تحلیلی بر دغدغه تعطیلات از منظر کیفیت زندگی و گردشگری پایدار
میثم بصیرت
پژوهشگر و استادیار مدیریت شهری دانشگاه تهران
مطابق با رتبهبندیهای متداول بینالمللی، جایگاه تهران از منظر کیفیت زندگی شرایط مطلوبی ندارد و متاسفانه به گواه رتبهبندی موسسه مرسر، تهران بعد از بغداد و پایتختهای چند کشور همسایه، در فهرست بدترین شهرهای جهان قرار گرفته است. بدین سان تهران در رتبه بیستوهشتم بدترین شهرهای جهان از نظر کیفیت زندگی(یک رتبه بالاتر از «کراچی» و کمی بالاتر از «لاهور») قراردارد. برای پژوهشگران حوزه مطالعات شهری، این چالش مطرح است که چگونه تهران در رقابت با کراچی که از خشونت، آدم ربایی و زورگیری رنج میبرد و لاهور که بهدلیل زاغه نشینهای فراوان و حملههای تروریستی در رتبه سیودوم بدترین شهرهای جهان است همجوار میشود؟ اگرچه شبهاتی در رتبهبندی صورت گرفته توسط موسسات بینالمللی نظیر مرسر، اکونومیست، فوربس و از این قبیل وجود دارد، اما از مطالعاتی که با همکاری نگارنده و با مدیریت وزیر کنونی راه و شهرسازی به سفارش مرکز مطالعات و برنامهریزی شهر تهران در سال ۱۳۹۲ در خصوص سنجش کیفیت زندگی شهروندان تهران به انجام رسید، نتایج مشابهی استخراج شد که عمدتا موید کیفیت پایین زندگی و سطح پایین رضایتمندی سکونتی شهروندان تهران است که بخشی از صحت مطالعات بینالمللی را تایید می کند.
میثم بصیرت
پژوهشگر و استادیار مدیریت شهری دانشگاه تهران
مطابق با رتبهبندیهای متداول بینالمللی، جایگاه تهران از منظر کیفیت زندگی شرایط مطلوبی ندارد و متاسفانه به گواه رتبهبندی موسسه مرسر، تهران بعد از بغداد و پایتختهای چند کشور همسایه، در فهرست بدترین شهرهای جهان قرار گرفته است. بدین سان تهران در رتبه بیستوهشتم بدترین شهرهای جهان از نظر کیفیت زندگی(یک رتبه بالاتر از «کراچی» و کمی بالاتر از «لاهور») قراردارد. برای پژوهشگران حوزه مطالعات شهری، این چالش مطرح است که چگونه تهران در رقابت با کراچی که از خشونت، آدم ربایی و زورگیری رنج میبرد و لاهور که بهدلیل زاغه نشینهای فراوان و حملههای تروریستی در رتبه سیودوم بدترین شهرهای جهان است همجوار میشود؟ اگرچه شبهاتی در رتبهبندی صورت گرفته توسط موسسات بینالمللی نظیر مرسر، اکونومیست، فوربس و از این قبیل وجود دارد، اما از مطالعاتی که با همکاری نگارنده و با مدیریت وزیر کنونی راه و شهرسازی به سفارش مرکز مطالعات و برنامهریزی شهر تهران در سال ۱۳۹۲ در خصوص سنجش کیفیت زندگی شهروندان تهران به انجام رسید، نتایج مشابهی استخراج شد که عمدتا موید کیفیت پایین زندگی و سطح پایین رضایتمندی سکونتی شهروندان تهران است که بخشی از صحت مطالعات بینالمللی را تایید می کند.
نگارنده معتقد است سطح پایین کیفیت زندگی در تهران و بهویژه کیفیت پایین محیطی- که درباره علل آن تصمیم گرفتهام دیگر با متولیان مدیریت شهری تهران که همه چیزشان به قاعده و علمی است بحثی نداشته باشم!- را میتوان دلیلی برای «فرار شهروندان از شهر تهران» در هر تعطیلی و هر فرصت یکی و دو روزهای یافت. چالشی که به سبب فراهم نشدن مقدمات لازم، از قبیل توسعه پایدار بخش گردشگری، توسعه متوازن نظام حمل و نقل برون شهری و عدم مداخله فعالانه در نظام مدیریت سرزمین پهنههای گردشگری و ارزشمند طبیعی کشور، صرفا موجب آسیبهای محیطی به این پهنههای ارزشمند، بروز راهبندانها و ترافیک جادهای شدید، ساخت و سازهای بی رویه در نواحی تفریحی و نهایتا نارضایتی جامعه محلی پذیرای گردشگران از آسیبهای اجتماعی و فرهنگی و زیست محیطی وارد شده میشود.
ظاهرا عدم برنامهریزی برای توسعه پایدار بخش گردشگری موجب میشود تا جامعه محلی در نتیجه «هجوم ناگهانی»، شهروندان تهران را به قوم مغول تشبیه کنند. چرا که بارها در روستاها و شهرهای نوارساحلی خزر دیده ام که ساکنان به سبب عدم تزریق ثمرات اقتصادی پایدار گردشگری به جامعه محلی، این نارضایتیها در تلقی جامعه محلی از میهمانان گردشگر خود را در اصطلاح «تهرانیها» خلاصه می کنند. تهرانیهایی که مخرب زیست بوم، فرهنگ و بنیانهای پایداری محلی اند، و اگر همه چیز را نابود نکرده باشند، چند شب میآیند و چندماه و سال ترمیم جای پای بوم شناختی آنها(Eco footprint) زمان میبرد. طرح موضوع مدیریت تعطیلات و بهویژه تعطیلات آخر هفته، سالهاست که مورد بحث محافل مختلف از قبیل هیات وزیران، اتاق بازرگانی، مجلس و نهاد های دیگر قرار دارد. از منظر نگارنده ساماندهی تعطیلات و نیز هدفمند کردن آن در آخر هفته میتواند اثرات مثبتی به همراه داشته باشد. نخستین ثمره، ارتقای کیفیت زندگی شهروندان تهران است که اینک هر ساله با تنزل آن مواجه هستیم. برخورداری شهروندان از تعطیلات هدفمند و متعادل میتواند به آن ها فرصت بازسازی روحی-روانی را بدهد وآن ها را قادر به تولید فکری و اقتصادی جدیتری سازد. چرا که اینان رنج آلودگی هوا و سطح پایین خدمات و امکانات سکونتی تهران را همواره دغدغهای جدی در این حوزه میدانند وفرصت تعطیلات میتواند منجر به نوسازی توان آنها شود.
اقدام احتمالی در این خصوص، ضرورت توجه به توسعه پایدار گردشگری را در جوامع میزبان هدف ضروری میسازد. نوعی از توسعه که ضمن پاسخ دادن به نیازهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ضوابط قانونی جامعه و انتظارات گردشگران بتواند وحدت و یکپارچگی، هویت فرهنگی، سلامت محیط زیست، تعادل اقتصادی و رفاه مردم محلی را تامین کند. روشن است که چرخه عظیم مالی آن بهعنوان یکی از منابع در آمد و ایجاد اشتغال در سطح محلی میتواند رهیافتی برای توسعه اقتصادی باشد و میتواند موجب تعادل بخشی و رفع محرومیتهای سرزمینی شود. بنابراین در این حوزه باید برنامهریزی کلان سرزمینی و آمایشی صورت پذیرد و در غیر این صورت حداقل داراییهای طبیعی سرزمین نیز توسط گردشگران بیمسوولیت از بین خواهد رفت.
البته فرصت تعطیلات زمینه مناسبی برای گردشگری درون شهری هم فراهم میکند و میتواند موجب ارتقای رقابتپذیری شهری و ارزش افزایی اقتصادی بیشتر شود. مشروط بر اینکه مدیریت شهری در این خصوص برنامهای مشخص داشته باشد و اقداماتی جدی را صورت دهد. علیرغم همه تلاشهای صورت گرفته به نظر میرسد متاسفانه مدیریت شهری تهران نتوانسته است در سالهای اخیر متناسب با جمعیت عظیم منظومه شهری تهران به توسعه زیرساختهای گردشگری و تفریحی شهر بپردازد و نابودی میراث طبیعی شهر/ منطقه تهران که روزگاری در روستاهای درون شهری، روستاهای واقع در حریم و تفرجگاههای پهنههای پای کوهی و نیز محورهای طبیعی پیرامون رودها نهفته بود مزید بر علت شده است. مقولهای که تعطیلات را مطابق با آنچه در سالهای اخیر دیدهایم به دغدغهای برای خانوادهها و بهویژه اقشار محروم و طبقه متوسط - که به لحاظ اقتصادی فرصت سفرهای خارجی و هوایی نمییابند- بدل ساخته و مفهوم «مشقت و رنج تفریحات»را برای ایشان شکل داده است.
تبدیل پهنههای طبیعی و فضاهای سبز شهر به نواحی مسکونی و تشویق نهضت «مال» سازی در تهران - در دورههای مختلف مدیریت شهری تهران پس از جنگ تحمیلی- موجب شده است که متناسب با جمعیت و فعالیت تهران، توسعه اماکن تفریحی و گردشگری صورت نپذیرد. باید بپذیریم که فرصتهای تفریحی درون شهر نیز توزیع فضایی نرمال و مناسبی ندارند و به لحاظ هزینههای تفریح فشار بالایی را بر خانوادهها تحمیل می کند. گاه این خدمات مانند آنچه در مجموعه عباس آباد یا برج میلاد ایجاد شده است آنقدر لوکس و گران هستند که حتی برای نگارنده عضو هیات علمی دانشگاه قابل استطاعت نیست و ظاهرا فقط برای جامعه هدف خانوادههای مرفه شمال تهران ایجاد شده است. حتی برای
فرهنگ دوستان تهران، مراکز فرهنگی و تفریحی شهر تهران نیز بی شک با نیازمندیهای این شهر تناسبی ندارند و چند دهه است که تهران است و یک تئائر شهر و چندسالن سینمایی که از قضا با حمایت شهرداری مدرن و نوسازی شدهاند. این وضعیت به اعتقاد نگارنده بر خلاف اصول شهر عدالت محور است و میتواند موجب به حاشیه رانده شدن گروههای مختلف کمتر برخوردار شهر شود. امید آنکه توجه به ساماندهی تعطیلات با توجه به برنامهریزی گردشگری پایدار ملی و محلی از یکسو و توقف اقدامات مخرب پهنههای طبیعی شهری و پیراشهری همراه شود.
ارسال نظر