کاسبی روی ریل*!
پرستو فخاریان کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی و رسانه «نظر به شکایت شما مسافران گرامی، شرکت حمل‌ونقل مترو تهران با همکاری یگان نیروی انتظامی مستقر در مترو، طرح جمع‌آوری مقوله دستفروشی را اجرا می‌کند.
از شما تقاضا می‌کنیم در اجرای این طرح ما را یاری فرمایید.» این صدایی است که از آخر دی‌ماه، هرروز بارها و بارها در همه ایستگاه‌ها به گوش می‌رسد. اما درست در هنگام پخش این صدا اگر سر بچرخانیم و کمی دقت کنیم، زنان یا مردانی را می‌بینیم که آماده‌اند قطار وارد ایستگاه شود تا سوارش شوند و به کسب‌وکار خود برسند و این تصویر متناقضی است از طرحی که در عمل، به هدفی که درنظر دارد نمی‌رسد.
متروی شهری تهران و مترو بین شهری تهران- کرج، حالا نزدیک به 15سال است که راه افتاده و سالانه رو به گسترش است. اما شاید کمتر کسی به این فکر کرده که سرعت گسترش معضلات اجتماعی در این شهر، بیشتر از سرعت گسترش خطوط مترو است. از همان سال‌های ابتدایی آغاز به‌کار مترو، دستفروشی در واگن‌های قطار (به‌خصوص در واگن‌هایی که به زنان اختصاص داده شده است) شروع شد و سال به سال رو به فزونی گذاشت. گرچه آمار معتبر و رسمی در این خصوص وجود ندارد، اما با یک حساب سر انگشتی نیز می‌توان فهمید تعداد کاسبان مترو در یکی دو سال اخیر به صورت تصاعدی رو به رشد گذاشته است. بارها شرکت مترو و شهرداری تهران درصدد مقابله با این افراد برآمده و هربار طرح‌های اینچنینی بی ثمر مانده است. اما برخوردهای اخیر چیزی فراتر از قبل است؛ تا جایی که در همان روزهای نخست مقابله با دستفروشان، یکی از مردان جوان دستفروش، بعد مشاجره با ماموران مترو برای جلوگیری از ضبط اموالش خودش را روی ریل انداخت و اتفاقی ناگوار رقم خورد تا ما را بیشتر با عمق فاجعه مواجه کند.
فروشنده‌ها چه می‌گویند؟
کار سختی نیست پی بردن به این موضوع که گسترش بیکاری، افزایش تورم و دیگر معضلات اجتماعی برخی از شهروندان را برآن داشته است تا به هر ترتیبی شده، گلیم خود را از آب بیرون بکشند. یکی از آنها زن ۳۶-۳۷ساله‌ای است که به خبرنگار «دنیای اقتصاد» می‌گوید ۴ فرزند دارد و سرپرست خانوار است. دوسال است که دارد در مترو دستفروشی می‌کند و تاکنون برخورد بدی از سوی ماموران مترو با او صورت نگرفته است اما «در این یکی دوهفته، اجناسمان را می‌گیرند و از قطار و ایستگاه‌های مترو بیرونمان می‌کنند.» این زن دستفروش می‌گوید که مستاجر است و هیچ منبع درآمد دیگری ندارد؛ «آدم اگر کار داشته و از لحاظ مالی تامین باشد، چرا باید بیاید اینجا کار کند؟» او درخواستش از مسوولان این است که مکانی به امثال او و همکارانش بدهند تا بتوانند در آنجا اجناسشان را به فروش برسانند؛ «من اجناسم را نسیه برای فروش می‌آورم و وقتی ماموران آنها را از من می‌گیرند، دیگر دستم به جایی بند نیست! به جای این، غرفه‌ای یا در داخل مترو یا بیرون به ما بدهند تا کار کنیم. من راضی هستم مالیات هم بدهم، اما در مترو دستفروشی نکنم و از این بگیر و ببندها راحت شوم.» دلهره، استرس، اضطراب و نگرانی میهمان گاه و بی‌گاه این زن و همکارانش است؛ «مدام باید نگران این باشم که اجناسم را نگیرند که اگر بگیرند دیگر باید قید پولم را بزنم. درآمد چندانی که ندارد این کار؛ حالا این‌همه هم اضطراب داشته باشیم برای این درآمد اندک!»
آن یکی زنی ۳۲-۳۳ است که وقتی دستگاه ضبط صدا را مقابل دهانش می‌گیرم تا به سوالم جواب دهد، اول می‌ترسد و خودش را عقب می‌کشد. اما وقتی می‌فهمد که بدون ذکر نامش می‌خواهم تنها حرف‌هایش را ضبط کنم، شروع می‌کند از کارش حرف می‌زند: «یک فرزند ۱۱ساله دارم و از همسرم جدا شده‌ام. باید ماهی ۲۵۰هزار تومان اجاره خانه بدهم؛ بدون احتساب هزینه‌های جاری.» می‌گوید ۷ماه است که برای دستفروشی به مترو می‌آید و اگر یک روز درآمد به قدر کافی کسب نکند، هیچ پس‌انداز و پول دیگری ندارد. ماموران چند بار در همین مدت اخیر او را از ایستگاه مترو بیرون کرده و برخورد نامناسبی با او داشته‌اند. این زن ۳۲-۳۳ساله، با لحنی گلایه‌آمیز می‌گوید «خودشان راحت زندگی می‌کنند، فکر می‌کنند ما هم راحت زندگی می‌کنیم! اگر مجبور نبودم هیچ‌گاه غرورم را برای فروختن چندتا جوراب نمی‌شکستم.» او می‌گوید که هزینه مالیات و پول پیش برای اجازه یک غرفه را هم حتی ندارد و نمی‌تواند حتی مالیاتی برای این کار بپردازد.
آیا مسافران شاکی‌اند؟
فروشنده‌ای دیگر دختری ۱۸ ساله است که حالا ۲سالی می‌شود در مترو دستفروشی می‌کند. می‌گوید که پدرش را از دست داده، با مادرش زندگی می‌کند و باید خرج زندگی را بدهد. دانشجوی دانشگاه آزاد گوهردشت کرج است و باید در همین چند روز آینده ۸۵۰هزار تومان شهریه دانشگاهش را بپردازد. وقتی از او می‌پرسم که آیا کار دیگری پیدا نکرده است، پاسخ می‌دهد: «منشی بودم در یک شرکت تبلیغاتی؛ اما خودتان می‌دانید که فضای این شرکت‌ها برای کار مناسب نیست. به همین خاطر مجبور شدم از آنجا بیرون بیایم.» او ضمن اشاره به اینکه کار کردن در واگن‌های زنان بهتر از کارهای دیگری است که قبلا داشته، از برخورد ماموران مترو با خودش می‌گوید: «بارها من را از قطار و کلا از ایستگاه بیرون کرده و مانع از ورودم به ایستگاه شده‌اند و آخر هم یک بار نصف اجناسم را گرفتند تا اجازه بدهند وارد ایستگاه شوم؛ ۶۰هزار تومان ضرر کردم.» انگار که چیزی یادش آمده باشد اضافه می‌کند: «حتی یک بار وقتی از ایستگاه بیرونم کردند، زمانی که اعتراض کردم که پس باید کجا بروم برای فروش اجناسم، یکی از ماموران گفت: هرجا می‌خواهی برو، فقط در مترو نه! گفتم: اگر به عنوان یک دختر جوان بروم کنار خیابان دستفروشی کنم اشکالی ندارد؟ گفت: نه... اصلا بنشین دم پارکینگ مترو دستفروشی کن ولی اینجا نه!» او می‌گوید که برخلاف ادعای شرکت مترو، مسافران برخوردهای مناسبی با او دارند و جز در مواردی بسیار معدود، برخورد بدی از آنها ندیده است.
واقعیت نیز همین است؛ اکثریت مسافران مشکلی با دستفروشان ندارند، آنها را مزاحم نمی‌دانند و این‌گونه برخورد را ناشایست عنوان می‌کنند. بسیاری از آنها با کارشناسان هم‌داستانند که باید ریشه اصلی مشکلات را دریافت؛ ابتدا مسائل اقتصادی را مرتفع و اشتغالزایی و تورم را کنترل کرد و سپس به فکر برخورد با این پدیده بود. یکی از مسافران دائمی مترو می‌گوید «از نظر من در بیشتر موارد مزاحمتی ندارند و حتی می‌توانم بگویم به آنها عادت کرده‌ایم و برخی وسایلمان را از مترو می‌خریم.»
«جمع‌آوری دستفروشان دردی را دوا نمی‌کند. حتی اگر این طرح موفق هم باشد این افراد فقط از سطح مترو جمع می‌شوند و در واقع هیچ کاری برای آنها صورت نمی‌گیرد. این پاک کردن صورت مساله در نزدیکی عید است تا پروپاگاندای «همه چیز آرومه!» موفق اجرا شود.» این را شهروند کرجی عنوان و تصریح می‌کند که مترو مسوول ساماندهی زنان سرپرست خانوار نیست و ظاهرا باید ارگان‌های دیگری داشته باشیم که مسوول رسمی این کار هستند. او پیش‌بینی می‌کند «این طرح در نهایت این زنان دستفروش را از جایی که برای آنها امن و مورداعتماد است، وارد جامعه‌ای می‌کند که شاید امنیت واگن بانوان را برایشان نداشته باشد.» یک دانشجو که به شدت با این برخوردها مخالف است، می‌گوید: « همیشه مسوولان از آخر به اول می‌آیند؛ به جای اینکه نیرو و پول صرف کنند تا بستر اقتصادی و اجتماعی‌ای که این آدم‌ها را به اینجا می‌کشاند درست کنند، با معلول این شرایط (که خود این دستفروشان باشند) برخورد می‌کنند. مسوولان به این سوال پاسخ دهند که آیا به جای دستفروشی، شایسته است که این زنان خودفروشی کنند؟!» برخی دیگر از مسافران نیز به این اشاره می‌کنند که اصولا شرکت مترو چه حقی دارد که مانع از کسب حلال آدم‌هایی شود که سرمایه‌ای برای کار ندارند؟!
با این وجود، برخی از مسافران نیز خواستار برخورد با این افراد هستند. یکی از آنها می‌گوید «موافق برخورد از هر نوعی حتی برخورد تند هستم، اما می‌شود در چند ایستگاه پرتردد به این افراد مکانی داد تا کالاهای خود را بفروشند.» دیگری هم معتقد است «مزاحمت ایجاد می‌کنند، اما این نوع برخورد درست نیست.» اما مسافری دیگر معتقد است «مساله فقط مزاحمت نیست.این افراد مالیات نمی‌پردازند و از این جهت کارشان غیرقانونی است. اگر مرجعى وجود داشته باشد که از آنها مالیات بگیرد و اسامی‌شان در لیست خاصى ثبت شود تا هم خودشان آرامش بیشترى داشته باشند هم دولت، بهتر است.»
چه کنیم پس؟
حالا خیلی از ما از خودمان این سوال را می‌پرسیم که اصلا چه باید کرد؟ برخی می‌گویند غرفه‌هایی در مترو ایجاد و با هزینه کم به فروشندگان اجاره داده شود. برخی نیز معتقدند شرکت مترو دستفروشان را ساماندهی کند که با لباس‌های فرم مخصوص و با کارت شناسایی وارد مترو شوند تا هم از آسیب‌های احتمالی جلوگیری شود و هم نان یک عده آجر نشود! آنچه تمامی کارشناسان امر یک صدا آن را اعلام می‌کنند این است که برخورد فعلی نه تنها دردی را دوا نمی‌کند، بلکه به معضلات اجتماعی و اقتصادی پایتخت نیز دامن می‌زند. اجرایی کردن طرح‌هایی که کوچک‌ترین مطالعات اجتماعی و اقتصادی برای آنها صورت نگرفته است، محکوم به شکست خواهد بود. باید منتظر ماند و دید مسوولان شهری در مقابل این مساله چه تدبیری خواهند اندیشید و چگونه به جای پاک کردن صورت مساله، آن را می‌پذیرند و برای حل کردنش چاره‌اندیشی عاقلانه می‌کنند.
Parastoo.fakharian@gmail.com

*این گزارش تقدیم می‌شود به مرد جوان دستفروشی که روی ریل مترو جان داد.