گوته؛ زورقی در اقیانوس شعر حافظ

کیوان ساکت*

موسیقی ایرانی در طول ادوار گذشته به دلیل شرایط خاص اجتماعی، سیاسی و محیطی که در ایران حاکم بوده کمتر از ادبیات و شعر گسترش پیدا کرده است. در حقیقت پر بی‌راه نگفته‌ایم اگر بگوییم که موسیقی ایرانی در طول تاریخ (به‌جز در پاره‌ای از دوران‌) بسیار مورد بی‌مهری و کم‌توجهی حاکمان قرار گرفته و در عوض شعر و ادبیات تفوق بیشتری نسبت به موسیقی داشته است، به همین خاطر بسیاری از فرم‌ها و قالب‌های موسیقی ایرانی ساختار و ساختمان خودشان را از قالب‌های ادبی به عاریت گرفته‌اند و ساختار این موسیقی در گذشت زمان طوری تکوین یافت که اجراهای موفق آن به ویژه در تک نوازی ها (که یکی از اصلی‌ترین شکل‌های اجرای موسیقی ایرانی است) باید براساس افاعیل کلام پارسی باشد، یعنی به استثناء چهار مضراب‌ها و ضربی‌ها، هر بخشی از موسیقی را که جدا و مستقلا گوش کنیم بایستی بتوان واژه‌ای روی آن استوار کرد.

هرچند روی پاره ای از چهارمضراب‌ها هم می‌توان شعری سرود که زیبا باشد. به همین خاطر موسیقی ایرانی از دیرباز به همراه شعر اجرا می‌شده و شعر بزرگانی چون سعدی، حافظ، خیام و مولانا بسیار مورد توجه آهنگسازان و نوازندگان بوده و هست که یکی از دلایل مهم آن نیز این است که شعر این چند گوینده ی بزرگ زبان پارسی محدود به مکان و زمان خاصی نیست. در این میان شعر حافظ به گفته تمام بزرگان جهان، کلامی آسمانی و مانند منشور چندوجهی است و هرکس با هر عقیده و طرز تفکری می‌تواند رای و نظر دلخواه خود را در شعر حافظ بیابد و بر این اساس بیش از سایر شعرا مورد توجه آهنگسازان و هنرمندان دوران متعدد به ویژه عصر حاضر قرار گرفته است. نکته مسلم درباره حافظ این است که او به موسیقی و هنرهای دیگر نه تنها علاقمند بوده بلکه آگاهی و شناخت هم داشته است و آنطور که خود گفته از صوت خوشی هم برخوردار بوده است.

غزل گفتی و دُرّ سٌفتی بیا و خوش بخوان حافظ

که بر نظم تو افشاند فلک عِقد ثریا را...

مطالب و واژه‌های سمبلیکی که حافظ در غزل‌هایش به‌کار برده در حقیقیت فارغ از زمان و مکان است.

در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی

خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی

به‌طور مثال منظور از دفتر در شعر حافظ قرآن است ولی حافظ با ذکاوت و درایت آنگونه مفاهیم را القا می‌کند که هنرمندان به‌راحتی می‌توانند شعر او را در ترانه و آواز خودبه کار برند. البته شعر سعدی هم از این قاعده مستثنا نیست ولی کلام حافظ آنچنان در آسمان اندیشه اوج می‌گیرد که هنرمند را بی‌اختیار در پرواز خیال به اوج می رساند.یکی دیگر از خصوصیات شعر حافظ این است که وقتی شما غزل حافظ را می‌خوانید در ابتدا اگر آشنا به زبان شعری او نباشید احساس می‌کنید که ابیات مختلف غزل در یک ناپیوستگی معنایی به سر می‌برند و آنچه این ابیات را به هم پیوند می‌دهد قافیه و ردیف است ولی بعد از مدتی درنگ می‌بینیم که چگونه این ابیات زنجیر وار به هم متصل هستند.

حافظ مرتبا و مکرر سروده‌های خود را اصلاح می‌کرده، به همین خاطر نزدیک به ۷۰۰ نسخه از شعر او در کتابخانه‌های متعدد دنیا یافت می‌شود که این حاکی از آن است که حافظ با چه دقت و حوصله‌ای کلمات و واژه‌ها را در اختیار خود قرار می‌دهد. البته در خیلی جاها نیز شعر حافظ را ذوق جمعی مردم در طول تاریخ عوض کرده است. پیرامون حافظ افسانه‌های بسیاری ساخته شده که بخشی از آنها را در کتاب «حریم سایه های سبز» مرحوم مهدی اخوان ثالث می‌توان خواند. کتاب «درکوچه رندان» استاد عبدالحسین زرین کوب و «تامل در حافظ» استاد محمدعلی اسلامی ندوشن نیز تحقیقات ارزشمندی در این باب است که تورق و تامل در آنها خالی از لطف نیست. مهم تر از تمام اینها گوته شاعر بزرگ آلمانی در سن ۵۰ سالگی با ترجمه شعر حافظ به بزرگی و عظمت او پی می‌برد. او برای اینکه حافظ را درک کند، شروع به یادگیری زبان پارسی می‌کند و در نامه‌ای به یکی از دوستانش می‌نویسد: «اگر زبانی بخواهد جهانی شود باید زبان پارسی باشد» و نیز در نامه‌ای خطاب به حافظ می‌نویسد: «ای حافظ بزرگ امیدوارم بر دریای بیکران اندیشه تو من زورقی باشم» که اینها همه نشانگر اوج اندیشه حافظ است.

اشعار حافظ دارای پیچیدگی‌هایی است که جز با مطالعه دقیق و راهنمایی زبان شعری حافظ نمی‌توان به کلید واژه‌های شعری او دست یافت، به همین خاطر در طول تاریخ بیش از هر شاعر و سخن‌سرای دیگری درباره حافظ کتاب‌ها نوشته شده و شعرهایش تفسیر شده است و برهمین اساس هنرمندان به شعر حافظ بیش از شاعران دیگر توجه می‌کنند. اندیشه در کلام حافظ اوج می‌گیرد، در زبان فارسی هیچ شاعر دیگری به این افق از اندیشه نرسیده است.

من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست

تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی

*موسیقی‌دان