بوی قهوه یا عطر دوسیب؟

گروه گزارش- چایخانه یعنی قلیان! چای هم انگار لوتی پای نقاره است، محیطی تک جنسیتی که پاتوق جوانان و میان سالان شهر شده. درست که با حکم قانون همه آنها پلمپ شده اند اما در ظاهر برخی از آنها به صورت زیرزمینی هنوز فعالیت می کنند به امید آینده ای نزدیک!

در ۸ سال گذشته، هر چایخانه ای که متولد شد، یک کافه هم افتتاح شد تا در ظاهر تنها رقیب چایخانه ها، کافه ها باشند. جایی که قهوه، بستنی و فست فود سرو می شود و بیشتر محلی برای گپ زدن و دیدار جوانان قشر متوسط شهراست: نه بوی نعنا می دهد و نه عطر دو سیب! در بیشتر کافه های شهر خبری از دود نیست، هرچند بعضی از کافه داران معتقدند کافه یعنی قهوه و سیگار!اما قانون در این چندسال اگر حریف دود قلیان نشد توانست کافه ها را بین ممنوعیت سیگار و بسته شدن مخیرکند.

جغرافیای کافه در اصفهان به جز موارد معدود، محدود به جنوب شهر و چند خیابان خاص مثل حکیم نظامی، توحید یا حوالی مرداویج بود اما یکی دوسالی است که چهارباغ عباسی یا سپاهان شهر و خانه اصفهان هم میزبان این پاتوق ها هستند. کافه محدودیت جنسیتی ندارد، به صورت نظری می تواند همه سنین و اقشار را پوشش دهد اما غالب مشتریان آن را جوانان تشکیل می دهند.در اروپا، کافه یک محل گفت وگو و نقطه دیدار است که بیشترشان هم بخش روباز در کنار پیاده رو خیابان و میدان دارند و هم فضای سرپوشیده. آمریکا قصه دیگری دارد و بیشتر بخور و برو است. اما ایران قصه کافه اش هم از فرانسه آمده که در موافقت با قهوه خانه های قدیم در سنت نشستن و گپ زدن هم بود.

آیا با تعطیلی اقتصاد قلیان، کافه رقیب چایخانه یا قهوه خانه های قدیم است؟!

آرمین م کافه داری که چندسالی است یک کافه در چهارباغ بالا را اداره می کند می گوید: از هنگام بسته شدن چایخانه ها تاکنون تغییر محسوسی در میزان مشتری هایش ندیده است. به اعتقاد او کسی که قلیان می کشد وقتی نتواند جایی به دود برسد، پایش را نمی گذارد.کافه محیطی برای خانواده و زوج های جوان است که توانایی گذراندن اوقات را به صورت مشترک دارند اما چایخانه خلوتگاه مردانه است.آرمین در مقایسه کافه و چایخانه، به شیوه حضور در این مکان ها هم اشاره می کند: در کافه دور یک میز می نشینند، اگر بشود کتابی می خوانند، یا موسیقی ملایمی گوش می کنند. آداب کافه رفتن هم فرق می کند، در غالب آنهانمی شود داد زد یا سیگار کشید، خرجش هم بالاتر است.ولی در چایخانه بیشتر روی سکو می نشینند انگار که در خانه خودشان هستند. کمتر محدودند و سیگار و قلیانشان هم به راه است، خرجش پایین است نهایت ده هزار تومان برای دو یا سه نفر! غذا و نوشیدنی سرد هم بدون تکفل در یک سینی، خیلی بشود۵ هزار تومان. اما کافه رفتن اگر مداوم باشد ماهی ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان برایت خرج دارد.

این کافه دار معتقد است، مشتری ثابت کافه برایش اصل محیط، کیفیت خدمات و اخلاق کافه دار مهم است و بیشتر برای داشتن آرامش و دیدن دوستان هم فکر یا همکار به یک کافه می رود. قهوه هم جای خود و البته هزینه خود را دارد. او می گوید تا به حال مشتری کافه رو نداشته یا سراغ ندارد که هم پای ثابت چای خانه باشد هم مرتب کافه برود.از سوی دیگر با بسته شدن چایخانه ها، تقاضا برای دور هم بودن، از بین نمی رود و بالاخره این اشخاص یک جایی برای خود پیدا می کنند، کافه هم یکی از گزینه هاست. کافه داری دیگر در حوالی حکیم نظامی می گوید: حضور قشر چایخانه رو در کافه در ابتدا شاید وسوسه کننده به نظر برسد اما تجربه شخصی من نشان می دهد ناسازگاری بعضی افراد با محیط کافه، برای کسب و کار خوب نیست. ادبیات مورد استفاده تعداد کمی از این افراد و تمایلشان به گذراندن اوقات طولانی با کمترین هزینه، برای ما آسیب محسوب می شود و به اصطلاح مشتری های ثابت را می پراند.

اما آیا می شود این مساله را مدیریت کرد؟!

آرمین معتقد است اعمال نظارت سخت گیرانه تر بر ممنوعیت سیگار کشیدن در همه کافه ها، از تضییع حقوق کافه داران قانون مند جلوگیری می کند، و با گذشت زمان اگر پاتوق چایخانه روهای سابق به کافه ها منتقل شود، سطح انتظارات آنها با دیگران یکی خواهد شد.محمد که در حکیم نظامی و نزدیک یکی از چایخانه های معروف اصفهان، صاحب یک کافه است، در مورد مدیریت این مساله نظری منفی دارد و می گوید: هر از گاهی با نظارت دقیق تر، بحث سیگار به جاهای خوبی رسیده اما تا کمی زمان می گذرانند، بعضی جاها دوباره سیگار را آزاد اعلام می کنند و زحمات بقیه را هدر می دهند.

وی به طور کلی کافه و چایخانه را دو فضای متفاوت می داند که حذف یکی باعث رونق دیگری نمی شود. محمد می گوید: کسی که چایخانه می رود برای چایی نمی رود، قلیان و دورهمی مجردی را دوست دارد. آنجا راحت است اما در کافه که از آن خبرها نیست.هنوز برای قضاوت زود است و تاکنون تغییر محسوسی در رفتار و جنس مشتری های کافه ها به وجود نیامده است.از سوی دیگر یکی از چایخانه داران که نمی خواهد معرفی شود گفت: همین حالا هم بعضی چایخانه داران به صورت گزینشی و به مشتری های شناخته شده خود، قلیان ارایه می کنند و منتظر گشایش هستند.او می گوید که هنوز ناامید نشده و فشار چایخانه روها که از همه اقشار جامعه هستند، نخواهد گذاشت چنین وضعی ادامه پیدا کند.

این چایخانه دار که با صفت چایخانه دار سابق برای خود مخالف است، به مجوزهایی که در دست دارد اشاره
می کند و می گوید نمی شود که یکی بیاید بگوید کار کنید بعد از چند سال بگویند کارنکنید. اگر قلیان طعم دار را ممنوع کنند و بگذارند ما کار قدیمی خود را بکنیم شاید بهتر باشد.در مورد رقابت بین کافه و چایخانه هم می گوید: من خودم کافه می روم و خیلی هم خوش می گذرد چون با همسرم در یک محیط بدون دود می رویم. هزینه آن برای من شاید چیزی نباشد اما فکر می کنم مشتری های من ( شاید منظورش مشتری های سابقش باشد) نمی توانند همیشه پول کافه رفتن بدهند! پس کافه ها دلشان را صابون نزنند. با توجه به آنچه گفته شد، به نظر نمی رسد کافه رقیبی جدی برای چایخانه باشد و اصلاَ علاقه ای به این رقابت هم داشته باشد اما باید توجه داشت، هر جامعه ای پاتوق می خواهد و تفاوت ها در پاتوق گزینی هم در دراز مدت خود را نمایان می کند، هرچند سلامت برای آدم از هر چیزی مهم تر است!