از برنامه های فرهنگ ساز خانوادگی و سوق یافتن به سمت مجله های خانوادگی، آشپزی و امثال آن بیش از رسانه های فرهنگ ساز و تحلیلی را می توان به عنوان نمونه های مصداقی این رفتار مورد اشاره قرار داد.
از سوی دیگر وقتی هجمه تکنولوژی، ورود کرده اما فرهنگ و سواد رسانه ای لازم و متناسب با آن ایجاد نمی شود، بحران مخاطب شرایطی پیچیده تر و حساس تر به خود می گیرد. بخش مهمی از سواد رسانه ای به انتخاب رسانه معتبر برای دریافت اطلاعات، مهارت مقابله ذهنی با شایعات و تمیز دادن و اعتبارسنجی منبع اطلاعات و اخبار بر می گردد. در این میان شاید بتوان، تخصص و ظرافت های رسانه ای را بهترین ابزار برای مقابله با این شرایط دانست. در اصفهان، هنوز نسبت به اداره ساختاری و تشکیلات محور رسانه ها مقاومت وجود دارد. حال آن که رسانه یک صنعت است و مانند یک بنگاه اقتصادی باید درآمد زا بوده و منطبق با مدل های کسب و کار اداره شود. این ضعف ساختاری، افت کیفی رسانه ها را منجر می شود که به تبع آن تشدید بحران مخاطب را به همراه می آورد. نکته دیگر این که حجم وسیعی از اطلاعاتی که در این استان وجود دارد برای مخاطب به خوبی کانالیزه نمی شود و خلط اطلاعات و همجواری سره با ناسره در این بین، ذهن مخاطب و باورپذیری او را در معرض آسیب قرار می دهد.
بی اعتماد کردن مردم به رسانه ها نیز از دیگر دلایلی است که می توان برای این پرسش اساسی مورد توجه قرار داد. چرا رسانه های اصفهان جریان ساز و فرهنگ ساز نیستند؟ اصفهانی که در تولید و تجارت، دانش و فن و هنر، پیشتازی داشته و دارد، چرا در میدان رسانه عقب می کشد و عرصه را به دیگران واگذار می کند؟ رسانه برای جریان سازی و قدرت فرهنگ سازی، بیش از همه به اعتماد مخاطب نیاز دارد؛ تامادامی که مخاطب، اعتماد نکند نمی توان او را با جریانی همراه کرد. سال هایی که رسانه ها به یک جانبه گرایی، فریب مخاطب و پرداخت سطحی و زاویه دار مسایل، پرداختند آجر به آجر از دیوار اعتماد مخاطب برداشتند. در آن سال ها شاید مخاطب، منبع و داده دیگری برای مقایسه و قضاوت نداشت اما امروز به دلیل وسعت ابزارهای اطلاع رسانی، سرعت و شفافیت آن ها، نه تنها در انتظار نمی ماند بلکه منبع دریافتی خود را تغییر داده و از کانال های دیگری تأمین نیاز می کند. از سوی دیگر، رسانه های یک جانبه که فقط سخن می گویند و فرصت و فضایی برای سخن گفتن مخاطب فراهم نمی سازند، دل زدگی رسانه ای را منجر خواهند شد.
مجموع این عوامل، ریشه های فرهنگی بحران مخاطب را در اصفهان، قوی و قوی تر می کند. مردم این شهر، هنوز رسانه را باور ندارند، رسانه ها در نظر آنان به روزنامه و صدا و سیما خلاصه می شود، کارکردهای رسانه و اهرم ها و بازوهای قوی و قدرتمندش را نمی شناسند و سواد رسانه ای برای آنان مفهومی دور از ذهن است. این روزها، کمپین ها و پویش های فرهنگ ساز تلاش دارند این خلأ را جبران کنند. ارتباط انبوه و فراگیر با مخاطب، همگن سازی فرهنگ عمومی و همگرایی تا رسیدن به نتیجه مطلوب، اصلی ترین نقش کمپین هاست. مخاطب، به کمپین ها اعتماد می کند و در بیشتر موارد با آن ها همراه می شود. چرا که کمپین ها، خلأها و نقاط ضعف رسانه های رسمی را شناسایی کرده و سیاست مدارانه آن ها را پوشش می دهند، از تمامی ابزارها استفاده می کنند و دایره وسیع تری از مخاطب را با خود همراه می سازند. کمپین ها با مغز مخاطب کاری ندارند بلکه از ذهن و احساس او به نفع خود بهره می برند. مأموریت رسانه در این فضا چیست؟ رسانه نیز باید وارد فضای اجتماعی و فردی افراد شود و با جستار در نیازهای امروز مخاطب، بهترین و قدرتمندترین شیوه را در پیش گیرد. به یاد داشته باشیم که انسان امروز، در معرض نهادهای رسانه ای و رسانه های گروهی، متولد می شود، می اندیشد، دنیا را از این رهگذر می شناسد و رفتارها و انتخاب های خود را بر این اساس تنظیم می کند. رسانه های رایج عصر ما همین چیزهایی هستند که هر روز صبح تا شام با آن مواجهیم. این اتفاق باید رویکردهای ما را نیز تغییر دهد.
ارسال نظر