نگذاریم غذاهای لذیذ این دیار طعم نفت بگیرد
سینا قنبرپور آنجا تهِ تهِ همه چیز است. هم هیجان، هم طعم‌هایی که تا به حال نچشیده‌اید و هم جاهایی که ندیده‌اید؛ اما نمی‌توان گفت تهِ نقشه هم هست؛ زیرا باید ببینید از سوی تهران محاسبه‌اش می‌کنید یا از درون آب‌های آزاد. اگر از اقیانوس هند و آب‌های آزاد وارد دریای عمان شوید نخستین نقطه از ایران همان‌جایی است که می‌تواند مقصد سفری متفاوت برای شما باشد. اگر هم از تهران بخواهید به آنجا سفر کنید می‌شود تهِ ایران. آخرین نقطه از کشورمان در جنوب‌شرقی. «چابهار» فقط یک شهر نیست. جایی است که می‌تواند برای مسافران مقصدی متفاوت و هیجان‌انگیز باشد. از همه مهم‌تر اینکه شما در این مقصد می‌توانید غذاهایی را میل کنید که حسابی گیراست و دوباره و دوباره شما را به آنجا خواهد کشاند. اینجا با همه مقاصد گردشگری که در جنوب ایران واقع شده متفاوت است. تفاوت‌هایش را تا به آنجا قدم نگذارید نمی‌توانید لمس کنید. اینجا تنها جایی است که می‌توانید خزنده‌ای نادر را از نزدیک ببینید. تنها زیستگاه تمساح پوزه کوتاه است که محلی‌ها به آن «گاندو» می‌گویند. اگر همه جنوبی‌ها به غذاهای تندشان معروفند اینجا آخر غذاهای تند است و اگر همه جنوبی‌ها دریای زیبا دارند این منطقه سه مدل دریا دارد! یکی خلیج چابهار که جزر و مد خاصی دارد و آب زیاد در آن جریان ندارد و به دریای کوچک معروف است. یکی دریای بزرگ که میزان جزر و مد آن زیاد است و برای همین شما می‌توانید تا فاصله قابل توجهی به هنگام جزر وارد دریا شوید. خلیج گواتر و جنگل‌های مانگرو هم هست. همه اینها را گوشه ذهنتان نگاه دارید. در فاصله این سه دریا پشت سرتان هم تابلو
برجسته ای است: «نقاشی خدا». دوست‌محمد بلوچ عضو شورای شهر چابهار این عنوان را برای آن به زبان می‌آورد و تاکید می‌کند «تالاب لیپار» در میانه دریا و ساحل طلایی‌رنگ و کوه‌های مینیاتوری یا همان کوه‌های مریخی تابلویی است که فقط می‌توانسته نقاشی خدا باشد. حالا اما مردمان این تهِ تهِ همه چیز نگرانند که به جای غذاهای گیرایشان طعم نفت و پتروشیمی مزه همه چیز را عوض کند. بنابراین تا دیر نشده راهی آنجایی شوید که یک هزار و ۹۶۱ کیلومتر دورتر از تهران است. ضمنا اگر نگران تابستان؛ و شرجی آنجا هستید حق با شماست اما به خاطرداشته باشید که چابهاری‌ها تاکید می‌کنند به جز خرداد و تیرماه هر سال حتی در تابستان هم هوای چابهار گرم گرم نمی‌شود؛ زیرا بادهای موسمی معروف به بادهای «مونسون» از اقیانوس هند می‌وزد و شرجی را با خود می‌برد. پس همین‌که برنامه‌ریزی کنید تیرماه هم تمام شده و می‌توانید عیدفطر و تعطیلی‌اش راکه شامل سه‌شنبه تا جمعه می‌شود، برای رفتن به این مقصد هیجان‌انگیز در نظر بگیرید.


آنجایی که می‌خواهیم‌ برویم
پیشنهاد ما سفر با هواپیماست. در غیر این‌صورت اگر بخواهید با قطار بروید باید بلیت تهران - زاهدان تهیه کنید و از زاهدان هم حدود ۷۲۰ کیلومتر به سمت جنوب برانید تا به چابهار برسید. گرچه مسیر زاهدان - چابهار فرصتی مغتنم است زیرا هنوز ۱۰۰ کیلومتری از این شهر خارج نشده‌اید می‌توانید آتشفشان تفتان را ببینید و درحالی‌که گرمای هوا قابل توجه است در آن مسیر کولر خودرو خودرا خاموش کنید و بعد به خاش برسید و از خاش به سمت ایرانشهر برانید. اگر از ایرانشهر به سمت شهرستان سرباز بروید می‌توانید دو تجربه خاص دیگر هم داشته باشید. وقتی سرباز را پشت سرگذاشتید و چند کیلومتری هم از «جکی‌گور» دور شدید درست جایی که تابلویی با این عنوان کنار جاده نصب شده‌: «چابهار ۱۱۵ کیلومتر» می‌توانید از برکه‌ای که قریب به ۴۰ تمساح پوزه کوتاه ایرانی یا همان «گاندو» در آن زندگی می کنند، دیدن کنید. آنجا ایستگاه تحقیقاتی «ریکوکش» است. به آنجا که برسید جاده‌ای به پر پیچ و خمی چالوس - تهران را در جوار رودخانه سرباز پشت سرگذاشته‌اید. همانجایی که زیستگاه «گاندو» است. مردم بلوچستان آب را محترم و مقدس می‌شمارند و به همین دلیل هم هرآنچه در آب زندگی می‌کند نظیر «گاندو» برایشان محترم است. همین سبب شده گونه در معرض انقراض «گاندو» به‌دلیل خشکسالی‌های دو دهه اخیر همچنان در این منطقه زندگی کند زیرا هرکس گاندویی را می‌بیند که در جست‌وجوی آب از مسیر خود دورمانده و به میان روستا آمده یا در جاده گرفتار شده به ایستگاه «درگس» محیط‌زیست زنگ می‌زند و آنها تمساح را به این ایستگاه یا ایستگاه «ریکوکش» منتقل می‌کنند. در ایستگاه «ریکوکش» مردی سیه‌چرده هست که به عشق گاندوها زندگی می‌کند. «لالبخش» را اگر نبینید رو به رو شدن با گاندوها معنایی ندارد. باید ببینید که او چطور با عشق صدایی از خود درمی‌آورد که همه گاندوهای بی‌حوصله که در میان ماسه‌های خیس لمیده‌اند به سرعت می‌جهند و به سمت او می‌آیند. آنها به خوبی آن صدا را می‌شناسند. «لالبخش» برایشان غذا آورده است. مزیت دیگر این مسیر دیدن خانه‌هایی سیمانی با رنگ و رویی متفاوت است. ساخت و ساز در این منطقه که به «باهوکلات» هم مشهور است عمدتا با ماده اولیه سیمان انجام می‌گیرد زیرا رطوبت هوا در این منطقه ایجاب می‌کند که خانه‌ها سیمانی باشد. ساکنان این منطقه نمای خانه‌های خود را هم رنگ می‌کنند. بالاخره قبل از اینکه به چابهار برسید یعنی درست ۵۵ کیلومتر مانده به چابهار جایی به نام «نوبندیان» قرار دارد. جایی که اگر نایستید و «سمبوسه» و «پکوره» نخورید نصف عمرتان را از دست داده‌اید!pic۱
اما اگر از ایرانشهر به نیک‌شهر و سپس به چابهار بروید اول تنگ سرحه را خواهید دید که مردم بومی در آنجا به عرضه محصولات صنایع‌دستی خود که بافته‌هایی با برگ نخل است، می‌پردازند. «تنگ سرخه» یادآور ماجرای «دادشاه» در سال ۱۳۳۶ است. او یک آمریکایی را در این منطقه به قتل رساند و موجب شد ژاندارمری تلاش بسیاری را برای دستگیر‌ی‌اش به‌کار بگیرد. در بلوچستان و به‌ویژه در محدوده نیکشهر کبابی متفاوت می‌توانید میل کنید. کبابی که در هیچ جای دیگر ایران‌زمین نخواهید خورد. ابتدا به این دلیل که نوع پوشش گیاهی این منطقه و گیاهان و علوفه معطری که دارد گوشت مطبوعی را در چهارپایان پروار می‌کند. دوم مدل طبخ این کباب است. این کباب دل انگیز را «تنورچه» می‌نامند. برای طبخ «تنورچه» گوسفند را شقه شقه خرد می‌کنند. تکه‌های گوشت بزرگ است. آنها را با چوب درخت خرما سیخ می‌کنند و بعد تنوری را آماده می‌کنند. خوب که کنده‌های آتش زده و آماده شد یا زغال‌ها خوب قرمز و گداخته شد آن وقت گوشت‌های سیخ‌شده را به دیواره‌های تنور می‌ایستانند و بعد کاسه‌آبی هم در وسط تنور روی زغال‌ها می‌گذارند. آب برای آن است که گوشت‌ها ترد بپزند و خشک نشوند. سپس در تنور را با یک سینی یا آنچه هم اندازه آن باشد می‌بندند و آن را با گِل می‌پوشانند. ۴۵ دقیقه بعد «تنورچه» آماده است. آن را با یک ظرف برنج سفید یا برنجی که با ادویه زردرنگ شده سرو می‌کنند. اگر به آن کباب دندان بزنید برای همیشه مسافر بلوچستان خواهید بود. خلاصه آنکه بعد از نیکشهر می‌رسید به چابهار. pic2
اما همان‌طور که گفتیم پیشنهاد ما سفر با هواپیما است. زیرا برای گشت و گذاری مطلوب و دلپذیر در منطقه چابهار نیازمند ۳ تا ۴ روز زمان هستید. اگر قرار باشد با قطار بروید ۲۴ ساعت فقط از تهران تا زاهدان زمان لازم دارید. بنابراین فکر مسافرت زمینی را از سر بیرون کنید. سوار هواپیما بشوید حتی اگر هواپیما در بندرعباس فرود آید و دوباره برخیزد، حدود ۲ ساعت و ۴۵ دقیقه بعد چابهار خواهید بود. به فرودگاه چابهار که رسیدید در پنج کیلومتری «کنارک» قرار دارید. شهری در جوار خلیج چابهار که عمده مردمان آن صیادند و اگر صیاد نباشند ارتشی. چون آنجا پایگاه دهم شکاری واقع شده است. ساحل «کنارک» ساحلی با چشم‌انداز زیبا است، به‌ویژه آنکه مسجدی زیبا نیز در کنار ساحل ساخته شده و نمای شهر است. از کنارک تا چابهار ۴۰ کیلومتر راه است؛ اما اگر قصد دارید «گِل فشان‌» را ببینید از «کنارک» به آنها نزدیک‌ترید.
pic3

شهری با طعم‌های لذیذ
چابهار بندری متفاوت است، چون جنس ساحلش متفاوت است. شهری در میان سه دریا. منطقه‌ای میان دو خلیج کوچک. خلیج چابهار و خلیج گواتر. همین سبب شده در این شهر فرصتی برای خوردن غذاهای مختلف دریایی به دست آورید. چه به سراغ رستوران‌های محلی بروید و چه به سراغ رستوران هتل‌ها، منو غذاها تفاوت چندانی نخواهد کرد، اما طعم‌هایش چرا. چابهار یک ویژگی دیگر هم دارد و آن اینکه این شهر و بندرش صیدگاه شاه‌میگو است. بنابراین اگر اهل خوردن خوراک میگو هستید، اینجا مقصدی منحصربه‌فرد برای صرف یک خوراک میگوی اساسی است. اگر هم بخواهید خوراک‌های دیگر از میگو بخورید، رستوران‌های محلی زحمت آن را برایتان کشیده‌اند. «کرایی» یا «کراهی» چیزی شبیه خورشت‌های ما است. بنابراین در فرصتی که در چابهار هستید، می‌توانید انواع «کراهی»‌ها را امتحان کنید. «کراهی مرغ» هم هست «کراهی میگو» هم هست. این دو بسته به آشپز آن می‌تواند تند و تندتر باشد؛ مثلا اگر کراهی را در رستوران براسان واقع در ساحل تیس بخواهید میل کنید خودتان را برای یک غذای فوق‌العاده تند آماده کنید، ولی اگر به داخل شهر چابهار رفتید و از رستوران بلوچ سفارش دادید، تندی مطبوع‌تری انتظارتان را می‌کشد.
اینجا در چابهار انواعی از پلوماهی‌ها را می‌توانید میل کنید. به همان تنوعی که ماهی‌ها دارند. ماهی شوریده و ماهی حلوا سیاه را حتما در برنامه سفارشتان بگذارید. ماهی شیر هم هست. آنچه طبخ همه این ماهی‌ها را متفاوت می‌کند نوع آرد و ادویه‌ای است که برای سرخ کردن آن به‌کار می‌برند. اصولا سیستان و بلوچستان سرزمین ادویه‌ها است. چیزی که به زبان محلی به آن «آچار» می‌گویند. «آچار» از شمال سیستان و بلوچستان یعنی در زابل انواع مختلف دارد تا به جنوب آن در چابهار برسیم. در چند روزی که در منطقه چابهار هستید، حتما صرف ترشی‌های مختلف را هم در برنامه غذایی‌تان بگنجانید. ترشی انبه یک مزه متفاوت و البته چرب را برای شما به ارمغان دارد. ممکن است مثل ما خیلی اهل غذاهای تند نباشید اما طبع تندی، با حال و هوای آن دیار همخوانی مطلوبی ایجاد می‌کند. اگر برای تعطیلات عیدسعید فطر مسافر چابهار هستید، به درستی بنشینید و برای خوردن غذاهای چابهاری‌ها برنامه‌ریزی کنید. حتما سفر به منطقه ساحلی تیس و رستوران براسان را در برنامه خود بگنجانید. «تیس» بندری تاریخی و قدیمی است که اینک در دل منطقه آزاد چابهار واقع شده است. این بندرتاریخی در جوار ارتفاعاتی است که بقایای قلعه پرتقالی‌ها هم همجوار آن است، اما اگر به رستوران براسان تیس رفتید به خاطر داشته باشید که اگر خواستید «کباب بنگال» سفارش بدهید، خوردن این غذا حوصله و طبع خاصی می‌خواهد، زیرا تندی آن می‌تواند شما را تا خود بنگال ببرد! کبابی است که در فلفل خوابانده شده است و به نظر می‌رسد تا دندان‌هایتان آن را برای جویدن فشار ندهد، هرچه ما وصفش کنیم حق مطلب ادا نشده است. خلاصه آنکه سفر شما بیشتر سفری برای تجربه غذاها است. اصلا فکر نکنید اگر مثل ما اهل خوزستانید یا قبلا به این مناطق نظیر آبادان و خرمشهر، یا بوشهر و گناوه و دیلم یا بنادر استان هرمزگان و قشم سفر کرده‌اید غذاهای اینجا هم نظیر همان‌جا است. نه. اینجا شهر غذاهای هیجان‌انگیز است. فقط به خاطر داشته باشید که جنوبی‌ها این را از بچگی‌ آویزه گوش خود کرده‌اند که ماست و ماهی را با هم نمی‌خورند. طبع سرد ماست و طبع سرد ماهی‌ها عمده دلیل این ناهمخوانی است. بنابراین سفارش دوغ محلی را برای وقتی بگذارید که قصد سفارش کباب بنگال یا کباب میش و بز را دارید.


اینجا باید خیالتان را آزاد بگذارید
از چابهار تا گواتر که به قولی آخرین نقطه ایران است حدود ۹۵ کیلومتر فاصله است. پیمودن این مسیر را در هیچ نقطه دیگری از ایران تجربه نخواهید کرد. محلی‌ها راست می‌گویند که این منظر را در ۲ نقطه دیگر از جهان می‌توان تجربه کرد. وقتی از چابهار به سمت گواتر از شهر خارج شدید ابتدا «رمین» میزبان شما خواهد بود. بندری صیادی که در کنار خود یک درخت تاریخی هم از جنس «لیل» دارد. این درخت را در فاصله رمین تا تالاب لیپار می‌توانید ببینید. فرم و ریشه دواندن آن به گونه‌ای است که شاخه‌ها دوباره به ریشه و ریشه خود به شاخه‌ها تبدیل می‌شود. pic4
در ساحل رمین می‌توانید کنار دریا بنشینید و جدال موج و صخره‌ها را نظاره کنید. به‌ویژه در تابستان که وزش بادهای موسمی دریا را بیشتر و بیشتر متلاطم می‌کند. از ساحل رمین که به سمت گواتر به حرکت درآیید نوبت به تالاب لیپار می‌رسد. جایی که کوه‌های مینیاتوری را هم می‌توانید ببینید. اینجا همانجایی است که باید خیالتان را رها کنید. بدون آنکه چشم‌هایتان را ببندید تخیلتان را آزاد بگذارید. کوه‌هایی که طی سالیان سال به‌دلیل عوارض و فرسایش شکل‌های خاصی گرفته‌اند چنان خیال شما را با خود می‌برند که ممکن است به خود بیایید و ببینید غروب آفتاب شده و فرصت ادامه مسیر نیافته‌اید.
مسیر بعد از تالاب لیپار موقعیتی منحصربه‌فرد ایجاد می‌کند. گویی همان است که «دوست‌محمد بلوچ» گفت نقاشی خدا. رنگ است و ترکیب آن. به راست که می‌نگرید آبی و سبز تا بی‌انتها. هنوز از آبی و سبزی آب دریا دل نکنده‌اید که سرخی خاک ساحل چشم‌هایتان را خیره می‌کند. به تناسب آن که در چه ساعتی از روز این منظره را ببینید ساحل از قرمزی به رنگ طلایی می‌گراید. و بعد کوه‌های مینیاتوری. اینجا خود مریخ است. عجیب و آرام. گاهی یک خودرو به سرعت می‌گذرد تا خاطرتان را به این حقیقت
معطوف کند که اینجا با این همه زیبایی مردمانی دارد که مجبورند سوخت قاچاق کنند و لب دریا نشسته‌اند و تشنه‌اند زیرا آب شرب ندارند. وقتی با این حقیقت به جدال افتادید از سه‌راهی چابهار- نگور- بریس گذشته‌اید و به آنجا می‌رسید که ببینید مردم برای تامین آب شرب و بهداشتی هفته‌ای یک تانکر آب را باید بخرند و از نگور به آنجا بیاورند و در مخازن خود بریزند. «بریس» بندری صیادی دارد که در جوار ساحل است اما خود آبادی که می‌تواند به یک شهر هم توسعه یابد بر بلندای یک قسمت از ساحل واقع شده است که بیش از ۱۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد. جایی که جان می‌دهد خانه‌های چوبی رو به دریا ساخت و هر روز که خورشید رنگ دریا را به رخ کشید چای صبحانه‌ات را رو به ساحل نوش‌جان کنی. اما لحظه‌ای به خود می‌آیی که اینجا هنوز تا توسعه و تبدیل ساحل به منطقه‌ای گردشگرپذیر فاصله بسیار دارد و اگر هیولای نفت و پتروشیمی نفس مردم را نبرد مهم‌ترین خواسته مردم این است که آبادیشان که حدود ۳ تا ۵هزار نفر جمعیت دارد به شهر ارتقا یابد، بلکه انتقال آب شرب و بهداشتی برای آن ممکن شود. آنچه در بریس از دریا می‌توانید ببینید موقعیتی متفاوت برایتان رقم می‌زند.
بعد از «بریس» باید برانید تا به «پسابندر» برسید. جایی بر دماغه خلیج‌گواتر نشسته است. صیدگاهی دیگر و بندری دیگر.
اینجا صیادان برای صید میگو و شاه‌میگو و همین‌طور گران‌ترین ماهی‌های جنوب ایران لنج‌ها و قایق‌های خود را به آب می‌سپارند. آنها بیشتر از هر گروه دیگری از صیادان نگران دزدان دریایی هستند. آنها و صیادانی که برای صید ماهی تن به دریا می‌روند، می‌دانند که محدوده صیدگاهشان منطقه‌ای است که دزدان دریایی هم هستند. البته یکی دو سالی است که دزدان دریایی حضورشان کمرنگ‌تر شده است.
به آخر ایران خوش آمدید
چون شما از تهران راهی چابهار شدید اینجا آخرین نقطه محسوب می‌شود وگرنه پرتقالی‌ها و بعد هلندی‌ها و سپس انگلیسی‌ها که در جست‌وجوی بهشت‌های گمشده در مشرق‌زمین بودند و تجارت ادویه می‌کردند، نخستین نقطه از ایران را اینجا یافتند: گواتر. جایی که نقطه مقابلش اینک ۵ دهه‌ای است که پاکستان نامیده می‌شود و «گوادِر» خوانده می‌شود.
اینجا در گواتر همه مردم صیادند. ممکن است اینجا ماموران مرزبانی حضور شما را به پرسش بنشینند، آنها شاید ندانند که شما برای تجربه غذاهای منحصربه‌فرد و ماهی‌های متنوع این دیار از تهران کوبیده‌اید تا به این منطقه برسد. آنها بیشتر خیالشان درگیر قایق‌هایی است که ممکن است سوخت ببرد یا از آن سو انسان بیاورد. ساحل گواتر به سمت جنگل‌های مانگرو یا حرا جذاب‌تر هم می‌شود. قایق‌ها اینجا بیشتر صیادی‌اند، امااگر بتوانید یکی از صیادان را همراه کنید که شما را در این خلیج بگرداند چه لذتی نصیب خود کرده‌اید. از گواتر تا پسابندر حدود ۳۰ تا ۳۵ کیلومتر است. جایی که پر شده از مزرعه‌های پرورش میگو و کارخانه‌های تولید کنسرو تن. وقتی برگردید اگر هنوز آفتاب ننشسته باشد، همچنان خیالتان در حال پرواز است. با خود می‌گویید اینجادیگر کجا است چرا هیچ‌کس به فکر توسعه آن و بسترسازی برای جذب توریست در آن نبوده است. اگر غیر از این با خود پنداشتید ما حاضریم رویاهای شما را در همین آخرهفته چاپ کنیم تا ببینیم به چه چیزی می‌اندیشیده‌اید! اگر خواستید بعد از این سفرها و خوردن این غذاها که گفتیم پول‌هایتان را خرج کنید، این توصیه را هم جدی بگیرید. بازارهای منطقه آزاد چابهار مثل بازارهای کیش و قشم نیستند. مطمئنا می‌توانید در آنها پارچه‌های اعلای پاکستانی، چای و ترشی‌های انبه و نظایر آن را بخرید که خریدی مطلوب است، زیرا ارمغان سفرتان برای کسانی که این دیار را ندیده‌اند ملموس‌تر و واقعی‌تر خواهد بود. پس خیلی دنبال خریدهای آن‌چنانی نباشید. فرصت سفر را متوجه دیدن و خوردن کنید. همچنین حالا که برای عید فطر به چابهار می‌روید خوردن و خریدن انبه را هم از دست ندهید. میوه دیگری که در چابهار فقط می‌توانید تجربه‌اش کنید، «چیکو» است. میوه‌ای قهوه‌ای رنگ است که داخل آن قهوه‌ای روشن است. شیرین و گس در مایه‌های خرمالو. همچنین در این دیار می‌توانید درخت لیموعمانی و تمرهندی را هم ببینید و میوه آن را کامل بخرید. پس خرید لباس و چیزهایی از این دست را بی‌خیال شوید.