گفتوگو با مزدا شاهانی آهنگساز، شاعر و مدرس
وضعیت موسیقی امروز بسیار نامناسب است
لیلا رضایی
مزدا شاهانی یکی از آهنگسازان و خوانندگان پیشکسوت موسیقی پاپ است که فعالیت هنریاش را سالها پیش آغاز کرده است، اما همیشه ترجیح داده دور از حاشیه کار کند. شاید همین نکته باعث شده است که آثارش همواره مهجور بمانند و به اندازه حق واقعیاش در جامعه مطرح نشود. او مدرس موسیقی در دانشگاه و آموزشگاههای مطرح تهران است و بسیاری از چهرههای سرشناس و جوان موسیقی در سالهای اخیر از شاگردان او بودهاند و فعالیتهای حرفهای خود را زیرنظر او آغاز کردهاند. از شاهانی تاکنون آلبومهای زیادی منتشر شده است و در کارنامهاش تجربههای مختلفی به چشم میآید.لیلا رضایی
مزدا شاهانی یکی از آهنگسازان و خوانندگان پیشکسوت موسیقی پاپ است که فعالیت هنریاش را سالها پیش آغاز کرده است، اما همیشه ترجیح داده دور از حاشیه کار کند. شاید همین نکته باعث شده است که آثارش همواره مهجور بمانند و به اندازه حق واقعیاش در جامعه مطرح نشود.او مدرس موسیقی در دانشگاه و آموزشگاههای مطرح تهران است و بسیاری از چهرههای سرشناس و جوان موسیقی در سالهای اخیر از شاگردان او بودهاند و فعالیتهای حرفهای خود را زیرنظر او آغاز کردهاند. از شاهانی تاکنون آلبومهای زیادی منتشر شده است و در کارنامهاش تجربههای مختلفی به چشم میآید. آنچه میخوانید بخشی از یک گفتوگوی مفصل با این خواننده و آهنگساز است.شما در چندین حوزه اعم ازآهنگسازی (ملودیسازی وتنظیم)، نوازندگی، خوانندگی، ترانهسرایی و تدریس و تحقیق کار کردهاید و در هر شاخه هم آثار با ارزشی به یادگار گذاشتید. با این حال خیلیها معتقدند اگر هنرمند در یک عرصه متمرکز شود نتیجه کار خیلی بهتر خواهد بود.حالا که به گذشته نگاه میکنید چقدر با این حرف موافقید؟
این چند حوزهای که شما نام بردید کاملا با هم آمیخته است و در واقع یک حوزه است، توانایی، هوش و استعداد، تلاش و پشتکار، امکانات و نحوه تربیت آدمها کاملا متفاوت است.
اکثر موسیقی دانان خوب، دو یا چند ساز را بهخوبی مینوازند و باید ازعلوم و هنرهای دیگر تا حد مناسبی اطلاع داشته باشند، به دلیل ارتباط بسیار ظریف و محکم بین علوم و هنرها که از نظر افراد ناآگاه بیربط است. مثل (ریاضی، فیزیک، فلسفه، نجوم، طب، روانشناسی، جامعه شناسی، تاریخ، ادبیات، تئاتر، معماری، سینما، نقاشی و...)
هر موضوعی زیرمجموعههایی بسیار وابسته به هم دارد که لازم است پیگیری و یادگرفته شود. پشتکار و تلاش بیشتر اوقات مهمتر از نبوغ و استعداد است، اما اگرهر دو با هم باشند خیلی بهتر است. من ایمان دارم که انسان تواناییهای زیادی دارد و باید استعدادهایش شکفته شود و پر و بال بگیرد و در این راه باید بسیار تلاش کند. بسیارند آدمهای بزرگ و توانا که خواستند، تلاش کردند و زحمت کشیدند و به نتیجه رسیدند و به قول معروف نابرده رنج گنج میسر نمیشود. بهعنوان مثال اگر موسیقی دان و آواز خوان شعر را خوب نشناسند و نتوانند حداقل یک ساز را بهخوبی بنوازند واقعا فاجعه است که متاسفانه این روزها این مشکل شدت پیدا کرده است.
معیار انتشار یک آلبوم برای شما چیست؟
در روند شکل گیری یک اثر هنری با بیشترین انرژی روی اثر تمرکز میکنم و آنقدر تلاش میکنم که اثر به درجه مطلوبی برای ارائه به جامعه برسد ممکن است این روند چند سال طول بکشد. بهنظر من دانش و تجربه کافی، امکانات، دقت و تمرکز، تلاش بسیار، تحقیق ومشورت با اهل فن و استادان مربوطه، بررسی آثار برجسته مشابه، وآگاهی و تجربه مناسب باعث میشوند که یک اثر هنری به سمت درست و مطلوب هدایت شود.
به نظر میرسد در سالهای اخیربه تدریس موسیقی وتربیت نسل جوان علاقه بیشتری نشان دادهاید. آیا تدریس باعث نشده است تا در کار عملی حضور کمرنگتری داشته باشید؟
بی تاثیر نبوده است. البته همیشه در کنارتدریس به کارهای دیگری همچون آهنگسازی، نوازندگی، آواز خواندن، شعر و ترانه نوشتن هم پرداختم. بیشتر از بیست سال است که تدریس میکنم، از دلایل تدریس، درخواست شاگردان، عشق و احساس وظیفه به یاد دادن، تحصیل و یادگیری بیشتر و بهنوعی موروثی بودنش در خاندان ما است.
دلیل اینکه درچند سال اخیر کنسرتی برگزار نکردهاید و بیشتر در آلبومهای موسیقی و برنامههای رادیویی فعالیت داشتهاید چیست؟
این مساله دلایل بسیاری دارد از جمله نداشتن حمایت کافی از طرف دولت و مردم. خیلی از هم دورهایهای من یا در ایران نیستند یا آنقدر سختی کشیدهاند و آسیب مالی و روحی دیدهاند که دیگر حوصله و توانی برای این کار ندارند و در ضمن اعتقادی هم ندارند که صرفا جیبشان را پر کنند و هر کاری که از آنها خواسته شد اجرا کنند.کمبود سالنهای مناسب و صدابرداری حرفهای و دیگر عوامل حرفهای مربوط و همینطور درآخر ضرر و زیان مالی و روحی پس از ماهها تمرین و وقت گذاشتن و زحمت کشیدن هم یکی دیگر از دلایل ناامیدی موسیقیدان از اجراست.
متاسفانه هنوزبیشتر مردم توقع دارند که به کنسرت دعوت شوند یا سیدی وکتاب و دیگر محصولات یک هنرمند را بهصورت هدیه دریافت کنند. بدتر از آن، اینکه اصلا قانون کپی رایت وجود ندارد و این دقیقا به معنای دزدی است. اینها هم دلایل دیگری هستند که باعث شده است تا خیلیها بیشتر به تدریس مشغول شوند که در زمینه تدریس هنر بهخصوص موسیقی هم مشکلات بسیار زیاد است. مثلا حقوق دریافتی من از هنرستان عالی موسیقی که در سراسر کشور به تعداد انگشتان یک دست نیست، جوابگوی کرایه تاکسی من هم نمیشود. باقی قضایا بماند.
البته داشتن برنامههای تخصصی رادیویی و همینطور آهنگسازی و نوازندگی و آواز و گویندگی و ضبط و... بسیار سخت و وقتگیر است. اما لااقل مشکلات عجیب و غریب اجرای کنسرت در ایران را ندارد که امیدوارم این روزها این مشکلات خیلی کمتر شده باشد و ما بتوانیم روی صحنه برای مردم محترم موسیقی با کیفیت بسیار خوبی اجرا کنیم.
در کارنامه شما همکاری با دوشاعر به نام یعنی شمس لنگرودی و علیرضا قزوه به چشم میآید. آنگونه که ما شنیدهایم آهنگسازی آلبوم «به سرش زده باد» را سال 1382 انجام دادید، اما دو سال پیش منتشر کردید. این تاخیر چگونه اتفاق افتاد؟
نداشتن اسپانسر، معطل ماندن اثر درشرکتهای مختلف پخش، مشکلات برای صدورمجوز که در نهایت ۱۵ دقیقه از اثر حذف شد، دلایل کمی نیست.
البته چهار آلبوم شعر خوانی به بازار آمد که موسیقیهایشان را ساختم و ضبط کردم. چند آلبوم مشابه که هنوز به بازار نیامده است.
«به سرش زده باد»، «عشق علیه السلام»، «تنها، رویا، خورشید» و «ردیف بیآواز»عنوان این آلبومها هستند.
شمس لنگرودی و علیرضا قزوه شاعرانی هستند که هم نوع سرودنشان با یکدیگر فرق اساسی دارد و هم اینکه از دوطیف فکری کاملا مختلف به حساب میآیند. حتما شما هم برای کار کردن با شاعران دو فضای متفاوت را تجربه کردهاید. از همکاری با این دو شاعر در دو آلبوم بگویید.
همکاری با این بزرگواران برای من باعث افتخار است و تجربه بسار خوبی بود؛ البته باید عرض کنم که با پیشنهاد و پا فشاری من این اتفاق با آثاراستاد عزیزم آقای شمس لنگرودی شروع شد؛ هرچند که امکانات کافی در اختیار نداشتم، اما تلاش کردم که موسیقی و شعر پیوند مناسبی با هم داشته باشند، سعی کردم روند داستانی شعر و فرم ادبیات نمایشی در ترکیب با موسیقیهایی که ساختم (راک کلاسیک و پاپ کلاسیک و...) حفظ شود.
در آلبوم« به سرش زده باد» آزادانه تصمیم گرفتم. شعرهای سپید و بیشتر عاشقانه این آلبوم، بعدا در کتابی به اسم پنجاه و سه ترانه عاشقانه به بازار عرضه شد. انتخاب اشعار، نوع و سبک موسیقی، اسم آلبوم و نحوه ضبط همه به عهده من بود که مسلما در طی مسیر با استاد لنگرودی مشورت و هماهنگی میکردم.
چندی بعد از ضبط آلبوم «به سرش زده باد» در جلسهای در خدمت استادانی همچون علیرضا قزوه، کریم رجبزاده و منصور میرباذل بودم و در همان جا قرار گذاشتم که آثار ارزشمند آنها را ضبط کنم و برایشان موسیقی بسازم. بعد از آن آلبوم «عشق علیه السلام» را با حوزه هنری و مشورت و هماهنگی با علیرضا قزوه و مدیر محترم موسیقی حوزه هنری آقای رضا مهدوی انجام دادم. اشعار زیبا بودند اما خاطر یکدستتر شدن شعرها و در راستای قرار گرفتن در فرم ادبیات نمایشی و ترکیب آن با موسیقی و محدودیت زمانی سیدی مجبور شدیم برخی از اشعار را با هماهنگی استاد قزوه حذف کنیم. کار این آلبوم خیلی سختتر از آلبوم به سرش زده باد بود. امکانات کمی در دست داشتم، نمیتوانستم آزادانه تصمیم بگیرم، حوزه هنری مقررات خودش را داشت و تا اندازه زیادی اختلاف سلیقه داشتیم. البته استادان محترم قزوه و مهدوی خیلی به من کمک کردند؛ اما خیلی بهتر از آنچه به بازار عرضه شد در توان و نظر من بود و متاسفانه امکانپذیر نشد.
این آلبوم با دیگر آلبومهای موجود دربازار متفاوت بود. برای آهنگسازی و تنظیم موسیقی چه نکاتی را لحاظ میکنید؟
مهمترین نکته در آهنگسازی و تنظیم موسیقی برای یک ساز یا ارکستر این است که موسیقی بتواند تصاویر مناسب را در ذهن شنونده ایجاد کند و اگر در کنار شعر قرار میگیرد، همانند موسیقی فیلم به شنونده در دریافت بهتر شعر کمک کند و احساسات شنونده را برانگیزد، بهتراست سبک و نوع موسیقی در راستای هدف اصلی بیان موسیقایی و اصالتش باشد و همینطور هماهنگی با مفاهیم شعر، داستان، فیلم یا تئاتر.
از ارتباط شعر و موسیقی بگویید. رابطه این دو از چه اهمیتی برخوردار است؟
ارتباط بین شعر و موسیقی خودش بحث مفصلی است. بیشتر شعرا و ترانهسراهای معاصر ما موسیقی نمیدانند و بیشتر موسیقیدانهای معاصر ما با ادبیات آشنایی کافی ندارند. خیلی کم هستند کسانی که به هر دو تسلط کافی دارند، آن هم بهدلیل اینکه خودشان خواستند و زحمت کشیدند و یاد گرفتند.
موسیقی به شعر نیاز ندارد، اما در ادبیات میبینیم که موسیقی جزو لاینفک شعراست. (موسیقی بین هجاها، حرفها، کلمات، ریتم، وزن شعر و همه اینها) نشان از پیوند موسیقی با شعر دارد. حالا چیزی که اینجا خیلی اهمیت پیدا میکند معانی است. فن بیان نیز خیلی مهم است. اینجاست که تئاتر هم کنار موسیقی قرار میگیرد. خواننده مثل بازیگر تئاتر است که باید مفاهیم واحساس رابه شنونده و بیننده انتقال دهد.
شعر برای آواز خوان (خواننده) مانند متن نمایشنامه برای بازیگر تئاتراست. باید ببینیم که خواننده میتواند از عهده این نقش برآید یا نه. خیلی ضروری است که خواننده بتواند متناسب با هر سبکی که میخواند ساز بزند. مثل ساز دوتار برای موسیقی محلی و مقامی خراسان (شمال و جنوب)و...
مهمترین ابزار لازم برای یک خواننده چیست؟
تسلط به موسیقی و ادبیات که شامل جزئیات زیادی است، مهمترین ابزار لازم یک موسیقیدان و آوازخوان است.
بهخصوص در موسیقی ملی و دستگاهی، محلی و مقامی ایران که ادبیات و موسیقی در روند چند هزار ساله این سرزمین کهن روی هم بسیار تاثیر گذاشتهاند که این خود مبحث مفصلی است.
ارسال نظر