تاثیر نااطمینانی اقتصادی بر رفتار سرمایه‌گذاری

مرتضی زارع
کارشناس اقتصادی

حتما شنیده‌اید که می گویند آدم بد حساب گور خودش را می‌کند. وقتی کسی با شما قول و قراری می‌گذارید و او خلاف آن عمل می‌کند آیا می‌توانید روی حرف او حساب کنید؟ می‌توانید با او وارد یک رابطه اقتصادی بلندمدت شوید؟ حاضرید در زمینه‌ای که او به شما توصیه می‌کند پولی خرج کنید یا سرمایه‌گذاری کنید؟ بحث در مورد نااطمینانی اقتصادی نیز حالتی مشابه دارد. وجود نااطمینانی به شرحی که در این یادداشت خواهیم گفت صدمات زیادی به پیکره اقتصاد وارد می‌کند. بیایید ببینیم شرایط اقتصادی رفتار سرمایه‌گذاری مردم را چگونه تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

ارزش‌گذاری کالاها و خدمات در یک سیستم اقتصادی به‌وسیله پول انجام می‌شود، تحت این شرایط خرید و فروش انواع کالاها و خدمات به‌وسیله پول انجام می‌شود. پول حتی می‌تواند مالکیت موقت چیزی را به شما بدهد مثل کرایه یک کارگاه یا خانه. بنابراین حرف حساب اصلی در اقتصاد را پول می‌زند نه وعده و وعید. یا به‌دیگر بیان زبان ارتباطی اصلی در اقتصاد پول است. مانند سایر زبان‌های رایج در بین انسان‌ها مفاهیم این زبان نیز باید به‌طور دقیق مشخص شده باشند تا ارتباطات به‌طور شفاف صورت بگیرد. آیا می‌توانید زبانی را پیدا کنید که در طول سال‌های مختلف به یک شیء خاص کلمات متفاوتی را نسبت دهند؟ اگر این طور باشد اصولا ارتباطی صورت نخواهد گرفت. اگر ارزش پول ثبات نداشته باشد ارتباطات اقتصادی نیز مختل می‌شود. وقتی ارزش پول بالا و پایین برود خوب بالطبع ارزش‌گذاری کالا و خدمات نیز دچار نوسان می‌شود.

قیمت‌ها در فواصل کم دائما تغییر می‌کند، برخی کالاها در بازار خرید و فروش نمی‌شوند زیرا هیچ کس نمی‌تواند دقیقا برآورد کند که ارزش کالاها چقدر است. منظورمان از تغییر ارزش پول همان قدرت خرید پول است. یعنی مثلا اگر شما امروز با 2000 تومان پولی که دارید می‌توانید 2 عدد نان بخرید ولی فردا با همین میزان پول تنها بتوانید یک عدد نان بخرید این به معنی کاهش ارزش پول است. یا اگر شما می‌خواهید در کاری سرمایه‌گذاری کنید و هزینه‌های خود را 20 میلیون تومان برآورد می‌کنید اما ملاحظه می‌کنید که به‌دلیل عدم ثبات قیمت‌ها یا ارزش پول ممکن است در زمان شروع به کار این هزینه‌ها تا 30 میلیون تومان تغییر یابد. اگر این پول تمام سرمایه شما باشد خطر بزرگی شما را تهدید می‌کند. این یعنی ریسک یا نااطمینانی حاصل از عدم ثبات ارزش پول.

بی‌ثباتی ارزش پول همان نوسانات تورم در جامعه است. همواره در اقتصاد دولت‌ها میزانی از تورم را برای سال اقتصادی خود در نظر می‌گیرند. تعیین این میزان به مردم این اطمینان را می‌دهد که دولت قیمت‌ها را به‌گونه‌ای کنترل خواهد کرد که تصمیمات اقتصادی مردم با درنظر گرفتن این موضوع به شکل صحیح و با کمترین ضرر صورت خواهد گرفت. اگر دولت در این امر توفیق یابد مردم می‌توانند در تصمیمات اقتصادی خود ارزش پول را پیش‌بینی کرده و وارد مبادلات تجاری، تولید، ساخت و ساز و.. شوند. حال حالتی را در نظر بگیرید که یکسال قیمت‌ها 20 درصد افزایش می‌یابد، سال بعد 50 درصد، سال بعد از آن تورم 15 درصد می‌شود و دائما این میزان نوسان داشته باشد. خب اتفاق بد اول این است که مردم دیگر به حرف دولت اعتماد نمی‌کنند و دولت همان آدم بدحساب می‌شود. حال هرچه دولت پیشنهادات خوب ارائه دهد و هر چقدر راه‌های سرمایه‌گذاری خوب معرفی کند دیگر مردم در تصمیمات اقتصادی خود جایی برای حرف دولت ندارند. خیلی‌ها در توصیه‌های خود بیان می‌کنند که فلان پروژه اقتصادی دولت که قرار بود سود کلانی نصیب من کند و بازار خوبی برای مردم فراهم آورد با نوسانات قیمت به فاجعه‌ای تبدیل شد که کل سرمایه‌ام از دست رفت.

برخی‌ها شروع به سرمایه‌گذاری در خارج از کشور می‌کنند و... اما فاجعه دوم که یک رفتار کاملا منطقی اقتصادی است انحراف رفتار سرمایه‌گذاری است. وقتی دولت در کنترل قیمت‌ها بدعهدی می‌کند مردم بیش از آن‌که وقت خود را صرف یافتن راه‌های افزایش تولید کنند به این فکر می‌کنند که چطور در مقابله با نوسانات، ارزش ثروت و سرمایه خود را حفظ کنند. عقل سلیم می‌گوید پول خود را به دارایی تبدیل کن که با تورم حرکت می‌کند یا دارایی که در مواجهه با تورم نه تنها کاهش ارزش نخواهد داشت بلکه ارزش آن افزایش خواهد یافت. برای مثال طلا و زمین دو دارایی اصلی در این زمینه هستند. حتما از بزرگان شنیده‌اید که می‌گویند مهم‌ترین دارایی زمین است که هیچ وقت ضرر نمی‌دهد. بله زمین قابل تولید نیست و عرضه آن محدود است. بنابراین وقتی همه کالاها گران می‌شوند زمین نیز گران می‌شود یا طلا که به دلیل محدود بودن آن در جهان همواره یک سپر محافظتی در برابر نوسانات تورم برای سرمایه‌گذاران محسوب می‌شود.

به محض شروع نااطمینانی اقتصادی همواره بخش مهمی از سرمایه سرمایه‌داران به طلا تبدیل می‌شود. بنابراین تحت این شرایط سرمایه‌ای که باید برای افزایش تولید کشور، احداث کارخانجات، تجهیزات، ورود تکنولوژی و... صرف می‌شد به سمت بازارهای غیر مولد می‌رود یا رفتار سرمایه‌گذاری از انگیزه‌های مولد به سمت انگیزه‌های غیر مولد و فاقد ارزش اقتصادی بالا تغییر جهت می‌دهد. شاید بزرگ‌ترین صدمه عدم توانایی در کنترل قیمت‌ها و ارزش پول از بین رفتن اعتبار دولت به‌عنوان تصمیم‌ساز اصلی در یک سیستم اقتصادی است. در پایین‌ترین سطح، مردم از دولت توقع دارند که برای آنها ایجاد امنیت کند و از اموال آنها محافظت کند. اما وقتی دولت نتواند در یک اقتصاد ثبات به وجود آورد در واقع نمی‌تواند از ارزش اموال مردم محافظت کند و اعتبار سیاست‌های اقتصادی خود را در بین مردم از دست می‌دهد. تحت این شرایط این خود مردم هستند که باید به فکر محافظت از اموال خود باشند که ثمره آن کاهش فعالیت‌های با ارزش اقتصادی است.