بحران فهم صحیح مدیریت اقتصادی
رضا بغدادچی
کارشناس اقتصادی
با توجه به تورم و شرایط اقتصادی کنونی میتوان گفت مسائل اقتصادی چالشی اساسی برای خانوادههای ایرانی تبدیلشده است. در یک بررسی تطبیقی خانوادههای ایرانی با خانوادههای سایر کشورها (کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه) میتوان فهمید ضعف آگاهی در زمینه مدیریت اقتصادی و بهکارگیری آن در خانواده، در به وجود آمدن چنین مساله مهمی نقش پررنگی داشته است. به بیان دقیقتر؛ مسائل اقتصادی یکی از مهمترین دغدغههای اکثر خانوادههاست و آشنایی خانوادهها با اصول علمی اقتصاد خانواده، میتواند آنها را به اتخاذ بهترین تصمیمها بهمنظور دستیابی به اهداف بهتر و زندگی مرفهتر یاری کند.
رضا بغدادچی
کارشناس اقتصادی
با توجه به تورم و شرایط اقتصادی کنونی میتوان گفت مسائل اقتصادی چالشی اساسی برای خانوادههای ایرانی تبدیلشده است. در یک بررسی تطبیقی خانوادههای ایرانی با خانوادههای سایر کشورها (کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه) میتوان فهمید ضعف آگاهی در زمینه مدیریت اقتصادی و بهکارگیری آن در خانواده، در به وجود آمدن چنین مساله مهمی نقش پررنگی داشته است. به بیان دقیقتر؛ مسائل اقتصادی یکی از مهمترین دغدغههای اکثر خانوادههاست و آشنایی خانوادهها با اصول علمی اقتصاد خانواده، میتواند آنها را به اتخاذ بهترین تصمیمها بهمنظور دستیابی به اهداف بهتر و زندگی مرفهتر یاری کند. آنچه اقتصاد را در بین خانوادههای ایرانی منحصربهفرد کرده است، وجود ارتباطات درونی بین نقشهای شغلی و خانوادگی آنهاست. با این وجود نباید مباحث اقتصادی در بین خانوادهها را شوخی و سرگرمی دانست، بلکه باید با جدیت و برنامهریزی دقیق آنها را پیگیری کرد؛ این بدان معناست که تمام اعضای خانواده موظفند از سیاستهای اقتصادی خانواده در جهت پیشبرد اهداف آن تبعیت کنند. مدیریت اقتصادی خانواده در شرایط عادی باید بر اساس میزان درآمدهای هر یک از اعضای خانواده و هزینهها تنظیم شود. همانطور که در خانواده، والدین باید مدیریت عاطفی، روانی و اجتماعی را اعمال کنند، در بحث هزینه کردن و ایجاد تعادل بین دخلوخرج نیز نیاز به مدیریت صحیح است.
در حال حاضر مهمتر از بحث خانه، خانواده، مدیریت اقتصادی و مسائلی از این قبیل، بحث آگاهی خانوادهها (در درجه اول آگاهی پدر و مادر و در درجه پایینتر آگاهی فرزندان) در زمینه مدیریت صحیح اقتصادی است؛ این ادعا زمانی صحت بیشتری دارد که بدانیم تعادلی بین وضعیت معیشتی خانوادهها در مقابل درآمدهای آنها نیست. اگر بخواهیم به عمق مساله بیشتر پی ببریم میتوان گفت در حال حاضر وضعیت اقتصادی و عدم مدیریت صحیح آن در بین خانوادههای ایرانی، یکی از مهمترین چالشهای پنهان است که تأثیرات آن بهمراتب مخربتر از چالشهای آشکار است. چراکه ضعف آگاهی خانوادهها در زمینه مدیریت صحیح اقتصادی، میتواند بنیان و تحکیم خانوادهها را به مرور زمان از بین ببرد.زمانی از مدیریت اقتصادی خانوادهها با واژه بحران میتوان یاد کرد که در جامعه نه خانوادهها آگاهی کافی دارند، نه مدارس برنامههایی برای ترویج فرهنگ صحیح اقتصادی دارند، نه در دانشگاهها رشتههای تخصصی در زمینه اقتصاد خانه و خانواده وجود دارد، نه متخصصان به مساله اقتصاد در بین خانوادهها میپردازند، نه مسوولین مربوطه توجهی به این قضیه دارند و نه بحث اقتصاد خانواده جایی در رسانهها دارد؛ و مهمتر از همه اینها این است که هنوز کمتر کسی به معنای واقعی مدیریت صحیح اقتصادی در خانوادهها پی برده است و این مساله باید با عنوان «بحران فهم صحیح مدیریت اقتصادی در بین خانوادههای ایرانی» مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
بحران فهم صحیح مدیریت اقتصادی
خانواده با برخورداری از دو عامل مهم تولید یعنی «سرمایه» و «نیروی انسانی» یک واحد اقتصادی مهم بهشمار میرود. این واحد اقتصادی بهظاهر کوچک و کم اثر میتواند تاثیرات مثبت یا مخربی از خود برجای گذارد. در یک دیدگاه رایج در کشور ژاپن اعتقاد بر این است که خانوادهها مسائل اقتصادی خود را بر پایه منابع مادی و معنوی خود برنامهریزی کرده و مصرف میکنند و نه بر پایه نظرات دیگران و دخیل بودن احساسات و خرید کالاهای لوکس و نه بر پایه چشم هم چشمی. اصلا نیازی به بحث بحران فهم مدیریت اقتصادی در بین خانوادههای ایرانی نیست؛ چراکه یک مقایسه کوچک از مدیریت اقتصادی در بین خانوادههای ایرانی و خانوادههای چند کشور توسعهیافته خود حاکی ماجرا است.
مدیریت اقتصادی در خانوادههای ژاپنی
مردم ژاپن پشتکار بالایی دارند و بسیار بانظمند و در همه کارهایشان برنامهریزی دارند و روحیه سختکوشی و عادت بهکار دستهجمعی در بین غالب اقشار مردم دیده میشود. اغلب خانوادههای ژاپنی به دور از هرگونه توجهی به وضعیت اقتصادی خانواده، به سختکوشی خود ادامه میدهند و پسانداز در خانواده را جزو وظایف اساسی تلقی میکنند. مسوولیت اداره اقتصادی در خانوادههای ژاپنی بیشتر برعهده مشترک مرد و زن است و آنها با توجه به آموزشهایی که در خانواده، مدارس، دانشگاهها و در کل جامعه دیدهاند بهراحتی از اداره اقتصادی خانواده برمیآیند و در آموزش صحیح مدیریت اقتصادی به فرزندان خود اهتمام میورزند.
مدیریت اقتصادی در خانوادههای آلمانی
خانوادههای آلمانی از رفاه نسبتا بالایی برخوردارند و عمده دلیل آن به مدیریت صحیح اقتصادی در بین این خانوادهها برمیگردد. یکی از مواردی که خانوادههای آلمانی در مدیریت اقتصادی خانواده به آن اهمیت میدهند، درک تفاوت نیاز و خواسته است. آنها در اغلب موارد نیاز را به خواسته خود ترجیح میدهند؛ چراکه معتقدند خواستهها آن دسته از مایحتاجی هستند که نبود آنها تاثیر چندانی در زندگی ندارد.
مدیریت اقتصادی در خانوادههای استرالیایی
خانوادههای استرالیایی به کیفیت زندگی اهمیت میدهند و یکی از عوامل مهم در ایجاد کیفیت بالای زندگیشان مربوط به اقتصاد خانواده و مدیریت صحیح آن است. مثالهای ذکرشده از خانوادههای چند کشور توسعهیافته نشان میدهد که همگی آنها به فهم صحیح مدیریت اقتصادی رسیدهاند و با آموزش آن به فرزندان، نهتنها آنها را برای مسوولیت اقتصادی در آینده نزدیکتر در تشکیل خانوادههای مستقل آماده میسازند، بلکه از زندگی حال حاضر خود لذت میبرند.اما زمانی که مقوله مدیریت اقتصادی در بین خانوادههای ایرانی را مورد کند وکاو قرار میدهیم، شاهد چیزی جز ضعف آگاهی خانوادهها در زمینه مدیریت اقتصادی، عدم کسب مهارتهای مدیریت اقتصادی در بین مردان و زنان ایرانی، جایگزین شدن احساس بهجای منطق در صرف هزینهها، جایگزین شدن خواستهها بهجای نیازهای اقتصادی (در مفهوم عام) و معیشتی (در مفهوم خاص) در بین خانوادهها، توجه به چشم هم چشمیها در اقتصاد خانوادهها بهجای دید واقعبینانه داشتن و... نیستیم. برای تحت کنترل درآوردن بحران فهم صحیح مدیریت اقتصادی در بین خانوادهها میتوان به راه حل های زیر اشاره کرد:
افزایش هوش مالی خانواده در بین اعضای خانواده: خانواده با هوش مالی بالا، به خانوادهای گفته میشود که اعضای آن از پدر و مادر گرفته تا فرزندان، مهارتهای مدیریت اقتصادی در خانواده را فراگرفتهاند و بهصورت اجرایی و کاربردی توانستهاند این مهارتها را در زندگی روزمره مورد استفاده قرار دهند. شناخت جایگاه مالی خانواده یکی از بنیانیترین اصلها در افزایش هوش مالی خانواده است. اگر اعضای خانواده درک درستی از وضعیت مالی خود نداشته باشند نهتنها در پی مدیریت صحیح مصرف برنمیآیند بلکه علاقهای هم به درک مدیریت اقتصادی نخواهند داشت. همچنین درک این مطلب که درآمد خانواده محدود است و باید از آن بهدرستی استفاده کرد، یکی از مهمترین نکات آموزشی در افزایش هوش مالی خانواده است.
برنامهریزی صحیح: از مهمترین اصول برنامهریزی اقتصادی خانوادهها، تعیین اهداف است که این اهداف میتواند شامل اهداف کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت باشد. معمولا در خانواده پدر و بهویژه مادر (با توجه به مسوولیت اداره داخل خانه) مسوول برنامهریزی مالی هستند، که در این صورت باید مجموعهای از پیشبینیهای مالی را که هر یک از اعضای خانواده به آن نیاز دارند در برنامههای مالی و اقتصادی خانواده لحاظ کنند. در این صورت خانوادهها با اولویت قرار دادن هزینههای خود ازنظر اقتصادی میتوانند به صرفهجویی هم برسند. از مزیتهای دیگر برنامهریزی اقتصادی در خانواده، میتوان به پسانداز کردن، سرمایهگذاری کردن، مشخص شدن وضعیت مالی اعضای خانواده، اهداف دقیق مالی خانواده و روشهای رسیدن به این اهداف اشاره کرد.
بودجهریزی مناسب: بعد از داشتن یک برنامه خوب و مناسب، نوبت به بودجهریزی میرسد. اعتقاد بر این است که بودجهریزی (بودجهریزی اقتصادی) در خانواده و برنامهریزی در کارها، ویژگی افراد موفق است. خانوادههایی که بودجهریزی میکنند و در کارشان برنامهریزی دارند اهداف اقتصادیشان را میدانند؛ بنابراین دچار بینظمی و سردرگمی اقتصادی نمیشوند. بودجهریزی مناسب نهتنها برنامهریزی صحیح و مدیریت اقتصادی مناسب را در پی دارد، بلکه میتواند در مدیریت زمان نیز به خانوادهها کمک کند. اغلب تحقیقات نشان داده اولین و تنها راهی که میتواند به کاهش هزینههای اقتصادی در خانوادهها کمک کند، بودجهریزی صحیح و مناسب است. قطعا خانوادههای کشورمان نیز با مدنظر قرار دادن مولفه مهم بودجهریزی میتوانند هزینههای اقتصادی را در خانه کاهش دهند.
انتخاب صحیح: در مساله حل بحران مدیریت اقتصادی در خانواده، از انتخاب میتوان بهعنوان نقطه مرکزی حل این بحران یاد کرد. انتخاب بین کالاهای لوکس، برند و گرانقیمت یا کالاهای با کیفیت، بدون برند و قیمت مناسب؛ انتخاب بین شادیهای زودگذر و عدم رسیدن به اهداف بزرگ یا شادیها و سرگرمیهای مناسب، آموزنده و با کیفیت و برنامه داشتن برای رسیدن به اهداف بزرگتر در آیندهای نزدیکتر؛ انتخاب بین پیگیری مخارج خانواده و پسانداز داشتن یا ولخرج بودن و بسنده کردن به جمله حالا کو تا فردا؟. اینها مواردی است که باید در بین خانوادههای ایرانی در مورد آن ها بحث و گفتوگو شود تا از این طریق بتوانند گزینههای مناسب اقتصادی را برای خود انتخاب و آن را مدیریت کنند.
درک تفاوت نیاز و خواسته: درک تفاوت بین نیاز و خواسته در جامعهای که رسانههای تبلیغاتی با روشهای مختلف میخواهند خواستههای خانوادهها را به نیاز تبدیل کنند، کمی دشوار است. این دشواری درک تفاوت بین خواسته و نیاز، زمانی بارز میشود که احساسات جای منطق و واقعبینی را بگیرد. در این صورت فقط کیفیت زندگی بهظاهر تغییر کرده و طرحها و رنگها جایگزین نیازهای خانوادهها میشود. این همان چیزی است که در بین خانوادههای ایرانی کاملا مشهود است. خانوادهها باید بین نیازها که شامل آن دسته از احتیاجاتی است که برای گذراندن زندگی لازم است و خواستهها که شامل آن دسته از مایحتاجی است که نبود آنها در زندگی تاثیر آنچنانی ندارد، بتوانند تفاوت قائل شوند. در اغلب کشورهای توسعهیافته نیازهای خانواده به خواستهها و در اغلب خانوادههای ایرانی خواستهها به نیازها ارجحیت دارد. تنها با پرسیدن این که آیا آن چیز واقعا موردنیاز ما است یا فقط اینکه دوست داریم آن را داشته باشیم؟ به تفاوت بین خواسته و نیاز پی خواهیم برد و روند مدیریت اقتصادی در بین خانواده را بهبود خواهیم بخشید.
بهعنوان نکته پایانی یادآوری میشود در حال حاضر با توجه به تورم و شرایط اقتصادی میتوان گفت مسائل اقتصادی و عدم مدیریت صحیح آن، گریبان بسیاری از خانوادهها را گرفته، طوری که مشکل مشترک بسیاری از افراد جامعه شده است؛ و شاید اغلب خانوادهها این سوال را از خودشان بپرسند که با مشکلات اقتصادی خانواده چه کنیم؟ جواب آن بسیار آسان است. با درک صحیح از مدیریت اقتصادی خانواده و کسب مهارت در این زمینه میتوانیم به بسیاری از مشکلات اقتصادی خانواده غلبه کنیم و این رفتار را الگوی آموزش و یادگیری فرزندانمان قرار دهیم. البته برای غلبه بر بحران فهم صحیح مدیریت اقتصادی، نقش مسوولان در ایجاد فرهنگ مناسب اقتصادی در بین خانوادهها پررنگ است. امید است مسوولان خود با درک صحیح از این بحران، خانوادهها را در غلبه بر این بحران با برنامههای مناسب فرهنگی و اجتماعی و توجه به فرهنگ بومی و ملی یاری رسانند.
ارسال نظر