گروگانهای حمایت صنعتی
دکتر علی فرحبخش
همه دولتها ممکن است سیاستهای حمایتی را در یک دوره زمانی، در یک بخش صنعتی خاص یا در یک منطقه جغرافیایی مشخص به انجام برسانند. اهداف این سیاستها میتوانند کمک به توسعه منطقهای خاص در کشور، حمایت از رشد و ارتقای تکنولوژی در صنایع نوپا، جذب بیشتر سرمایهگذاری خارجی یا کمک بیشتر به صنایعی باشد که انتظار میرود در آینده مزیت نسبی پیدا کنند یا بتوانند نقش موتور رشد اقتصادی کشور را ایفا کنند.
به هر حال تمام این حمایتها مشروط به شروطی است که بدون توجه به آن حمایتهای انجام گرفته نه فقط عاملی در جهت رشد اقتصادی کشور نخواهد بود؛ بلکه به عاملی در جهت اتلاف هر چه بیشتر منابع تبدیل خواهد شد.
همه دولتها ممکن است سیاستهای حمایتی را در یک دوره زمانی، در یک بخش صنعتی خاص یا در یک منطقه جغرافیایی مشخص به انجام برسانند. اهداف این سیاستها میتوانند کمک به توسعه منطقهای خاص در کشور، حمایت از رشد و ارتقای تکنولوژی در صنایع نوپا، جذب بیشتر سرمایهگذاری خارجی یا کمک بیشتر به صنایعی باشد که انتظار میرود در آینده مزیت نسبی پیدا کنند یا بتوانند نقش موتور رشد اقتصادی کشور را ایفا کنند.
به هر حال تمام این حمایتها مشروط به شروطی است که بدون توجه به آن حمایتهای انجام گرفته نه فقط عاملی در جهت رشد اقتصادی کشور نخواهد بود؛ بلکه به عاملی در جهت اتلاف هر چه بیشتر منابع تبدیل خواهد شد.
دکتر علی فرحبخش
همه دولتها ممکن است سیاستهای حمایتی را در یک دوره زمانی، در یک بخش صنعتی خاص یا در یک منطقه جغرافیایی مشخص به انجام برسانند. اهداف این سیاستها میتوانند کمک به توسعه منطقهای خاص در کشور، حمایت از رشد و ارتقای تکنولوژی در صنایع نوپا، جذب بیشتر سرمایهگذاری خارجی یا کمک بیشتر به صنایعی باشد که انتظار میرود در آینده مزیت نسبی پیدا کنند یا بتوانند نقش موتور رشد اقتصادی کشور را ایفا کنند.
به هر حال تمام این حمایتها مشروط به شروطی است که بدون توجه به آن حمایتهای انجام گرفته نه فقط عاملی در جهت رشد اقتصادی کشور نخواهد بود؛ بلکه به عاملی در جهت اتلاف هر چه بیشتر منابع تبدیل خواهد شد. نکته کلیدی تعیین صحیح صنعت یا منطقه جغرافیایی است که حمایت دولتی شامل آن خواهد شد. این حمایتها میتوانند به صورتهای مختلف از جمله معافیت مالیاتی، وضع تعرفههای بالای وارداتی، تخصیص وام کمبهره یا یارانه باشد. ارائه چنین کمکهایی از آنجا که از جیب بیتالمال و با اعمال تبعیض به انجام میرسند، باید با یک چشمانداز کاملا امیدبخش و در یک مدت زمان محدود به انجام برسند. در واقع این صنایع تا آنجا مشمول حمایت دولتی میشوند که عنوان یک نوزاد آیندهدار را یدک بکشند. اگر هر یک از دو شرط نوزادی یا آیندهدار بودن نقض شوند، امتیاز واجد حمایت بودن نیز از صنعت موردنظر زائل میشود و باید دولت اقدام به یک تجدیدنظر اساسی در برنامههای خود کند. متاسفانه بسیاری از صنایع با وجود آنکه چند دهه از تاسیس آنها میگذرد، همچنان خود را محق دریافت کمکها و حمایتهای دولتی میدانند. این حمایتها نه فقط بخشهای مهمی را از تخصیص منابع لازم محروم میسازند؛ بلکه به کندی، ناکارایی و عدم ارتقای صنایعی منجر میشود که سالها مورد الطاف دولت قرار داشتهاند.
ایجاد حمایت دولتی مستمر از صنایع کارآ به ایجاد گروههای ذینفوذی در دولت منجر میشود که همواره از طرق مختلف با ایجاد اصلاحات اقتصادی و قطع کمکهای مختلف دولتی مخالفت میورزند. یکی از گروگانهای بزرگ این صنایع معمولا کارمندان شاغل در آنها هستند که با تثبیت به آنها دولت و افکار عمومی مورد تهدید قرار میگیرند بدین معنی که کاهش حمایت دولتی باعث از بین رفتن مشاغل زیادی خواهد شد و همین گروگان کلیدی توانسته است به بقا و گسترش هرچه بیشتر این صنایع کمک کند. این امر مانند ساخت ساختمانی است که پایهها یا فونداسیون آن دارای مشکل است و هر سال طبقهای به طبقات موجود افزوده میشود. چنین شرایطی خانهای را در معرض نمایش قرار میدهد که از یک طرف سرمایهگذاری زیادی در آن انجام گرفته است و مالکان آن حاضر به تخریب آن نیستند و از سوی دیگر زندگی در چنین خانهای برای ساکنان آن ایجاد امنیت نمیکند و مالکان آن همواره به هر وسیلهای متوسل میشوند که بقای خود را تامین کنند. سرمایهگذاری سنگین در یک صنعت و ناکارآیی و فقدان توجیه اقتصادی در آن به ایجاد باتلاق بزرگی منجر میشود که معمولا خروج از آن جز با اراده محکم سیاسی و صرف هزینههای اقتصادی و اجتماعی سنگین امکانپذیر نیست. معمولا در برخورد با چنین دشواریهای سیاستگذاری، دولتها استراتژی از این ستون به آن ستون را انتخاب میکنند، سیاستی که در بهترین حالت نقش تسکیندهنده را ایفا میکند و به استمرار یک بیماری مزمن کمک میکند.
همه دولتها ممکن است سیاستهای حمایتی را در یک دوره زمانی، در یک بخش صنعتی خاص یا در یک منطقه جغرافیایی مشخص به انجام برسانند. اهداف این سیاستها میتوانند کمک به توسعه منطقهای خاص در کشور، حمایت از رشد و ارتقای تکنولوژی در صنایع نوپا، جذب بیشتر سرمایهگذاری خارجی یا کمک بیشتر به صنایعی باشد که انتظار میرود در آینده مزیت نسبی پیدا کنند یا بتوانند نقش موتور رشد اقتصادی کشور را ایفا کنند.
به هر حال تمام این حمایتها مشروط به شروطی است که بدون توجه به آن حمایتهای انجام گرفته نه فقط عاملی در جهت رشد اقتصادی کشور نخواهد بود؛ بلکه به عاملی در جهت اتلاف هر چه بیشتر منابع تبدیل خواهد شد. نکته کلیدی تعیین صحیح صنعت یا منطقه جغرافیایی است که حمایت دولتی شامل آن خواهد شد. این حمایتها میتوانند به صورتهای مختلف از جمله معافیت مالیاتی، وضع تعرفههای بالای وارداتی، تخصیص وام کمبهره یا یارانه باشد. ارائه چنین کمکهایی از آنجا که از جیب بیتالمال و با اعمال تبعیض به انجام میرسند، باید با یک چشمانداز کاملا امیدبخش و در یک مدت زمان محدود به انجام برسند. در واقع این صنایع تا آنجا مشمول حمایت دولتی میشوند که عنوان یک نوزاد آیندهدار را یدک بکشند. اگر هر یک از دو شرط نوزادی یا آیندهدار بودن نقض شوند، امتیاز واجد حمایت بودن نیز از صنعت موردنظر زائل میشود و باید دولت اقدام به یک تجدیدنظر اساسی در برنامههای خود کند. متاسفانه بسیاری از صنایع با وجود آنکه چند دهه از تاسیس آنها میگذرد، همچنان خود را محق دریافت کمکها و حمایتهای دولتی میدانند. این حمایتها نه فقط بخشهای مهمی را از تخصیص منابع لازم محروم میسازند؛ بلکه به کندی، ناکارایی و عدم ارتقای صنایعی منجر میشود که سالها مورد الطاف دولت قرار داشتهاند.
ایجاد حمایت دولتی مستمر از صنایع کارآ به ایجاد گروههای ذینفوذی در دولت منجر میشود که همواره از طرق مختلف با ایجاد اصلاحات اقتصادی و قطع کمکهای مختلف دولتی مخالفت میورزند. یکی از گروگانهای بزرگ این صنایع معمولا کارمندان شاغل در آنها هستند که با تثبیت به آنها دولت و افکار عمومی مورد تهدید قرار میگیرند بدین معنی که کاهش حمایت دولتی باعث از بین رفتن مشاغل زیادی خواهد شد و همین گروگان کلیدی توانسته است به بقا و گسترش هرچه بیشتر این صنایع کمک کند. این امر مانند ساخت ساختمانی است که پایهها یا فونداسیون آن دارای مشکل است و هر سال طبقهای به طبقات موجود افزوده میشود. چنین شرایطی خانهای را در معرض نمایش قرار میدهد که از یک طرف سرمایهگذاری زیادی در آن انجام گرفته است و مالکان آن حاضر به تخریب آن نیستند و از سوی دیگر زندگی در چنین خانهای برای ساکنان آن ایجاد امنیت نمیکند و مالکان آن همواره به هر وسیلهای متوسل میشوند که بقای خود را تامین کنند. سرمایهگذاری سنگین در یک صنعت و ناکارآیی و فقدان توجیه اقتصادی در آن به ایجاد باتلاق بزرگی منجر میشود که معمولا خروج از آن جز با اراده محکم سیاسی و صرف هزینههای اقتصادی و اجتماعی سنگین امکانپذیر نیست. معمولا در برخورد با چنین دشواریهای سیاستگذاری، دولتها استراتژی از این ستون به آن ستون را انتخاب میکنند، سیاستی که در بهترین حالت نقش تسکیندهنده را ایفا میکند و به استمرار یک بیماری مزمن کمک میکند.
ارسال نظر