بررسیها از آمار بودجه خانوار در دو دهه گذشته نشان میدهد
سهم رو به رشد «بیکارهای با درآمد»
بهطور معمول رابطه درآمد با دستیابی به یک شغل مناسب معنا پیدا میکند، اما همیشه درآمدها به افراد شاغل معطوف نمیشود، به بیان دیگر در بررسی آمارهای خانوار گروهی نیز وجود دارند که بدون داشتن شغلی، درآمد کسب میکنند. این افراد درآمد خود را از یک دارایی سرمایه مانند املاک کسب میکنند یا بازنشسته هستند و حقوق بازنشستگی دریافت میکنند. این افراد را میتوانند «بیکارهای با درآمد» نامید. بررسیها نشان میدهد که نسبت بیکارهای بادر آمد در دو دهه گذشته افزایش قابل توجهی داشته است. در این گزارش به بررسی روند این گروه از افراد در دو دهه گذشته میپردازیم.
بهطور معمول رابطه درآمد با دستیابی به یک شغل مناسب معنا پیدا میکند، اما همیشه درآمدها به افراد شاغل معطوف نمیشود، به بیان دیگر در بررسی آمارهای خانوار گروهی نیز وجود دارند که بدون داشتن شغلی، درآمد کسب میکنند. این افراد درآمد خود را از یک دارایی سرمایه مانند املاک کسب میکنند یا بازنشسته هستند و حقوق بازنشستگی دریافت میکنند. این افراد را میتوانند «بیکارهای با درآمد» نامید. بررسیها نشان میدهد که نسبت بیکارهای بادر آمد در دو دهه گذشته افزایش قابل توجهی داشته است. در این گزارش به بررسی روند این گروه از افراد در دو دهه گذشته میپردازیم.
تعریف «کار»، «شاغل» و «بیکارهای با درآمد»
طبق تعریف سازمان بینالمللی کار (ILO) در هفتهای که سرشماری انجام میشود، هر کسی که حداقل یک ساعت کار انجام داده باشد شاغل محسوب میشود. این تعریف اگرچه میتواند مورد انتقادهای صریحی قرار گیرد، اما تعریفی است که اکنون در تمام کشورهای جهان به عنوان تعریف بیکاری مورد استفاده قرار میگیرد. مهمترین انتقاد می تواند این موضوع باشد که فردی با یک ساعت کار نمیتواند، هزینههای هفتگی خود را پوشش دهد. علاوهبر این باید برای کار نیز تعریفی ارائه داد. در آمارهای بودجه خانوار «کار» به این صورت تعریف شده: «هر فعالیت فکری یا بدنی که بهمنظور کسب درآمد (نقدی یا غیرنقدی) صورت پذیرد و هدف آن تولید کالا و یا ارائه خدمت باشد، کار محسوب میشود. فعالیتهایی نظیر خانهداری، تحصیل و ورزش (غیرحرفهای) در این تعریف کار به حساب نمیآید.» همچنین فرد شاغل شخصی است که طی هفت روز قبـل از روز آمارگیری، انجام کار (طبق تعریف ذکرشده) یا تصدی و مراقبت از فعالیتی را بهعهده داشته باشد.» در این گزارشها تعریفی از «بیکارهای با درآمد» نیز وجود دارد. بر این اساس، کسانی که بدون اشتغال به کار از محل درآمدهای مستمری که دارند زندگی میکنند « بیکار با درآمد » خوانده می شوند. برای نمونه میتوان عنوان کرد که «بازنشستگان و وظیفه بگیران»، «افراد دارای درآمد از محل اجاره املاک، سهام دولتی، اوراق مشارکت و سپرده بلندمدت »، با درآمد بدون کار محسوب میشوند.
روند «بیکارهای با درآمد» در سالهای گذشته
بررسیها نشان میدهد که طی سالهای گذشته نسبت «بیکارهای با درآمد» افزایش یافته است. بر این اساس، در ابتدای دهه هفتاد (در سال 71) تنها 3/3 درصد از جمعیت افراد 6 ساله و بالاتر از خانوارها را افراد بیکارهای با درآمد تشکیل میدادند. اما با گذشت بیش از دو دهه از آن زمان، نسبت بیکاریهای با درآمد افزایش قابل توجهی یافته است. براساس آخرین آمار در سال 92 مقدار بیکارهای با در آمد 4/10 درصد رسیده است. موضوعی که نشان میدهد برخی از افراد که با توجه به در آمد ناشی از یک دارایی سرمایهای هزینههای خود را تامین میکنند، افزایش قابل توجهی داشته است. البته این روند در دو دهه گذشته تغییرات قابل توجهی داشته است. بهعنوان مثال میتوان این روند را در عمر دولت سابق به دو بازه زمانی تقسیم کرد و تغییرات درآمدی را بر روند این شاخص تحلیل کرد.
تاثیر «رشد درآمد نفتی» و «تحریمها»
یکی از نکات قابلتوجه در خصوص رشد بیکارهای با درآمد این است که روند صعودی در سالهای 84 تا 88 (دوره اول فعالیت دولت سابق) از شیب قابل توجهی برخوردار بوده است، به طوری که طی این سالها حدود 3 درصد به سهم بیکارهای با درآمد افزوده شده و سهم بیکارهای با درآمد به کل افراد در این مدت از 2/6 به 4/9 درصد افزایش یافته است. حال آنکه رشد آن در سالهای 88 تا 92 (دوره دوم فعالیت دولت سابق) تنها حدود یک درصد بوده و سهم بیکارهای با درآمد در این دوره از 4/9 به 4/10 درصد افزایش یافته است. اما گزارشها نشان میدهد که در دوره اول و طی سالهای 84 تا 88 درآمدهای نفتی بهطور قابل توجهی افزایش یافته بود، بنابراین به نظر میرسد که در این دوره افزایش درآمدها از طریق داراییهای سرمایه نیز رشد قابل توجهی داشته، این موضوع باعث شده که «سهم بیکارهای با درآمد» افزایش قابل توجهی داشته باشد. اما در دوره دوم، «تحریمها» و «توقف رشد قیمت نفت» باعث شد که درآمدهای نفتی کاهش یابد، بنابراین در این دوره تزریق منابع نفتی به خانوارها نیز کاهش یافته است. در نتیجه روند صعودی در «سهم بیکاریهای با در آمد» رشد کمتری نسبت به دوره قبل داشته بود. به بیان دیگر، میتوان عنوان کرد که طی دوره دوم، از شدت تزریق منابع مالی فروش نفت به خانوارها کاسته شده و درآمدها از داراییهای سرمایهای مانند درآمد از خرید «املاک، اوراق و سپردهها» کاهش یافته بود، بنابراین به تبع آن نیز سهم بیکارهای با درآمد افت کرده است. روندی که شاید بتوان رابطه مستقیمی بین «رشد بیکارهای با درآمد» و «تولید ناخالص داخلی» برقرار کرد. بهطور کلی تولید ناخالص داخلی (GDP) یکی از شیوههای اندازهگیری برای تولیدات و درآمد ملی یک کشور است، به بیان دیگر تولید ناخالص داخلی در برگیرنده ارزش مجموع کالاها و خدماتی است که طی یک دوران معین، معمولا یک سال، در یک کشور تولید میشود. در اقتصاد کشور ما نیز مشاهده میشود با توجه به وابستگی تولید و درآمد کشور به صادرات نفتی این روند تحت تاثیر درآمدهای نفتی بوده است. در دو سال نخست دوره اول و در سالهای 84 و 85 تولید ناخالص داخلی بین 6 تا 7 درصد اعلام شده بود. همچنین در سال 86 نیز رشد اقتصادی حدود 5 درصد بود، اما در دوره دوم و در سالهای 88 تا 92 از رشد اقتصادی به شدت کاسته شد. بر اساس آمار در سالهای 91 و 92 رشد اقتصادی زیر صفر گزارش شده است، بنابراین رشد اقتصادی در دوره اول و دوره دوم فعالیت دولت روند کاملا متفاوتی داشته است، موضوعی که به روند رشد بیکارهای با درآمد نیز تاثیر گذاشته است. چنانچه مشاهده میشود که در دوره اول سهم «بیکارهای با درآمد» سه درصد افزایش یافته است، اما در دوره دوم این نسبت تنها یک درصد افزایش یافته است.
تعریف «کار»، «شاغل» و «بیکارهای با درآمد»
طبق تعریف سازمان بینالمللی کار (ILO) در هفتهای که سرشماری انجام میشود، هر کسی که حداقل یک ساعت کار انجام داده باشد شاغل محسوب میشود. این تعریف اگرچه میتواند مورد انتقادهای صریحی قرار گیرد، اما تعریفی است که اکنون در تمام کشورهای جهان به عنوان تعریف بیکاری مورد استفاده قرار میگیرد. مهمترین انتقاد می تواند این موضوع باشد که فردی با یک ساعت کار نمیتواند، هزینههای هفتگی خود را پوشش دهد. علاوهبر این باید برای کار نیز تعریفی ارائه داد. در آمارهای بودجه خانوار «کار» به این صورت تعریف شده: «هر فعالیت فکری یا بدنی که بهمنظور کسب درآمد (نقدی یا غیرنقدی) صورت پذیرد و هدف آن تولید کالا و یا ارائه خدمت باشد، کار محسوب میشود. فعالیتهایی نظیر خانهداری، تحصیل و ورزش (غیرحرفهای) در این تعریف کار به حساب نمیآید.» همچنین فرد شاغل شخصی است که طی هفت روز قبـل از روز آمارگیری، انجام کار (طبق تعریف ذکرشده) یا تصدی و مراقبت از فعالیتی را بهعهده داشته باشد.» در این گزارشها تعریفی از «بیکارهای با درآمد» نیز وجود دارد. بر این اساس، کسانی که بدون اشتغال به کار از محل درآمدهای مستمری که دارند زندگی میکنند « بیکار با درآمد » خوانده می شوند. برای نمونه میتوان عنوان کرد که «بازنشستگان و وظیفه بگیران»، «افراد دارای درآمد از محل اجاره املاک، سهام دولتی، اوراق مشارکت و سپرده بلندمدت »، با درآمد بدون کار محسوب میشوند.
روند «بیکارهای با درآمد» در سالهای گذشته
بررسیها نشان میدهد که طی سالهای گذشته نسبت «بیکارهای با درآمد» افزایش یافته است. بر این اساس، در ابتدای دهه هفتاد (در سال 71) تنها 3/3 درصد از جمعیت افراد 6 ساله و بالاتر از خانوارها را افراد بیکارهای با درآمد تشکیل میدادند. اما با گذشت بیش از دو دهه از آن زمان، نسبت بیکاریهای با درآمد افزایش قابل توجهی یافته است. براساس آخرین آمار در سال 92 مقدار بیکارهای با در آمد 4/10 درصد رسیده است. موضوعی که نشان میدهد برخی از افراد که با توجه به در آمد ناشی از یک دارایی سرمایهای هزینههای خود را تامین میکنند، افزایش قابل توجهی داشته است. البته این روند در دو دهه گذشته تغییرات قابل توجهی داشته است. بهعنوان مثال میتوان این روند را در عمر دولت سابق به دو بازه زمانی تقسیم کرد و تغییرات درآمدی را بر روند این شاخص تحلیل کرد.
تاثیر «رشد درآمد نفتی» و «تحریمها»
یکی از نکات قابلتوجه در خصوص رشد بیکارهای با درآمد این است که روند صعودی در سالهای 84 تا 88 (دوره اول فعالیت دولت سابق) از شیب قابل توجهی برخوردار بوده است، به طوری که طی این سالها حدود 3 درصد به سهم بیکارهای با درآمد افزوده شده و سهم بیکارهای با درآمد به کل افراد در این مدت از 2/6 به 4/9 درصد افزایش یافته است. حال آنکه رشد آن در سالهای 88 تا 92 (دوره دوم فعالیت دولت سابق) تنها حدود یک درصد بوده و سهم بیکارهای با درآمد در این دوره از 4/9 به 4/10 درصد افزایش یافته است. اما گزارشها نشان میدهد که در دوره اول و طی سالهای 84 تا 88 درآمدهای نفتی بهطور قابل توجهی افزایش یافته بود، بنابراین به نظر میرسد که در این دوره افزایش درآمدها از طریق داراییهای سرمایه نیز رشد قابل توجهی داشته، این موضوع باعث شده که «سهم بیکارهای با درآمد» افزایش قابل توجهی داشته باشد. اما در دوره دوم، «تحریمها» و «توقف رشد قیمت نفت» باعث شد که درآمدهای نفتی کاهش یابد، بنابراین در این دوره تزریق منابع نفتی به خانوارها نیز کاهش یافته است. در نتیجه روند صعودی در «سهم بیکاریهای با در آمد» رشد کمتری نسبت به دوره قبل داشته بود. به بیان دیگر، میتوان عنوان کرد که طی دوره دوم، از شدت تزریق منابع مالی فروش نفت به خانوارها کاسته شده و درآمدها از داراییهای سرمایهای مانند درآمد از خرید «املاک، اوراق و سپردهها» کاهش یافته بود، بنابراین به تبع آن نیز سهم بیکارهای با درآمد افت کرده است. روندی که شاید بتوان رابطه مستقیمی بین «رشد بیکارهای با درآمد» و «تولید ناخالص داخلی» برقرار کرد. بهطور کلی تولید ناخالص داخلی (GDP) یکی از شیوههای اندازهگیری برای تولیدات و درآمد ملی یک کشور است، به بیان دیگر تولید ناخالص داخلی در برگیرنده ارزش مجموع کالاها و خدماتی است که طی یک دوران معین، معمولا یک سال، در یک کشور تولید میشود. در اقتصاد کشور ما نیز مشاهده میشود با توجه به وابستگی تولید و درآمد کشور به صادرات نفتی این روند تحت تاثیر درآمدهای نفتی بوده است. در دو سال نخست دوره اول و در سالهای 84 و 85 تولید ناخالص داخلی بین 6 تا 7 درصد اعلام شده بود. همچنین در سال 86 نیز رشد اقتصادی حدود 5 درصد بود، اما در دوره دوم و در سالهای 88 تا 92 از رشد اقتصادی به شدت کاسته شد. بر اساس آمار در سالهای 91 و 92 رشد اقتصادی زیر صفر گزارش شده است، بنابراین رشد اقتصادی در دوره اول و دوره دوم فعالیت دولت روند کاملا متفاوتی داشته است، موضوعی که به روند رشد بیکارهای با درآمد نیز تاثیر گذاشته است. چنانچه مشاهده میشود که در دوره اول سهم «بیکارهای با درآمد» سه درصد افزایش یافته است، اما در دوره دوم این نسبت تنها یک درصد افزایش یافته است.
ارسال نظر