کلید توسعه فرهنگی – اجتماعی در شهرهای جدید

دکتر احمد سعیدنیا

استاد شهرسازی دانشگاه تهران

 موضوع شکل‌گیری شهرهای جدید از ابتدای طرح در دولت‌های قبلی با اما و اگرهایی مواجه شد، طوری که برخی کارشناسان، جامعه‌شناسان و شهرسازان شک و تردیدهایی را نسبت به موفقیت یا عدم موفقیت پیدایش این شهرها و نحوه شکل‌گیری سکونت در آنها مطرح کردند.

اغلب تردیدهای موجود در این رابطه در نهایت به این نتیجه ختم می‌شد که شهرهای جدید موفق نخواهند شد؛ این در حالی است که براساس واقعیت‌های موجود شهرهای جدید یک راه و روش توسعه است که در همه جای دنیا آزمون شده؛ در برخی کشورها و مشخصا برخی شهرها موفق بوده و در برخی موفقیت کمتری حاصل شده است. برخی از دیگر شهرها کمتر از این میزان هم موفق بوده‌اند و اندیشه شکل‌گیری هویت شهری و سکونت پایدار در تعدادی از این شهرها هم با شکست مواجه شده است. اما واقعیت این است که چه در ایران و چه در سایر کشورهای دنیا گریزی از شهرهای جدید نیست. در واقع ما ناگزیر به ورود به بحث ایجاد، گسترش و سکونت‌پذیر کردن شهرهای جدید هستیم چرا که نمی‌توان تمام توسعه‌های شهری و سرزمینی را به توسعه شهرهای موجود یا روستاها محدود کرد.

اما این علم، فرهنگ و اجتماع پذیری شهر جدید است که می‌تواند موفقیت یا عدم موفقیت آن را پس از شکل‌گیری و اسکان گروه‌های هدف آزمون کند؛ در واقع مقولات اجتماعی، فرهنگی، علمی و... است که باید آزمون کند که آیا می‌توان شهر جدیدی را موفق دانست یا خیر!

برخی کارشناسان و جامعه‌شناسان در مورد مقولات اجتماعی و فرهنگی شهرهای جدید نظر جالبی دارند که در مورد موفقیت و عدم موفقیت این شهرها و اساسا شاخص‌های ارزیابی موفقیت یا عدم موفقیت آنها می‌توان به آن استناد کرد یا با تامل در این جمله با نگاه تازه‌تری به مقوله شهرهای جدید و رسالت آنها نگریست.این جمله این است که: «شهرها عمر بسیار طولانی‌ای دارند و بعد از گذشت یک دوره زمانی قابل توجه برای مثال پس از گذشت ۱۰۰ سال ممکن است شهر بالغ شود، شکل بگیرد و توسعه پیدا کند.»

به این ترتیب و با این دیدگاه اگر به شهر به‌عنوان یک مقوله دراز مدت سکونتی و هویتی، اجتماعی و فرهنگی نگاه کنیم می‌توانیم چنین نتیجه‌گیری کنیم که اگر دیده می‌شود برخی شهرهای جدید هویت و تعلق و توسعه آنها از همان ابتدا شکل نگرفته و عملیاتی نشده است شاید عمده‌ترین دلیل این امر به عدم مرور زمان و نیاز به گذشت سال‌ها برای تکمیل آنها و ایجاد حس هویت و تعلق همراه با شکل‌گیری اجتماع مختص آن شهر بر می‌گردد.شاید بتوان امیدوار بود و چنین نتیجه گرفت که این شهرها هم به مرور زمان مانند سایر شهرهای موجود پس از گذشت مثلا یک قرن توسعه و سامان یافته تکمیل و دارای هویت مشخص و خاص خود می‌شوند.موضوعی که در سایر شهرهای جدید ظرف چندین دهه قبل یا طی بیش از ۱۰۰ سال گذشته در کشور یا در سایر نقاط دنیا تجربه شده است.

مهم‌ترین معضلی که هم اکنون در رابطه با مباحث ارزیابی توسعه و هویت‌پذیری شهرهای جدید وجود دارد عجله و افراط برخی کارشناسان و مردم در مورد تکمیل و ساماندهی این شهرها است.بسیاری از افراد اعم از مردم عادی و کارشناسان به نحوی عجولانه و افراطی توقع دارند شهر جدید از همان روز اول به‌صورت یک پدیده شهری کامل همراه با هویت اصیل و حس تعلق کامل به آنها ارائه شود.البته ما این آزمون را صورت داده‌ایم و هرگز انکار نمی‌کنیم که پیدایش برخی شهرهای جدید اساسا از همان اول اشتباه بوده و بنا به دلایلی از جمله جانمایی و مکان یابی نامناسب به یک اشتباه استراتژیک دولتی تبدیل شده‌اند. اما در مورد تمام شهرهای جدید هم نمی‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد. در برخی مکان‌هایی که شهرهای جدید در آنها احداث شده‌اند اساسا به دلیل عدم جانمایی و مکان‌یابی مناسب برای ایجاد شهر، این شهرها به گونه‌ای هستند که افراد طبیعی حاضر به سکونت در آنها نمی‌شوند، به این معنا که افراد و خانوارها قادر به سکونت طبیعی در این شهرها مشابه رویه‌ای که هم اکنون در شهرهای معمولی کشور جریان دارد، نیستند.

در واقع فاکتور تبعیت کردن از نیازهای طبیعی و اجتماعی افراد عامل بسیار مهمی است که باید دید آیا شهرهای جدید قادر به تامین و پاسخگویی به نیازهای سکونتی طبیعی افراد مشابه رویه‌ای که در سایر شهرها دیده می‌شود هستند یا خیر!بنابراین لازم است این فاکتور در تمام برنامه‌ریزی‌ها دیده شود.

نکته دیگر اینکه چرا فکر می‌کنیم باید شهرهای جدید را درون محفظه‌ها نگهداری و بزرگ کنیم و نه در یک بستر طبیعی؟

در برخی نمونه‌های موفق از شهرهای جدید همچون شهر جدید اندیشه و شهر جدید بهارستان این موضوع کاملا مشخص است.اندیشه و بهارستان در طول زمان و در یک بستر کاملا طبیعی رشد و توسعه پیدا کردند و بستر زندگی طبیعی و امکانات طبیعی برای سکونت به تدریج در آنها شکل گرفت.

از سوی دیگر برای مطالعات خود درباره شهرهای جدید باید شاهدی داشته باشیم و به تنهایی درباره شهرها قضاوت نکنیم.برای مثال هشتگرد جدید را با هشتگرد قدیم ارزیابی کنیم و پرند را با رباط کریم مورد ارزیابی قرار دهیم.باید دید که آیا شهر به‌صورت خود برانگیخته ایجاد شده یا با برنامه‌ریزی قبلی؟ آیا تمام طرح‌های جامع در این شهرها تحقق یافته است که حال در شهرهای جدید پیرامون آنها محقق شود؟

در واقع شاهد ما زمینه‌ای دارد که این زمینه بنیان‌های تاریخی و پیشینه این شهرها را می‌سازند که همین بنیان‌ها و پیشینه زمینه‌ساز توسعه است. این در حالی است که بسیاری از این شهرها بر روی زمین‌های خالی و بدون پیشینه و هویت احداث شدند که باید سیر طبیعی زندگی به آنها هدایت شود.نکته مهم دیگری که باید به آن اشاره شود این است که هر شهر جدید یک فرهنگ جدید است. باید این را از یکدیگر سوال کنیم که آیا این فرهنگ جدید با شاخصه‌های ورزش، حضور در فضاهای عمومی، نحوه آزادی افراد، اداره دموکراتیک، برابری انسان‌ها به دور از اختلافات قومی و قبیله‌ای و.... در شهرهای جدید تحقق پیدا کرده است؟باید گفت در برخی از این شهرها چنین فرهنگ‌هایی مشاهده می‌شود و در حال شکل‌گیری است. هر چند ممکن است اکنون انتقادات فراوانی نسبت به نحوه ساخت مسکن، غیر استاندارد بودن سازه‌ها و مشکلات شهرسازی وارد باشد.